محمد ١

از الکتاب
کپی متن آیه
الَّذِينَ‌ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ‌ سَبِيلِ‌ اللَّهِ‌ أَضَلَ‌ أَعْمَالَهُمْ‌

ترجمه

کسانی که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، (خداوند) اعمالشان را نابود می‌کند!

كسانى كه كافر شدند و از راه خدا بازداشتند، [خدا] اعمالشان را تباه كرد
كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند، [خدا] اعمال آنان را تباه خواهد كرد.
آنان که کافر شدند و راه دین خدا را (بر خلق) بستند خداوند اعمال آنها را تباه و باطل ساخت.
آنان که کفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند خدا اعمالشان را باطل و تباهساخت؛
خدا اعمال كسانى را كه كافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند باطل ساخته است.
کسانی که کفرورزیدند و [مردمان را] از راه خدا بازداشتند، [خداوند] اعمالشان را تباه [و بی‌ارزش‌] کرد
كسانى كه كافر شدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند [خدا] كردارشان را گم و تباه گردانيد.
کسانی که کافر می‌گردند و مردمان را از راه خدا باز می‌دارند، خدا همه‌ی کارهای (نیک) ایشان را باطل (قلمداد و بی‌اجر) می‌نماید.
کسانی که کفر ورزیدند و (مردمان را) از راه خدا باز داشتند (خدا) اعمال آنان را (تباه و) گمراه کرد.
آنان که کفر ورزیدند و بازداشتند از راه خدا گمراه کرد کردار ایشان را

Those who disbelieve and repel from the path of Allah—He nullifies their works.
ترتیل:
ترجمه:
سوره محمد آیه ١ محمد ٢
سوره : سوره محمد
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«صَدُّوا»: بازداشتند. ممانعت بعمل آوردند. «أَضَلَّ»: خدا باطل کرد و سود و اجر آن را از میان برد (نگا: فرقان / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۱ تا ۲:

«شیخ طوسى» گویند: از ابن عباس روایت شده که منظور از آیه اول اهل مکه بوده و براى آن‌ها نازل شده است و مقصود از آیه دوم انصار بوده و درباره آن‌ها نازل گردیده است.[۱]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ «1»

كسانى‌كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، (خداوند) اعمالشان را تباه گردانيد.

نکته ها

در ميان يكصد و چهارده سوره قرآن كريم، در يازده سوره، اولين آيه درباره تهديد يا توبيخ است كه به جز سوره احزاب بقيه در مورد دشمنان اسلام است.

1. سوره انعام. ... ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ‌ ... امّا كافران براى پروردگارشان شريك قرار مى‌دهند.

2. سوره توبه. «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» خداوند و رسول او از كفّار برائت دارند.

3. سوره احزاب. «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ» اى پيامبر! از خداوند پروا كن و از كفّار و منافقان پيروى نكن.

4. سوره محمّد. «الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ»

5. سوره ممتحنه. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ» اى اهل ايمان! دشمن من و دشمن خودتان را سرپرست خود قرار ندهيد.

6. سوره منافقون. إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ‌ ... هرگاه منافقين نزد تو آمدند ....

7. سوره معارج. «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» يكى از منافقان و دشمنان تقاضاى عذاب كرد.

8. سوره بيّنه. «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ»

جلد 9 - صفحه 59

كفّار از اهل كتاب و مشركان، از كفر و شرك خود دست بردار نيستند، مگر آن كه برايشان شاهد و بيّنه بيايد.

9. سوره فيل. «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيلِ» آيا نديدى كه پروردگارت با سپاه فيل چه كرد؟

10. سوره كافرون. «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» اى پيامبر! به كافران بگو.

11. سوره مسد. «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ» دستان ابولهب بريده باد.

عبارت‌ «صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» را دو گونه مى‌توان معنا كرد:

الف) به معناى اعراض كردن، يعنى خودشان از راه خدا اعراض كردند.

