ص ٢

از الکتاب
کپی متن آیه
بَلِ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا فِي‌ عِزَّةٍ وَ شِقَاقٍ‌

ترجمه

ولی کافران گرفتار غرور اختلافند!

ولى آنان كه كافر شدند در نخوت و مخالفت [با قرآن‌] اند
آرى، آنان كه كفر ورزيدند در سركشى و ستيزه‌اند.
(که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسول حق و قرآن بزرگ معجز اوست) بلکه کافران (که منکر اویند) در مقام غرور و سرکشی و عداوت حق هستند.
[اینکه قرآن را نمی پذیرند، برای این نیست که زمینه ای برای پذیرش آن وجود ندارد] بلکه کافران [غرق] در تکبّر [و سرکشی و عداوت] و دشمنی اند.
كه كافران همچنان در سركشى و خلافند.
آری کافران گرفتار حمیت [جاهلیت‌] و ستیزه‌جویی‌اند
بلكه كسانى كه كافر شدند در سركشى و ستيزند.
(اگر می‌بینید کافران در برابر این آیات روشنگر و قرآن بیدارگر تسلیم نمی‌شوند، نه به خاطر این است که پرده‌ای بر این کلام حق افتاده است) بلکه کافران گرفتار تکبّر و غروری هستند (که آنان را از قبول حق بازداشته) و عداوت و عصیانی (که ایشان را از پذیرش دعوت تو باز می‌دارد).
بلکه آنان که کفر ورزیدند در (ژرفای) بزرگ‌منشی، (مخالفت) و جداسازی (از حقّ)‌اند.
بلکه آنان که کفر ورزیدند در سرکشی و ستیزند

Those who disbelieve are steeped in arrogance and defiance.
ترتیل:
ترجمه:
ص ١ آیه ٢ ص ٣
سوره : سوره ص
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عِزَّةٍ»: تکبّر. خود بزرگ بینی (نگا: بقره / . مراد عزّت کاذب است. «شِقَاقٍ»: مخالفت با حق و حقیقت. رویاروئی (نگا: حجّ / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

(۰)

نزول

شأن نزول آیات ۱ تا ۸:

محمد بن یعقوب کلینى بعد از چهار واسطه از جابر و او از امام باقر علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: ابوجهل با افرادى از قریش نزد ابوطالب آمدند و گفتند: برادرزاده ات ما و خدایان ما را آزار می‌رساند.

به او بگو که از خدایان ما دست بردارد ما نیز از خداى او دست برمی‌داریم. ابوطالب کس نزد پیامبر فرستاد و او را نزد خود طلبید. پیامبر نزد ابوطالب آمد، دید در نزد او مشرکین گرد آمده اند پس از ورود فرمود: السلام على من اتبع الهدى یعنى سلام و درود بر کسانى که از هدایت حق پیروى کنند سپس نزد ابوطالب نشست.

ابوطالب گفتار ابوجهل را به وى گفت، پیامبر فرمود: من کارى به آن‌ها ندارم جز این که آنان را به کلمه اى که سیادت آنان در ذکر و گفتار آنست دعوت می‌کنم. ابوجهل گفت: آن کلمه کدام است، فرمود: بگویند لا اله الّا اللّه.

ابوجهل با قریش پس از شنیدن آن انگشتان خود را در گوش‌هاى خویش فروبردند و گفتند: ما تا به حال چنین کلمه اى نشنیده ایم سپس این آیات نازل شد.[۱]

ابن عباس گوید: ابوطالب مریض بود، قریش نزد او آمدند در حالتى که پیامبر در نزد وى بود قریش از دست محمد نزد ابوطالب زبان به شکایت گشودند. ابوطالب به پیامبر گفت: اى برادرزاده از اینان چه می‌خواهى؟ پیامبر گفت: اى عمّ، از آن‌ها می‌خواهم که فقط یک کلمه واحدة را که به آن‌ها سیادت مى بخشد و سبب جزیه گرفتن از عجم می‌شود بر زبان جارى کنند. گفت: آن یک کلمه چیست؟ گفت: بگویند لا اله الّا اللّه.

