يونس ٦٨

از الکتاب
کپی متن آیه
قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ‌ وَلَداً سُبْحَانَهُ‌ هُوَ الْغَنِيُ‌ لَهُ‌ مَا فِي‌ السَّمَاوَاتِ‌ وَ مَا فِي‌ الْأَرْضِ‌ إِنْ‌ عِنْدَکُمْ‌ مِنْ‌ سُلْطَانٍ‌ بِهٰذَا أَ تَقُولُونَ‌ عَلَى‌ اللَّهِ‌ مَا لاَ تَعْلَمُونَ‌

ترجمه

گفتند: «خداوند فرزندی برای خود انتخاب کرده است»! (از هر عیب و نقص و احتیاجی) منزه است! او بی‌نیاز است! از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است! شما هیچ‌گونه دلیلی بر این ادعا ندارید! آیا به خدا نسبتی می‌دهید که نمی‌دانید؟!

|گفتند: خدا فرزندى گرفته است، منزّه است او. بى‌نياز است او. آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است از آن اوست. شما بر اين گفته حجت نداريد. آيا چيزى را كه نمى‌دانيد به خدا نسبت مى‌دهيد
گفتند: «خدا فرزندى براى خود اختيار كرده است.» منزّه است او. او بى‌نياز است. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست. شما را بر اين [ادّعا] حجّتى نيست. آيا چيزى را كه نمى‌دانيد، به دروغ بر خدا مى‌بنديد؟
کافران قائل شدند که خدا فرزندی اتخاذ کرده (چنین نیست) او منزه است و هم بی‌نیاز که هر چه در آسمانها و زمین است همه ملک اوست، و شما کافران و مشرکان بر این قول خود هیچ دلیلی ندارید، آیا بی‌دلیل و از روی جهالت نسبت به خدا چنین دروغ سخن می‌گویید؟!
[مشرکان بر پایه گمان واهی خود] گفتند: خدا برای خود فرزندی گرفته است!! او منزّه از هر عیب و نقصی است، او از هر چیزی بی نیاز است، آنچه در آسمان ها و زمین است، در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست؛ نزد شما بر این ادعا [یِ پوچ] هیچ دلیل و برهانی نیست، آیا چیزی را از روی جهل و نادانی به خدا نسبت می دهید؟!
گفتند: خدا فرزندى برگزيده است. منزه است. بى‌نياز است. از آن اوست هر چه در آسمانها و زمين است. شما را بر آن سخن دليلى نيست. چرا در باره خدا چيزهايى مى‌گوييد كه به آن آگاه نيستيد؟
[مشرکان‌] گفتند خداوند فرزندی برگزیده است، او منزه است، او بی‌نیاز است، او راست آنچه در آسمانها و زمین است، شما دلیلی بر این [ادعا] ندارید، آیا چیزی را که نمی‌دانید به خداوند نسبت می‌دهید؟
[مشركان‌] گفتند: خدا فرزندى گرفت پاك و منزه است او اوست بى‌نياز او راست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است. نزد شما هيچ حجتى بر اين [گفتار] نيست. آيا بر خدا چيزى مى‌گوييد كه نمى‌دانيد؟!
(مشرکان) می‌گویند: خداوند فرزندی برای خود برگزیده است (که فرشتگانند. عجب بدبختی! این انسان است که برای بقای نام و نشان نیاز به فرزند دارد. خدا که جاودانه و سرمدی است کی نیاز به فرزند دارد) او منزّه (از این عیبها و نقصها) است. او بی‌نیاز است. چرا که آنچه در آسمانها و زمین است از آن او است. شما (ای مشرکان!) هیچ گونه دلیل و برهانی بر این (ادّعای خود) ندارید. آیا چیزی را به خدا نسبت می‌دهید که از آن آگاهی ندارید؟!
گفتند: «خدا فرزندی برای خود برگرفته.» او منزّه (و) بی‌نیاز است. آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن اوست. بر این (ادعا) نزد شما هیچ گونه (برهان و) سلطه‌ای نیست. آیا چیزی را که نمی‌دانید، به دروغ بر خدا می‌بندید؟
گفتند برگرفت خدا فرزندی منزّه است او او است بی‌نیاز وی را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است نیست نزد شما فرمانروائی بدان آیا گوئید بر خدا آنچه را نمی‌دانید