ب) به معناى ممانعت كردن، يعنى مردم را از راه خدا بازداشتند. «1»

عبارت‌ «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» را نيز دو گونه مى‌توان معنا كرد:

الف. خداوند اعمال خوب كفّار و مشركان، مانند صدقه و انفاق به فقرا را به دليل كفر و منحرف كردن مردم، باطل و بى اثر مى‌كند، به گونه‌اى كه در آخرت در پرونده آنان خبرى از اين چيزها نيست.

ب. خداوند، تلاش‌هاى آنان براى از بين بردن اسلام و شكست مسلمانان را بى اثر مى‌سازد تا به مقصد و هدف نائل نشوند.

اعمال كفّار همه تباه است. «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» اين تباهى اعمال كفّار با چند تعبير در قرآن كريم آمده است:

- «كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ» «2»، اعمال كافران چون خاكسترى است كه در روزى طوفانى، بادى سخت بر آن بوزد.

- «فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» «3» اعمال كفّار محو مى‌شود.

- «كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ» «4» اعمال كفّار همچون سرابى است كه تشنگان، آن را آب مى‌پندارند.


«1». تفسير مخزن العرفان.

«2». ابراهيم، 18.

«3». كهف، 105.

«4». نور، 39.

جلد 9 - صفحه 60

پیام ها

1- در روانشناسى تبليغ، گاهى بايد بى مقدّمه سخن گفت. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الَّذِينَ كَفَرُوا ...

2- معمولًا هر انحرافى انحراف ديگر را به دنبال دارد، بعضى ابتدا كفر مى‌ورزند و آنگاه مانع ايمان ديگران مى‌شوند. «كَفَرُوا وَ صَدُّوا»

3- تلاش كفّار ناكام مى‌شود، كوشش آنان عاقبت ندارد و مردم دير يا زود حقيقت را خواهند فهميد. صَدُّوا ... أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ‌

4- راه خدا دشمن دارد و دشمنان بيكار نمى‌نشينند و در صدد انحراف ديگرانند.

«صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ»

5- تباه كردن اعمال، نوعى كيفر الهى براى كفّار است. كَفَرُوا ... أَضَلَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ «1»

الَّذِينَ كَفَرُوا: آنانكه كافر شدند بوحدانيت خدا و نبوت پيغمبر او، وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ‌: و باز ايستادند و اعراض نمودند از راه خدا كه دين اسلام است، يعنى در دين اسلام داخل نشدند و راغب نشدند، يا آنكه بازداشتند مردمان را از راه خدا كه طريق هدايت است كه ضال و مضل بودند. ابن عباس گفته: ده نفر بودند از مطعمان روز بدر كه به ريا و شهرت، صله رحم و خلاصى اسير و حفظ جوار و حسن ضيافت مى‌نمودند نه براى خدا، بنابراين: أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ‌: باطل و نابود نمود خدا اعمال ايشان را كه از مكارم مى‌شمردند و مستحق مى‌داشتند، يعنى اعمال آنها را قبول ننمود و ثوابى به آنها عطا نفرمود، زيرا خالص نبود. آيه شامل جميع كفار است، زيرا دأب همه آنها آنست كه از ايمان امتناع و مانع غير شوند در آن، و اعمال را موافق رضاى الهى بجا نياورند.

و محتمل است كه مراد به اعمال مكر و حيله‌اى كه قصد داشتند نسبت به پيغمبر و اهل ايمان بجاى آرند، خداى تعالى باطل و نابود ساخت حيله‌هاى آنها را، و حضرت و اتباع او را نصرت داد و دين او را بر ساير اديان غالب گردانيد.

تنبيه: على بن ابراهيم قمى رحمه اللّه فرمايد: اين آيه نازل شده در اصحاب رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آنانكه مرتد شدند بعد از پيغمبر و غصب كردند حق اهل بيت را و منع نمودند از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام، باطل شد اعمال ايشان آنچه مقدم داشتند با رسول خدا از جهاد و نصرت‌ «1».


