سوره القصص

از الکتاب
سوره النمل سوره القصص سوره العنكبوت
شماره کتابت : ٢٨
جزء :
نزول
ترتيب نزول : ٤٩
محل نزول : مكه
اطلاعات آماری
تعداد آیات : ٨٨
تعداد کلمات : ١٦٠٣
تعداد حروف :
در حال بارگیری...
لیست آیات

١ ٢ ٣ ٤ ٥ ٦ ٧ ٨ ٩ ١٠ ١١ ١٢ ١٣ ١٤ ١٥ ١٦ ١٧ ١٨ ١٩ ٢٠ ٢١ ٢٢ ٢٣ ٢٤ ٢٥ ٢٦ ٢٧ ٢٨ ٢٩ ٣٠ ٣١ ٣٢ ٣٣ ٣٤ ٣٥ ٣٦ ٣٧ ٣٨ ٣٩ ٤٠ ٤١ ٤٢ ٤٣ ٤٤ ٤٥ ٤٦ ٤٧ ٤٨ ٤٩ ٥٠ ٥١ ٥٢ ٥٣ ٥٤ ٥٥ ٥٦ ٥٧ ٥٨ ٥٩ ٦٠ ٦١ ٦٢ ٦٣ ٦٤ ٦٥ ٦٦ ٦٧ ٦٨ ٦٩ ٧٠ ٧١ ٧٢ ٧٣ ٧٤ ٧٥ ٧٦ ٧٧ ٧٨ ٧٩ ٨٠ ٨١ ٨٢ ٨٣ ٨٤ ٨٥ ٨٦ ٨٧ ٨٨

متن سوره

طسم.

آنها آیات آن کتاب روشنگر است.

بر تو برخی از خبر مهم موسی و فرعون را به تمامیِ حق برای (راهنمایی) گروهی که ایمان می‌آورند می‌خوانیم.

فرعون همواره در زمین بلندپروازی کرد و اهل زمین (مصر) را گونه‌گون گردانید؛ حال آنکه گروهی را به ضعف و ناتوانی می‌کشانَد، پسرانشان را می‌کُشد و زنانشان را زنده و بی‌حیا وا می‌گذارد. بی‌گمان او از مفسدان است.

و (ما) می‌خواهیم بر کسانی که در زمین ناتوان برگرفته شده‌اند منت نهیم و آنان را پیشوایان (دیگران) کنیم، و وارثان (فرعونیان) قرارشان دهیم.

و برایشان در زمین تمکین دهیم و (از طرفی هم) به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از آن بیمناک بوده‌اند - از آنان [:مستضعفان] - (علیه فرعونیان) بنمایانیم.

و به مادر موسی وحی کردیم که: «او را (همی) شیر ده. پس هنگامی که بر او (از فرعونیان) بیمناک شدی او را در دریا بیفکن و مترس و اندوه مدار. ما او را به تو، بی‌چون، بازگرداننده‌ایم و (بی‌گمان) از پیمبرانش قراردهنده‌ایم.»

پس خاندان فرعون، او را با کاوش و کوشش (از آب) یافتند، تا (ناخودآگاه و ناخواسته) سرانجام برایشان دشمنی و (مایه‌ی) اندوهی باشد. فرعون و هامان و لشکریانشان بی‌گمان خطاکاران بوده‌اند.

و همسر فرعون گفت: « (این کودک) نور چشم من و توست. او را مکشید. شاید سودمان دهد یا او را به فرزندی برگیریم.» در حالی که اینان باریک‌بینی نمی‌کردند.

و دل مادر موسی (از هر چیزی، جز از فکر فرزندش) تهی گشت، (و) اگر قلبش را استوار نساخته بودیم، تا از ایمان‌آورندگان (به آن وعده‌ی ربانی) باشد، چیزی نمانده بود که آن (راز) را به‌راستی آشکار کند.

و مادر موسی به خواهرش [:خواهر موسی] گفت: «از پی او به جستجو برو.» پس او را با دقت، زیرچشمی، از دور بدید. حال آنکه آنان [:فرعونیان] دقت نمی‌کنند.

