رَکِبُوا: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(افزودن نمودار دفعات)
خط ۷: خط ۷:
سوار شدن. [عنكبوت:65]. راغب گويد: ركوب در اصل، بودن انسان است در پشت حيوانى و گاهى به كشنى نشستن اطلاق مى‏شود. جوهرى از ابن سكّيت نقل كرده: راكب فقط بهشتر سوار اطلاق مى‏شود و به اسب سوار و خر سوار فارس گفته مى‏شود. راغب گويد: راكب در عرف مختص به شتر سوار است. ركب جمع راكب است در اقرب شتر سواران گفته [انفال:42]. و آنها در كناره دور وادى بودند و سواران پائين‏تر از شما بودند مراد از ركب كاروان ابوسفيان لعين است و شايد بواسطه شتر سوار بودن ركب گفته شده. رُكبان نيز جمع راكب است [بقره:239]. اگر ترسيديد، نماز بخوانيد در حالى كه پياده يا سوارها هستيد. ركاب (بكسر ر) در اقرب گويد: ركاب شتر مفرد آن راحله است. [حشر:6]. مراد از ركاب در آيه شتر است يعنى بر آن اسبى و شترى نتاختيد. ركوب (به فتح ر) مبالغه و شتر سوارى و به معنى مركوب است (اقرب) [يس:72]. ركوب در آيه به معنى مركوب است يعنى: چهار پايان را براى آنها رام كرديم مركوبشان از آنهاست و از آنها مى‏خورند. * [كهف:71]. ركوب در آيه در سوار شدن به كشتى به كار رفته ايضاًدر [هود:42]. و آيات ديگر. * [انفطار:8]. تركيب، گذاشتن اجزاء شيى‏ء بعضى بر بعضى است. صورت و شكل ظاهرى انسان در اثر بودن بعضى از اعضاء بر بعضى است. * [انعام:99]. دانه هائى كه بعضى بر بالاى بعضى است. * [انشقاق:19]. از حالى به حالى مى‏افتيد و از درجه‏اى به درجه‏اى بالا مى‏رود. ظاهراً مراد اطوار حيات و مرگ و بعث است. مثل [بقره:28].
سوار شدن. [عنكبوت:65]. راغب گويد: ركوب در اصل، بودن انسان است در پشت حيوانى و گاهى به كشنى نشستن اطلاق مى‏شود. جوهرى از ابن سكّيت نقل كرده: راكب فقط بهشتر سوار اطلاق مى‏شود و به اسب سوار و خر سوار فارس گفته مى‏شود. راغب گويد: راكب در عرف مختص به شتر سوار است. ركب جمع راكب است در اقرب شتر سواران گفته [انفال:42]. و آنها در كناره دور وادى بودند و سواران پائين‏تر از شما بودند مراد از ركب كاروان ابوسفيان لعين است و شايد بواسطه شتر سوار بودن ركب گفته شده. رُكبان نيز جمع راكب است [بقره:239]. اگر ترسيديد، نماز بخوانيد در حالى كه پياده يا سوارها هستيد. ركاب (بكسر ر) در اقرب گويد: ركاب شتر مفرد آن راحله است. [حشر:6]. مراد از ركاب در آيه شتر است يعنى بر آن اسبى و شترى نتاختيد. ركوب (به فتح ر) مبالغه و شتر سوارى و به معنى مركوب است (اقرب) [يس:72]. ركوب در آيه به معنى مركوب است يعنى: چهار پايان را براى آنها رام كرديم مركوبشان از آنهاست و از آنها مى‏خورند. * [كهف:71]. ركوب در آيه در سوار شدن به كشتى به كار رفته ايضاًدر [هود:42]. و آيات ديگر. * [انفطار:8]. تركيب، گذاشتن اجزاء شيى‏ء بعضى بر بعضى است. صورت و شكل ظاهرى انسان در اثر بودن بعضى از اعضاء بر بعضى است. * [انعام:99]. دانه هائى كه بعضى بر بالاى بعضى است. * [انشقاق:19]. از حالى به حالى مى‏افتيد و از درجه‏اى به درجه‏اى بالا مى‏رود. ظاهراً مراد اطوار حيات و مرگ و بعث است. مثل [بقره:28].


{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::رَکِبُوا]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۱۲

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

سوار شدن. [عنكبوت:65]. راغب گويد: ركوب در اصل، بودن انسان است در پشت حيوانى و گاهى به كشنى نشستن اطلاق مى‏شود. جوهرى از ابن سكّيت نقل كرده: راكب فقط بهشتر سوار اطلاق مى‏شود و به اسب سوار و خر سوار فارس گفته مى‏شود. راغب گويد: راكب در عرف مختص به شتر سوار است. ركب جمع راكب است در اقرب شتر سواران گفته [انفال:42]. و آنها در كناره دور وادى بودند و سواران پائين‏تر از شما بودند مراد از ركب كاروان ابوسفيان لعين است و شايد بواسطه شتر سوار بودن ركب گفته شده. رُكبان نيز جمع راكب است [بقره:239]. اگر ترسيديد، نماز بخوانيد در حالى كه پياده يا سوارها هستيد. ركاب (بكسر ر) در اقرب گويد: ركاب شتر مفرد آن راحله است. [حشر:6]. مراد از ركاب در آيه شتر است يعنى بر آن اسبى و شترى نتاختيد. ركوب (به فتح ر) مبالغه و شتر سوارى و به معنى مركوب است (اقرب) [يس:72]. ركوب در آيه به معنى مركوب است يعنى: چهار پايان را براى آنها رام كرديم مركوبشان از آنهاست و از آنها مى‏خورند. * [كهف:71]. ركوب در آيه در سوار شدن به كشتى به كار رفته ايضاًدر [هود:42]. و آيات ديگر. * [انفطار:8]. تركيب، گذاشتن اجزاء شيى‏ء بعضى بر بعضى است. صورت و شكل ظاهرى انسان در اثر بودن بعضى از اعضاء بر بعضى است. * [انعام:99]. دانه هائى كه بعضى بر بالاى بعضى است. * [انشقاق:19]. از حالى به حالى مى‏افتيد و از درجه‏اى به درجه‏اى بالا مى‏رود. ظاهراً مراد اطوار حيات و مرگ و بعث است. مثل [بقره:28].


در حال بارگیری...