«1» تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 300، انتشارات كتابفروشى علّامه قم.

جلد 12 - صفحه 101

بعد به اسناد خود از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بعد از وفات پيغمبر فرمود در مسجد و مردم مجتمع بودند به صداى بلند: (الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ) ابن عباس گفت: چرا اين را فرمودى؟

فرمود: قرائت نمودم چيزى از قرآن را.

گفت: اين را براى امرى فرمودى؟

حضرت فرمود: بلى بدرستى كه خداى تعالى فرمايد در كتاب خود: (ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا). پس شهادت دهى بر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله اينكه خليفه گردانيد ابا بكر را؟

ابن عباس گفت: ما نشنيديم از رسول خدا وصيتى نموده باشد مگر بسوى تو.

حضرت فرمود: چنانچه گوساله پرستان جمع شدند بر گوساله، اينجا امتحان شديد، مثل شما مثل كسانى است برافروزند آتش را، پس چون اضائه نمايد اطرافش را، ببرد خدا نور آنها را و واگذاشت ايشان را در تاريكيها كه نمى‌ديدند راه را، كر از شنيدن حق، لال از گفتن حق، كور از ديدن حق، پس ايشان برنمى‌گردند به راه راست و صراط يقين‌ «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ «1» وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ «2» ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ «3» فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4»

سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ «5» وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ «6»

ترجمه‌

آنانكه كافر شدند و باز داشتند از راه خدا باطل نمايد كارهاى آنها را

و آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته و ايمان آوردند بآنچه فرو فرستاده شد بر محمد (ص) و آن حق است از پروردگارشان بگذراند از آنها گناهانشان را او بصلاح آورد حال ايشانرا

اين براى آنست كه آنانكه كافر شدند پيروى كردند باطل را و آنانكه ايمان آوردند پيروى كردند حقّ را از پروردگارشان اينچنين ميزند خدا براى مردمان مثلهاى آنانرا

پس چون ملاقات كرديد آنانرا كه كافر شدند پس بزنيد زدنى گردنها را تا وقتى كه بسيار كشتيد آنها را پس محكم كنيد بند را پس يا منّت نهيد منّت نهادنى بعد از آن و يا فدا گيريد فدا گرفتنى تا بنهد كارزار آلاتش را امر از اينقرار است و اگر ميخواست خدا هر آينه انتقام كشيده بود از آنها ولى تا بيازمايد بعضى از شما را به بعضى و آنانكه كشته شدند در راه خدا پس هرگز باطل نميكند

كارهاى آنانرا زود باشد كه هدايتشان كند و اصلاح نمايد

حال آنانرا و درآوردشان ببهشت كه تعريف كرد آنرا براى ايشان.

تفسير

كسانيكه منكر اصول دين اسلام باشند و سعى كنند كه مردم را از قبول آن باز دارند مانند مشركين مكّه از قبيل ابو جهل و ابو لهب و ابو سفيان و امثال آنها و كسانيكه بعد از رحلت پيغمبر (ص) مرتدّ شدند و غصب نمودند حقّ امير المؤمنين‌