و (ما) از پیش، شیر دایگان را بر او حرام گردانیدیم. پس (خواهرش آمد و) گفت: «آیا شما را بر (حالت) خانوداه‌ای راهنمایی کنم که برای شما او را کفالت [:و سرپرستی] کنند، در حالی‌که نصیحت‌گرانش باشند؟»

پس او را به مادرش باز گردانیدیم، تا چشمش (بدو) روشن شود و غم نخورد و تا بداند که وعده‌ی خدا بی‌گمان درست است؛ ولی بیشترشان نمی‌دانند.

و هنگامی که به رشدهایش رسید و (به پای خود) ایستاد، به او حاکمیت و دانشی (وحیانی) دادیم. و این‌گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم.

و داخل شهر شد، بر (آستانه‌ی) دمی از غفلت اهلش. پس دو مرد را یافت (که) با هم کشتار می‌کنند؛ (یکی از) این (دو مرد) از پیروانش و این (دیگری) از دشمنانش (بود). پس آن کس که از پیروانش بود، بر (ضدّ) کسی که از دشمنانش بود، از او یاری خواست. پس موسی مشتی پُر [:محکم] بدو نواخت. پس او را (ناخواسته) کشت (و) گفت: «این (نزاع و کشتن ناخواسته) کار شیطان است، چرا که او بی‌چون دشمنی گمراه‌کننده‌‌ی آشکارگر است.»

گفت: «پروردگارم! من بر خویشتن ستم کردم، پس برایم پوششی (از این کشتن ناخواسته) بنه.» در نتیجه خدا (هم) برای او (این جریان را) پوشید. او، بی‌گمان (هم)او، بسی پوشنده‌ی رحمتگر بر ویژگان است.

(موسی) گفت: «پروردگارم! به پاس نعمتی که بر من ارزانی داشتی هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود.»

پس در شهر به حال بیم و هراس در انتظار (لطفی ربانی) بود، که ناگهان (دید) همان کس که دیروز از وی یاری خواسته بود (باز) فریادکنان از او یاری می‌خواهد. موسی بدو گفت: «همانا تو بی چون نادانِ بس مفسده‌جوی آشکارگری.»

پس چون خواست به آن‌که دشمن هر دوشان بود حمله برد، (فرد فرعونی) گفت: «موسی! آیا می‌خواهی مرا بکشی چنان که دیروز شخصی را کشتی‌؟ تو نمی‌خواهی در این سرزمین جز زورگویی بوده و نمی‌خواهی از اصلاحگران باشی.»

و از دور افتاده‌ترین نقطه‌ی شهر، مردی دوان دوان آمد (و) گفت: «ای موسی! سران قوم درباره‌ی تو از یکدیگر نظرخواهی می‌کنند تا تو را بکشند، پس (از شهر) برون شو. همانا من برایت از نصیحت‌گرانم.»

پس (موسی) ترسان و نگران از آن جایگاه (بی‌سامان، بی‌امان) به انتظار (نصرت ربانی) برون رفت (و) گفت: «پروردگارم! مرا از گروه ستمکاران نجات بخش.»

و هنگامی که سوی (شهر) مَدْیَن روی نهاد (با خود) گفت: «امید است پروردگارم مرا به میانه‌ی راه راهوار هدایت کند.»

و چون به آب‌گاهِ مَدْیَن وارد شد، گروهی از مردم را بر آن یافت، (که دام‌های خود را) آب می‌دهند و پشت سرشان دو زن را یافت که (مردان را) از (اطراف) خود دور می‌کنند. (موسی به آنان) گفت: «کار مهمتان چیست‌؟» گفتند: «ما (به‌ناچار) به گوسفندان خود آب نمی‌دهیم تا شبانان (همه‌ی گوسفندانشان را) برگردانند. و پدرمان پیری سالخورده است.»

پس برای آن دو، (گوسفندانشان را) آب داد. سپس سوی سایه برگشت. پس گفت: «پروردگارم! به‌راستی من برای خیری که سویم فرستادی نیازمندم.»

