روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۴۵
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
علي بن محمد عن صالح بن ابي حماد عن الحسين بن يزيد عن الحسن بن علي بن ابي حمزه عن ابراهيم عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۱ ش ۳۴۴ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۳۴۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۹۷
ابراهيم (يا صيقل باشد يا كرخى يا بصرى) از امام صادق (ع) روايت كند كه فرمود: به راستى خداى تبارك اسمه و تعالى ذكره و جل ثنائه، منزه است و مقدس، يگانه است و تنها، هميشه بوده و هميشه هست، او است اول، او است آخر و او است ظاهر و هم باطن، اول بودنش را آغازى نيست، در اعلاى علوّش رفيع است و اركان او فراز است و دستگاهش منيع است. عظيم السلطان است و راد نعمت است و بزرگواريش درخشان است، آن است كه همه ستايش گويان از كنه وصفش درماندهاند. و توان تحمل معرفت الهيت او را ندارند و نتوانند او را محدود نمايند، زيرا با چگونگى نتوان به آستان حضرت او رسيد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۸۶
امام صادق عليه السلام فرمود: خداى كه نامش پر بركت و يادش متعالى و ثنايش بزرگست، منزه و مقدس است، تنها و يگانه است هميشه بوده و هميشه باشد، اولست و آخر، ظاهر است و باطن، ناآغازست، رفيعست در بالاترين درجه بلندى، اركانش شامخ، دستگاهش رفيع، سلطنتش بزرگ، نعمش فراوان، بزرگواريش درخشان است، وصفكنندگان از حقيقت صفتش عاجز گشته و توانائى تحمل معرفت خدائى او را ندارند، نتوانند محدودش ساخت زيرا با بيان كيفيت باو نتوان رسيد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۴۳۵
على بن محمد، از صالح بن ابى حمّاد، از حسين بن يزيد، از حسن بن على بن ابى حمزه، از ابراهيم، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:
«خداى تعالى نامش بزرگوار و كثير البركات و از عيوب و نقايص مبرّاست، و آوازهاش برتر از بيان مدح، و ثنايش بزرگ است و پاك و منزه و پاكيزه است، و متفرّد است در الوهيت و متوحّد است به ربوبيت. و هميشه بوده و خواهد بود «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» «۱»؛ «و اوست اول (كه پيش از او چيزى نبوده)، و آخر (كه بعد از او چيزى نمىباشد)، و ظاهر و هويداست (به حسب آثار و آيات)، و باطن و نهان است» (به حسب ذات). پس اوّليت او را اوّلى نيست، در حالى كه در اعلا علوّ خود، بلندى و بزرگوارى دارد، و اركان آن جناب (كه مراد از آن، علم و قدرت و امثال آن است)، در غايت علو و ارتفاع است (چون كوههاى بلند كه انظار عقول عاليه به آن نمىرسند، و بنياد ديوار ربوبيتش در نهايت رفعت است، كه ديدههاى اوهام آن را
__________________________________________________
(۱). حديد، ۳.
نمىبينند) و تسلط و قهرش عظيم (يا حجت و برهانش بزرگ)، و نعمتهايش افزون (و از حد حصر بيرون) است. و مكان بلند و مرتبه ارجمندش در نهايت بلندى است (كه بر همه چيز مشرف است). آنكه همه وصف كنندگان از وصف كُنه صفتش عاجز و درماندهاند و نمىتوانند كه بار معرفت خدايى او را بردارند، و حدودش را بيان نمىتوانند كرد؛ زيرا كه به سبب كيفيت و چگونگى به او نمىتوان رسيد» (كه كُنهش ادراك شود).