جلد 5 صفحه 3

و ائمه معصومين عليهم السلام را و باز داشتند مسلمانان را از پيروى ايشان اعمال خيريه آنها از قبيل عتق و صدقه و ضيافت و اعانت فقراء و ضعفاء و جهاد در راه خدا باطل خواهد بود چون ايمان و اخلاص شرط قبول كلّيه اعمال خيريّه است و آنها فاقد شرطند و اين اعمال را براى رضاى خدا بجا نياورده‌اند بلكه براى نيل باغراض فاسده خودشان مرتكب شده‌اند و باين تقريب جمعى از مفسّرين نسبت بكفّار صدر اسلام و قمّى ره نسبت بمرتدين از اصحاب بعد از پيغمبر (ص) شأن نزول آيه را بيان فرموده‌اند و بعكس اين كسانيكه اقرار نمودند باصول دين اسلام و بجا آوردند اعمال خيريه را و معتقد شدند جزما بآنچه بر پيغمبر اسلام از جانب خداوند نازل شده كه اهمّ از همه ولايت امير المؤمنين و ائمه معصومين است و حقّ محض و محض حقّ است و ثابت ماندند بر اين عقيده تا آخر عمر مانند سلمان و أبو ذر و مقداد و عمّار و نقض ننمودند پيمان با خدا و پيغمبر (ص) را مسلّما خداوند گناهان گذشته ايشانرا آمرزيده و امور دنيا و آخرت آنان را اصلاح فرموده و خواهد فرمود و بايد خاطر جمع باشند كه هيچ گونه ناراحتى و تشويش حالى براى ايشان نخواهد روى داد و اين براى آنستكه كفّار پيروى از شيطان و دشمنان پيغمبر (ص) و آل اطهار او نمودند و در پى باطل و هواى نفس رفتند و از خير دنيا و آخرت باز ماندند و اهل ايمان متابعت از حقّ و حقيقت كردند و بدستور الهى و تبعيّت از خاندان عصمت و طهارت باقى ماندند و بمقصد و مقصود رسيدند خداوند باين خوبى و واضحى مثل ميزند براى مردمان كافر و مؤمن به پيرو باطل و پيرو حق در بى‌ثمر بودن اعمالشان و با ثمر بودن آن و قمّى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه در سوره محمد (ص) يك آيه راجع بما و يك آيه راجع بدشمنان ما است و در روايات ديگرى از اينمعنى تأييد شده است و آيات را بتقريبى كه با ملاحظه ظاهر ذكر شد تفسير فرموده‌اند و معلوم است كسانيكه وجودشان براى خودشان نفعى ندارد و براى ديگران مضرّ است بايد كشته شوند و گردنشانرا مسلمانان با شمشير بزنند تا وقتى كه شدّت و غلظت بر آنها بقتل و جرح پايان يابد و آتش جنگ فرو نشيند و آلات و ادوات آن از كار باز ماند پس بايد بقاياى آنان محكم در بند اسارت در آيند و امام (ع) يا منّت نهد بر آنها و آزادشان كند يا


جلد 5 صفحه 4

عوض بگيرد و از بند خلاصشان فرمايد يا آنانرا در قيد بندگى و رقيّت در آورد و بر آنحال باقى گذارد چنانچه از روايت كافى و تهذيب كه از امام صادق (ع) نقل شده استفاده ميشود كه اين حال اسيران بعد از جنگ است و اما اسيران در حين جنگ بايد بگردن زدن يا قطع يك دست و يك پا بر خلاف يكديگر و باقى گذاردن به اين كشته شوند و بنابراين حتّى تضع الحرب اوزارها بيان منتهاى قتل و جرح آنها است كه مستفاد از حتّى اذا أثخنتموهم است چون اصل اثخان بمعناى شدّت و غلظت است و در كثرت قتل و جرح استعمال ميشود و اينجا ظاهرا مراد غلبه بر دشمن است كه منتهى بخاتمه پيدا كردن جنگ و باقى نماندن جز مسلم يا مسالم ميگردد و بعد از آن ديگر قتل و جرح روا نيست و اگر خدا بخواهد بدون وسائل ظاهرى از كفّار انتقام ميكشد و بعذاب دنيوى نابود و مستأصل و ذليلشان ميفرمايد ولى ميخواهد آزمايش فرمايد اهل ايمانرا باقدام بر جهاد و نيل بثواب و كفّار را بتعجيل در عقوبت براى انصراف از كفر بمشاهده شوكت اسلام و كسانيكه در راه خدا بفيض شهادت برسند يا جهاد نمايند با كفّار چون قاتلوا نيز قرائت شده زحمات آنها هدر نميرود بلكه اجر ايشان بى‌پايان است چون هدايت ميكند خدا آنانرا بوسائل آمرزش و ميرساند بمطلوبشان و اصلاح ميكند كارشانرا و ايشانرا داخل در بهشت موعود كه خودش براى اهل ايمان ذخيره و معرّفى فرموده خواهد فرمود و اصلاح كار در آخرت بنظر اين حقير بآنستكه خداوند از حقّ اللّه بگذرد و ائمه اطهار حقّ النّاس را از ثوابهاى بى‌پايان خودشان عوض دهند و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

