طه ٤٣

از الکتاب
کپی متن آیه
اذْهَبَا إِلَى‌ فِرْعَوْنَ‌ إِنَّهُ‌ طَغَى‌

ترجمه

بسوی فرعون بروید؛ که طغیان کرده است!

|به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته است
به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته،
بروید به سوی فرعون که او سخت به راه طغیان شتافته است.
هر دو به سوی فرعون بروید؛ زیرا او [در برابر خدا] سرکشی کرده است.
به سوى فرعون برويد كه او طغيان كرده است.
به سوی فرعون بروید که سر به طغیان برداشته است‌
برويد به سوى فرعون كه او سركشى كرده و از حد گذشته است.
به سوی فرعون بروید که سرکشی کرده است (و در کفر و طغیان از حدّ گذشته است).
«سوی فرعون بروید که او همواره به سرکشی برخاسته‌.»
بروید بسوی فرعون که سرکشی کرد

Go to Pharaoh. He has tyrannized.
ترتیل:
ترجمه:
طه ٤٢ آیه ٤٣ طه ٤٤
سوره : سوره طه
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


اذْهَبا إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌ «43»

برويد به سوى فرعون كه او طغيان كرده است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



اذْهَبا إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌ (43)

اذْهَبا إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌: برويد به سوى فرعون، بدرستى كه او سركشى نموده و تجاوز كرده در كفر، و تمرد او به نهايت رسيده.

نكته: آيه شريفه قبل‌ (اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ) احتمال دارد كه هر يكى بالانفراد مأمور شده باشند، و مرتبه دوم به خطاب‌ (اذْهَبا) دانسته باشند كه هر دو با هم روند نه آنكه موسى به تنهائى و هارون به تنهائى. يا ممكن است خطاب اول امر به رفتن به سوى تمام بنى اسرائيل، و خطاب دوم مخصوص دعوت فرعون باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى‌ (37) إِذْ أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّكَ ما يُوحى‌ (38) أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى‌ عَيْنِي (39) إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‌ مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى‌ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى‌ قَدَرٍ يا مُوسى‌ (40) وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي (41)

اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي (42) اذْهَبا إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌ (43) فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‌ (44)

ترجمه‌

و بتحقيق منت نهاديم بر تو بار ديگر

هنگاميكه وحى نموديم بمادرت آنچه بايد وحى شود

آنكه بگذار او را در صندوق پس بيندازش در دريا


جلد 3 صفحه 505

پس بيندازد او را دريا بكناره ميگيرد او را دشمنى كه مرا است و دشمنى كه او را است و انداختم بر تو مهرى را از جانب خودم و تا تربيت شوى در برابر چشم من‌

هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون نباشد و كشتى كسى را پس رهانيديم تو را از اندوه و آزموديم تو را آزمودنى پس درنگ نمودى سالها در ميان اهل مدين پس آمدى در موعد مقدّر اى موسى‌

و ساخته و پرداخته كردم تو را براى خودم‌

برو تو و برادرت با معجزات من و سستى نكنيد در ياد من‌

برويد بسوى فرعون همانا او طغيان نموده‌

پس بگوئيد مر او را گفتنى ملايم شايد او پند گيرد يا بترسد.

تفسير

خداوند متعال پس از اجابت متمنّيات حضرت موسى بيان الطاف سابقه خود را نسبت باو فرموده باين تقريب كه لطف ما بتو اختصاص بحال كنونى ندارد دفعه ديگر هم كه از بدو تولّدت تاكنون باشد ما منّت بر تو نهاديم و آن وقتى بود كه بمادرت وحى نموديم آنچه كه بايد و شايد وحى شود يا آنچه معلوم نميگردد مگر بوحى و الهام كه اينجا از وحى اراده شده چون گفته‌اند وحى اختصاص بانبياء دارد ولى الهام بغير انبياء هم ميشود و آن اين بود كه بدل مادرت انداختيم كه تو را در صندوقى بگذارد و محكم كند و در دريا بيندازد چون قذف بر وضع و القاء هر دو اطلاق ميشود و دريا كه مراد از آن رود نيل است مأمور است از طرف ما كه آنرا بساحل و كناره بيندازد و چون انداخت دشمن من فرعون كه دشمن تو هم بود آنرا خواهد برداشت و براى اشاره بدشمنى باطنى و ظاهرى يا مبالغه و تأكيد در عداوت لفظ عدوّ مكرر شده و مقتضى تأكيد مسلّم نمودن اين معنى است كه مادر دوست و دشمن شريكيم هر كس دشمن تو است دشمن من است و هر كس دوست تو است دوست من است و دشمن هم مقهور اراده من است و محبت تو را در دلها جا دادم مخصوصا در دل فرعون و زنش تا از خطر مرگ و قتل نجات يابى و در برابر نظر و تحت مراقبت من پرورش يابى بدست دشمن تو و من و اين وقتى بود كه خواهرت ميرفت نزد فرعون و كسانش پس ميگفت آيا ميخواهيد دايه‌اى براى طفلى كه داريد بياورم كه بخوبى از او نگهدارى كند و آنها گفتند ميخواهيم و او