And they said, “Allah has taken a son.” Be He glorified. He is the Self-Sufficient. His is everything in the heavens and everything on earth. Do you have any proof for this? Or are you saying about Allah what you do not know?
ترتیل:
ترجمه:
يونس ٦٧ آیه ٦٨ يونس ٦٩
سوره : سوره يونس
نزول : ٤ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَلَداً»: فرزند. فرزندان. این واژه برای مفرد و جمع به کار می‌رود. مراد فرشتگان به گفته کافران (نگا: نحل / ) و عیسی و عُزَیر به گفته مسیحیان و یهودیان است (نگا: توبه / ). «سُبْحَانَهُ»: پاک و منزّه است. برای تعجّب به کار می‌رود. «سُلْطَانٍ»: حجّت و برهان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «68»

(مشركان) گفتند: خداوند فرزندى گرفته است، او منزّه است، او بى‌نياز است. آنچه در آسمان‌ها و زمين است از آنِ اوست. هيچ دليلى نزد شما بر اين گفتار نيست. آيا آنچه را نمى‌دانيد به خدا نسبت مى‌دهيد؟

نکته ها

«اتّخاذ ولد»، يعنى كسى را به فرزندى گرفتن. كه اين غير از توّلد و فرزند داشتن است.

مشركان، فرشتگان را دختران خدا مى‌دانستند و يهود، «عُزير» را و مسيحيان «عيسى» را فرزندان خدا گرفتند.

در قرآن آمده است كه عزيز مصر به همسرش زليخا گفت: يوسف را به فرزندى بگيريم، «نَتَّخِذَهُ وَلَداً» «1» وآسيه همسر فرعون به او گفت: موسى را به فرزندى بگيريم. «لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً» «2»

پیام ها

1- خداوند، نه از تنهايى وحشت دارد تا فرزندى براى انس بگيرد، نه وارثى مى‌خواهد تا فرزندى بگيرد، نه نياز به مددكار دارد تا معاون بگيرد و نه براى بقاى نوع، نياز به فرزند دارد. «سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ»

2- عقايد دينى بايد همراه با برهان و استدلال باشد. «إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ»

3- سخن بى‌دليل وبدون علم، ارزشى ندارد. إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ‌ ... ما لا تَعْلَمُونَ‌


«1». يوسف، 21.

«2». قصص، 8.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 599

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (68)

بعد از آن نوع ديگر از اباطيل و عقايد فاسده كفار را بيان فرمايد:

قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً: گفتند يهود و نصارى و مشركين، فراگرفت خداى تعالى فرزند. اما يهود قائل شدند: (عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ)، و نصارى گفتند: (الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ)، و مشركان اعتقاد نمودند: (الملائكة بنات اللّه)، و حال آنكه اسناد ولد حقيقى و مجازى بر ذات سبحانى، محال؛ و برهان عقلى بر اين مطلب حاكم است، لذا نفى ولد را از ساحت قدس خود فرمايد: سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِيُ‌: منزه و پاك است از عيب و نقص، و ذات او است بى‌نياز، پس محتاج به فرزند نيست.

برهان- لفظ مبارك «الغنى» برهان ساطعى است بر تنزيه ساحت جلال‌

ج5، ص 360

كبريائى تعالى شأنه، و سيف قاطعى است بر قلع و قمع اعتقادات فاسده و مدعيان كاذبه به وجوهى:

1- آنكه خداى تعالى غنى بالذات و مستغنى از غير است مطلقا و به هيچ‌گونه احتياجى بغير ندارد، بنابراين اتخاذ ولد احتياج را لازم، و هر محتاجى ممكن الوجود خواهد بود (تعالى اللّه عن ذلك).

2- آنكه غنى بالذات منزه از جسميت و عوارضات باشد، و اتخاذ ولد ملازم با جسم و جسمانيات، و ذات سبحانى اعلى و اجل از آن باشد.

