سبإ ٤٨

از الکتاب
کپی متن آیه
قُلْ‌ إِنَ‌ رَبِّي‌ يَقْذِفُ‌ بِالْحَقِ‌ عَلاَّمُ‌ الْغُيُوبِ‌

ترجمه

بگو: «پروردگار من حق را (بر دل پیامبران خود) می‌افکند، که او دانای غیبها (و اسرار نهان) است.»

|بگو: بى‌گمان، پروردگارم حق را [از راه وحى بر دل من‌] مى‌افكند و او داننده‌ى غيب‌هاست
بگو: «بى‌گمان، پروردگارم حقيقت را القا مى‌كند؛ [اوست‌] داناى نهانها.»
باز بگو: خدای من حق را (به وحی بر من) القا می‌فرماید و او به اسرار عوالم غیب آگاه است.
بگو: همانا پروردگارم که دانای غیب است، حق را [بر قلوب پیامبرانش] القا می کند.
بگو: پروردگار من الهامبخش سخن حق است. داناى غيبهاست.
بگو بی‌گمان پروردگار من حق را به میان می‌آورد و او دانای رازهای نهانی است‌
بگو: همانا پروردگار من حق- قرآن يا سخن راست و درست- را [به وحى بر قلب من‌] مى‌افكند، پروردگارى كه داناى نهانهاست.
بگو: پروردگار من، حق را آشکارا بیان می‌دارد (و با آن باطل را از میان بر می‌دارد ... او) دانای نهانیها و کاملاً آگاه از پنهانیها است.
بگو: «بی‌گمان، پروردگارم با تمامی حقیقت (بر باطل) فرو می‌افکند (و حق را فراتر می‌کند. او) بسی دانای پنهان‌هاست.»
بگو همانا پروردگار من بیفکند حقّ را او است دانای نهانها

Say, “My Lord projects the truth. He is the Knower of the Unseen.”
ترتیل:
ترجمه:
سبإ ٤٧ آیه ٤٨ سبإ ٤٩
سوره : سوره سبإ
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَقْذِفُ بِالْحَقِّ»: حق را به جان باطل می‌اندازد. (نگا: انبیاء / ). مراد بیان ادلّه حق به صورت قاطع و واضح است. یا این که منظور از افکندن حق، ارسال کتب آسمانی برای انبیاء، و القاء وحی الهی به قلوب پیغمبران: است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «48»

بگو: همانا پروردگارم كه به نهان‌ها بسيار آگاه است حقّ را (بر دل‌ها) مى‌افكند.

پیام ها

1- تحقّق حقّ و نابودى باطل، از شئون ربوبيّت خداست. «إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ»

2- حقّ بايد بر باطل هجوم برد و آن را نابود كند. ( «يَقْذِفُ» به معناى پرتاب و تهاجم است.)


«1». قلم، 46.

جلد 7 - صفحه 463

3- پيروزى حقّ بر باطل از سنّت‌هاى الهى است. «إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ»

4- احقاق حقّ و ابطال باطل به اطلاعات وسيعى نياز دارد. «عَلَّامُ الْغُيُوبِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (48)

قُلْ إِنَّ رَبِّي‌: بگو اى پيغمبر بدرستى كه پروردگار من، يَقْذِفُ بِالْحَقِ‌:

مى‌افكند حق را، يعنى وحى را القا مى‌كند بر هر كه خواهد، و يا ردّ مى‌كند باطل را به حق و آن را درهم مى‌شكند. يا حق را در عالم منتشر مى‌سازد، يعنى افشاى دين اسلام و اظهار احكام آن فرمايد. عَلَّامُ الْغُيُوبِ‌: خداى من داناى جميع پنهانيها است و هيچ چيز بر او مخفى نيست، القاى حق يا نشر آن فرمايد.


«1» سوره فرقان، آيه 57.

جلد 10 - صفحه 549


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‌ وَ فُرادى‌ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ (46) قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ (47) قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (48) قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ (49) قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى‌ نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ (50)

ترجمه‌

بگو جز اين نيست پند ميدهم شما را به يك چيز كه برخيزيد براى خدا دو نفر دو نفر و يك يك پس انديشه كنيد كه نيست در كسيكه با شما است ديوانگى نيست او مگر بيم دهنده‌ئى براى شما در برابر عذاب سخت‌

بگو آنچه خواستم از شما از مزد پس آن براى شما باشد نيست مزدم مگر بر خدا و او است بر همه چيز گواه‌

بگو همانا پروردگارم وحى ميكند بحقّ داناى پوشيده‌ها است‌

بگو آمد حق و پيدا نميشود باطل و نه برميگردد

بگو اگر گمراه شدم پس جز اين نيست كه گمراه ميشوم بر زيان خودم و اگر هدايت يافتم پس بآن چيزى است كه وحى ميكند بمن پروردگارم همانا او است شنواى نزديك.

