هود ٦٣

از الکتاب
کپی متن آیه
قَالَ‌ يَا قَوْمِ‌ أَ رَأَيْتُمْ‌ إِنْ‌ کُنْتُ‌ عَلَى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ‌ رَبِّي‌ وَ آتَانِي‌ مِنْهُ‌ رَحْمَةً فَمَنْ‌ يَنْصُرُنِي‌ مِنَ‌ اللَّهِ‌ إِنْ‌ عَصَيْتُهُ‌ فَمَا تَزِيدُونَنِي‌ غَيْرَ تَخْسِيرٍ

ترجمه

گفت: «ای قوم! اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رحمتی از جانب خود به من داده باشد (، می‌توانم از ابلاغ رسالت او سرپیچی کنم)؟! اگر من نافرمانی او کنم، چه کسی می‌تواند مرا در برابر وی یاری دهد؟! پس، (سخنان) شما، جز اطمینان به زیانکار بودنتان، چیزی بر من نمی‌افزاید!

|گفت: اى قوم من! چه مى‌گوييد اگر [در اين فراخوان‌] بر حجّتى روشن از پروردگار خود باشم و از جانب خود رحمتى به من داده باشد، چه كسى در برابر خدا مرا يارى مى‌كند اگر او را نافرمانى كنم؟ پس شما مرا جز خسارت نمى‌افزاييد
گفت: «اى قوم من، چه بينيد، اگر [در اين دعوا] بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و از جانب خود رحمتى به من داده باشد، پس اگر او را نافرمانى كنم چه كسى در برابر خدا مرا يارى مى‌كند؟ در نتيجه، شما جز بر زيان من نمى‌افزاييد.»
صالح گفت: آیا رأی شما چیست اگر من بر دعوی خود معجز و دلیلی از طرف خدا در دست داشته باشم و او مرا از نزد خود رحمتی (مقام نبوت) داده باشد، اگر باز هم فرمان او نبرم در این صورت مرا در برابر (قهر) خدا که یاری تواند داد؟ که شما بر من جز ضرر و زیان چیزی نخواهید افزود.
گفت: ای قوم من! مرا خبر دهید اگر من بر دلیلی روشن از سوی پروردگارم متکی باشم و از سوی خود رحمتی به من عطا کرده باشد، چنانچه [در ابلاغ پیامش] از او نافرمانی کنم، چه کسی مرا [از عذابش] نجات می دهد؟ پس شما [در صورتی که خواسته های بی جایتان را بپذیرم] چیزی جز خسارت بر من نمی افزایید.
گفت: اى قوم من، چه گوييد اگر از پروردگارم حجتى به همراه داشته باشم و او مرا رحمت خويش ارزانى كرده باشد، چه كسى مرا يارى مى‌كند اگر از فرمانش سرپيچى كنم؟ اگر از شما فرمان برم جز به زيان من نخواهيد افزود.
گفت ای قوم من، بیندیشید اگر من از سوی پروردگارم حجت آشکاری داشته باشم و بر من از سوی خویش رحمتی بخشیده باشد، اگر از خداوند نافرمانی کنم، چه کسی می‌تواند در برابر خداوند به من یاری برساند؟ پس جز بر خسران من نمی‌افزایید
گفت: اى قوم من، مرا گوييد كه اگر بر حجتى روشن از پروردگار خويش باشم و مرا از نزد خود رحمتى داده باشد، اكنون اگر او را نافرمانى كنم چه كسى مرا در برابر خدا يارى مى‌كند؟ پس شما مرا جز زيانكارى نمى‌افزاييد.
گفت: ای قوم من! به من بگوئید، اگر من (در دعوت شما به پرستش خدای یگانه)، از سوی خدا دلیل روشنی داشته باشم و او از جانب خود به من رحمت (نبوّت و رسالت) داده باشد، حال اگر از فرمان او سرکشی کنم، چه کسی مرا در برابر (خشم) خدا یاری می‌دهد و از عذاب او رستگار می‌سازد؟! شما که جز بر زیان و هلاک من نمی‌افزائید.
گفت: «ای قوم من! آیا دیدید، اگر (در این دعوا) بر حجّتی روشن از پروردگارم استوار بوده‌ام، و او از جانب خود رحمتی به من داده باشد، پس اگر او را نافرمانی کنم، چه کس از (عذاب) خدا مرا یاری می‌کند؟ در نتیجه شما مرا جز زیانباری نمی‌افزایید.»
گفت ای قوم من آیا دیده‌اید که اگر بر رهبرئی از پروردگار خود باشم و آمده باشد مرا از او رحمتی پس که مرا یاری دهد از خدا اگر نافرمانیش کنم پس نیفزائید مرا جز زیانکاری‌

