الواقعة ٢

از الکتاب
کپی متن آیه
لَيْسَ‌ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ

ترجمه

هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند!

[خواهيد ديد كه‌] در وقوع آن دروغى نيست
[كه‌] در وقوع آن دروغى نيست:
که در وقوعش هیچ کذب و جای هیچ شک و ریب نیست.
که در واقع شدنش دروغی [در کار] نیست،
كه در واقع‌شدنش هيچ دروغ نيست،
در وقوع آن دروغی نیست‌
كه در رخدادش دروغى نيست
رخ دادن آن قطعی و جای تکذیب نیست.
در وقوعش هرگز گزافی نیست.
نیست فرود آمدنش را دروغی‌

Of its occurrence, there is no denial.
ترتیل:
ترجمه:
الواقعة ١ آیه ٢ الواقعة ٣
سوره : سوره الواقعة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لِوَقْعَتِهَا»: برای رخ دادن آن. هنگام رخ دادن آن. برخی حرف (لِ) را برای تعدیه، و بعضی آن را برای توقیت و به معنی (عِندَ=هنگامی که) می‌دانند، مانند (لِدُلُوکِ الشَّمْسِ) در (اسراء / ). «کَاذِبَة»: دروغ. دروغ دانستن. دروغ شمرنده. تکذیب کننده. بعضی آن را مصدری همچون عاقِبَة و خاتِمَة و عافِیَة می‌دانند. برخی هم آن را اسم فاعل می‌شمارند. در صورت اخیر معنی آیه چنین است: به هنگام وقوع قیامت، هیچکس نمی‌تواند آن را انکار و تکذیب کند. یا این که هنگام وقوع رستاخیز دیگر کسی یافته نمی‌شود که به خدا باور نداشته باشد و وجود او را تکذیب کند (نگا: قاسمی). مؤنث آمدن (کاذِبَة) به خاطر آن است که در تقدیر چنین است: نَفْسٌ کاذِبَة.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2»

آن گاه كه آن واقعه (عظيم قيامت) روى دهد. كه در واقع شدن آن دروغى نيست (و سزا نيست كسى آن را دروغ شمارد).

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2»

لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ: نيست در حين واقع شدن و حادث گشتن آن نفسى كه گوينده باشد بر خدا، يا تكذيب كننده باشد آن را چنانچه الحال، اكثر نفوس كاذب و تكذيب كننده‌اند، زيرا آن روز قيامت مشاهد و به راى العين ببينند، لذا تمام نفوس تصديق آن و ايمان آرند، لكن ايمان ضرورى، و فايده‌اى نخواهد داشت. يا آنكه قيامت امرى است واقع شونده، و انكار و تكذيب منكرين، واقع و حقيقت آن را از بين نبرد، زيرا برهان قائم است بر اثبات و تحقق آن.

تبصره: مراد معاد و قيامت نزد متشرعه و اهل ايمان، عبارت است از بعث نفوس انسانيه و ارواح ايشان به سوى ابدان عنصريه دنيويه كه نفس با اين ماده عنصريه عود داده خواهد شد به جهت حساب و مجازات به هيئت و صورت روزى كه دفن شده در قبر، كه گفته مى‌شود اين فلان كس است.

برهان- اگر معاد حق نباشد، هر آينه قبيح باشد تكليف؛ «تالى» يعنى قبيح‌

جلد 12 - صفحه 445

بودن تكليف باطل است، «مقدم» يعنى معاد نبودن نيز باطل باشد. بيان ملازمه آنكه تكليف مشقت و مستلزم تعويض است از آن، زيرا مشقت بدون عوض ظلم، و ساحت قدس سبحانى منزه است، و اين عوض حاصل نباشد در زمان تكليف، يعنى دنيا، پس عقل حكم نمايد آخرتى بايد باشد تا جزاى اعمال داده شود.