پس یکی از آن دو زن - حال آنکه به آزرم گام بر می‌داشت - نزد وی آمد (و) گفت: «پدرم تو را می‌طلبد تا تو را به پاداش آب دادن (گوسفندان) برایمان، مزد دهد.» پس چون (موسی) نزدش آمد و سرگذشت‌ها(ی خود) را بر او حکایت کرد، (وی) گفت: «مترس (که) از گروه ستمگران نجات یافتی.»

یکی از آن دو (زن) گفت: «پدرم! او را به کاری برگمار، که بی‌گمان بهترین کس را به کارگری گرفتی؛ (او) نیرومند (و) در خور اعتماد است.»

(شعیب) گفت: «من همی خواهم که تو را به نکاح یکی از این دو دختر خود در آورم، بر این (شرط) که هشت سال برایم اجیر شوی ، پس اگر ده سال را تمام گردانی از نزد (خود) تو است و نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم. زودا (که) مرا – اگر خدا بخواهد - از شایستگان بیابی.»

(موسی) گفت: «این (قرار داد) میان من و تو است، (که) هر یک از دو مدّت را به انجام رسانیدم، پس بر من هرگز تجاوزی نیست و خدا بر آنچه می‌گوییم وکیل است.»

پس چون موسی آن مدّت را به پایان رسانید و خانواده‌اش را (همراهش به سفر) برد، با آتشی از جانب (کوه) طور انس گرفت. به خانواده‌ی خود گفت: «(اینجا) درنگ کنید، که من به‌راستی با آتشی (فراسوی طور) انس گرفتم، شاید خبری از آن، یا شعله‌ای آتش برایتان بیاورم، شاید گیرانه‌ای (از آن) بر گیرید.»

پس چون به آن (آتش) رسید، از سمت مبارک‌ترین جای آن وادی، در آن جایگاه مبارک، از آن درخت ندا آمد: «ای موسی! به‌راستی منم من، خدا، پروردگار جهانیان.»

«و اینکه عصایت را بیفکن.» پس چون دید آن (عصا) مثل ماری می‌خزد، پشت کرد و هرگز برنگشت. (گفتیم:) «موسی! پیش آی و مترس، تو بی‌گمان از آرامش‌یافتگانی.»

«دستت را به خوبی در گریبانت ببر، تا (با) سپیدی بی‌گزندی برون آید و (برای رهایی) از این هراس بازویت را به پهلویت بچسبان. پس این دو (نشانه)، دو برهان از جانب پرودگار تو است سوی فرعون و ویژگانش. آنان بی‌گمان قومی نافرمان بوده‌اند.»

گفت: «پروردگارم! من به‌راستی کسی از ایشان را کشته‌ام، پس می‌ترسم مرا بکشند.»

«و برادرم هارون، او از من روشن‌بیان‌تر است. پس او را با من به دستیاری و بازداری گسیل دار تا مرا تصدیق کند. همواره من می‌ترسم تکذیبم کنند.»

خدا فرمود: «به زودی بازویت را با برادرت نیرومند خواهیم کرد و با آیاتمان برای هر دو سلطه‌ای خواهیم نهاد. پس با آیاتمان به شما دست نخواهند یافت. شما و هر که پیرویتان کند چیرگانید.»

پس هنگامی‌که موسی آیات روشن ما را برایشان آورد، گفتند: «این جز سحری افترا زده (بر خدا) نیست، و ما از پدارن نخستینمان چنان چیزی نشنیده‌ایم.»

و موسی گفت: «پروردگارم به (حال) کسی که از نزدش رهنمود آورده و کسی که فرجام (نیکوی) آن سرا برای اوست، داناتر است. ظالمان بی‌گمان رستگار نمی‌کنند.»

و فرعون گفت: «هان ای بزرگان (دربار)! من جز خویشتن برای شما خدایی ندانستم. پس ای هامان! برایم بر گل آتشی بیفروز. پس برجی (بلند) برایم بساز، شاید سوی خدای موسی اطّلاع یابم. و من بی‌گمان او را به‌راستی از دروغگویان گمان دارم.»