He said, “O my people, have you considered? If I stand upon clear evidence from my Lord, and He has given me mercy from Him, who would protect me from Allah, if I disobeyed Him? You add nothing for me except loss.”
ترتیل:
ترجمه:
هود ٦٢ آیه ٦٣ هود ٦٤
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَرَأَیْتُمْ»: مرا خبر دهید. «إِن کُنتُ عَلَی بَیِّنَةٍ»: اگر مؤیّد به حجّت واضح و برهان روشن باشم. «رَحْمَةً»: مراد نبوّت و رسالت است. «یَنصُرُنِی مِنَ اللهِ»: (نگا: هود / ). «تَخْسِیرٍ»: هلاک کردن. زیان رسانیدن. «فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ»: اگر از شما پیروی کنم جز مایه زیان من نمی‌گردید. هرگاه شما را به هدایت خوانم، بر تکذیب خود می‌افزائید و مایه افزایش خسارت و زیانتان می‌گردد و بس. اگر از شما پیروی کنم جز مایه هلاک من نمی‌گردید.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ «63»

(صالح) گفت: اى‌قوم من! آيا نظر شما اين است كه اگر از طرف پروردگارم معجزه داشته باشم واز جانب او مشمول رحمت شده باشم، (لب فروبندم و تبليغ نكنم؟) پس اگر من خدا را معصيت كنم (و رسالت‌الهى را انجام ندهم)، چه كسى در برابر (قهر) او ياريم خواهد كرد؟ پس شما جز خسارت و زيان چيزى به من نمى‌افزاييد.

پیام ها

1- اديان آسمانى و رهبران الهى، نه با زور و تهديد و جهل، بلكه با بيّنه، معجزه و دليل‌هاى روشن، مردم را به خدا و توحيد دعوت مى‌كنند. «بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي»

2- مقام نبوّت، يك رحمت ويژه‌ى الهى بر بندگان خاص است. «وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً»

3- پيامبران در صورت سهل‌انگارى در رسالت، گرفتار قهر الهى مى‌شوند. «فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ»

با خيالِ خوشايند مردم وحمايت آنان، دست از خدا وراه او برنداريم كه مردم منحرف، جز خسارت چيزى به ديگران نمى‌افزايند. «فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ»

5- مخالفت با حق، خسارت است. «تَخْسِيرٍ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 84

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ (63)

قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ‌: فرمود صالح اى قوم من، خبر دهيد مرا. إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي‌: اگر باشم بر حجتى روشن از جانب پروردگار خود.

نكته: ترديد كلام، به اعتبار مخاطبين است كه شك داشتند بر حقانيت او.

وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً: و عطا كرده باشد مرا از جانب خود نبوتى كه لازم رحمت واسعه حق است. فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ‌: پس كيست كه يارى كند و باز دارد مرا از عذاب الهى، إِنْ عَصَيْتُهُ‌: اگر من نافرمانى كنم ذات سبحانى را

جلد 6 - صفحه 96

در تبليغ رسالت و منع از اشراك. حاصل آنكه اگر چنانچه من بر حق و اين نبوت افاضه رحمت الهيه و من مخالفت او نمايم در دعوت براى خاطر شما، پس ناصرى نيست و احدى مرا يارى نكند در دفع و منع عذاب سبحانى.

فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ: پس شما نمى‌افزائيد مرا غير از نسبت دادن زيانكارى به من به ابطال و تضييع شما آنچه حق تعالى به من عطا فرموده از نبوت و استتباع شما مرا در دين و ملت پدران خود. يا زياد نمى‌كنيد شما به گفتار خود: «أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا» مرا جز نسبت دادن من شما را به خسارت. يا اگر تابع شما شوم و اجابت سخنان شما نمايم، به منزله كسى باشم كه زيانكارى را آنا فآنا زياد گرداند، يا تقليد آباء و اقتداى به ايشان نيست مگر زيانكارى.

خلاصه هرچه حضرت صالح عليه السّلام ايشان را دعوت به ايمان فرمود قبول ننموده در طغيان افزودند، و گفتند: ما به تو ايمان نمى‌آوريم تا بيرون‌آورى براى ما از اين سنگ، شتر ماده كه ده ماهه آبستن باشد. و آن سنگى بود كه مى‌پرستيدند و هر سال نزد آن، جمعيت نموده، قربانيها مى‌كردند. پس خداى تعالى براى اتمام حجت به قدرت كامله، كوه شكافته، صداى عظيم ظاهر شد كه نزديك بود عقلها زائل گردد. ناگاه سر ناقه از آن شكاف هويدا و هنوز تمام گردنش بيرون نيامده بود كه شروع كرد به نشخوار كردن، پس جميع بدنش بيرون آمده به روى زمين ايستاد. چون اين حال غريب و معجزه عجيب مشاهده نمودند، درخواست نمودند كه بچه او هم آيد. فورا به امر الهى بچه شتر خارج و به اطراف شتر مى‌گرديد، حضرت صالح عليه السّلام از راه نصيحت فرمود:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِلى‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (61) قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُرِيبٍ (62) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ (63) وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِيبٌ (64) فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (65)

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (66) وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (67) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ (68)

ترجمه‌

و فرستاديم بسوى قوم ثمود برادرشان صالح را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست شما را هيچ خدائى مگر او، او آفريد شما را از زمين و عمر داد شما را در آن پس طلب آمرزش كنيد از او پس باز گشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من نزديك و اجابت كننده است‌

گفتند اى صالح بتحقيق بودى تو در ميان ما محلّ اميد پيش از اين آيا نهى ميكنى ما را از آنكه بپرستيم آنچه را ميپرستيدند پدران ما و همانا ما هر آينه در شكّى هستيم از آنچه ميخوانى ما را بسوى آن كه بگمان اندازنده است‌

گفت اى قوم من خبر دهيد مرا اگر من باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و داده باشد مرا از خود رحمتى پس كيست كه يارى كند مرا از عذاب خدا اگر نافرمانى كنم او را پس زياد نميكنيد براى من مگر نسبت زيانكارى‌

و اى قوم من اين شتر خدا است براى شما با آنكه نشانه قدرت است پس بگذاريدش بخورد در زمين خدا و نرسانيد به آن آزارى پس ميگيرد شما را عذابى نزديك‌

پس پى كردند آنرا پس گفت برخوردار شويد در سراى خودتان سه روز اين وعده‌ايست غير دروغ‌

پس چون آمد فرمان ما نجات داديم صالح را و آنانكه ايمان آوردند با او برحمتى از خودمان و از رسوائى آنروز همانا پروردگار تو او است نيرومند توانا

و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح كردند در خانه‌هاشان بر جاى ماندگان‌

گويا نبودند در آن هرگز آگاه باشيد همانا قوم ثمود كافر شدند بپروردگارشان آگاه باشيد دورى از رحمت است براى ثمود.