2- حشر اجساد و عود ارواح به اجساد ممكن و صادق مصدق اخبار فرموده به وقوع آن، پس حق و محقق باشد؛ اما امكان آن به جهت آنكه اجزاء ميت قابل جمع‌آورى و افاضه حيات به آن باشد، و الّا در اول مرحله متصف به وجود و حيات نمى‌گرديد، و خداى تعالى عالم است به اجزاء هر فرد فرد شخص، و به قدرت تامه جمع و عودت خواهد داد چنانچه فرمايد: «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ» «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2» خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3» إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا «4»

وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا «5» فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6» وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً «7» فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «8» وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ «9»

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ «10» أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «11» فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «12» ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ «13» وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ «14»

عَلى‌ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ «15» مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ «16»

ترجمه‌

وقتى واقع شود واقعه قيامت‌

كه نيست در وقوعش هيچ دروغ و خلافى‌

آن پست گرداننده است و بلند گرداننده‌

وقتى كه حركت داده شود زمين حركت دادنى سخت‌

و خورد و نرم كرده شوند كوهها نرم شدنى‌

پس بگردند غبارى پراكنده‌

و باشيد شما دسته‌هاى سه‌گانه‌

پس ياران جانب راست چيست حال ياران جانب راست‌

و ياران جانب چپ چيست حال ياران جانب چپ‌

و پيشى گرفتگان بايمان كه پيشى‌گيرندگان ببهشتند

آن گروه مقرّبان درگاه خدا

در باغهاى پر نعمتند

گروهى از پيشينيان‌

و كمى از امّت آخر الزّمان‌

قرار دارند بر تختهائى زربفت مكلّل بجواهر

تكيه‌زنندگانند بر آنها روى بروى يكديگر.

تفسير

يكى از اسماء قيامت واقعه است و بآن ناميده شده براى تحقّق وقوع آن و شدّت اهوالش و آن صدق و حق و واقع است نيست راجع بوقوعش و براى آمدنش در خارج دروغ و خلاف واقعى چون هر كه از آن خبر داده پيغمبر يا امام يا يكى از نوّاب ايشان يا مردم عادى همه راست گفته‌اند و در صافى كاذبه را بنفس كاذبه تفسير فرموده و بعضى از مفسّرين هم گفته‌اند مراد آنستكه وقتى قيامت ظاهر شود ديگر كسى منكر آن نميشود و تكذيب نميكند اخبار از آنرا چنانچه فعلا بعضى ميكنند ولى ظاهرا كاذبه مانند عاقبة و عافية مصدر است و بمعناى مكذّب نيآمده مگر آنكه گفته شود آنروز ديگر دروغ گوئى نيست كه تكذيب كند قيامت را و


