ریشه عجم
تکرار در قرآن: ۴(بار)
قاموس قرآن
غير فصيح يعنى آن كه نمىتواند مطلوب خويش را بهتر بيان دارد راغب گويد: «اَلاَعَجَمُ مَن كانَ فى لِسانِهِ عُجمَةً عَرَبِياً كانَ اَوغَيرَ عَرَبّىِ» جوهرى گفته: «وَ الاَعجَمُ الَّذى لايُفصح وَ لا يُبَّينُ كلاُمهُ وَ لَو كانَ مِنَ العَرَبِ» عبارت اقرب الموارد نيز عين همين است. جوهرى و ابن اثير گويد: علّت تسميه حيوان به عجماء عدم تكلم آن است و هر آن كه قدرت تكلم نداشته باشد اعجم است. راغب گفته نماز ظهر و عصر را «صلوة عجماء» گويند كه قرائتش آهسته خوانده مىشود. [فصّلت:44]. گفتيم: اعجم به معنى غير فصيح است خواه عرب باشد يا غير عرب على هذا، اعجمّى در آيه غير فصيح است نه لغت غير عرب يعنى اگر قرآن را غير فصيح نازل ميكرديم و الفاظ و معانيش منظّم نمىشد، مىگفتند: چرا آياتش مفصّل و روشن نشده آيا مىشود كه: كتاب اعجمى (غير فصيح) و پيغمبر يا مخاطبين عربى (فصيح) باشد؟!!. از «عربّى» در آيه فصاحت اراده شده راغب گويد: «العربّى: المفصح» طبرسى رحمه اللّه اعجمى را در آيه لغت غير عربى فرموده ولى ظاهراً غير فصيح مراد است چنانكه در الميزان و كشّاف آمده. * [شعراء:198،199]. بعقيده راغب اصل اعجمين اعجمّيين است ياء نسبت حذف شده. بيضاوى نيز آن را جمع اعجمى گرفته بحذف ياء نسبت. ولى ظاهراً آن جمع اعجم است چنانكه در صحاح و اقرب و تفسير جلالين آمده و اينكه گفتهاند: اعجم و عجماء بر وزن افعل و فعلى است و آن جمع سالم ندارد صحاح و اقرب خلاف آنرا ميرساند. الميزان گويد نحاة كوفيّون آنرا جايز دانستهاند على هذا در«اعجمين» چيزى حذف نشده است. ظاهراً مراد از آن در آيه شخص غير عرب است و مىشود كه غير فصيح مراد باشد يعنى: اگر قرآن را به بعضى از غير عرب به لغت آنها نازل مىكرديم و او بر عربها مىخواند ايمان نمىآوردند. *[نحل:103]. يعنى مىدانيم كه كفّار مىگويند: قرآن را بشرى به او تعليم مىدهد، زبان آن كه تعليم را به او نسبت مىدهند غير فصيح است ولى اين قرآن زبان فصيح آشكار است. آيه روشن است در اينكه شخصى غير فصيح (و غير عرب بنابر آن كه لسان بمعنى لغت باشد) در مكه بوده كه كفّار مىگفتند: قرآن را او به محمد مىآموزد و از جانب خدا نيست. در تفسير برهان ضمن حديثى از تفسير عياشى از حضرت صادق «عليه السلام» نقل شده: آن زبان ابىفكيهه مولى بنى حضرمى است اعجمى اللسان بود از پيامبر خدا پيروى كرده و ايمان آورده بود و از اهل كتاب بود، قريش گفتند: بخدا محمد را او تعليم مىدهد... ولى اين مطلب در تفسير عياشى كه اخيراً طبع شده نيست. در مجمع اسم آن شخص به قول ابن عباس به لعام است او غلام رومى بود در مكّه بر دين نصرانيت، به قول مجاهد و قتاده غلام رومى بود از آن بنى الحضرمى كه نامش عايش یا يعيش بود، بقولى دو غلام بودند بنام يسار و خير، به نظر ضحّاك او سلمان فارسی است. در المیزان قول ضحّاک را از در المنثور نقل كرده و فرموده: آن با مكّى بودن آيات ملائم نيست. يعنى سلمان در مدينه خدمت رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلم» رسيده است. عجم در روايات راجع به ايمان عجم و استقبال آنها از اسلام ذكرى به ميان آمده بهتر است اشاره شود در تفسير صافى ذيل آيه [شعراء:198]. از امام صادق «عليه السلام» نقل شده: «لَونُزِّلَ القُرآنُ عَلَى العَجَمِ ما آمَنَت بِهِ العَرَبُ وَلكِن نُزِّلَ عَلَى العَرَبِ فَآمَنَت بِهِ العَجَمُ» آنگاه آمده «فَهذِهِ فَضيلَةُ العَجَمِ» ظاهراً آن تتمه حديث است و مىشود آن از كلام مرحوم فيض باشد ولى از سفينة البحار ماده عجم روشن مىشود كه ذيل روايت است. در سفينه از مستدرك حاكم از ابن عمر نقل شده كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلم» فرموده: در خواب گوسفندانى سياه ديدم كه گوسفندان سفيد بسيار ميان آنها وارد شدند. گفتند: آنرا چه تعبير كردهايد؟ فرمود:عجم. آنها در دين و انساب شما شريك مىشوند. گفتند: عجم يا رسول اللّه؟! فرمود:«لَو كانَ الايمانُ مُتَعَلَّقاً بِالثُّرَيّآ لَنالَهُ رِجالٌ مِنَ العَجَمِ». از اينگونه روايات در كتب اهل سنت نيز آمده از آن جمله در صحيح ترمذى جلد 5 باب فضل العجم نقل كرده كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلم» سوره جمعه را را وقت نزول بر اصحاب ميخواند تا رسيد به آيه «و آخَرينَ مِنهُم لَمّا يَلحَقوا بِهِم» مردى گفت: يا رسول اللّه اينها كيانند كه هنوز به ما لاحق نشدهاند؟ حضرت به او جواب نداد راوى گويد: سلمان در ميان ما بود حرت دست خويش را بر سلمان نهاد و فرمود «وَ الّذى نَفسى بَيدِهِ لَو كان الايمانُ بِالثُّرَيّا لَتَناوَلَهُ رِجالُ مِن هوُلاءِ». در صافى ذيل «... لَمّا يَلحَقُوا...» از مجمع از امام باقر «عليه السلام» نقل كرده: «هُمُ الاَعاجِمَ وَمَن لايَتَكَّلَمُ بِلُغةِ العَرَبِ» بعضى از اين روايات نصّ در ايرانيان است و بعضى ديگر شامل آنها و غير آنهاست كه عجم مطلق غير عرب است. و شايد از اين روايات در تفاسير ذيل آيه [انعام:89]. و ايضاً ذيل آيه فوق از سوره جمعه پيدا كرد.
خلاف عرب. چنانكه در مفردات و صحاح و قاموس و غيره آمده. عجمّى منسوب به عجم است خواه فصيح باشد يا غير فصيح. عجمه به معنى لكنت در زبان و عدم فصاحت است «عَجُمَ عُجمَةً: وَجِدَ فى لِسانِهِ لُكنَةً وَ عَدَمُ فَصاحَةٍ».
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
أَعْجَمِيٌ | ۲ |
الْأَعْجَمِينَ | ۱ |
أَعْجَمِيّاً | ۱ |