النمل ٨٥

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ وَقَعَ‌ الْقَوْلُ‌ عَلَيْهِمْ‌ بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ‌ لاَ يَنْطِقُونَ‌

ترجمه

در این هنگام، فرمان عذاب بخاطر ظلمشان بر آنها واقع می‌شود، و آنها سخنی ندارند که بگویند!

|و حكم عذاب بر ايشان واقع گردد به سبب ظلمى كه كردند. پس ايشان دم بر نيارند
و به [كيفر] آنكه ستم كردند، حكم [عذاب‌] بر آنان واجب گردد، در نتيجه ايشان دَم برنيارند.
و فرمان عذاب شدید به کیفر (کفر و) ظلم بر آنها برسد و هیچ سخن دیگر نتوانند گفت.
و به سبب ستمی که [به آیات ما] روا داشتند، عذاب ما بر آنان حتمی و لازم می شود، پس [برای معذور نشان دادن خود] سخن نمی گویند.
به كيفر ستمى كه مى‌كردند حكم عذاب بر آنها مقرر شود. بى‌آنكه هيچ سخنى بگويند.
و به خاطر ستمی که ورزیده بودند، حکم [عذاب‌] بر آنان تعلق گیرد، و سخن نگویند
و آن گفتار- فرمان عذاب- بر آنان به سزاى ستمى كه كردند واقع شود و هيچ سخنى نگويند.
و (سرانجام) فرمان (خدا درباره‌ی ایشان صادر و عذاب) به سبب ظلمی که کرده‌اند گریبانگیرشان می‌شود و (آنان چنان مبهوت و درمانده می‌گردند که برای دفاع از خود) سخنی برای گفتن ندارند.
و به (کیفر) آنچه ستم کردند، (آن) گفته و وعده(ی عذاب) بر آنان فرود آید. پس ایشان دم برنیاورند.
و فرود آمد بر ایشان سخن بدانچه ستم کردند پس ایشان سخن نگویند

The Word will come down upon them for their wrongdoing, and they will not speak.
ترتیل:
ترجمه:
النمل ٨٤ آیه ٨٥ النمل ٨٦
سوره : سوره النمل
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ»: (نگا: نمل / ). «بِمَا ظَلَمُوا»: به سبب ظلمی که کرده‌اند و آن تکذیب آیات خدا، بدون تحقیق و بررسی و علم و آگاهی است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا يَنْطِقُونَ «85»

و به خاطر ظلمى كه كردند، حكم (عذاب) بر آنان مقرر گرديد، پس آنها حرفى نمى‌زنند (و سخنى ندارند كه بگويند).


«1». بقره، 259.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 462

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا يَنْطِقُونَ (85)

وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ‌: و واقع شود قول، يعنى فرود آيد عذاب بر ايشان، بِما ظَلَمُوا: به سبب ستم نمودن و از حق درگذشتن ايشان كه تكذيب آيات و حجج خدا بود. فَهُمْ لا يَنْطِقُونَ‌: پس ايشان سخن نگويند به عذرخواهى به جهت مشغولى به عقوبات نامتناهى، يا به سبب عظمت آنچه مشاهده كنند و وحشت‌


«1» تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 130.

«2» تفسير على بن ابراهيم، ج 2، ص 131.

جلد 10 - صفحه 87

آنچه از انواع عقاب ببينند و قادر بر تكلم نباشند. يا در جواب مؤاخذه چيزى نتوانند گفت كه براى ايشان حجت باشد و نفع به آنها رساند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ (83) حَتَّى إِذا جاؤُ قالَ أَ كَذَّبْتُمْ بِآياتِي وَ لَمْ تُحِيطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (84) وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا يَنْطِقُونَ (85) أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (86) وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ (87)

وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ (88)

ترجمه‌

و روز كه برانگيزانيم از هر امّتى گروهى را از آنانكه تكذيب ميكنند آيتهاى ما را پس آنها باز داشته ميشوند

تا چون آيند گويد آيا تكذيب كرديد آيتهاى مرا و احاطه پيدا نكرديد بآنها از روى دانش يا چه بوديد كه ميكرديد

و واقع شود كلمه عذاب بر آنها بسبب آنكه ستم كردند پس آنها سخن نميگويند

آيا نديدند كه ما قرار داديم شب را تا آرام گيرند در آن و روز را بينا كننده همانا در اين آيتها است براى گروهى كه ميگروند

و روز كه دميده شود در صور پس هراسان شود هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است مگر كسيكه بخواهد خدا و همه آيند او را خوارشدگان‌

و ميبينى كوهها را و پندارى آنها را ساكن و آنها ميروند بروش ابر كار خدائى كه درست و محكم ساخت همه چيز را همانا او آگاه است بآنچه ميكنيد.