قریش گفتند: عجیب است که ما تمام خدایان ما را به یک خدا تبدیل نمائیم سپس این آیات نازل گردید.[۲]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ «1» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ «2»

صاد، به قرآن پندآموز سوگند. آرى، كسانى كه كفر ورزيدند، در سركشىِ سخت و مخالفت شديدى هستند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ «2»

بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا: بلكه آنانكه كافر شدند به خدا، فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ‌: در نهايت تكبر و سركشى از حق و غايت مخالفت خدا و رسولند و بدين جهت ايمان نياورند و استنكاف دارند از متابعت.

نكته:

در تنكير عزت و شقاق دال است بر فرط استكبار و سركشى آنان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ «1» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ «2» كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ «3» وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ «4»

أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ «5»

ترجمه‌

سوگند به قرآن موجب تذكّر بلى آنها كه كافر شدند در سركشى و مخالفتند

چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از اهل عصرها پس ندا كردند و نبود هنگام خلاصى‌

و تعجّب كردند از اينكه آمد آنها را بيم دهنده‌ئى از خودشان و گفتند كافران اين جادوگرى بسيار دروغگو است‌

آيا قرار داد خدايان ما را خداى يگانه همانا اين چيزى است بسيار عجيب‌

تفسير

حكمت ذكر فواتح السّور در اوّل سوره بقره گذشت و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ص اسمى است از اسماء خداى تعالى كه قسم ياد نموده است بآن و بعضى گفته‌اند اشاره است بصمد و صادق و بصير و مانند آنها از اسماء اللّه و در چند روايت بنام چشمه‌اى در ساق عرش تفسير شده و بنابراين يا خداوند قسم ياد فرموده بصاد و قرآن مشتمل بر پند و موعظه كه موجب تذكّر است يا فقط قسم ياد نموده بقرآنيكه داراى نام نيك و شهرت بخوبى در عالم است كه آن حقّ است و خللى در آن نيست و اين جمله كه جواب قسم است حذف شده براى دلالت قول خداوند بر آن كه ميفرمايد بلكه اشخاصيكه منكر حقّ بودن آن شده‌اند در سركشى و استكبار از قبول حقّ و مخالفت با پيغمبر خدايند و لذا قمّى ره فرموده كه و القرآن قسم است و جوابش بل الّذين كفروا است و پس از آن خداوند


جلد 4 صفحه 457

در مقام تهديد و تحذير كفار از عواقب و خيمه كفر و عصيان فرموده چه بسيار هلاك و مشمول عذاب دنيوى نموديم پيش از آنها از اقوام سابقه و اهل قرون سالفه پس ندا و استغاثه نمودند بما و پيغمبرانشان براى نجات از عذاب بعد از مشاهده آن و ما و ايشان اغاثه ننموديم از آنها چون ديگر موقع رهائى و خلاص و نجات آنها نبود و وقت آن گذشته بود و كلمه لات مركّب است از لاء نافيه مشبّهه بليس و تاء زائده براى تأكيد و اسم لا محذوف است يعنى و نيست حين مشاهده عذاب حين خلاصى و نجات و تعجّب نمودند كفّار قريش از آنكه يكنفر از طايفه خودشان مانند آنها در لوازم بشريّت آمده و آنها را بعنوان نبوّت و رسالت از طرف خدا بيم ميدهد از عذاب او در صورت تخلّف از فرمان خود و آن كفّار بيخرد بعلّت كفر و حسد و جهل و نادانى گفتند اين مدّعى نبوت هر معجزه‌ئى كه اظهار مينمايد سحر است و هرچه ميگويد از جانب خدا دروغ است مگر ميشود از چندين خدا و معبود صرف نظر نمود و قائل بوجود يك خداى ناديده شد و فقط عبادت و اطاعت از او نمود كه اين مدّعى چنين ادّعا و تقاضائى مينمايد و اين بسيار امر عجيبى است كه ما از عبادت تمام معبودهاى پدرانمان دست بكشيم و عبادت يك خداى محمّد يتيم را نمائيم در مجمع از مفسّرين نقل نموده كه بيست و پنج نفر از اشراف قريش كه از آن جمله وليد بن مغيره و ابو جهل و عتبه و شيبه و نضر بن حارث بودند آمدند نزد حضرت ابو طالب و عرضه داشتند تو آقا و بزرگتر مائى برادرزاده‌ات عقلاى ما را سفيه خوانده و خدايان ما را دشنام ميدهد ما خدمت تو رسيديم براى آنكه حكم كنى ميان ما و او و او حضرت رسول را طلبيد و گفت اى برادرزاده قوم تو از تو خواهشى دارند حضرت فرمود چه ميخواهند آنها عرضه داشتند ما را بخدايانمان واگذار ما هم ترا بخداى خودت واميگذاريم حضرت فرمود يك كلمه بخواهش من ميگوئيد تا مالك عرب و عجم شويد ابو جهل گفت بلى ده كلمه خواهيم گفت حضرت فرمود بگوئيد لا اله الّا اللّه پس آنها برخاستند و گفتند آيا چندين خدا را يك خدا بايد قرار داد پس اين آيات نازل شد و فرموده روايت شده است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گريه كرد و فرمود اى عمو و اللّه اگر آفتابرا در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند اين قول را ترك نميكنم تا رواج دهم آنرا يا كشته‌