الَّذِين‌َ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ أَضَل‌َّ أَعمالَهُم‌ «1» وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّل‌َ عَلي‌ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الحَق‌ُّ مِن‌ رَبِّهِم‌ كَفَّرَ عَنهُم‌ سَيِّئاتِهِم‌ وَ أَصلَح‌َ بالَهُم‌ «2»

كساني‌ ‌که‌ كافر شدند و جلوگيري‌ كردند ديگران‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ و سبيل‌ خداوند متعال‌ اعمال‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌بين‌ رفت‌ و ‌از‌ دست‌ دادند و كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و اعمال‌ صالحه‌ بجا آوردند و ايمان‌ آوردند بآنچه‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌محمّد‌ (ص‌) و ‌او‌ حق‌ ‌است‌

جلد 16 - صفحه 164

‌از‌ پروردگار ‌آنها‌ ‌است‌ تكفير شد سيئات‌ ‌آنها‌ و بخشيده‌ شد و اصلاح‌ فرمود حال‌ ‌آنها‌ ‌را‌.

اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ دو آيه شريفه‌ راجع‌ بكساني‌ هست‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ رحلت‌ حضرت‌ رسالت‌ مرتد شدند و حق‌ امير المؤمنين‌ و ائمه طاهرين‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ بردند و جلوگيري‌ كردند ديگران‌ ‌را‌ ‌که‌ رو بعلي‌ «ع‌» نروند، و كساني‌ ‌که‌ ولايت‌ ‌علي‌ ‌را‌ و ائمه‌ ‌را‌ قبول‌ كردند و متابعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نمودند. و ‌اينکه‌ اخبار ‌را‌ ‌در‌ برهان‌ مسندا ‌از‌ امير المؤمنين‌ و ‌از‌ حضرت‌ باقر «ع‌» روايت‌ كرده‌، و ‌ما مكرر گفته‌ ايم‌ ‌که‌ اخبار بيان‌ مصداق‌ اتم‌ ميكند و منافي‌ ‌با‌ عموم‌ ‌آيه‌ نيست‌ لذا ‌در‌ مقام‌ تفسير ‌بر‌ ميآييم‌.

الَّذِين‌َ كَفَرُوا شامل‌ مشركين‌ و يهود و نصاري‌ و ساير فرق‌ كفار و كساني‌ ‌که‌ ضروري‌ دين‌ ‌که‌ ‌من‌ جمله‌ ولايت‌ ‌اينکه‌ خاندان‌ ‌باشد‌ و محبت‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بنص‌ قرآن‌ ثابت‌ ‌شده‌ منكر شدند، و كساني‌ ‌که‌ بدعت‌ ‌در‌ دين‌ گذاردند، و كساني‌ ‌که‌ ‌به‌ مقدسات‌ دين‌ بي‌احترامي‌ كردند، و كساني‌ ‌که‌ قرآن‌ ‌را‌ مهجور كردند و اشباه‌ اينها.