تفسير

خداوند متعال بعد از بيان خروج جنبنده‌اى از زمين در آيه اخيره از آيات سابقه كه از علائم قيامت يا ظهور حضرت حجّت است متعرّض بعضى از احوال آنروز شده باين تقريب كه ياد كن اى پيغمبر روزى را كه جمع كنيم در آنروز از هر امتى از امم سابقه و لاحقه دسته‌اى را از كسانيكه تكذيب نمودند آيات و دلائل اديان حقّه را كه ما براى ارشاد و هدايت آنها نصب نموده بوديم پس هر دسته را بجاى خود واقف نمائيم تا همه حاضر شوند و يكجا مجتمع گردند


جلد 4 صفحه 167

و بآنها خطاب با عتاب صادر گردد كه آيا شما بوديد كه تكذيب كرديد آيات و دلائل اثبات دين و مذهب حق را كه ما براى شما اقامه نموده بوديم و تأمل و تدبّر و تفكر ننموديد در اطراف و اكناف آنها تا احاطه علمى و يقين بآنها پيدا كنيد يا غير از اين چه كار بود كه ميكرديد كار شما همين تكذيب و سركشى و عناد بود و بعد از اين ملامت و عتاب حكم عذاب آنها صادر ميشود براى ظلم و ستمى كه از آنها بخودشان و خلق شده بود و آنها قادر بر جواب نميشوند براى آنكه مشمول كلمه عذابند و عذرى ندارند كه بياورند آنچه ذكر شد متظاهر از اين آيات است با قطع نظر از روايات مفسّره ولى نظر باخبار باب اين واقعه در رجعت ائمه اطهار واقع ميشود كه خداوند كسانيرا كه تكذيب نمودند آنذوات مقدسه را و ظلم كردند بايشان زنده ميفرمايد و بعد از ملامت و عتاب بعذاب دنيا محكوم ميشوند بطوريكه زبانشان از هول و هراس بند ميآيد و قادر بر معذرت و جواب نميشوند و فرموده‌اند خداوند در قيامت تمام مردم را محشور ميفرمايد ولى در رجعت از هر گروهى آنانكه اهل ايمان محض و اهل كفر محضند محشور ميگردند و كسانيكه كشته شدند و نصيب آنها از دنيا كامل نشده زنده ميشوند تا استيفاء حظّ و رزقشان را بنمايند و كسيكه استبعاد نمايد از اين امر با آنكه خداوند از احياء مردگان در دنيا مكرّر خبر داده در قرآن استبعاد از قدرت خدا نموده چه مانع دارد خداوند دوستان آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را كه بظلم كشته شدند و از نعم دنيا محروم گشتند زنده فرمايد كه بآمال و آرزوى خودشان كه مشاهده دولت و عزّت آن خاندان است برسند و از دشمنان ايشان در دنيا انتقام بكشد و بجزاى ظلمشان برساند با آنكه با ظاهر آيه هم موافق‌تر است چون مستفاد از آيه آنستكه آنروز روز حشر بعضى از مردم است نه تمام آنها و در سوره بقره ذيل آيه شريفه ثمّ بعثناكم من بعد موتكم لعلّكم تشكرون بيانى مستوفى در باب رجعت گذشت كه اخبار متواتر است و مانع عقلى ندارد فقط چيزيكه با سليقه حقير موافق نبود در بعضى از روايات آن بود كه جنبنده بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده بود لذا آنرا در آيات سابقه ذكر ننمودم و بر فرض صحّت بايد گفت تعبير از آن حضرت باين عنوان بملاحظه آنستكه آن وجود مبارك اول متحرك و فعّال در نصرت اسلام و پيغمبر خاتم بوده‌