تفسير

خداوند متعال پس از تهديدات بليغه به پيغمبر خود دستور داده كه بكفّار مكّه بفرمايد من يك موعظه و نصيحت بشما بيشتر نميكنم و آن اين است كه اجتماعات خودتان را كنار بگذاريد كه اسباب پريشانى خاطر است اقدام كنيد براى خدا بدون تعصّب و تقليد دو نفر دو نفر با هم بنشينيد صحبت كنيد يا يكنفر يكنفر بنشينيد بقصد فهميدن و پس از آن تفكّر و تأمل نمائيد و بفهميد و تصديق كنيد كه اين شخص كه در ميان شما و با شما تاكنون زندگى و معاشرت مينموده و مينمايد ابدا آثار جنون و اختلالى در او مشاهده نشده و نميشود و نيست او ديوانه و ساحر و شاعر و رياست طلب بلكه او فقط بيم دهنده است شما را از عذاب سختى كه در پيش داريد در صورت تخلّف از احكام خدا و نيز چون قبلا پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بامر خدا بآنها فرموده بود كه من از شما اجرى بر اداء رسالت خود نميخواهم جز مودّت و ترك آزار اقارب و كسانم اينك بفرمايد آن اجريكه من از شما خواستم در واقع راجع بخودتان است چون ثواب و نفع دوستى شما كسان مرا عائد بخود شما خواهد شد اجر من فقط بعهده خدا است و من از شما توقع مالى بهيچ وجه ندارم‌


جلد 4 صفحه 371

و خدا بر هر امرى شاهد و گواه و از هر سرّى مطّلع و آگاه است و ميداند كه من راست ميگويم و نفع مادّى براى خود در اين اوامرى كه بشما مينمايم در نظر ندارم چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه دوم نقل نموده ولى بعضى گفته‌اند مراد آنستكه من از شما اجرى نميخواهم بر اداء رسالت آن اجرى كه من خواستم مال خودتان باشد اجر من با خدا است و در مجمع و كافى در دو روايت ديگر از نقل قمّى ره تأييد شده است و در بعضى از روايات اعظكم بواحده بولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و بعضى آنرا بكلمه توحيد و بعضى بطاعت خدا تفسير نموده‌اند و بنظر حقير روايات محمول بر باطن و اقوال مردود است چون خداوند خودش بيان فرموده كه موعظه چيست و در اين صورت احتياج بتفسير ندارد و نيز براى رفع استبعاد آنها از نزول وحى بر بشرى مانند خودشان بفرمايد خداوند حقّ را بهر كس قابل باشد وحى و الهام ميفرمايد و او داناى تمام امور نهانى است ميداند و ميشناسد كسانيرا كه لايق و قابل وحى و تنزيلند و بعد از آنكه معلوم شد آنچه بر او وحى شده كه دين اسلام است حقّ است بفرمايد حقّ آمد و باطل ديگر وجود پيدا نميكند و برنميگردد و مراد از باطل شرك و كفر است چنانچه در امالى از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله وارد مكه شد در اطراف كعبه سيصد و شصت بت نصب بود آنحضرت با چوبى كه در دست داشت بر آنها ميزد و ميفرمود جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ و در مجمع اين معنى را از ابن مسعود نقل نموده و پس از آن بفرمايد اگر من از راه حقّ دور افتاده باشم ضررش بخودم ميرسد بشما ربطى ندارد و اگر براه راست هدايت شده باشم ببركت وحى الهى است كه بر من نازل شده است و خداوند گفتار من و شما و تمام خلق را ميشنود و از رگ گردن به بندگان خود نزديكتر است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ إِن‌َّ رَبِّي‌ يَقذِف‌ُ بِالحَق‌ِّ عَلاّم‌ُ الغُيُوب‌ِ (48)

بفرما محققا پروردگار ‌من‌ حق‌ ‌را‌ القاء مي‌فرمايد، علام‌ الغيوب‌ ‌است‌.

‌از‌ بواطن‌ ‌هر‌ كس‌ ‌با‌ خبر ‌است‌، ‌بر‌ ‌او‌ چيزي‌ مخفي‌ نيست‌، بايد حق‌ ‌را‌ ‌گفت‌ خواه‌ كسي‌ بپذيرد و خوشش‌ آيد ‌ يا ‌ نپذيرد و بد داند. وَ اللّه‌ُ لا يَستَحيِي‌ مِن‌َ الحَق‌ِّ (احزاب‌ آيه 53).