وَ صَدُّوا عَن‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ ‌که‌ ديگران‌ ‌را‌ ‌هم‌ مانع‌ شدند ‌که‌ متابعت‌ حق‌ كنند و جلوگيري‌ كردند ‌آنها‌ ‌را‌، أَضَل‌َّ أَعمالَهُم‌ حبط شد اعمال‌ ‌آنها‌ و باطل‌ و فاسد گرديد كأن‌ ‌لم‌ يكن‌ اما مشركين‌ مثل‌ عتق‌ و صدقه‌ و ضيافت‌ و كارهاي‌ نيك‌ ‌که‌ ‌در‌ نظر ‌آنها‌ خوب‌ ‌بود‌ تمام‌ باطل‌ و ‌از‌ ‌بين‌ رفت‌، و اما يهود و نصاري‌ اعتقاد بنبوت‌ انبياء سلف‌ و آنچه‌ ‌به‌ دستورات‌ ‌آنها‌ عمل‌ ميكردند، و اما مرتدين‌ اعمال‌ قبل‌ ‌از‌ ارتداد ‌آنها‌ زيرا شرط صحت‌ كليه‌ اعمال‌ ايمان‌ ‌است‌ و موافاة ‌که‌ بقاء ايمان‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ آخرين‌ نفس‌.

وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا بجميع‌ عقايد حقه‌ و بقاء ‌آن‌ ‌تا‌ زمان‌ فوت‌ وَ عَمِلُوا‌-‌ الصّالِحات‌ِ گفتيم‌ مراد جميع‌ اعمال‌ صالحه‌ نيست‌ زيرا ممكن‌ نيست‌، و نيز مراد نيست‌ ‌که‌ جميع‌ اعمال‌ ‌آنها‌ صالح‌ ‌باشد‌ زيرا مباحات‌ بلكه‌ مكروهات‌ بلكه‌ پاره‌اي‌ ‌از‌ سيئات‌ ‌که‌ قابل‌ مغفرت‌ ‌باشد‌ همين‌ اندازه‌ ‌که‌ اعمال‌ صالحه‌ ‌از‌ ‌آنها‌ صادر

جلد 16 - صفحه 165

‌شده‌ ‌باشد‌.

وَ آمَنُوا بِما نُزِّل‌َ عَلي‌ مُحَمَّدٍ ‌اينکه‌ جمله‌ داخل‌ ‌در‌ ‌الّذين‌ آمنوا ‌بود‌ تخصيص‌ بذكر ‌براي‌ دفع‌ توهم‌ كساني‌ ‌است‌ ‌که‌ نگويند ‌ما ‌او‌ ‌را‌ بپيغمبري‌ قبول‌ داريم‌ و شهادتين‌ ‌را‌ ميگويند بلكه‌ نماز و روزه‌ و زكاة و حج‌ و ساير چيزهاي‌ ديگر ‌را‌ بجا بياورند بايد بجميع‌ ‌ما انزل‌ ‌علي‌ الرسول‌ معتقد باشند ‌که‌ عمده ‌آنها‌ مسأله ولايت‌ ‌است‌، بلكه‌ ‌اگر‌ يك‌ حكم‌ ‌از‌ احكام‌ ‌را‌ منكر شد مثل‌ باب‌ حدود و ديات‌ و قصاص‌ و ميراث‌ و ربا و ‌غير‌ اين‌ها ‌از‌ مصداق‌ ‌اينکه‌ جمله‌ بيرون‌ ‌است‌.

وَ هُوَ الحَق‌ُّ ‌که‌ آنچه‌ فرموده‌ و ‌بر‌ ‌او‌ نازل‌ ‌شده‌ حق‌ و صدق‌ ‌از‌ جانب‌ خداوند متعال‌ صادر ‌شده‌ مِن‌ رَبِّهِم‌ آنچه‌ ميفرمايد ‌از‌ وحي‌ الهي‌ ‌است‌ ‌از‌ پيش‌ ‌خود‌ چيزي‌ نميفرمايد:

ما ضَل‌َّ صاحِبُكُم‌ وَ ما غَوي‌ وَ ما يَنطِق‌ُ عَن‌ِ الهَوي‌ إِن‌ هُوَ إِلّا وَحي‌ٌ يُوحي‌ و النجم‌ ‌آيه‌ 2 ‌الي‌ 4 كَفَّرَ عَنهُم‌ سَيِّئاتِهِم‌ سيئه‌ اعمال‌ زشت‌ ‌است‌ ‌که‌ تعبير بصغار معاصي‌ مي‌ كنند ‌اگر‌ چه‌ لفظ عموم‌ دارد تمام‌ معاصي‌ ‌را‌ شامل‌ مي‌شود ولي‌ البته‌ مؤمنين‌ ‌که‌ اعمال‌ صالحه‌ داشته‌ ‌باشد‌ و ايمان‌ بجميع‌ ‌ما انزل‌ ‌علي‌ ‌محمّد‌ «ص‌» آورده‌ ‌باشد‌ كبيره‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نمي‌شود و ‌اگر‌ احيانا صادر شد فورا تائب‌ ميشود.

وَ أَصلَح‌َ بالَهُم‌ بال‌ بمعني‌ شأن‌، و حال‌، و امر عظيم‌، و قلب‌ استعمال‌ ‌شده‌ مثل‌: فَما بال‌ُ القُرُون‌ِ الأُولي‌ طه‌ ‌آيه‌ 53.

و: ما بال‌ُ النِّسوَةِ اللّاتِي‌ قَطَّعن‌َ أَيدِيَهُن‌َّ يوسف‌ آيه 50، و ‌در‌ حديث‌ ‌است‌ ‌کل‌ امر ذي‌ بال‌ ‌لم‌ يبدأ ببسم‌ اللّه‌ فهو أبتر، و ‌در‌ كلمات‌ بزرگان‌: يخطر ببالي‌. و ‌در‌ اينجا بمعني‌ شأن‌ و حال‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اصلح‌ شأنهم‌ و حالهم‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 1)- مؤمنان پیرو حقند و کافران پیرو باطل: این آیه و دو آیه بعد از آن در حقیقت مقدمه‌ای است برای یک دستور مهم جنگی که در آیه چهارم داده شده است.

در آیه نخست وضع حال کافران، و در آیه دوم وضع حال مؤمنان را بیان کرده، و در آیه سوم آن دو را با هم مقایسه می‌کند، تا با روشن شدن این خطوط آمادگی برای پیکار مکتبی با دشمنان بی‌رحم و ستمگر حاصل شود.

نخست می‌فرماید: «کسانی که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند خداوند اعمالشان را به نابودی می‌کشاند و گم می‌کند» (الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ

ج4، ص445

سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ)

.این اشاره به سردمداران کفر و مشرکان مکه است.

نکات آیه

۱- تلاش هاى کافران، در منحرف ساختن جامعه بشرى از راه خدا، محکوم به شکست حتمى و نهایى است. (الذین کفروا و صدّوا عن سبیل اللّه أضلّ أعملهم) «أعمالهم» نظر به تلاش هاى کفرآمیز و انحراف انگیز کافران دارد که از واژه «صدّوا» استفاده مى شود. شکست حتمى و نهایى از آن جهت برداشت مى شود که گوینده «أضلّ» خداوند است و اگر کافران در ظاهر پیشرفت هایى هم داشته باشند، در نهایت محکوم به شکست اند.

۲- جامعه مؤمنان، برخوردار از حمایت ویژه خداوند در برابر توطئه ها و ترفندهاى کافران (الذین کفروا و صدّوا عن سبیل اللّه أضلّ أعملهم) از این که خداوند، تلاش هاى کافران و توطئه هاى آنان را نسبت به مؤمنان خنثى مى کند; مطلب بالا استفاده مى شود.

۳- منحرف ساختن مردم از راه خدا، بارزترین و زشت ترین حرکت کفرآمیز (الذین کفروا و صدّوا عن سبیل اللّه) پس از طرح مسأله کفر، در آیه موضوع «صدّ عن سبیل اللّه» مطرح شده است، تا به اثرى از آثار کفر اشاره شده باشد.

۴- اراده الهى، حاکم بر تلاش ها و حرکت هاى بشر (و صدّوا ... أضلّ أعملهم) از نسبت یافتن «أضلّ» به خداوند، استفاده مى شود که بشر چنانچه درصدد توطئه علیه برنامه هاى الهى برآید، خداوند با اراده غالب خویش آن برنامه ها را بر هم زده و بى ثمر خواهد ساخت.