تفسير

خداوند پس از حضرت هود حضرت صالح را مبعوث بر قبيله ثمود فرمود و آنها بنابر نقل اكمال از امام باقر عليه السّلام كمتر از چهل خانوار بودند اهل يك ده در كنار دريا و بعضى گفته‌اند در وادى القرى بين شام و مدينه منزل داشتند و قوم عاد در يمن بودند در هر حال مأموريّت او هم مانند انبياء گذشته دعوت بتوحيد بود و نسبت برادر بقوم مكرّر بيان شده كه بملاحظه معمول عرب است كه اهل هر قبيله‌اى يكديگر را برادر ميخوانند و آنحضرت پس از دعوت بتوحيد و نفى شرك فرمود خداوندى كه شما را در بدو امر از خاك آفريد و فعلا هم نطفه‌اى را كه شما از آن بوجود ميآئيد از موادّ ارضيّه خلق ميفرمايد و بشما طول عمر عنايت فرموده اگر استعمر كم مأخوذ از عمر باشد چون گفته‌اند عمر آنها از سيصد تا هزار سال بوده يا شما را مأمور


جلد 3 صفحه 94

بعمران و آبادى زمين فرمود اگر مأخوذ از عمارت باشد زيرا اين عمل مطلوب و موجب طول عمر است يا شما را متمكّن از عمارت و محتاج بسكونت در زمين فرمود در هر حال چنين خداوندى مستحقّ پرستش و ستايش است نه بتهائيكه شما آنها را بدست خودتان ميسازيد پس طلب مغفرت نمائيد از خداوند براى گناهان گذشته خودتان و ثابت باشيد بر توبه و رجوع كنيد بپرستش حقّ از پرستش باطل و بدانيد كه رحمت خداوند نزديك به بنده موحّد است و اجابت ميكند دعاى او را و احاطه دارد بخلق و ميشنود دعاى آنها را و اگر صلاح باشد مستجاب ميفرمايد آنها در جواب گفتند اى صالح تو قبل از اين محلّ رجاء و مورد اميدوارى ما بودى در هر امر خيرى براى عقل و كفايت و درايت و خيرخواهى كه از تو بروز داشت نسبت بهمه ما ولى اينك اميدها از تو قطع شد چون ما را از عبادت بتها كه دين پدران ما بوده نهى ميكنى و دعوت مينمائى ما را بتوحيد و نفى شرك با آنكه ما يقين نداريم بصدق مدّعاى تو بلكه شك داريم بطوريكه موجب تزلزل خاطر ما شده نسبت بخودت و دينى كه آورده‌اى حضرت صالح در جواب فرمود اى قوم من اگر براى من به بيّنه و برهان قطعى واضح توحيد خدا ثابت و مدلّل باشد و مرا مبعوث بر شما فرموده باشد و بخواهم با شما مماشاة نمايم و بوظيفه خودم كه دعوت است عمل ننمايم كدام يك از شما ميتوانيد با من همراهى كنيد و عذاب خدا را از من دفع نمائيد با آنكه مستحقّ عقابم پس متابعت من از شما و همراهى شما با من جز زيانكارى واقعى و نسبت آن براى من و شما فائده‌اى ندارد چون تخسير مانند تفسيق بمعناى نسبت زيانكارى است خلاصه آنكه اين مدارا و مماطله براى من و شما چيزى جز نسبت زيانكارى و واقع خسران اضافه نمينمايد و اگر براى رفع تزلزل خاطر خودتان و اطمينان بصدق مدّعاى من محتاج بشاهد و معجزه باشيد اين ماده شتر كه بكيفيّت مخصوصه بهت آور براى شما از كوه بيرون آوردم و باين مناسبت ناقة اللّه خوانده ميشود كه اسباب عاديه در پيدايش او نبوده بلكه فقط باراده الهيّه موجود شده است و بر نفع شما است كه تمامتان از شيرش بهره‌مند ميشويد معجزه قطعيّه و گواه صدق من است و ديگر نبايد شكّى داشته باشيد و مبادا آنرا آزار نمائيد بگذاريد در زمين خدا بچرد و از آب رودخانه بياشامد و بهمان ميزان بشما شير بدهد و اگر