3- غنى بالذات را ممتنع است ولد، زيرا اتخاذ ولد در حق كسى است كه محتاج باشد به اعانت بر مصالح حاصله يا متوقعه، و چون ذات سبحانى بى‌نياز از معين و مساعد باشد، لذا احتياج به ولد هم نخواهد داشت.

4- غنى بالذات را لابد است از اينكه فرد و منزه از اجزاء و ابعاض باشد، پس او را شايسته ولد نباشد، زيرا ولد جزء والد، و آن منافات با تنزه ذات و فردانيت خواهد بود.

5- غنى بالذات قديم و ازلى و باقى و سرمدى، و چنين ذاتى محال است انقراض و انقضاء، و البته حصول ولد براى موجودى است كه منقضى و منقرض گردد تا ولد، قائم مقام و نمونه او باشد و ذات باقى كه بقاء تمامى موجودات به اراده او است، چه احتياجى خواهد داشت.

لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ‌: ملك و ملك ذات احديت الهى است به اختصاص آنچه در آسمانها و زمينها است از موجودات بتمامه، بنابراين چه احتياجى به اتخاذ ولد دارد و اين مالكيت مطلقه كليّه غناى سبحانى را مبين سازد. إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا: نيست نزد شما حجت و برهانى بر اين مدعا.

نكته- التفات از غيبت به خطاب براى زيادتى مبالغه است در الزام و افحام و تأكيد فرمايش، بعد در توبيخ و تقريع جهل آنها.

أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‌: آيا مى‌گوئيد و نسبت مى‌دهيد بر ذات احديت خداوند متعال چيزهائى را كه نمى‌دانيد و دليلى بر آن نداريد.

ج5، ص 361

تنبيه- آيه شريفه تنبيه است بر اينكه هر مقاله و عقيده‌اى بدون دليل، جهالت و ضلالت است. بنابراين اصول عقايد ديانتى بايد به برهان قطعى باشد، و تقليد در آن مذموم و مطرود است، لكن برهان آن دليل اعرابى است نه طريق فاريابى، زيرا مخاطره ثانى بسيار و ضلالتش بى‌شمار، و عاقل را از حق رهسپار.

وجه تنظيم- چون خداوند تبارك و تعالى بيان فرمود به دليل قاهر كه اثبات ولد قولى است باطل، و بعد اخبار به آن كه نيست براى اين قائل دليلى بر صحت قولش؛ پس ظاهر شد كه اين مذهب، افتراى بر ساحت جلال الهى است، و شايسته شأن سبحانى نيست.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (68) قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ (69) مَتاعٌ فِي الدُّنْيا ثُمَّ إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذابَ الشَّدِيدَ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ (70)

ترجمه‌

گفتند گرفت خدا فرزندى منزّه است او او است بى‌نياز مر او را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است نيست نزد شما هيچ حجّتى بر اين آيا ميگوئيد نسبت بخدا آنچه را نميدانيد

بگو همانا آنانكه مى‌بندند بر خدا دروغ را رستگار نميشوند

بهره‌اى است در دنيا پس بسوى ما است باز گشت ايشان پس ميچشانيم آنها را عذاب سخت براى آنكه بودند كه كافر ميشدند.

تفسير

جمعى از كفّار قريش ميگفتند ملائكه دختران خدايند و يهود معتقد بودند عزير پسر خدا است و نصارى مسيح را پسر خدا ميدانستند و چون بآنها اعتراض ميشد كه توالد و تناسل ملازم با ازدواج و جسميّت است ميگفتند خدا آنانرا برسم اولادى قبول كرده و ولد گرفته لذا خداوند آنها را اولا به تنزيه ذات احديّت از هر نقص ردّ فرموده كه مفاد كلمه سبحانه است و مفيد تعجّب است از مقاله فاسده آنها و ثانيا بيان فرموده كه اتّخاذ ولد بواسطه ضعف و فقر و احتياج است و خداوند بى‌نياز از ماسوى است و تمام مخلوق آسمانها و زمين مملوك و مقهور اراده اويند پس چه احتياج به اتّخاذ ولد دارد و ثالثا نفى حجّت از دعاوى آنها فرموده براى اشاره بآنكه ادّعاء بدون دليل پذيرفته نيست و در خاتمه توبيخ و ملامت شده‌اند بر جهالت و نادانى و نسبت دادن آنها بخداوند امرى را كه مبرّى از آنست و آنها هم علم بآن ندارند چون از اقامه برهان بر آن عاجز شدند و قول بدون دليل جهل است و در دو آيه اخيره تصريح‌


