لقمان ٣٠

از الکتاب
کپی متن آیه
ذٰلِکَ‌ بِأَنَ‌ اللَّهَ‌ هُوَ الْحَقُ‌ وَ أَنَ‌ مَا يَدْعُونَ‌ مِنْ‌ دُونِهِ‌ الْبَاطِلُ‌ وَ أَنَ‌ اللَّهَ‌ هُوَ الْعَلِيُ‌ الْکَبِيرُ

ترجمه

اینها همه دلیل بر آن است که خداوند حقّ است، و آنچه غیر از او می‌خوانند باطل است، و خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه است!

|اينها [همه‌] دليل آن است كه خداوند، همو حق است و غير از او هر چه مى‌خوانند باطل است و اين كه خدا بلند مرتبه بزرگ است
اين‌[ها همه‌] دليل آن است كه خدا خود حق است و غير از او هر چه را كه مى‌خوانند باطل است، و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است.
این قدرت کامل بدین سبب است که خدای یکتا حقّ مطلق و آنچه به جز او به خدایی می‌خوانند همه باطل محض است و تنها خدا (که حقّ و وجود حقیقی است) بلند مرتبه و بزرگوار است.
این [آفریده های شگفت و این تغییرات و تحولات] دلیل بر این است که خدا فقط حق است و آنچه به جای او می پرستند باطل است، و بی تردید خدا همان والا مرتبه و بزرگ است.
اين بدان سبب است كه خداى يكتا حق است و هر چه به جز او مى‌خوانند باطل است و خداست بلندمرتبه و بزرگوار.
این از آن است که خداوند بر حق است، و آنچه به جای او می‌پرستند، باطل است، و بی‌گمان خداوند است که بلندمرتبه بزرگ است‌
اين [همه توانايى و آگاهى‌] از آن روست كه خداست كه حق است و آنچه جز او مى‌خوانند باطل است و خداست والا و بزرگ.
این (آفریده‌های عجیب و غریبی را که می‌بینید) دلیل بر آن است که خداوند حق است، و آنچه را که بجز او به فریاد می‌خوانید و عبادت می‌نمائید باطل است، و خداوند والا مقام و بزرگوار (و بالاتر و برتر از آن) است (که به توصیف درآید).
این (همه قدرت‌نمایی‌ها) بدین جهت است، که خدا خود کلّ حقّ است و بی‌چون غیر از او هر چه را (به خدایی) می‌خوانند و می‌خواهند باطل است. و خدا بی‌گمان همان بلندمرتبه‌ی بزرگ است.
این بدان است که خدا است حقّ و هر چه خوانند جز او باطل است و آنکه خدا است مهتر بزرگ‌

That is because Allah is the Reality, and what they worship besides Him is falsehood, and because Allah is the Exalted, the Supreme.
ترتیل:
ترجمه:
لقمان ٢٩ آیه ٣٠ لقمان ٣١
سوره : سوره لقمان
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بِأَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ»: این بدان سبب است که خدا حق است. اینها بیانگر آن است که خدا حق است. یعنی چون خدا حق است چنین عجائب و غرائبی را آفریده است. یا این که آفرینش اینها دلیل بر حقّانیّت خدا است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «30»

اين همه، دليل بر آن است كه خداوند، حقّ، و آنچه غير از او مى‌خوانند باطل است، و همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.

نکته ها

از آيه‌ى 24 تا آيه 30، ده صفت از صفات الهى مطرح شده است: غنىّ، حميد، عزيز، حكيم، سميع، بصير، خبير، حقّ، علىّ، كبير و در هر آيه به نكته‌اى اشاره شده است، مثلًا در آيه 25، خالقيّت خداوند مطرح شده، خَلَقَ السَّماواتِ‌ ... در آيه 27، به نعمت‌هاى الهى اشاره شده، «ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ» و در آيه‌ى 28، قدرت مطلقه‌ى پروردگار در مبدأ و معادِ انسان بيان شده است. «ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ»

تنها خداوند و آنچه از جانب او و يا وابسته به او باشد، حقّ است و هر چه غير از او و يا وابسته به غير او باشد، باطل و ناپايدار است.