جلد 3 صفحه 95

تخلف نمائيد بزودى عذاب الهى بر شما نازل خواهد شد ولى اين نصايح مشفقانه بخرج آنقوم عنود نرفت و عاقبت يكنفر از آنها با رضايت سايرين متصدّى قتل آن حيوان شد و همه از گوشت او خوردند و شريك در جرم شدند و حضرت صالح سه روز بآنها مهلت استفاده از حيات داد و بعد از آن وعده عذاب قطعى كه دروغ و قابل تخلّف نيست و بعد از نزول عذاب آنحضرت و اهل ايمان مشمول رحمت الهى شدند و از ذلّت و رسوائى و عذاب آنروز و روز قيامت مأمون گشتند و قوّت و قدرت و عزّت و قهّاريّت خداوند ظاهر گشت و آنها بصيحه مهيب آسمانى مردند و برو بزمين افتادند و ديگر از جاى خودشان برنخاستند مانند آنكه هيچوقت در دنيا نبودند و بكلّى آثارشان محو شد و باقى نماند براى آنها جز تنبيه الهى اهل عالم را بكفرشان و تأكيد آنرا بلعن آنها براى افاده استحقاقشان يا اخبار از محروميّت آنها از رحمت الهيّه و تفصيل اين قصه در سوره اعراف با بيان وافى گذشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ يا قَوم‌ِ أَ رَأَيتُم‌ إِن‌ كُنت‌ُ عَلي‌ بَيِّنَةٍ مِن‌ رَبِّي‌ وَ آتانِي‌ مِنه‌ُ رَحمَةً فَمَن‌ يَنصُرُنِي‌ مِن‌َ اللّه‌ِ إِن‌ عَصَيتُه‌ُ فَما تَزِيدُونَنِي‌ غَيرَ تَخسِيرٍ (63)

فرمود اي‌ قوم‌ ‌من‌ آيا مشاهده‌ ميكنيد و درك‌ مينمائيد ‌که‌ ‌اگر‌ بوده‌ باشم‌ ‌بر‌ بيّنه‌ و دليل‌ و معجزه‌ ‌از‌ جانب‌ پروردگارم‌ و آمده‌ ‌باشد‌ مرا ‌از‌ طرف‌ ‌او‌ رحمت‌ و تفضلي‌ ‌پس‌ كيست‌ مرا ياري‌ كند ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ ‌اگر‌ مخالفت‌ ‌او‌ ‌را‌ كنم‌ و عصيان‌ اوامر ‌او‌ ‌را‌ بنمايم‌ ‌پس‌ ‌شما‌ قوم‌ ‌بر‌ ‌من‌ زياد نميكنيد ‌غير‌ ‌از‌ خسران‌ و زيان‌ ‌را‌ قال‌َ يا قَوم‌ِ أَ رَأَيتُم‌ رؤيت‌ ‌در‌ اينجا بمعني‌ بصيرت‌ قلب‌ ‌است‌ ‌که‌ درك‌ و تعقل‌ و تدبر و تأمل‌ و تفكر ‌باشد‌ ‌که‌ إِن‌ كُنت‌ُ عَلي‌ بَيِّنَةٍ مِن‌ رَبِّي‌ بينة ‌بر‌ حسب‌ معني‌ حقيّت‌ چيزي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ مدعي‌ ‌را‌ واضح‌ و روشن‌ كند و مورث‌ قطع‌ و يقين‌ گردد و ‌در‌ مقام‌ ‌خود‌ ادله‌ قطعيه‌ ‌را‌ ‌بر‌ هشت‌ قسم‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ عقل‌ مستقل‌ و عقل‌ ‌غير‌ مستقل‌ و نص‌ّ قرآن‌ و نص‌ّ خبر متواتر و نص‌ّ خبر محفوف‌ بقرائن‌ قطعيه‌ و اجماع‌ قطعي‌ و ضرورت‌ دين‌ و ضرورت‌ مذهب‌ ‌هر‌ كدام‌ بجاي‌ ‌خود‌ و مسئله‌ اثبات‌ نبوت‌ خاصه‌ بحكم‌ عقل‌ ‌غير‌ مستقل‌ ‌است‌ زيرا ‌بعد‌ ‌از‌ دعوي‌ نبوت‌ و و جدان‌ جميع‌ شرائط نبوت‌ و فقدان‌ موانع‌ ‌که‌ ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ ‌در‌ باب‌ نبوت‌ عامه‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ ‌اگر‌ اقامه‌ معجزه‌ ‌ يا ‌ اخبار نبي‌ ثابت‌ النبوة ‌ يا ‌ وصي‌ ثابت‌ الوصاية ‌ يا ‌