جلد 5 صفحه 126

اين خالى از تكلّف نيست و بهتر همانست كه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه قيامت حق است يعنى دروغ نيست و در هر حال آنروز دشمنان خدا ذليل و بجهنم ميروند و دوستان خدا عزيز و ببهشت ميروند چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در خصال از امام سجاد عليه السّلام بآن تصريح و تسجيل شده و حاصل كلام آنستكه وقتى قيامت برپا شود كه مسلّما خواهد شد بعضى از مقام خود تنزّل و بعضى ترقى مينمايند و آن وقتى است كه زمين حركت داده شود حركت شديدى و قمّى ره نقل فرموده كه كوفته شود بعضى از آن بر بعضى و ريز ريز و نرم شود كوهها مانند آرد نرم و نيز نقل فرموده كنده شود كوهها كنده شدنى پس غبارى شود پراكنده در آسمان و هباء ذراتى است كه ديده ميشود وقتى از روزنه داخل ميشود با شعاع آفتاب خلاصه آنكه در آن روز اوضاع زمين دگرگون و اجزاء آن متفرّق و نابود خواهد شد و مردم در محشر حاضر ميگردند و آنها منقسم بسه قسم ميشوند يكدسته اصحاب يمين خوانده شده و ظاهرا آنها مردم پاك طينتى هستند كه داراى عقائد حقّه و اعمال صالحه‌اند و خير آنها بر شرّشان غالب است و مشمول رحمت و مغفرت الهى ميگردند و نامه اعمالشان بدست راستشان داده ميشود و يكدسته اصحاب شمالند و آنها مردم بد فطرتى هستند كه شرشان بر خيرشان غالب است اعمّ از كافر و منافق و مجرم كه بايد بجهنّم بروند و نامه اعمالشان بدست چپشان داده ميشود و يكدسته كسانى هستند كه سبقت گرفتند از سايرين بعلم و عمل و بايد سبقت گيرند از غير خودشان ببهشت و اينها اگر چه در واقع جزء دسته اوّلند كه سعداء هستند ولى براى رفعت مقام علم و سبقت در عمل پيشرو قافله جنّتند و اينجا خداوند آنها را از عوام اهل ايمان و عمل صالح مجزّى فرموده و بعنوان مقرّبون معرّفى و معنون نموده است و غير سعدا اشقيا ميباشند و لذا در سوره هود مردم منقسم بدو قسم شده‌اند سعيد و شقى و ظاهرا ميمنه بمعناى يمن و سعادت و مشئمه بمعناى شومى و شقاوت است ولى چون عرب بدست راست فال نيك ميزند و بدست چپ فال بد ميمنه و مشئمه بمعناى دست راست و چپ استعمال شده و ميشود و اينجا محتمل است هر دو معنى مراد باشد و سؤال بكلمه ما براى اظهار تعجّب از خوبى و بدى حال آن دو دسته است و البته معلوم است‌


جلد 5 صفحه 127

كه در سابقين هم اسبق وجود دارد و لذا در روايات معتبره سابقون بانبيا و ائمه و امير المؤمنين و شيعيان او و اصحاب يمين باهل ايمان و از آنها بآنان كه گناهى دارند و در موقف حساب حاضر ميشوند باختلاف اخبار و آثار تفسير شده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سابقون چهار نفرند فرزند آدم عليه السّلام كه كشته شد و سابق امّت موسى عليه السّلام كه مؤمن آل فرعون است و سابق امّت عيسى كه حبيب نجّار است و سابق امّت محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه على بن ابى طالب است و ظاهرا در اين روايات بيان افراد جليّه و خفيّه شده و مفسرين هم باختلاف در اين مقام اظهار نظر نموده‌اند و تحقيق همانست كه بيان شد و البتّه مقرّبان درگاه الهى در اعلى درجات بهشتهاى پرنعمت جاى دارند و چون قسمت مهمّ ايندسته را انبياء عظام و اوصياء كرام آنها تشكيل ميدهند خداوند فرموده گروهى از پيشينيان و كمى از امّت پيغمبر آخر- الزمان و ايشان بر تختهائى كه با طلا تافته و بافته و بجواهر ترصيع يافته قرار و آرام دارند چنانچه مفسرين فرموده‌اند و بنظر حقير محتمل است موضونه بمعناى مرتّبه باشد يعنى بنظم و ترتيب معيّنى چيده شده بر حسب مراتب و مقامات صاحبان آنها و مؤيّد اين معنى آنست كه فرموده تكيه‌زنندگانند بر آنها رو برويهم كه يكديگر را ببينند و از ملاقات و صحبت و انس با هم بهره‌مند گردند چون معلوم ميشود كه طورى چيده شده كه رو بروى هم باشند نه پشت بهم-

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

إِذا وَقَعَت‌ِ الواقِعَةُ «1» لَيس‌َ لِوَقعَتِها كاذِبَةٌ «2»

زماني‌ ‌که‌ وقوع‌ پيدا كرد واقعه‌ ‌که‌ قيامت‌ ‌باشد‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ وقوع‌ قيامت‌ دروغي‌ ‌يعني‌ دروغ‌ نيست‌.