جلد 4 صفحه 458

شوم در راهش و حضرت ابو طالب گفت برو در پى انجام مقصودت پس قسم بخدا ترك نميكنم يارى تو را هرگز.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بَل‌ِ الَّذِين‌َ كَفَرُوا فِي‌ عِزَّةٍ وَ شِقاق‌ٍ «2»

بلكه‌ كساني‌ ‌که‌ كافر شدند ‌در‌ سركشي‌ و خلاف‌ورزي‌ هستند.

بَل‌ِ اضراب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ما قرآن‌ ‌را‌ نازل‌ كرديم‌ ‌براي‌ تذكر و پندگيري‌ و بيداري‌ تو و قوم‌ تو لكن‌.

الَّذِين‌َ كَفَرُوا اعم‌ ‌از‌ مشركين‌ و يهود و نصاري‌ و مجوس‌ و صابئين‌ و منافقين‌ و مبدعين‌ و منكرين‌ ضروري‌ دين‌ و جاهدين‌ و طبيعيّين‌ و سائر فرق‌ كفار.

فِي‌ عِزَّةٍ گفتيم‌ عزيز بمعني‌ غالب‌ و قاهر و مقتدر و مسلط و امثال‌ اينهاست‌. و ‌در‌ اينجا بمعني‌ سركشي‌ و سرپيچي‌ و زير بار نرفتن‌ ‌است‌ ‌که‌ تو ‌را‌ ‌به‌ پيغمبري‌ بپذيرند و ‌از‌ قرآن‌ بهره‌برداري‌ كنند و ‌به‌ ‌خود‌ بيايند و متذكر شوند ‌به‌ احوال‌ گذشتگان‌ ‌که‌ ‌در‌ مخالفت‌ انبياء ‌به‌ چه‌

جلد 15 - صفحه 209

عقوبتها هلاك‌ شدند و بياد آورند عالم‌ آخرت‌ و عذابهاي‌ ‌آن‌ ‌را‌ كأنه‌ پنبه غفلت‌ گوش‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پر كرده‌ و هوي‌ و هوس‌ چشم‌ بصيرت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كور كرده‌ ظلمت‌ جهل‌ و عجب‌ و كبر قلب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ تاريك‌ كرده‌، معاصي‌ دل‌ ‌آنها‌ ‌را‌ سياه‌ كرده‌ ‌خود‌ ‌را‌ غالب‌ و قاهر ميدانند و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌در‌ جنب‌ قدرت‌ ‌خدا‌ همه‌ ذليل‌ و خوار هستند ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ بفرمايد خُذُوه‌ُ فَاعتِلُوه‌ُ إِلي‌ سَواءِ الجَحِيم‌ِ ثُم‌َّ صُبُّوا فَوق‌َ رَأسِه‌ِ مِن‌ عَذاب‌ِ الحَمِيم‌ِ ذُق‌ إِنَّك‌َ أَنت‌َ العَزِيزُ الكَرِيم‌ُ‌-‌ دخان‌ ‌آيه‌ 47 ‌الي‌ 49‌-‌.