جلد 11 - صفحه 80

معصوم‌ ثابت‌ العصمة ‌بر‌ طبق‌ دعوي‌ ‌او‌ شد عقل‌ حكم‌ ميكند بوجوب‌ قبول‌ و تصديق‌ و ايمان‌ بآن‌ و حجت‌ ‌بر‌ امت‌ تمام‌ ميشود و راه‌ عذر منقطع‌ ميگردد.

وَ آتانِي‌ مِنه‌ُ رَحمَةً ‌که‌ ‌او‌ مرا باين‌ مقام‌ رسالت‌ انتخاب‌ فرموده‌ ‌پس‌ ‌از‌ تفضلات‌ باز توقع‌ داريد ‌که‌ ‌من‌ دست‌ ‌از‌ دعوت‌ ‌خود‌ بردارم‌ و ‌شما‌ ‌را‌ واگذارم‌ ‌که‌ ‌در‌ شرك‌ و معاصي‌ فرو رويد و ‌خود‌ ‌را‌ مورد غضب‌ الهي‌ ‌در‌ آورم‌.

فَمَن‌ يَنصُرُنِي‌ مِن‌َ اللّه‌ِ كدام‌ يك‌ ‌از‌ ‌شما‌ ميتوانيد ‌که‌ مرا ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ نجات‌ دهيد إِن‌ عَصَيتُه‌ُ ‌اگر‌ معصيت‌ و نافرماني‌ ‌او‌ كنم‌ بعلاوه‌ ‌از‌ اينكه‌ نميتوانيد مرا ياري‌ كنيد فَما تَزِيدُونَنِي‌ غَيرَ تَخسِيرٍ زيرا مضافا بمعصيت‌ ‌خود‌ گناهان‌ ‌شما‌ ‌هم‌ پاي‌ ‌من‌ نوشته‌ ميشود و ‌در‌ عقوبتهاي‌ ‌شما‌ ‌هم‌ شركت‌ دارم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 63)- اما این پیامبر بزرگ الهی بدون آن که از هدایت آنها مأیوس گردد، و یا این که سخنان پر تزویرشان در روح بزرگ او کمترین اثری بگذارد، با متانت خاص خودش چنین پاسخ «گفت: ای قوم من! ببینید اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رحمتی از جانب خود به من داده باشد» آیا می‌توانم رسالت الهی را ابلاغ نکنم و با انحرافات و زشتیها نجنگم؟! (قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً).

در این حال «اگر من نافرمانی او کنم، چه کسی می‌تواند مرا در برابر وی یاری دهد»؟ (فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ).

«پس (استدلال به روش نیاکان و این گونه سخنان) شما جز اطمینان به زیانکار بودنتان چیزی بر من نمی‌افزاید»! (فَما تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ).

نکات آیه

۱- صالح(ع) ، برخوردار از معجزه و دلیلى روشن بر پیامبرى خویش (قال یقوم أرءیتم إن کنت على بیّنة)

۲- خداوند ، عطا کننده معجزه و دلیلهاى روشن به پیامبران (إن کنت على بیّنة من ربى)

۳- خداوند ، مربى پیامبران و مدبر امور ایشان است. (إن کنت على بیّنة من ربى) برداشت فوق ، با توجه به گزینش اسم «رب» - که به معناى مدبر و مربى است - استفاده شده است.