قُل‌ إِن‌َّ رَبِّي‌ يَقذِف‌ُ بِالحَق‌ِّ تمام‌ كارهاي‌ ‌او‌ ‌از‌ روي‌ حكمت‌ و مصلحت‌ و درست‌ و بجا مطابق‌ حق‌ و واقع‌ ‌است‌ چنان‌ چه‌ معناي‌ عدل‌ ‌است‌.

عَلّام‌ُ الغُيُوب‌ِ درباره علم‌ غيب‌ مكرر بيان‌ ‌شده‌ ‌که‌ خداوند بالذات‌ عالم‌ ‌به‌ غيوب‌ ‌است‌ چون‌ علم‌ عين‌ ذات‌ ‌است‌ و محدود نيست‌ و اما انبياء و ائمه‌ و ملائكه‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ عالم‌ ‌به‌ غيب‌ هستند ‌تا‌ درجه‌اي‌ ‌به‌ افاضه حق‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 48)- با توجه به آنچه پیرامون حقانیت دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله گفته شد، در این آیه می‌گوید: قرآن واقعیتی است انکار ناپذیر که از ناحیه خدا بر قلب پیامبر القا شده است «بگو: پروردگار من حق را می‌افکند که او علّام الغیوب است و از تمام اسرار نهان آگاه است» (قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُیُوبِ).

منظور افکندن «حق» یعنی کتب آسمانی و وحی الهی بر قلوب انبیا و فرستادگان پروردگار است. و این بی‌شباهت به حدیث معروف (العلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یشاء) علم نوری است که خداوند به دلهای کسانی که بخواهد و شایسته ببیند می‌افکند» نیست.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، مأمور ابلاغ پیام الهى به مردم است. (قل)

۲ - خداوند، «علاّم الغیوب» (بسیار آگاه از نهان ها) است. (إنّ ربّى ... علّ-م الغیوب)

۳ - ربوبیت خداوند، مقتضى آگاهى همه جانبه او از غیب و نهان ها است. (إنّ ربّى ... علّ-م الغیوب) «علاّم الغیوب»، خبر مبتداى محذوفى مثل «هو» است که مرجع آن «ربّى» است.

۴ - پیامبر اکرم(ص)، تحت عنایت ویژه خداوند (قل إنّ ربّى)

۵ - تهدید شدن مشرکان از سوى خداوند (إنّ ربّى ... علّ-م الغیوب) استفاده از صفت «علاّم الغیوب» در گفتوگو با مشرکان، مى تواند کنایه از تهدید باشد.

۶ - خداوند، آشکار کننده حق براى مردم (ربّى یقذف بالحقّ) «قذف»، مى تواند استعاره براى اظهار حق باشد. «با» در «بالحقّ» نیز براى ملابسه است.

۷ - قرآن، کتاب حقى است و ساخته دست بشر نیست. (قالوا ما هذا إلاّإفک مفترًى ... قل إنّ ربّى یقذف بالحقّ)

۸ - خداوند، حق را در قلب هاى شایسته قرار مى دهد. (قل إنّ ربّى یقذف بالحقّ) احتمال دارد مراد از «یقذف بالحقّ» انداختن حق در قلب ها باشد. گفتنى است: ذکر صفت «علاّم الغیوب» براى خداوند - پس از یادآورى ارائه شدن حق از جانب خداوند - مى تواند گویاى این حقیقت باشد که چون خداوند به نهان هاى بشر آگاه است، مى داند که چه کسى شایستگى آن را دارد تا حق را به قلب او القا کند.

۹ - ربوبیت خداوند، مقتضى فرو فرستادن قرآن کریم (قل إنّ ربّى یقذف بالحقّ) «ال» در «الحقّ» مى تواند عهد بوده و به قرآن کریم (ذکر شده در آیات سابق) بازگردد.

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: علام الغیوب ۲
  • حق: جایگاه حق ۸; منشأ اظهار حق ۶
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۳، ۹; افعال خدا ۶، ۸; تهدیدهاى خدا ۵; علم غیب خدا ۳
  • دین: اهمیت تبلیغ دین ۱
  • قرآن: حقانیت قرآن ۷; منشأ نزول قرآن ۹; وحیانیت قرآن ۷; ویژگیهاى قرآن ۷
  • قلب: نقش قلب سلیم ۸
  • لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۴
  • محمد(ص): رسالت محمد(ص) ۱; فضایل محمد(ص) ۴
  • مشرکان: تهدید مشرکان ۵

منابع