يكي‌ ‌از‌ اسامي‌ القيامه‌ واقعه‌ ‌است‌ بواسطه وقوع‌ شدائدي‌ و امور مهمه‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز و جمله.

إِذا وَقَعَت‌ِ الواقِعَةُ متعلق‌ ‌به‌ فعل‌ محذوف‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اذكروا باد كنيد و غفلت‌ نكنيد و تدارك‌ كنيد و آماده‌ باشيد ‌براي‌ وقوع‌ واقعه‌ و قيامت‌ همان‌ نفخه ثانيه صور ‌که‌ مي‌فرمايد وَ نُفِخ‌َ فِي‌ الصُّورِ فَصَعِق‌َ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ مَن‌ فِي‌ الأَرض‌ِ إِلّا مَن‌

جلد 16 - صفحه 393

شاءَ اللّه‌ُ ثُم‌َّ نُفِخ‌َ فِيه‌ِ أُخري‌ فَإِذا هُم‌ قِيام‌ٌ يَنظُرُون‌َ زمر آيه 68.

لَيس‌َ لِوَقعَتِها كاذِبَةٌ قيامتي‌ ‌که‌ تمام‌ انبياء خبر دادند و تمام‌ كتب‌ سماويّه‌ بيان‌ فرموده‌ مخصوصا قرآن‌ مجيد ‌که‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ سور و آيات‌ صريحا ‌ يا ‌ اشارة ‌ يا ‌ تلويحا بيان‌ فرموده‌ بلكه‌ حكم‌ عقل‌ ‌بر‌ طبقش‌ قائم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ دستگاه‌ قيامت‌ نباشد دستگاه‌ خلقت‌ لغو مي‌شود و همچنين‌ ارسال‌ رسل‌ و جعل‌ احكام‌ و انزال‌ كتب‌ تماما لغو مي‌شود.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 2)- «هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند» (لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ).

ج5، ص71

چرا که حوادث پیش از آن به قدری عظیم و شدید است که آثار آن در تمام ذرات جهان آشکار می‌شود.

نکات آیه

۱ - انکار قیامت از سوى کافران، تنها محدود به زندگى دنیا است و نه هنگام تحقق یافتن آن. (لیس لوقعتها کاذبة) «کاذبة» صفت براى موصوف محذوف است و تقدیر آن «نفس کاذبة» مى باشد. «لام» در «لوقعتها» به معناى «عند» است; یعنى، وقتى قیامت واقع شود، هیچ کس نمى تواند به دروغ بگوید: «قیامت واقع شدنى نیست».

۲ - سخن الهى درباره وقوع قیامت و تخلف ناپذیر بودن آن، حق و مبرا از هرگونه کذب و دروغ (لیس لوقعتها کاذبة) «کاذبة» مى تواند مصدر باشد (نظیر «عافیة و عاقبة»). در این صورت لام در «لوقعتها»، به معناى «فى» است; یعنى، درباره واقع شدن قیامت دروغى وجود ندارد.

۳ - تهدید منکران قیامت، به دست برداشتن از انکار آن تا فرصت باقى مانده (لیس لوقعتها کاذبة) «کاذبة» مى تواند صفت براى موصوف مقدر باشد (نفس کاذبة). در این صورت آیه شریفه نظر به کافران دارد که تا وقت باقى است، دست از انکار قیامت بردارند; زیرا روزى که قیامت واقع شود، آنان جز تسلیم شدن در برابر واقعیت و گرفتار سرافکندگى شدن فرجامى ندارند.

موضوعات مرتبط

  • خدا: تنزیه خدا ۲
  • فرصت: استفاده از فرصت ۳
  • قیامت: اجتناب از تکذیب قیامت ۳; تکذیب قیامت ۱; تهدید مکذبان قیامت ۳; حتمیت قیامت ۲; حقانیت قیامت ۲
  • کافران: تکذیبگرى کافران ۱

منابع