جلد 3 صفحه 506

مادرت را آورد و تو باو برگشتى و اين موجب سرور قلب و روشنى ديده او شد و از اندوه فراق تو بيرون آمد يا تو بوصل او رسيدى و از فراق او محزون نشدى و نيز تو آنمرد قبطى را بحمايت آنمرد اسرائيلى كشتى چنانچه شرح آن در سوره قصص بيايد انشاء اللّه تعالى و غمناك شدى از خوف عقاب الهى و مجازات فرعون پس نجات داديم تو را به آمرزش و امر بهجرت بسوى مدين و در آن راه و قبل از آن ما تو را امتحانات نموديم و بانواع بلاها و محنتها مبتلا و گرفتار كرديم و تو از امتحان بخوبى بيرون آمدى و ده سال در مدين كه هشت منزلى مصر است اقامت كردى و در اوّل از منه‌اى كه مقدّر شده بود بمنصب رسالت مفتخر شوى نزد ما حاضر شدى يا در سر چهل سالگى كه براى بعثت انبياء عظام مقدّر شده مراجعت نمودى حكايت مواهب و عطاياى ما بر تو بپايان رسيد ايموسى بدان كه من تو را براى خودم و رسالتم ساخته و پرداخته و آماده نمودم كه محبوب و كليم و رسول و برگزيده من باشى برو تو و برادرت هارون با معجزات و خوارق عاداتى كه بتو داده و خواهيم داد و فتور و قصور و سستى و كوتاهى براى شما در نماز و دعا و انجام امر رسالت كه نتيجه ياد و اهتمام بامر من است روى ندهد با يكديگر برويد نزد فرعون همانا او طاغى و ياغى و متكبر و سركش شده ولى با ملايمت و متانت و احترام صورى با او صحبت كنيد و اسمش را در حضورش نبريد مبادا سفاهت كند و ناگهان متعرّض شما شود اميد است متذكر قبح اعمال خود شود و از خدا و روز جزا بترسد و توبه كند با آنكه ميدانست خداوند كه متذكر و نادم نميشود تا دم مرگ و غرق كه آنوقت توبه فائده ندارد ولى براى تشويق موسى عليه السّلام بدعوت اين بيانرا فرمود چنانچه در علل از امام كاظم عليه السّلام و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون مادر موسى عليه السّلام بآن حضرت آبستن شد بكسى اظهار نكرد تا زمانى كه فارغ شد زيرا فرعون زنان قبطيّه را مأمور نموده بود كه مراقب زنان اسرائيليّه باشند براى آنكه شنيده بود در بنى اسرائيل پسرى بدنيا مى‌آيد كه هلاك فرعون و فرعونيان بدست او جارى ميشود و گفته بود پسرهاى آنها را ميكشم تا اين امر روى ندهد و ميان مردها و زنها جدائى انداخته بود و چون موسى عليه السّلام از مادر متولد شد و او نظرش بآن طفل افتاد محزون و غمناك گرديد و گريه كرد و گفت‌


جلد 3 صفحه 507

همين ساعت كشته خواهد شد خداوند قلب آن زنى را كه از طرف فرعون موكّل مادر موسى بود معطوف باو نمود كه گفت چرا رنگت پريده گفت ميترسم بچه‌ام كشته شود گفت نترس و موسى طورى بود كه هر كس او را ميديد دوستش ميداشت چون خدا فرموده محبت او را در دلها انداختم از جانب خود لذا آنزن قبطيه موكّله محبت بموسى پيدا كرد و از او صرف نظر نمود و خداوند صندوقى براى موسى نازل نمود و بمادرش ندا رسيد كه طفلت را در اين صندوق بگذار و آنرا در دريا بينداز و بيم و اندوه نداشته باش كه ما او را بتو بر ميگردانيم و پيغمبر مرسلش مينمائيم پس مادر موسى او را در آن صندوق گذارد و درش را بست و آنرا در رود نيل انداخت و فرعون قصرهائى براى تنزّه و تفريح خود در كنار رود نيل ساخته بود و در يكى از آنها نشسته بود بازنش آسيه كه ديد سياهى‌ئى در روى آب نمايان شد كه موجهاى آب آنرا بالا ميآورد و باد آنرا بكنار ميزند تا رسيد بدر قصر فرعون امر كرد آنرا گرفتند و نزدش آوردند و چون درش را باز كرد پسر بچه‌اى را مشاهده نمود و گفت اين از بنى اسرائيل است و خداوند محبت شديدى از موسى در دل فرعون و آسيه انداخت ولى باز فرعون خواست او را بكشد آسيه نگذاشت و گفت نكشيد بسا باشد كه نفع دهد بما يا او را براى خود بفرزندى بگيريم و آنها نميدانستند كه او موسى است و فرعون اولاد نداشت و گفت دايه‌اى براى او بياوريد زنان چندى كه اولادهاى آنها را فرعون كشته بود آوردند موسى پستان هيچيك را نگرفت و خبر بمادر موسى رسيد كه فرعون بچه‌ات را گرفت بسيار محزون و غمناك شد و گريه كرد و نزديك بود كه بگويد فرزند من است يا از غصّه بميرد كه خودش را حفظ نمود بقوّه الهى كه بقلبش رسيد و بخواهر موسى گفت برو از برادرت خبر گيرى كن و او آمد محرمانه تفتيش كرد معلوم شد فرعون از آنكه موسى پستان هيچ زنى را نگرفته بسيار محزون شده لذا گفت آيا ميخواهيد دايه‌اى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و فرعون و خانواده‌اش خوشحال شدند و خيلى از مادرش احترام نمودند و گفتند اين طفل را شير ده و پرستارى كن و ما چنين و چنان بتو خواهيم داد در اينجا راوى از حضرت سؤال ميكند كه چند