۴- هدف از اعطاى معجزه و دلیلهاى روشن به پیامبران ، تدبیر امر نبوت و پیشبرد هدفهاى رسالت آنان است.* (إن کنت على بیّنة من ربى)

۵- برخورد حضرت صالح(ع) با مشرکان و کافران، برخوردى ترحم آمیز و مشفقانه بود. (یقوم أرءیتم) تعبیر «یا قوم» (اى مردم من) حکایت از شفقت و ترحم صالح(ع) دارد.

۶- خداوند ، صالح(ع) را از رحمت ویژه خویش بهره مند ساخت و به مقام نبوت رسانید. (و ءاتنى منه رحمة) مقصود از «رحمة»، به مناسبت مورد، مقام نبوت و پیامبرى است.

۷- مقام نبوت ، رحمت خاص خداوند به پیامبران است. (و ءاتنى منه رحمة) نکره آوردن «رحمة» دلالت بر عظمت آن دارد که در برداشت از آن به رحمت خاص تعبیر شد.

۸- صالح(ع) ، موظف به ابلاغ توحید و مبارزه با شرک و بت پرستى بود. (إن کنت على بیّنة من ربى ... فمن ینصرنى من الله إن عصیته) جمله «إن عصیته» (اگر خداوند را نافرمانى کنم) مى رساند که جمله اى همانند «و أمرنى بإبلاغ رسالاته» قبل از «فمن ینصرنى» در تقدیر است. بر این اساس، حاصل معناى «إن کنت ...» چنین مى شود: [شما خود قضاوت کنید] اگر من پیامبر باشم و خداوند مرا به ابلاغ رسالتهایى فرمان داده باشد، اگر نافرمانى کنم و به ابلاغ رسالتهاى الهى همّت نگمارم، چه کسى مرا از عقوبت هاى الهى نجات خواهد داد؟

۹- صالح(ع) به مردم خویش اعلام کرد: در صورت پذیرش خواسته آنان (ترک دعوت به توحید) گنه کار و مستحق عذاب الهى خواهد بود. (فمن ینصرنى من الله إن عصیته)

۱۰- پیامبران ، در صورت مسامحه در امر رسالت و ترک ابلاغ توحید ، گنه کارند. (فمن ینصرنى من الله إن عصیته)

۱۱- تمرد کنندگان از فرمان خدا - هر چند از پیامبران باشند - در خطر گرفتار شدن به کیفر و مجازات الهى اند. (فمن ینصرنى من الله إن عصیته) «من الله» به معناى «من عذاب الله» است.

۱۲- همگان از دفع کیفرهاى خداوند و یارى گرفتاران به عذابهاى او ناتوانند. (فمن ینصرنى من الله إن عصیته) فعل «ینصر» به دلیل آنکه با «من» متعدى شده ، متضمن معناى «ینجى» (نجات مى دهد) است.

۱۳- قدرت خداوند ، برتر از همه قدرتهاست. (فمن ینصرنى من الله)

۱۴- کفرپیشگان قوم ثمود از صالح(ع) مى خواستند که از ادعاى خویش دست بردارد و از فراخوانى مردم به توحید منصرف شود. (فمن ینصرنى من الله إن عصیته فما تزیدوننى غیر تخسیر) «فاء» در «فما تزیدوننى ...» فاى فصیحه است و حاکى از جمله اى مقدر مى باشد و - به قرینه «أتنهنا ...» در آیه قبل - مفاد آیه چنین است: بنابراین اگر به خواسته شما (ترک ابلاغ توحید) گردن نهم، شما جز خسارت زدن چیزى بر من نخواهید افزود.

۱۵- صالح(ع) ، توجه کردن به درخواست کافران قومش (ترک ابلاغ توحید) را ، مایه خسارت و تباهى خویش دانست. (فما تزیدوننى غیر تخسیر) «تخسیر» به معناى خسارت زدن مى باشد و فاعل آن قوم ثمود است.