جلد 3 صفحه 34

شده است كه اين قبيل افتراء بستن بخدا موجب كفر و خلود در آتش و نديدن روى فلاح و رستگارى است چند روزى در اين دنياى دنى بايد باين موهومات سر گرم باشند تا اجل آنها برسد و در پيشگاه الهى با روى سياه حاضر شوند و بجزاى عقائد باطله و اعمال فاسده خودشان برسند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا اتَّخَذَ اللّه‌ُ وَلَداً سُبحانَه‌ُ هُوَ الغَنِي‌ُّ لَه‌ُ ما فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ ما فِي‌ الأَرض‌ِ إِن‌ عِندَكُم‌ مِن‌ سُلطان‌ٍ بِهذا أَ تَقُولُون‌َ عَلَي‌ اللّه‌ِ ما لا تَعلَمُون‌َ (68)

گفتند ‌اينکه‌ كفار ‌که‌ خداوند اولاد گرفته‌ ‌است‌ ‌خدا‌ منزّه‌ ‌است‌ ‌از‌ گرفتن‌ اولاد ‌او‌ ‌است‌ غني‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ نيست‌ نزد ‌آنها‌ دليل‌ و برهاني‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ گفتار ‌خود‌ آيا ميگويند ‌بر‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ نميدانند.

قالوا مشركين‌ و يهود و نصاري‌ اتَّخَذَ اللّه‌ُ وَلَداً اما مشركين‌ گفتند ملائكه‌ دختران‌ ‌خدا‌ هستند ‌که‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ بيان‌ فرموده‌، اما يهود گفتند نَحن‌ُ أَبناءُ اللّه‌ِ وَ أَحِبّاؤُه‌ُ مائده‌ ‌آيه‌ 18، و ‌در‌ تورات‌ رايج‌ ‌خود‌ آدم‌ ‌را‌ ‌إبن‌ اللّه‌ گفته‌، و اما نصاري‌ مسيح‌ ‌را‌ ‌إبن‌ اللّه‌ گفتند.

سبحانه‌ خداوند وجود صرف‌ منزه‌ ‌از‌ لوازم‌ امكاني‌ ‌است‌ و بسيط الحقيقة

جلد 9 - صفحه 424

هيچگونه‌ تركيبي‌ نه‌ خارجي‌، نه‌ ذهني‌، نه‌ وهمي‌ ‌در‌ ‌او‌ راه‌ ندارد و اتخاذ ولد مستلزم‌ هزار گونه‌ اجزاء ‌است‌.

‌ان‌ قلت‌‌-‌ مراد ‌اينکه‌ كفار ‌از‌ اتخاذ ولد نه‌ زائيدن‌ ‌است‌ بلكه‌ مراد تبني‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌او‌ ‌را‌ ولد ‌خود‌ اتخاذ كند مثل‌ كلام‌ عزيز بزليخا ‌در‌ سوره‌ يوسف‌ ‌آيه‌ 21 أَكرِمِي‌ مَثواه‌ُ عَسي‌ أَن‌ يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَه‌ُ وَلَداً و كلام‌ آسيه‌ بفرعون‌ ‌در‌ سوره‌ قصص‌ ‌آيه‌ 8 قُرَّت‌ُ عَين‌ٍ لِي‌ وَ لَك‌َ لا تَقتُلُوه‌ُ عَسي‌ أَن‌ يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَه‌ُ وَلَداً و مثل‌ زيد و ‌رسول‌ اللّه‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌که‌ ‌از‌ ادعياء ‌آن‌ حضرت‌ ‌بود‌ ‌در‌ سوره‌ احزاب‌ ‌آيه‌ 37 لِكَي‌ لا يَكُون‌َ عَلَي‌ المُؤمِنِين‌َ حَرَج‌ٌ فِي‌ أَزواج‌ِ أَدعِيائِهِم‌.