جلد 3 صفحه 508

روز موسى از مادرش غائب بود ميفرمايد سه روز و گفته‌اند هارون در مصر بود و چون موسى عازم آن بلد شد بهارون وحى رسيد كه از موسى استقبال نمايد و او تا يك منزلى آمد و برادرش را ملاقات نمود و با مشورت يكديگر نزد فرعون رفتند و خانواده حضرت موسى بسرپرستى چوپانى از اهل مدين از همان وادى مقدس بنزد شعيب مراجعت كردند و آنجا بودند تا بعد از غرق شدن فرعون نزد موسى عليه السّلام آمدند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


اذهَبا إِلي‌ فِرعَون‌َ إِنَّه‌ُ طَغي‌ (43)

برويد ‌شما‌ دو نفر موسي‌ و هارون‌ بسوي‌ فرعون‌ محقّقا ‌او‌ طغيان‌ و سركشي‌ نموده‌ طاغي‌ و سركش‌ ‌شده‌ ‌هم‌ ‌در‌ امر دين‌ و ‌هم‌ ‌در‌ صفات‌ رذيله‌ و ‌هم‌ ‌در‌ افعال‌ قبيحه‌ و اعمال‌ سيّئه‌ امّا ‌در‌ امر دين‌ ‌حتي‌ ‌از‌ مشركين‌ بالاتر رفته‌ زيرا مشركين‌ خداوند

جلد 13 - صفحه 35

عالم‌ ‌را‌ منكر نيستند فقط ‌براي‌ ‌او‌ شريك‌ ‌در‌ عبادت‌ قرار داده‌ بلكه‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ توحيد ذاتي‌ و صفاتي‌ و افعالي‌ ‌را‌ معتقد هستند فقط توحيد عبادتي‌ ‌را‌ منكرند چنانچه‌ گفتند (ما نَعبُدُهُم‌ إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي‌ اللّه‌ِ زُلفي‌) زمر آيه 4.

و نيز ميفرمايد (وَ لَئِن‌ سَأَلتَهُم‌ مَن‌ خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ وَ سَخَّرَ الشَّمس‌َ وَ القَمَرَ لَيَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ) (وَ لَئِن‌ سَأَلتَهُم‌ مَن‌ نَزَّل‌َ مِن‌َ السَّماءِ ماءً فَأَحيا بِه‌ِ الأَرض‌َ مِن‌ بَعدِ مَوتِها لَيَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ) عنكبوت‌ آيه 61 و 63 و ‌حتي‌ ‌از‌ طبيعي‌ ‌لا‌ مذهب‌ بالا زده‌ زيرا طبيعي‌ منكر وجود اللّه‌ ‌است‌ تمام‌ ‌را‌ مستند بطبيعت‌ و دهر ميداند و لكن‌ فرعون‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ميداند و منكر وجود حضرت‌ ‌او‌ ‌است‌ و ميگفت‌ بموسي‌ (لَئِن‌ِ اتَّخَذت‌َ إِلهَاً غَيرِي‌ لَأَجعَلَنَّك‌َ مِن‌َ المَسجُونِين‌َ) شعراء آيه 28 و ‌گفت‌ (يا أَيُّهَا المَلَأُ ما عَلِمت‌ُ لَكُم‌ مِن‌ إِله‌ٍ غَيرِي‌) قصص‌ آيه 38.