۱۶- ترک وظایف الهى به خاطر خوشایند کافران ، مایه خسارت و تباهى است. (فما تزیدوننى غیر تخسیر)

۱۷- افزایش اطمینان صالح(ع) به زیان کارى کافران ثمود ، تنها دستاورد اصرار آنان بر انصراف او از دعوت به توحید (فما تزیدوننى غیر تخسیر) برداشت فوق، بر اساس این احتمال است که «تخسیر» به معناى نسبت دادن خسارت و تباهى باشد، همانند تکفیر و تفسیق که به معناى نسبت دادن کفر و فسق مى باشد. بر این مبنا، فاعل «تخسیر» حضرت صالح(ع) است و مفاد جمله «فما تزیدوننى ...» چنین خواهد شد: آنچه اصرار شما بر ترک دعوت به توحید، بر من مى افزاید این است که شما را در خسارت و تباهى ببینم.

موضوعات مرتبط

  • انبیا: انبیا و عصیان ۱۱; انبیا و کیفر ۱۱; انبیا و گناه ۱۰; اهمیت رسالت انبیا ۴; اهمیت نبوت انبیا ۴; بینات انبیا ۲; رحمت به انبیا ۷; زمینه تحقق اهداف انبیا ۴; فلسفه بینات انبیا ۴; فلسفه معجزه انبیا ۴; مدبر انبیا ۳; مربى انبیا ۳; مقامات انبیا ۷
  • انسان: عجز انسان ها ۱۲
  • بت پرستى: اهمیت مبارزه با بت پرستى ۸
  • تکلیف: آثار ترک تکلیف ۱۶; آثار سستى در تکلیف ۱۰
  • توحید: اهمیت تبلیغ توحید ۸; ترک دعوت به توحید ۱۴، ۱۷; گناه ترک دعوت به توحید ۹، ۱۰
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۳; افعال خدا ۳; برترى قدرت خدا ۱۳; حتمیت کیفرهاى خدا ۱۲; ربوبیت خدا ۳; رحمت خاص خدا ۶، ۷; عطایاى خدا ۲; مقابله با کیفرهاى خدا ۱۲; ویژگیهاى قدرت خدا ۱۳
  • رحمت: مشمولان رحمت ۶، ۷
  • زیان: عوامل زیان ۱۵، ۱۶
  • زیانکاران: ۱۷
  • شرک: اهمیت شرک ستیزى ۸
  • صالح(ع): اطمینان صالح(ع) ۱۷; بینات صالح(ع) ۱; بینش صالح(ع) ۹، ۱۵; دلایل نبوت صالح(ع) ۱; رحمت به صالح(ع) ۶; رسالت صالح(ع) ۸; روش برخورد صالح(ع) ۵; صالح(ع) و خواسته هاى قوم ثمود ۹، ۱۵; صالح(ع) و قوم ثمود ۵; صالح(ع) و کافران ۵; صالح(ع) و گناه ۹; صالح(ع) و مشرکان ۵; قصه صالح(ع) ۹، ۱۴، ۱۵; معجزه صالح(ع) ۱; مقامات صالح(ع) ۶; مهربانى صالح(ع) ۵; نبوت صالح(ع) ۶
  • عذاب: امداد به اهل عذاب ۱۲; موجبات عذاب ۹; نجات از عذاب ۱۲
  • عصیانگران: کیفر عصیانگران ۱۱
  • قوم ثمود: آثار اصرار قوم ثمود ۱۷; خواسته هاى قوم ثمود ۱۴; زیانکارى قوم ثمود ۱۷; قوم ثمود و صالح (ع) ۱۴
  • کافران: بى ارزشى خشنودى کافران ۱۶
  • گناهکاران: ۱۰
  • معجزه: منشأ معجزه ۲
  • نبوت: مقام نبوت ۷
  • هلاکت: عوامل هلاکت ۱۵، ۱۶

منابع