پیام ها

1- منشأ همه‌ى افعال و صفات خداوند در آفرينش، ثابت و پايدار بودن اوست.

«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ»

2- حقّ و باطل، ملاك انتخاب است، نه تقليد، تبليغ، تطميع و يا تهديد. «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ»

3- در بيان حقيقت، صراحت و قاطعيّت داشته باشيم. (در اين آيه، سه مرتبه كلمه‌ى‌ «أَنَّ» به كار رفته كه نشانه‌ى تأكيد است.)

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 284

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ (30)

ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُ‌: اين ظهور قدرت و عجائب صنعت و اختصاص به آن به حضرت بارى تعالى، به سبب آنست كه خداى تعالى او است حق و ثابت در ذات و واجب در جميع جهات الوهيت. وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ‌: و به سبب آنكه آنچه مى‌خوانند و مى‌پرستند غير از ذات يگانه او باطل و ناحق است الوهيت آن، و آن معدوم است فى حد ذاته كه به هيچ وجه موجود نمى‌شود مگر به ايجاد او سبحانه او را. وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ: و ديگر به سبب آنكه خداى تعالى او است برتر يعنى غالب بر همه، بزرگ است كه بزرگى خاصه ذات يگانه او است و مرتفع و متسلط بر همه چيز كه تمامى اشياء در حيطه تصرف او است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «26» وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «27» ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ واحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ «28» أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «29» ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ (30)

ترجمه‌

مر خدا را است آنچه در آسمانها و زمين است همانا خدا او است بى‌نياز ستوده‌

و اگر آنكه بوده باشد آنچه در زمين است از درخت قلمها و درياى بزرگ مدد كند آنرا بعد از تمام شدنش هفت درياى ديگر بآخر نميرسد مخلوقات خدا همانا خداوند تواناى درست كردار است‌

نيست آفريدن شما و نه بر انگيختن شما مگر چون يكتن همانا خداوند شنواى بينا است‌

آيا نديدى كه خدا در ميآورد شب را در روز و در ميآورد روز را در شب و مسخّر گردانيد آفتاب و ماه را هر يك سير ميكند تا مدّتى نامبرده شده و همانا خداوند بآنچه ميكنيد آگاه است‌

اين بسبب آنستكه خدا او حق است و آنكه آنچه ميخوانند غير از او باطل است و آنكه خدا او بلند رتبه بزرگ است.


جلد 4 صفحه 281

تفسير

آنچه در آسمانها و زمين است از ملائكه و جن و انس و نبات و جماد مملوك خدا است بملكيّت حقّه حقيقيه و مخلوق و محتاج باو و او بى‌نياز از آنها و ستوده در ذات و صفات و مستحق ستايش و پرستش و اگر آنچه در زمين است از اشجار قلم شود و درياى بزرگ محيط مركّب و مداد گردد و بعد از اتمام آن هفت درياى ديگر پيوسته به امداد آنمداد آيد معلومات و مقدورات و مخلوقات خدا در نوشتن بپايان نرسد چون نامتناهى و بى‌پايان است و خداوند ارجمند بر تمام آنها غالب و مسلّط و در همه متصرّف و نافذ است و بحكمت و مصلحت قيام و اقدام باداره امور آنها مينمايد قمّى ره فرموده كه يهود از پيغمبر پرسيدند روح چيست فرمود روح از امر پروردگار من است و داده نشديد شما از دانش مگر كمى گفتند ما خصوصا اين طوريم فرمود خير عموما مردم اينطورند گفتند چگونه ميشود علم تو كم باشد با آنكه بتو قرآن داده شده و بما تورية و تو خواندى و من يؤت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا و تورية حكمت است پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه علم خدا بيشتر است و آنچه بشما داده شده زياد است در ميان شما كم است نزد خدا و البحر بنصب نيز قرائت شده و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه و البحر مداده قرائت فرموده است و بنابر اين معنى واضح است يعنى اگر آنچه در زمين اشجار است اقلام شود و درياى بزرگ مداد آن و بعدا هفت درياى ديگر بپايان نرسد معلومات خدا و براى رفع استبعاد كفّار از بعث خلق اوّلين و آخرين در يكزمان فرموده خلق و بعث شما باراده الهى نيست مگر مانند خلق و بعث يكنفر در سهولت چون مشغول نميكند خدا را كارى از كار ديگر لذا تمام مسموعات را در يك آن با هم ميشنود و تمام مبصرات را در يك لحظه با هم ميبيند و هر چه را اراده كند ميگويد بشو ميشود و هر كارى براى او آسان است و خلق و بعث همه مانند خلق و بعث يكنفر است چون همه امثال يكديگرند و حكم امثال در ما يجوز و ما لا يجوز يكى است كسيكه بتواند يكنفر را خلق و بعث كند تمام مردم را هم ميتواند خلق و بعث كند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه بما رسيده است و خدا داناتر است كه گفتند اى محمّد بگمان تو ما خلق شديم اطوارى از نطفه و علقه و انشاء خلق آخر و گمان ميكنى كه ما مبعوث ميشويم در يكزمان پس خدا فرمود