و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناحق کبر جستند و پنداشتند که سوی ما هرگز بازگردانیده نمی‌شوند.

پس او و سپاهیانش را (فرو) گرفتیم و در پی‌اش آنان را در دریا افکندیم. پس بنگر فرجام (کار) ستمکاران چگونه بود.

و آنان را پیشوایانی گردانیدیم که (خود و دیگران را) سوی آتش می‌خوانند و روز رستاخیز یاری نخواهند شد.

و در این دنیا لعنتی بدرقه‌ی آنان کردیم، و روز قیامت (نیز) ایشان از (جمله‌ی) زشت‌شدگانند.

و پس از آنکه نسل‌های نخستین را هلاک کردیم، به‌راستی همانا به موسی کتاب دادیم، حال آنکه دیدگاه‌ها و رهنمود و رحمتی برای مردمان بود. شاید آنان با کوشش و کاوش یاد کنند.

و چون فرمان (پیامبری) را به موسی واگذاشتم، تو در جانب غربی (طور) نبودی و از گواهان حاضر (نیز) نبودی.

ولی ما نسل‌هایی پدیدآوردیم. پس عمرهاشان بر آنان به درازا (و چیرگی و تکبر) کشید، و تو در میان ساکنان (شهر) مَدْیَن ساکنی پایدار نبودی، تا آیاتمان را برایشان بخوانی، لیکن ما فرستندگان (پیامبران و نشانه‌های رسالت‌ها) بوده‌ایم.

و چون (موسی را) ندا در دادیم، تو[:محمد] درکنارِ طور نبودی. ولی (با) رحمتی از پروردگارت (قرآن را بر تو وحی کردیم) تا قومی را - که هیچ هشداردهنده‌ای پیش از تو برایشان نیامده است - هشدار دهی. شاید آنان به‌خوبی به خود آیند.

و اگر (این‌گونه) نبود که به (سزای) پیش‌فرست دست‌ها و نیروهایشان مصیبتی به ایشان در رسد، (بهانه‌ای بود) تا بگویند: «پروردگارمان! چرا پیامبری سویمان نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟»

پس چون حق از نزد ما برایشان آمد، گفتند: «چرا مانند آنچه به موسی داده شده، به او داده نشد‌؟» آیا و مگر به آنچه از پیش به موسی داده شد کفر نورزیدند؟ گفتند: «دو ساحر (با هم در آمیخته و) پشت به هم داده و خودنمایی کرده‌اند.» و گفتند: «همواره ما به همه‌ی این‌ها کافریم.»

بگو: «پس اگر (از) راستان بوده‌اید، کتابی از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت‌کننده‌تر باشد، تا پیرویش کنم.»

پس اگر برایت اجابت نکردند، بدان که تنها هوس‌های خود را پیروی می‌کنند و کیست گمراه‌تر از آن کس (که) - به‌غیر رهنمودی از خدا - هوسش را پیروی کند؟ بی‌گمان خدا گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند.

و به‌راستی، بی‌گمان گفتار (وحیانی) را برای آنان پی در پی و به هم پیوسته ساختیم، شاید آنان به‌درستی یاد کنند.

کسانی که قبل از آن[:قرآن]، کتاب (آسمانی) بدیشان داده‌ایم، اینان به آن می‌گروند.

و هنگامی‌که بر ایشان فرو خوانده شود، گویند: «بدان ایمان آوردیم، همان بی‌گمان تمامی حق از طرف پروردگار ماست‌؛ ما پیش از آن (هم) بی‌چون از تسلیم‌شوندگان بوده‌ایم.»

ایشان - به (پاس) آنکه صبر کردند و بدی را با نیکی دفع می‌نمایند و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق می‌کنند - پاداششان دو چندان به آنان داده می‌شود.

و هنگامی که لغو بشنوند، از آن روی برتابند و گویند: «کردارهای ما از آنِ ما و کردارهای شما از آنِ شماست! سلام بر شما! (ما) جویای دستیابی به نادانان نیستیم.»