وَ شِقاق‌ٍ بزبان‌ ‌ما كافر ماجرايي‌ معجزات‌ ‌را‌ سحر پندارند قرآن‌ مجيد ‌را‌ مفتريات‌ شمارند پيغمبر ‌را‌ مجنون‌ و ساحر و كذاب‌ بخوانند و ‌در‌ مقام‌ لجاج‌ و محاجّه‌ و مخالفت‌ برآيند ‌با‌ اينكه‌ حق‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ مثل‌ آفتاب‌ تابان‌ روشن‌ و واضح‌ ‌است‌ ولي‌ عناد و هواي‌ نفس‌ و حب‌ شهوات‌ مانع‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- در این آیه می‌گوید: اگر می‌بینی آنها در برابر این آیات روشنگر و قرآن بیدار کننده تسلیم نمی‌شوند نه به خاطر این است که پرده‌ای بر این کلام حق افتاده «بلکه کافران گرفتار غرور و اختلافند» (بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ).

نکات آیه

۱ - رو به رو شدن قرآن و پیامبراسلام، با مخالفت کافران سرکش، متکبر، ستیزه جو و حق ناپذیر (و القرءان ذى الذکر . بل الذین کفروا فى عزّة و شقاق) «عزت» در اصل به معناى رفعت و سرافرازى است; ولى هرگاه احساس عزت برخاسته از عوامل ناصواب (مانند غرور و خودپسندى) باشد، این واژه در معناى غرور و تکبّر به کار مى رود. در آیه شریفه نیز در همین معنا به کار رفته است. «شقاق» به معناى مخالفت است و مقصود از آن در این آیه، مخالفت با پیامبراسلام و قرآن است. گفتنى است تنکیر «عزت» و «شقاق» دلالت بر شدت آن دو دارد.

۲ - سرکشى، تکبر، ستیزه جویى و حق ناپذیرى، از اوصاف کافران صدراسلام (بل الذین کفروا فى عزّة و شقاق)

۳ - خوى سرکشى و حق ناپذیرى کافران در آغاز بعثت، مانع پذیرش اسلام از سوى آنان گردید. (و القرءان ذى الذکر . بل الذین کفروا فى عزّة و شقاق) «بل» در «بل الذین...» براى اضراب انتقالى است; بدین معنا که خداوند پس از آن که خاصیت بیدارگرى و ذکر بودن قرآن را مطرح فرمود، به پاسخ این سؤال پرداخت که: چرا کافران چنین کتاب آگاهى بخش را نپذیرفتند؟ در جواب مى فرماید: نپذیرفتن آنان به دلیل وجود روح سرکشى و حق ناپذیرى در آنها است.

۴ - قرآن، دربردارنده تمامى عوامل هدایت و بیدارى انسان ها (و القرءان ذى الذکر . بل الذین کفروا فى عزّة و شقاق) با توجه به توضیح گذشته، مى توان استفاده کرد که قرآن مایه بیدارى و هدایت بشر است و در این ویژگى هیچ کم و کاستى ندارد و غفلت و گمراهى برخى از مردم (کافران) ناشى از عیوبى مانند غرور و سرکشى در خود آنان است.

۵ - خوى سرکشى، تکبر، ستیزه جویى و حق ناپذیر، از موانع پذیرش قرآن و وحى الهى (و القرءان ذى الذکر . بل الذین کفروا فى عزّة و شقاق)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
  • ایمان: موانع ایمان به قرآن ۵; موانع ایمان به وحى ۵
  • تکبر: آثار تکبر ۵
  • حق: آثار حق ستیزى ۵; آثار حق ناپذیرى ۵; دشمنى حق ناپذیران ۱
  • عصیان: آثار عصیان ۵
  • عصیانگران: دشمنى عصیانگران ۱
  • قرآن: مخالفان قرآن ۱; ویژگیهاى قرآن ۴; هدایتگرى قرآن ۴
  • کافران: آثار حق ناپذیرى کافران صدراسلام ۳; آثار عصیان کافران صدراسلام ۳; تکبر کافران صدراسلام ۲; حق ناپذیرى کافران صدراسلام ۲; دشمنى کافران ۱; صفات کافران صدراسلام ۲; عصیان کافران صدراسلام ۲; موانع اسلام کافران صدراسلام ۳
  • محمد(ص): مخالفان محمد(ص) ۱

منابع

  1. البرهان فی تفسیر القرآن.
  2. مسند احمد و صحیح نسائى و صحیح ترمذى و حاکم صاحب المستدرک.