جلد 4 صفحه 282

ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ واحِدَةٍ فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ* و بنابر اين شايد مراد اشاره باشد بآنچه بيان شد در سوره بقره ذيل آيه فقلنا اضربوه ببعضها در تحت عنوان تبيين سماوى از كيفيّت احياء موتى بعد از آمدن بارانيكه طبع منى دارد و جذب آن ذرّه باقيه از انسان ذرّات مناسبه خود را كه اين اطوار بر انسان طارى ميشود و قيام مينمايد ولى باراده الهى طول نميكشد بلكه بفوريّت انجام ميگيرد پس كيفيّت خلق و بعث يكى است و تفاوت بطول و قصر مدّت است باراده خدا و براى بيان سعه قدرت خويش فرموده اى فرزند آدم مگر نمى‌بينى كه خدا باختلاف ايّام و فصول داخل ميكند شب را در روز و روز را در شب چنانچه قمّى ره فرموده كه آنچه كم ميشود از شب داخل ميشود در روز و آنچه كم ميشود از روز داخل ميشود در شب و مسخّر اراده خود فرموده براى بهره بردارى بندگان آفتاب و ماه را كه هر يك در مسير معيّن خودشان بدون كمترين انحراف و اختلاف و سبقت و فتورى تا وقت مقدّر الهى از ماه و سال و قيامت سير ميكنند و خداوند از باطن اعمال شما با خبر است تمام اينها كه ذكر شد از ملكيّت حقّه حقيقيه و علم و قدرت و كلمات بى‌نهايت و انتظام امور عالم دليل است بر آنكه خدا حق و ثابت و مستحق پرستش و ستايش است و غير او هر چه باشد باطل و زائل و ناقابل براى شركت با او است و او است برتر و بالاتر از هر چيز و بزرگى كه همه در برابر او هيچ ميباشند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ذلِك‌َ بِأَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ الحَق‌ُّ وَ أَن‌َّ ما يَدعُون‌َ مِن‌ دُونِه‌ِ الباطِل‌ُ وَ أَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ العَلِي‌ُّ الكَبِيرُ (30)

‌اينکه‌ قدرت‌ نمائيها ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ خداوند ‌او‌ ‌است‌ حق‌ و ثابت‌ و آنچه‌ ميخوانند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ باطل‌ ‌است‌ و اينكه‌ خداوند ‌او‌ ‌است‌ ‌علي‌ كبير.

ذلِك‌َ بِأَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ الحَق‌ُّ مكرر گفتيم‌ اسماء الحسناي‌ الهي‌ بسيار ‌است‌ ‌که‌ گفتند هزار و يك‌ اسم‌ دارد يك‌ قسمت‌ اسماء ذات‌ ‌است‌ و يك‌ قسمت‌ اسماء صفات‌ ‌است‌ و يك‌ قسمت‌ اسماء افعال‌ ‌است‌ و يك‌ قسمت‌ اسماء داله‌ ‌بر‌ سلب‌ نقائص‌ و عيوب‌ ‌است‌ ‌که‌ صفات‌ سلبيه‌ گويند و صفات‌ ذات‌ و افعال‌ ‌را‌ ثبوتيه‌ نامند و ذاتيه‌ صفاتيست‌ ‌که‌ سلب‌ ‌آنها‌ ‌از‌ حضرت‌ ‌او‌ محال‌ ‌است‌ و فعليه‌ دال‌ ‌بر‌ افعال‌ الهيست‌ و اسماء ذات‌ سه‌ اسم‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ جمله‌ بيان‌ فرموده‌ اللّه‌ ‌که‌ اسم‌ ذاتيست‌ ‌که‌ مستجمع‌ جميع‌ كمالات‌ و منزه‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نواقص‌ ‌است‌ ‌هو‌ ‌که‌ اشاره‌ بمقام‌ غيب‌ الغيوبي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ ممكن‌ محال‌ ‌است‌ پي‌ بذات‌ مقدس‌ ‌او‌ بردن‌ حق‌ ‌که‌ اشاره‌ ‌به‌ مقام‌ واجب‌ الوجوديست‌.