به‌راستی تو هر که را دوست داری راهنمایی نکنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و او به راه‌یافتگان (راستین، از دیگران) داناتر است.

و گفتند: «اگر با تو از (این) رهنمون پیروی کنیم، از سرزمین خود بس ربوده خواهیم شد!» آیا و برایشان حرمی پر از آرامش را جایگاهی نداده‌ایم، که محصولات هر چیزی - که رزقی از جانب ماست - سوی آن گزینه و فراورده می‌شود؟ ولی بیشترشان نمی‌دانند.

و چه بسیار گروه‌هایی را – که زندگی خوش آنها را سرمست کرده بود – به هلاکت رسانیدیم. پس اینهاست سراهایشان که پس از آنان - جز اندکی- مورد سکونت قرار نگرفته و ماییم، ما که وارث آنان بوده‌ایم.

و پروردگارت (هرگز) هلاک‌کننده‌ی مجتمعات نبوده تا (مگر اینکه) در مرکز آنها پیامبری بفرستد (که) آیاتمان را برایشان می‌خواند، و ما ویران‌کننده‌ی قریه‌‌ها نبوده‌ایم جز (در حالی که) اهلشان ستمکارانند.

و (هر) آنچه به شما داده شده است، پس کالای زندگی دنیا و زیور آن است. و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است. پس مگر خردورزی نمی‌کنید؟

آیا پس کسی که وعده‌ی نیکو به او داده‌ایم (و) در نتیجه او بدان رسنده است، مانند کسی است که از کالای زندگی دنیا بهره‌مندش گردانیده‌ایم، سپس او روز قیامت از (جمله‌ی) احضار شدگان (برای حساب و جزا)ست؟

و روزی که (خدا) آنان را ندا در می‌دهد، پس فرماید: «شریکان من - که می‌پنداشته‌اید - کجایند؟»

آنان که قول (عذاب) بر ایشان حق و ثابت آمده، گفتند: «پروردگارمان! اینانند کسانی که گمراه کردیم، گمراهشان کردیم همچنان که خود گمراه شدیم. (از آنان) سوی تو بیزاری جستیم. (آنها) تنها ما را نمی‌پرستیدند (بلکه نخست هواهای نفسانی خود را می‌پرستیدند).»

و (به آنان) گفته شد: «شریکانتان را بخوانید.» پس آنان را خواندند، در نتیجه پاسخشان ندادند و عذاب را دیدند (و آرزو کردند که) ای کاش هدایت‌یافته بودند.

و روزی را که (خدا) آنان را ندا در دهد، پس فرماید: «فرستادگان(مان) را چه پاسخ دادید؟»

در چنان روزی اخبار مهم بر ایشان بسی پوشیده گشت؛ پس از یکدیگر نمی‌پرسند.

پس اما کسی که توبه کرد و ایمان آورد و به کار شایسته پرداخت، شاید از رستگارکنندگان باشد.

و پروردگارت هر چه بخواهد می‌آفریند و بر می‌گزیند. برای آنان (هرگز) اختیار (آفرینش) نبوده است. منزّه است خدا و از آنچه (با او) شریک می‌گردانند برتر است.

و پروردگارت آنچه را سینه‌هایشان فرو می‌پوشاند یا آشکار می‌دارد، می‌داند.

و اوست خدا. جز او معبودی نیست. در دنیا و آخرت، تنها سپاس از آنِ اوست و فرمان تنها او راست و تنها سوی او باز گردانیده می‌شوید.

بگو: «آیا (چنان) دیدید (که) اگر خدا تا روز رستاخیز شب را بر شما جاودان بدارد، جز خدا کدامین معبود برای شما روشنی می‌آورد؟ آیا پس (از این هم) نمی‌شنوید؟»

بگو: «آیا (چنان) دیدید (که) اگر خدا تا روز قیامت روز را بر شما جاودان بدارد، جز خدا کدامین معبود برای شما شبی می‌آورد که در آن آرام گیرید؟ آیا پس (از این هم) درست نمی‌نگرید؟»

و از رحمتش شب و روز را برایتان قرار داد، تا در این (یک) بیارمید و (در آن یک) از فزون‌بخشی او (روزی خود را) بجویید و شاید شما سپاس گزارید.