و امّا طغيان‌ ‌در‌ صفات‌ مخصوصا ‌در‌ كبر و عجب‌ كارش‌ بچنين‌ دعوايي‌ رسيد ‌که‌ ميفرمايد (إِن‌َّ فِرعَون‌َ عَلا فِي‌ الأَرض‌ِ وَ جَعَل‌َ أَهلَها شِيَعاً يَستَضعِف‌ُ طائِفَةً مِنهُم‌ يُذَبِّح‌ُ أَبناءَهُم‌ وَ يَستَحيِي‌ نِساءَهُم‌ إِنَّه‌ُ كان‌َ مِن‌َ المُفسِدِين‌َ) قصص‌ آيه 3.

(اذهَبا) بهمراه‌ يك‌ ديگر ‌براي‌ دعوت‌ فرعون‌ بتوحيد حضرت‌ حق‌.

(إِلي‌ فِرعَون‌َ إِنَّه‌ُ طَغي‌) نكته‌ فرعون‌ باين‌ ملعنت‌ و خباثت‌ ‌را‌ خداوند موقعي‌ ‌که‌ مأمور ميفرمايد موسي‌ و هارون‌ ‌را‌ ‌براي‌ دعوت‌ ‌او‌ ‌مع‌ ‌ذلک‌ سفارش‌ ميكند ‌که‌ باو بتندي‌ و خشونت‌ و شدّت‌ صحبت‌ نكنيد بلكه‌ ‌با‌ كمال‌ ملايمت‌ ‌او‌ ‌را‌ دعوت‌ كنيد و ‌اينکه‌ يك‌ درسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌براي‌ هدايت‌ كفّار و فسّاق‌ چه‌ نحوه‌ رفتار شود ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 43)- بعد از آن، هدف اصلی این حرکت و نقطه‌ای را که باید به سوی آن جهت گیری شود، مشخص ساخته، می‌گوید: «به سوی فرعون بروید، چرا که او طغیان کرده است» (اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی).

عامل تمام بد بختیهای این سرزمین پهناور اوست، چرا که عامل پیشرفت یا عقب‌افتادگی، خوشبختی یا بد بختی یک ملت، قبل از هر چیز، رهبران و سردمداران آن ملت است.

نکات آیه

۱ - فرعون، مردى سرکش و خدانشناس بود. (اذهبا إلى فرعون إنّه طغى)

۲ - حرکت موسى و هارون(ع) به سوى فرعون و بازداشتن او از طغیان گرى، فرمان مؤکد و مکرر خداوند به آن دو بود. (اذهب ... اذهب أنت و أخوک ... اذهبا إلى فرعون)

۳ - ارشاد و هدایت فرعون، نیازمند مقاومت و پایدارى موسى و هارون(ع) و پرهیز آنان از هرگونه سستى بود. (و لاتنیا فى ذکرى . اذهبا إلى فرعون إنّه طغى)

۴ - مبارزه با طغیان گران، نیازمند مردانى خودساخته و فراهم آوردن مقدمات و ابزار مناسب است. (أوحینا إلى أُمّک ... واصطنعتک لنفسى ... اذهبا إلى فرعون إنّه طغى)

۵ - مبارزه با طغیان گرى از برجسته ترین برنامه هاى پیامبران (اذهبا ... إنّه طغى)

۶ - لزوم مبارزه با طغیان گران و از میان بردن ریشه هاى اصلى طغیان (اذهبا ... إنّه طغى)

۷ - آیین هاى الهى، ناسازگار با طغیان گرى و تحمل سرکشى دیگران (اذهبا إلى فرعون إنّه طغى)

۸ - شناسایى و تربیت افراد مستعد از خردسالى و مراقبت مداوم از آنان براى هدف هاى بزرگ، روشى است خداگونه و مطلوب. (إذ أوحینا إلى أُمّک ... و فتنّک فتونًا ... و اصطنعتک لنفسى ... اذهبا إلى فرعون إنّه طغى)

موضوعات مرتبط

  • ادیان آسمانى: نقش ادیان آسمانى ۷
  • انبیا: مهمترین رسالت انبیا ۵
  • تربیت: روش تربیت ۸
  • تزکیه: آثار تزکیه ۴
  • خدا: اوامر خدا ۲
  • طغیانگران: اهمیت مبارزه با طغیانگران ۵، ۶; شرایط مبارزه با طغیانگران ۴
  • طغیان: موانع طغیان ۷
  • عمل: عمل پسندیده ۸
  • فرعون: صفات فرعون ۱; طغیانگرى فرعون ۱; ممانعت از طغیان فرعون ۲; هدایت فرعون ۳
  • مستعدان: مراقبت از مستعدان ۸
  • موسى(ع): استقامت موسى(ع) ۳; رسالت موسى(ع) ۲
  • هارون(ع): استقامت هارون(ع) ۳; رسالت هارون(ع) ۲

منابع