قلت‌‌-‌ تبني‌ و اتخاذ ولد روي‌ احتياج‌ ‌است‌ و اميد نفع‌ و ‌در‌ ساحت‌ قدس‌ ربوبي‌ روا نيست‌.

هُوَ الغَنِي‌ُّ ‌از‌ ‌براي‌ غني‌ دو معني‌ كردند يكي‌ سلب‌ احتياج‌ و باين‌ مناسبت‌ ‌از‌ صفات‌ سلبيه‌ شمردند و ديگري‌ دارايي‌ ‌که‌ اعظم‌ صفات‌ ثبوتيه‌ ‌است‌ و ‌در‌ نصاب‌ بهر دو معني‌ اشاره‌ كرده‌ (چون‌ غني‌ دان‌ بي‌نيازي‌ ور بمد خواني‌ سرود) (غني‌ مال‌دار ‌است‌ و مسكين‌ گدا).

لَه‌ُ ما فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ ما فِي‌ الأَرض‌ِ اعم‌ ‌از‌ ذوي‌ العقول‌ و ‌غير‌ ذوي‌ العقول‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ ‌براي‌ نظر بنده‌گان‌ ‌است‌ و الّا ‌اگر‌ عالم‌ ‌را‌ خلق‌ نكرده‌ ‌بود‌ ‌از‌ خدايي‌ ‌او‌ هيچ‌ كاسته‌ نبود و ‌پس‌ ‌از‌ خلق‌ ‌بر‌ خدايي‌ ‌او‌ چيزي‌ افزوده‌ نشده‌.

إِن‌ عِندَكُم‌ مِن‌ سُلطان‌ٍ ‌يعني‌ مدركي‌، خبري‌، آيه‌اي‌، پيغمبري‌ ‌که‌ گفته‌ ‌باشد‌ ‌خدا‌ ولد اتخاذ كرده‌ ‌اينکه‌ كتب‌ عهد قديم‌ و جديد هيچگونه‌ مدركي‌ ‌براي‌ صحت‌ ‌آن‌ نيست‌ بلكه‌ اشتمال‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ كفريات‌ زيادي‌ دليل‌ ‌بر‌ بطلان‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و ‌ما ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ ‌در‌ باب‌ دين‌ يهود و نصاري‌ مفصلا متعرض‌ شده‌ايم‌ خواهشمندم‌ مراجعه‌ فرمائيد بهذا باين‌ دعوي‌ نبوّت‌ أَ تَقُولُون‌َ عَلَي‌ اللّه‌ِ

جلد 9 - صفحه 425

ما لا تَعلَمُون‌َ چون‌ مدركي‌ نداريد قول‌ بدون‌ علم‌ ‌است‌ ‌آن‌ ‌هم‌ نسبت‌ بخداي‌ متعال‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 68)- این آیه نیز همچنان بحث با مشرکان را ادامه داده یکی از دروغها و تهمتهای آنها را نسبت به ساحت مقدس خداوند بازگو می‌کند، نخست می‌گوید: «آنها گفتند: خداوند برای خود فرزندی اختیار کرده است»! (قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً).

این سخن را در درجه اول مسیحیان در مورد حضرت «مسیح» سپس بت پرستان عصر جاهلی در مورد «فرشتگان» که آنها را دختران خدا می‌پنداشتند، و یهود در مورد «عزیر» می‌گفتند.

قرآن از دو راه به آنها پاسخ می‌گوید نخست این که: «خداوند از هر عیب و نقص منزه است، و از همه چیز بی‌نیاز است» (سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ).

اشاره به این که نیاز به فرزند یا به خاطر احتیاج جسمانی به نیرو، و کمک اوست، و یا به خاطر نیاز روحی و عاطفی، از آنجا که خداوند از هر عیب و نقصی و از هر کمبود و ضعفی منزه است و ذات پاکش یک پارچه غنا و بی‌نیازی است ممکن نیست برای خود فرزندی انتخاب کند.

ج2، ص304

«او مالک همه موجوداتی است که در آسمانها و زمین است» (لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).

دومین پاسخی را که قرآن به آنها می‌گوید این است که: هر کس ادّعایی دارد باید دلیل بر مدّعای خود اقامه کند آیا شما بر این سخن دلیلی دارید؟ نه «هیچ دلیلی نزد شما برای این مدّعا وجود ندارد» (إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا).