و روزی را که (خدا) ندایشان دهسد، پس فرماید: «شریکان من که می‌پنداشته‌اید کجایند؟»

و از میان هر امتی گواهی برون کشیدیم. پس (به مشرکان) گفتیم: «برهان خود را بیاورید.» پس دانستند که تمامی حق از خداست و آنچه بر می‌بافته‌اند از (دیدگان) آنان گم گشت.

به‌راستی قارون از قوم موسی بود. پس بر آنان ستم کرد و از گنجینه‌ها آن قدر به او داده بودیم که درب‌هایشان به‌راستی با گروهی از نیرومندان به حرکت می‌آمد. چون قوم وی بدو گفتند: «شادی (بی‌حساب) مکن که خدا (این‌گونه) شادی‌کنندگان را هرگز دوست نمی‌دارد،»

«و در آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و چنان که خدا به تو نیکی کرده (به دیگران) نیکی کن و در زمین افساد مجوی که خدا افسادگران را بی‌گمان‌دوست نمی‌دارد.»

(قارون) گفت: «من این‌ها را تنها بر (محور) بینش و دانشی از خودم یافته‌ام‌.» آیا و ندانست که خدا به‌راستی نسل‌هایی پیش از او را بی‌چون نابود کرد که از او نیرومندتر و جمع‌آوریشان و جمعیتشان بیشتر (بوده) است؟ و از گناهان مجرمان پرسش (هم) نمی‌شود.

پس (قارون) با آرایش و کوکبه‌ی خویش برابر (دیدگان) قومش برون شد. کسانی که همواره خواستار زندگی دنیایند گفتند: «ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما (هم) داده می‌شد. به‌راستی او همواره بس بهره‌ی بزرگی (از ثروت) دارد.»

و کسانی که علم و ایمان داده شده بودند، گفتند: « وای بر شما! برای کسی که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است و جز شکیبایان، ثواب (خدا) به شایستگی به آنان رسانده نشود.»

پس قارون را با خانه‌اش در زمین فرو بردیم. در نتیجه هیچ گروهی پس از خدا نداشت تا یاریش کنند و (خود نیز) از یاری‌جویندگان نبوده است.

و (همان) کسانی که دیروز آرزو داشتند جایگاهی همانند او می‌داشتند گفتند: « وای (بر ما)! گویی خدا روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد گشاده می‌کند. و (یا) تنگ می‌گرداند. و اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را (هم به زمین) فرو برده بود. وای (بر ما)! گویی کافران بی‌گمان رستگار نمی‌کنند.»

آن است (همان) سرای آخرت؛ برای کسانی قرارش می‌دهیم که در زمین خواستار هیچ برتری و هیچ فسادی نیستند، و فرجام (خوش) تنها از آنِ پرهیزگاران است.

هر کس نیکی (به میان) آورد، برای او (پاداشی) بهتر از آن خواهد بود و هر کس بدی (به میان) آورد، کسانی که کارهای بد کرده‌اند جز (سزای) آنچه می‌کرده‌اند نخواهند یافت.

بی‌گمان (همان) کس که قرآن را بر تو فرض و حتمی کرد، همانا تو را سوی وعده‌گاهی بازگرداننده است. بگو: «پروردگارم بهتر می‌داند چه کس با هدایت آمده و چه کس در گمراهی آشکارگری است.»

و تو امیدوار نبوده‌ای که (این) کتاب سویت افکنده گردد، جز رحمتی از پروردگارت. پس تو هرگز پشتیبان کافران مباش.

و هرگز تو را (چیزی) از آیات خدا - بعد از آنکه بر تو نازل شده است - باز ندارد و سوی پروردگارت دعوت کن، و زنهار از مشرکان مباش.

و با خدا معبودی دیگر مخوان. خدایی جز او نیست، جز وجه [:ذات و وجهه‌ی] او همه چیز نابودشونده است. فرمان از اوست و تنها سوی او بازگردانیده می‌شوید.


محتوای سوره