ذلِك‌َ بِأَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ الحَق‌ُّ وَ أَن‌َّ ما يَدعُون‌َ مِن‌ دُونِه‌ِ الباطِل‌ُ اشاره‌ بالهه‌ مشركين‌ ‌است‌ ‌از‌ اصنام‌ و آتش‌ و شمس‌ و كواكب‌ و بقره‌ و عجل‌ و شجر و ملك‌ و جن‌ و آنچه‌ پرستش‌ ميكنند.

وَ أَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ العَلِي‌ُّ الكَبِيرُ «العلي‌ الاعلي‌» ‌که‌ علو و عظمت‌ و رفعت‌ ‌او‌ ‌را‌ نميتوان‌ درك‌ كرد و كبريايي‌ و بزرگواري‌ ‌او‌ ‌را‌ نميتوان‌ پي‌ برد «جل‌ الخالق‌ و عظيم‌ شأنه‌ و رفع‌ مقامه‌ ‌لا‌ احصي‌ ثناء عليك‌ انت‌ ‌کما‌ اثنيت‌ ‌علي‌ نفسك‌».

438

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 30)- و در این آیه به صورت یک نتیجه گیری جامع و کلی می‌فرماید:

«اینها همه دلیل بر آن است که خداوند حق است، و آنچه غیر از او می‌خوانند باطل است، و خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه است» (ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ).

مجموع بحثهایی که در آیات قبل پیرامون خالقیت و مالکیت و علم و قدرت بی‌انتهای پروردگار آمده بود، این امور را اثبات کرد که «حق» تنها اوست و غیر او زائل و باطل و محدود و نیازمند است، و «علیّ و کبیر» که از هر چیز برتر و از توصیف بالاتر است ذات پاک او می‌باشد.

نکات آیه

۱ - اداره نظام عالَم با گردش همواره شب و روز و جریان دائمى خورشید و ماه، برخاسته از حق محض بودن خداوند است. (ألم تر أنّ اللّه یولج الّیل ... ذلک بأنّ اللّه هو الحقّ)

۲ - نوسان هاى مداوم شب و روز، حرکت منظم و قانون مند خورشید و ماه، آگاهى خداوند به اَعمال انسان ها، بر حق محض بودن او دلالت دارد. (ألم تر أنّ اللّه یولج الّیل ... و یولج النهار ... و سخّر الشمس و ... و أنّ اللّه بما تعملون خبیر . ذلک بأنّ اللّه هو الحقّ) «ذلک بأنّ اللّه...» مى تواند در جایگاه نتیجه براى دلیل هاى یاد شده باشد.

۳ - لازمه حقانیت خدا، آگاهى وى بر اَعمال انسان ها است. (ذلک بأنّ اللّه هو الحقّ)

۴ - خالقیت، مالکیت، قدرت و علم مطلق خدا، برخاسته از حقانیت محض و ثبوت ازلى خداوند است. (و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض لیقولنّ اللّه ...للّه ما فى ... إنّ اللّه عزیز حکیم ... إنّ اللّه سمیع... و أنّ اللّه بما تعملون خبیر . ذلک بأنّ اللّه هو الحقّ) مشارالیه «ذلک» مى تواند صفات کمالى ذکر شده در آیات پیشین براى خداوند باشد.