جلد 4 صفحه 168

و عمده وقايع رجعت بيد الهى او انجام خواهد يافت و بنابراين خروج دابّه از زمين هم در رجعت خواهد بود و بعد از اين خداوند بيان قدرت و حكمت خود را فرموده كه آيا نديدند ما قرار داديم شب را براى سكونت و آرامش و استراحت بندگان در آن و روز را براى آنكه به بينند ديدنيها را در آن و براى مبالغه در اينمعنى فرموده بينا يا بينا كننده چون بينائى بنور آفتاب حاصل ميشود چنانچه بنور ديده وجود پيدا ميكند و كسانيكه دلهاشان منوّر بنور ايمان است از اين اختلاف شبانه روز بر طبق حكمت و مصلحت پى ميبرند بوجود خداوند قادر حكيم مهربان به بندگان كه وسائل آسايش و كسب و كار آنها را بخوبى فراهم فرموده و توانسته تاريكى را مبدّل بروشنى و روشنى را منقلب بتاريكى كند و اخيرا شمّه‌اى از اهوال قيامت را بيان فرموده كه روز كه دميده شود در صور كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت شده كه آن شاخى است از نور در دهان اسرافيل يكمرتبه ميدمد همه ميميرند مرتبه ديگر ميدمد همه زنده ميشوند پس خائف و ترسان و مضطرب و پريشان گردند تمام اهل آسمانها و زمين مگر كسانيكه خداوند مطمئن نموده است دل آنها را برحمت خود مانند ملائكه و انبياء و اولياء و شهداء و همه در پيشگاه الهى با حال ذلّت و انكسار براى حساب حاضر و واقف شوند و تعبير بماضى براى تحقق وقوع آن است و بعضى آتوه بصيغه فاعل قرائت نموده‌اند و در آنروز مى‌بينى اى بيننده كوهها را واقف بجاى خود با آنكه مانند ابر بتندى حركت ميكنند براى متلاشى شدن و رو بزوال و نيستى رفتن و گفته‌اند اين براى آنستكه اجرام كبار وقتى در جهتى حركت ميكنند چون اطراف آنها مشهود نيست حركت آنها مرئى نميشود چنانچه ابر هم اگر منبسط در آسمان باشد حركتش معلوم نميگردد و اين در صورتى است كه زمين چنانچه قدماء قائل بودند ساكن باشد و الا هميشه اين حركت براى اجزاء آن ثابت است با آنكه محسوس و مرئى نميشود و اختصاص بروز خاصى ندارد و بايد گفت اين آيه در مقام بيان يكى از عجائب صنع و قدرت الهى است نه بيان خصوص احوال روز حشر و مؤيد اين معنى آنستكه ميفرمايد صنعت نموده است خدا صنع خوبى آنخداوندى كه تمام صنايع او محكم و متقن و مستحسن است و در هر حال‌


جلد 4 صفحه 169

او آگاه است بافعال و اعمال بندگان ظاهرا و باطنا و بر طبق آن پاداش و جزا ميدهد از خير و شر و ثواب و عقاب و بعضى يفعلون بصيغه مغايب قرائت نموده‌اند و محتمل است مراد از جبال كلّيه اجسام باشد و مراد از حركت آنها بسرعت حركت جوهريّه باشد كه حكماء متأخرين براى عالم ناسوت اثبات نموده‌اند و مؤيد اينمعنى روايتى است كه اهل سنّت از امام صادق عليه السّلام نقل كرده‌اند كه مراد آنستكه مى‌بينى نفوس را در وقت مردن بجاى خودند با آنكه روح با كمال سرعت سير در عالم قدس ميكند چنانچه مفسر معاصر در نفحات نقل فرموده و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ وَقَع‌َ القَول‌ُ عَلَيهِم‌ بِما ظَلَمُوا فَهُم‌ لا يَنطِقُون‌َ (85)

و واقع‌ ميشود ‌بر‌ ‌آنها‌ قولي‌ ‌که‌ عذاب‌ و انتقام‌ ‌باشد‌ بسبب‌ آنچه‌ ظلم‌ كردند ‌پس‌ ‌آنها‌ عذري‌ نميتوانند بياورند و تكلم‌ نميكنند بجواب‌.

جوابي‌ ندارند بگويند، دارد ‌در‌ اخبار ‌که‌ حضرت‌ بقية اللّه‌ ‌پس‌ ‌از‌ ظهورش‌ ‌از‌ مكه‌ خارج‌ ميشود بمدينه‌ تشريف‌ ميآورد و ‌اينکه‌ دو نفر ‌را‌ ‌از‌ قبر بيرون‌ آورد و بنخله‌ ميبندد و اتباع‌ ‌آنها‌ دور ‌آن‌ نخله‌ جمع‌ ميشوند و صاعقه‌ ميآيد و ‌آنها‌ ‌را‌ ميسوزاند سپس‌ ‌در‌ مقام‌ انتقام‌ خون‌ جدش‌ باندازه‌اي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ميكشد ‌که‌ بعض‌ اصحابش‌ تعجب‌ ميكنند ميفرمايد ‌اگر‌ بكشم‌ ‌تا‌ زير ركابم‌ خون‌ بگيرد بهاي‌ بند نعل‌ گسسته جدم‌ نميشود و ميان‌ تمام‌ دوست‌ و دشمن‌ ندا ميفرمايد