۵- اعمال به ظاهر نیک کافران دین ستیز،محکوم به پوچى و بطلان در آخرت* (الذین کفروا و صدّوا عن سبیل اللّه أضلّ أعملهم) «أضلّ» ممکن است مربوط به جهان آخرت باشد و مراد از «أعمالهم»، کردار به ظاهر نیک کافران در حیات دنیا باشد که در آخرت حبط خواهد شد.

۶- کفر و روى گردانى از راه خدا، مایه گرفتار آمدن به پوچى و سرگردانى (الذین کفروا و صدّوا عن سبیل اللّه أضلّ أعملهم) برداشت یاد شده بنابر این نکته است که «صدّ» به معناى اعراض و روى گردانى باشد - نه ایجاد مانع بر سر راه دیگران و سد کردن راه خدا - و نیز با توجه به این که پوچى و سرگردانى نتیجه گم گشتن و بى اثر شدن اعمال است که از «أضلّ أعمالهم» استفاده مى شود.

۷- راه خدا، راه بقا و جاودانگى اعمال نیک انسان (و صدّوا عن سبیل اللّه أضلّ أعملهم) چنانچه «أضلّ أعمالهم» بیان این واقعیت باشد که انحراف از مسیر خدا، به طور طبیعى و ناگزیر به حبط عمل و پوچى منتهى مى گردد. مفهوم آن این خواهد بود که پیمودن راه خدا سبب بقا و ثمربخشى اعمال ارزشمند آدمى، در گستره جهان آخرت است.

موضوعات مرتبط

  • انسان: پلیدى اضلال انسان ها ۳
  • تحیر: عوامل تحیر ۶
  • حمایتهاى خدا: مشمولان حمایتهاى خدا ۲
  • خدا: حاکمیت اراده خدا ۴
  • سبیل الله: ممانعت از سبیل الله ۱
  • عمل صالح: عوامل جاودانگى عمل صالح ۷
  • کافران: پوچى عمل صالح کافران ۵; توطئه کافران ۲; حتمیت شکست کافران ۱; دین ستیزى کافران ۵; شکست توطئه کافران ۱; کافران در قیامت ۵
  • کفر: آثار کفر ۶; بدترین کفر ۳; کفر به خدا ۶; مراتب کفر ۳
  • مؤمنان: توطئه علیه مؤمنان ۲; حامى مؤمنان ۲

منابع

  1. طبرسى صاحب مجمع البیان چنین افزوده و گوید: آیه اول درباره کسانى نازل شده که به دشمنان اسلام در جنگ بدر اطعام می‌نمودند و اینان ده نفر بودند که هر یک به نوبه در هر روز آنان را اطعام می‌نمودند و صاحب کشف الاسرار اسامى آن‌ها را بدین قسم ذکر نموده. ابوجهل، عتبة، شیبة، ولید بن عتبة، عقبة بن ابى معیط، امیة بن خلف، منبّه، نبیه، حکیم بن حزام، زمعة بن الاسود، حارث بن عامر و ابوالبخترى چنان که در تفسیر ابن ابى‌ حاتم نیز از ابن عباس روایت شده است و نیز در تفسیر على بن ابراهیم چنین آمده که آیه اول درباره آن عده از اصحاب رسول خدا نازل شده که بعد از پیامبر از دین مرتد شدند و حق اهل بیت او را غصب نمودند و از ولایت امیرالمومنین على علیه‌السلام جلوگیرى به عمل آوردند و با این کار اعمال پیشین خود را از جهاد و نصرت پیامبر باطل گردانیدند و نیز آیه دوم درباره ابوذر غفاری و عمار یاسر و سلمان فارسی و مقداد نازل شده که نقض عهد ننمودند و بر ولایت امیرالمؤمنین على ثابت قدم ماندند.