روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۲۰۸

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، بَابُ حُكْمِ الْحَرِيم

روي الحسن الصيقل عن ابي عبيده الحذا قال قال ابو جعفر ع :

وَ كَانَ‏ لِسَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ‏ نَخْلَةٌ فِي حَائِطِ بَنِي فُلاَنٍ فَكَانَ إِذَا جَاءَ إِلَى نَخْلَتِهِ نَظَرَ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ أَهْلِ اَلرَّجُلِ يَكْرَهُهُ اَلرَّجُلُ قَالَ فَذَهَبَ اَلرَّجُلُ إِلَى‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ فَشَكَاهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ‏ إِنَ‏ سَمُرَةَ يَدْخُلُ عَلَيَّ بِغَيْرِ إِذْنِي فَلَوْ أَرْسَلْتَ إِلَيْهِ فَأَمَرْتَهُ أَنْ يَسْتَأْذِنَ حَتَّى تَأْخُذَ أَهْلِي حِذْرَهَا مِنْهُ فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ فَدَعَاهُ فَقَالَ يَا سَمُرَةَ مَا شَأْنُ فُلاَنٍ يَشْكُوكَ وَ يَقُولُ يَدْخُلُ بِغَيْرِ إِذْنِي فَتَرَى مِنْ أَهْلِهِ مَا يَكْرَهُ ذَلِكَ يَا سَمُرَةُ اِسْتَأْذِنْ إِذَا أَنْتَ دَخَلْتَ ثُمَّ قَالَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ يَسُرُّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ عَذْقٌ فِي‏ اَلْجَنَّةِ بِنَخْلَتِكَ قَالَ لاَ قَالَ لَكَ ثَلاَثَةٌ قَالَ لاَ قَالَ مَا أَرَاكَ يَا سَمُرَةُ إِلاَّ مُضَارّاً اِذْهَبْ يَا فُلاَنُ فَاقْطَعْهَا وَ اِضْرِبْ بِهَا وَجْهَهُ‏


من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۲۰۷ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۲۰۹
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۳
بخش : باب حكم الحريم
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۳ بَابُ حُكْمِ الْحَرِيم‏
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۴ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۱۳۰

و حسن صيقل از ابو عبيده حذّاء روايت كرده كه گفت: امام باقر عليه السّلام فرمود: سمرة بن جندب درخت خرمائى در خانه بنى فلان داشت، و هر وقت به سراغ نخله خود مى‏رفت سر زده داخل مى‏شد و نظرش به شى‏ء و چيزى از همسر صاحب خانه مى‏افتاد و مرد سخت از اين موضوع ناراحت بود، حضرت فرمود: مرد صاحب خانه به رسول خدا شكايت برد و عرض كرد يا رسول اللَّه سمرة براى سر زدن به درخت خرمايش بدون إذن و اطّلاع وارد خانه من مى‏شود مقتضى است او را بخواهيد و أمر فرمائيد كه اجازه بگيرد تا همسر من خود را بپوشاند بعد وارد شود، حضرت‏ صلّى اللَّه عليه و آله او را طلبيد، حاضر شد و حضرت به او فرمود: اى سمرة چيست كه فلانى از تو شكايت دارد و مى‏گويد بدون اذن و اطّلاع سر زده داخل مى‏شود و نظرش به بدن همسر من مى‏افتد؟ اى سمرة هر گاه خواستى داخل خانه او شوى اجازه بخواه (سمرة حاضر نشد) سپس به او فرمود: دوست دارى به جاى اين درخت خرما نهالى در بهشت بتو دهند؟ گفت: نه، فرمود: سه نهال؟ گفت: نه، حضرت فرمود: تو را نمى‏بينم مگر موجب زيان، بعد رو به آن مرد كرده فرمود: برو و درخت او را بكن و بر رويش بزن (درختش را ببر و شرّش را كم كن). مصنّف اين كتاب- رحمه اللَّه- گويد: اين حديث با حديث قبل كه در اوّل باب ذكر كرديم و در مورد حكم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله راجع به مردى كه نخلستانى فروخته و يك درخت را براى خود باقى گذارده بود و حضرت حكم فرمود: كه مى‏تواند و حق دارد كه آمد و شد كند و به درخت خود رسيدگى كند، منافات ندارد، زيرا حكم در باره آن كس است كه نخله را با راه بسوى آن براى خود باقى گذارده است، و سمرة تنها صاحب نخله بود نه داراى حقّ آمد و شد. (بنظر مى‏رسد كه حضرت صلّى اللَّه عليه و آله يقين پيدا كرد به اينكه سمرة قصد نظر انداختن به عيال آن مرد را دارد و مى‏خواهد آزار برساند از اين جهت بود كه امر به قطع نخله فرمود، و البتّه اين فرمان را زمانى صادر كرد كه چند پيشنهاد به او داد و سمرة زير بار نرفت).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)