با این حال «آیا به خدا نسبتی می‌دهید که (حد اقل) از آن آگاهی ندارید» (أَ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).

نکات آیه

۱ - مشرکان بر این باور بودند که خداوند، براى رفع نیازمندیهاى خود، فرزند اختیار کرده است. (قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه هو الغنى)

۲ - مشرکان، معتقد به الوهیت خداوند بودند. (قالوا اتخذ اللّه)

۳ - برگزیدن فرزند، بیانگر وجود نقص است و خداوند از هر نقصى، مبرا و منزه مى باشد. (قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه هو الغنى)

۴ - خداوند، غنى مطلق است و ماسواى او همه به او نیازمندند. (هو الغنى) «الغنى» مسند محلّى به «الف و لام جنس» مفید حصر مى باشد.

۵ - اختیار فرزند، معلول نیاز است و خداوند بى نیاز مطلق است. (قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه هو الغنى)

۶ - تمامى موجودات آسمانها و زمین از آن خداوند و ملک بى شریک اویند. (له ما فى السموت و ما فى الأرض)

۷ - مالکیت مطلق خداوند بر تمامى موجودات، دلیل بى نیازى او از برگزیدن فرزند (قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه هو الغنى له ما فى السموت و ما فى الأرض)

۸ - جهان آفرینش، داراى آسمانهاى متعدد (السموت)

۹ - اعتقاد به وجود فرزند براى خدا، پندارى باطل و فاقد هر گونه دلیل و برهان است. (قالوا اتخذ اللّه ولداً ... إن عندکم من سلطن بهذا)

۱۰ - مشرکان بدون توجّه به درستى و نادرستى مدعاى خویش (فرزندگزینى خدا)، آن را به خدا نسبت مى دادند. (قالوا اتخذ اللّه ولداً ... أتقولون على اللّه ما لا تعلمون)

۱۱ - نسبت دادن هر وصف و فعلى به خداوند و اعتقاد به آن، باید برپایه علم و برهان باشد. (قالوا اتخذ اللّه ولداً ... إن عندکم من سلطن بهذا أتقولون على اللّه ما لا تعلمون)

۱۲ - نسبت دادن چیزى به خداوند، بدون دلیل قاطع و بى اطلاع از درستى و نادرستى آن، امرى ناپسند و مورد نکوهش خداوند است. (قالوا اتخذ اللّه ولداً ... إن عندکم من سلطن بهذا أتقولون على اللّه ما لا تعلمون)

۱۳ - معارف و عقاید، باید بر پایه استدلال و برهان استوار باشد. (إن عندکم من سلطن بهذا أتقولون على اللّه ما لا تعلمون)

موضوعات مرتبط

  • آسمان: تعدد آسمان ۸
  • اسماء و صفات: صفات جلال ۳ ; غنى ۴
  • افترا: افترا به خدا ۱۰
  • خدا: اختصاصات خدا ۴، ۶ ; بىنیازى خدا ۴، ۵ ; تنزیه خدا ۳، ۵ ; خدا و فرزند ۱، ۳، ۵، ۷، ۹، ۱۰ ; خدا و نقص ۳ ; دلایل بىنیازى خدا ۷ ; سرزنش اسناد جاهلانه به خدا ۱۲ ; سرزنشهاى خدا ۱۲ ; شرایط اسناد به خدا ۱۱ ; مالکیت خدا ۶، ۷
  • شرک: بىمنطقى شرک ۹
  • عقیده: اهمیّت آگاهى در عقیده ۱۱ ; اهمیّت برهان در عقیده ۱۱، ۱۳ ; عقیده باطل ۹ ; عقیده به الوهیت خدا ۲
  • علت و معلول: ۵
  • عمل: عمل ناپسند ۱۲
  • مشرکان: افتراهاى مشرکان ۱۰ ; بىمنطقى مشرکان ۱۰ ; عقیده مشرکان ۱، ۲ ; مشرکان و الوهیت خدا ۲
  • موجودات: مالک موجودات ۶ ; نیازمندى موجودات ۴

منابع