روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۳۴۹

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، بَابُ نَوَادِرِ الْعِتْق

و دخل ابن ابي سعيد المكاري علي الرضا ع :

فَقَالَ لَهُ أَبْلَغَ اَللَّهُ مِنْ قَدْرِكَ أَنْ تَدَّعِيَ مَا يَدَّعِي أَبُوكَ فَقَالَ لَهُ مَا لَكَ‏ أَطْفَأَ اَللَّهُ نُورَكَ وَ أَدْخَلَ اَلْفَقْرَ بَيْتَكَ أَ مَا عَلِمْتَ‏ أَنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى‏ عِمْرَانَ‏ أَنِّي وَاهِبٌ لَكَ ذَكَراً فَوَهَبَ لَهُ‏ مَرْيَمَ‏ وَ وَهَبَ‏ لِمَرْيَمَ‏ عِيسَى‏ فَعِيسَى‏ مِنْ‏ مَرْيَمَ‏ وَ مَرْيَمُ‏ مِنْ‏ عِيسَى‏ وَ عِيسَى‏ وَ مَرْيَمُ‏ شَيْ‏ءٌ وَاحِدٌ وَ أَنَا مِنْ أَبِي وَ أَبِي مِنِّي وَ أَنَا وَ أَبِي شَيْ‏ءٌ وَاحِدٌ فَقَالَ لَهُ‏ اِبْنُ أَبِي سَعِيدٍ فَأَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَقَالَ لاَ إِخَالُكَ تَقْبَلُ مِنِّي وَ لَسْتَ مِنْ غَنَمِي‏ وَ لَكِنْ هَلُمَّهَا فَقَالَ رَجُلٌ قَالَ عِنْدَ مَوْتِهِ كُلُّ مَمْلُوكٍ لِي قَدِيمٍ فَهُوَ حُرٌّ لِوَجْهِ اَللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ حَتََّى عََادَ كَالْعُرْجُونِ اَلْقَدِيمِ‏ فَمَا كَانَ مِنْ مَمَالِيكِهِ أَتَى لَهُ سِتَّةُ أَشْهُرٍ فَهُوَ قَدِيمٌ حُرٌّ قَالَ فَخَرَجَ وَ اِفْتَقَرَ حَتَّى مَاتَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ مَبِيتُ لَيْلَةٍ لَعَنَهُ اَللَّهُ‏


من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۳۴۸ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۳۵۰
روایت شده از : امام رضا عليه السلام
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۳
بخش : باب نوادر العتق
عنوان : حدیث امام رضا (ع) در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۳ بَابُ نَوَادِرِ الْعِتْق‏
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۴ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۲۰۲

حسين بن هاشم مكارى كه از فرقه واقفى مذهبان است بر امام هشتم‏ عليه السّلام وارد شد و گفت: آيا خداوند ترا به آنجا رسانيده كه آنچه پدرت ادّعا مى‏كرد تو نيز بكنى، حضرت فرمود: ترا چه شده است! خداوند نورت را خاموش و فقر و تنگدستى را گريبانگيرت نمايد، آخر نمى‏دانى كه خداوند تبارك و تعالى به عمران وحى كرد كه من پسرى بتو عطا خواهم كرد و به او مريم را اعطا فرمود و از مريم عيسى را به او بخشيد، پس عيسى از مريم و مريم از عيسى است و عيسى و مريم يكى باشند و من از پدرم و پدرم از من است و من و پدرم يكى محسوب مى‏شويم، حسين بن هاشم گفت: من از شما سؤالى مى‏كنم، حضرت فرمود: گمان ندارم جوابش را از من بپذيرى زيرا از طرفداران من نيستى با اين وصف بپرس، گفت: مردى هنگام مرگ گفت: همه بندگان قديمى من در راه خدا آزادند (كدامشان آزادند؟) حضرت فرمود: خداوند عزّ و جلّ مى‏فرمايد حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ- يس ۳۹» تا باز گردد همانند شاخه خرما بصورت لاغرى و زردى پيشين، پس هر كدام از بندگانش كه شش ماه در بندگى او بوده آزاد است، آن مرد خارج شد، امّا بفقر و تنگدستى مبتلا شد چندان كه شام شب نداشت تا مرگش فرا رسيد خداوند او را از رحمتش دور دارد.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)