۵ - خدایان مشرکان، باطل و پوچ محض اند. (و أنّ مایدعون من دونه البطل) «باطل» متضاد «حق» است. «حق» به معناى «ثابت و پایدار» آمده است. بنابراین، باطل، به معناى «پوچ و بى ثبات» خواهد شد.(مفردات راغب) لازم به ذکر است، در صورتى که «ما» در «مایدعون» موصول باشد، دلالت مى کند بر این که آنچه مشرکان به عنوان معبود و خدا انتخاب کرده اند، باطل است.

۶ - حق و باطل، ملاک گزینش و یا عدم گزینش معبود است. (ذلک بأنّ اللّه هو الحقّ و أنّ ما یدعون من دونه البطل) تعلیل در آیه، به این که «خداوند حق است و معبودان دیگر، باطل اند»، نشان دهنده این است که حق و باطل، ملاک و معیارند.

۷ - خداوند، تنها حقیقت ثابت و زوال ناپذیر است. (بأنّ اللّه هو الحقّ) «حقّ» به چیزى اطلاق مى شود که ثبات داشته باشد و هیچ گونه بطلانى در آن راه پیدا نکند. لازم به ذکر است که تأکید جمله با «أنّ» و آوردن ضمیر فصل «هو» و معرفه شدن خبر با «ال»، حصرِ مبتدا در خبر را مى رساند.

۸ - عبادت غیرخدا، پوچ و بى اساس است. (ذلک بأنّ اللّه هو الحقّ و أنّ مایدعون من دونه البطل) در صورتى که «ما» در «مایدعون» مصدرى باشد دلالت مى کند که حالت مصدرى «یدعون»، اسم «أنّ» و خبر آن «الباطل» است. در این صورت، آیه، دلالت مى کند بر این که عبادت و دعوت غیرخدا، باطل است.

۹ - معبودیت خداوند، حق، و معبودیت غیر او، باطل است. (ذلک بأنّ اللّه هو الحقّ و أنّ مایدعون من دونه البطل) به قرینه «ما یدعون...» مراد از «حق»، حق بودن در معبودیت است. بنابراین که «ما» در «مایدعون» موصول باشد، عبارت چنین خواهد بود «الذى یدعون من دونه الباطل».

۱۰ - تنها خداوند، بسى برتر و والاتر از شریک داشتن است. (و أنّ اللّه هو العلىّ الکبیر) ضمیر فصل «هو» و «ال» جنس در «العلىّ» و «الکبیر» - که هر دو خبر «أنّ» هستند - دلالت بر حصر مى کند.

۱۱ - خداوند، جامع صفات کمالى است. (هو الحقّ ... و أنّ اللّه هو العلىّ الکبیر) «حقّ» به معناى ثابت زوال ناپذیر (واجب الوجود) است و «العلىّ» مفید صفات سلبى و «الکبیر» افاده کننده سعه وجودى او براى هرگونه صفت کمالى است.

۱۲ - خداوند، «علىّ» (بلندمرتبه) و «کبیر» (بزرگ) است. (و هو العلىّ الکبیر)

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: تدبیر آفرینش ۱
  • اسماء و صفات: صفات جلال ۱۰; صفات جمال ۱۱; علىّ ۱۲; کبیر ۱۲
  • انسان: عمل انسان ۲، ۳
  • توحید: توحید ذاتى ۱۰
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱۰
  • خدا: آثار حقانیت خدا ۱; تنزیه خدا ۱۰; جاودانگى خدا ۷; حقانیت خدا ۲، ۳، ۴، ۷; حقانیت معبودیت خدا ۹ ; خالقیت خدا ۴; صفات خدا ۱۱; علم خدا ۲، ۳، ۴; قدرت خدا ۴; مالکیت خدا ۴
  • خورشید: گردش خورشید ۱، ۲
  • روز: گردش روز ۱، ۲
  • شب: گردش شب ۱، ۲
  • عبادت: بطلان عبادت غیرخدا ۸
  • ماه: گردش ماه ۱، ۲
  • مشرکان: بطلان معبودان مشرکان ۵
  • معبود: ملاکهاى بطلان معبود ۶; ملاکهاى حقانیت معبود ۶
  • معبودان باطل: پوچى معبودان باطل ۵
  • معبودیت: بطلان معبودیت غیرخدا ۹

منابع