«‌ يا ‌ اهل‌ العالم‌ ‌ان‌ جدي‌ الحسين‌ قتلوه‌ عطشانا ‌ يا ‌ اهل‌ العالم‌ ‌ان‌ جدي‌ الحسين‌ ذبحوه‌ جوعانا ‌ يا ‌ اهل‌ العالم‌ ‌ان‌ جدي‌ الحسين‌ سلبوه‌ عريانا»

و دارد جماعتي‌ ‌از‌ مؤمنين‌ ‌از‌ قبورشان‌ خارج‌ ميشوند و ذكر ‌آنها‌ «‌ يا ‌ لثارات‌ الحسين‌» ‌است‌ و ‌در‌ دوره‌ رجعت‌ اول‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ رجعت‌ ميفرمايد و بدن‌ مطهر حضرت‌ بقية اللّه‌ ‌را‌ غسل‌ ميدهد كفن‌ ميكند نماز ميگذارد و ‌در‌ مرقد ‌خود‌ دفن‌ ميكند و اصحاب‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ تماما رجعت‌ ميكنند ‌با‌ بسياري‌ ‌از‌ شيعيان‌ ‌از‌ زوار و عزاداران‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ و تمام‌ قتله ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ چه‌ بمباشرت‌ ‌ يا ‌ بتسبيب‌ رجعت‌ ميكنند ‌از‌ ‌آنها‌ انتقام‌ كشيده‌ ميشود و همچنين‌ ساير ائمه اطهار نسبت‌ بظالمين‌ بآنها و ‌از‌ ‌براي‌ امير المؤمنين‌ سه‌

جلد 14 - صفحه 192

كرة ‌است‌ و ‌با‌ شياطين‌ جنگ‌ ميكند و تمام‌ شياطين‌ ‌را‌ هلاك‌ ميكند و اينست‌ وقت‌ معلوم‌ ‌که‌ خداوند بشيطان‌ فرمود فَإِنَّك‌َ مِن‌َ المُنظَرِين‌َ إِلي‌ يَوم‌ِ الوَقت‌ِ المَعلُوم‌ِ (حجر ‌آيه‌ 37) لذا ميفرمايد:

وَ وَقَع‌َ القَول‌ُ عَلَيهِم‌ قول‌ عذابيست‌ ‌که‌ وعده‌ داده‌ ‌شده‌ بآنها و مرجع‌ ضمير ‌عليهم‌ ظالمين‌ بائمه‌ و اصحاب‌ ائمه‌ و شيعيان‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ عذاب‌ بواسطه‌ ظلم‌ ‌آنها‌ ‌است‌.

بِما ظَلَمُوا ولي‌ عذاب‌ آخرت‌ ‌براي‌ كفر و شرك‌ و كليه‌ معاصيست‌.

فَهُم‌ لا يَنطِقُون‌َ نميتوانند انكار كنند ظلمهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ و نميتوانند ‌خود‌ ‌را‌ تبرئه‌ كنند و گردن‌ ديگران‌ اندازند و نميتوانند عذري‌ بتراشند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 85)- بدیهی است این مجرمان در مقابل هیچ یک از این دو سؤال پاسخی ندارند که بدهند لذا در این آیه اضافه می‌کند: «و فرمان عذاب الهی به خاطر ظلم و ستمشان در مورد آنها صادر می‌شود و آنها سخنی ندارند که بگویند»! (وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ).

این عذاب به معنی عذاب دنیاست هر گاه آیه را به معنی رجعت «1» بدانیم، و به معنی عذاب آخرت است اگر آیه را به معنی قیامت بدانیم.

نکات آیه

۱ - نزول عذاب بر کافران تکذیب گر، پس از پایان یافتن محاکمه آنان (قال أکذّبتم بایتى ... و وقع القول علیهم) در تفسیر «وقع القول علیهم» چند نظر ابراز شده است که از جمله آنها «حلول عذاب» است.

۲ - حتمیت یافتن مجازات الهى درباره تکذیب کنندگان آیات او، پس از متقاعد شدن آنان نسبت به مجرم بودن خویش (أکذّبتم بایتى ... و وقع القول علیهم) برخى از مفسران کلمه «وقع» را به معناى «حَقَّ» (قطعیت یافت) گرفته اند. گفتنى است که واژه «القول» - چنان که پیش از این نیز گفته شد - کنایه از عذاب است.

۳ - تکذیب آیات الهى بدون ارائه دلیل علمى، ظلمى نابخشودنى و غیرقابل اعتذار (أکذّبتم بایتى و لم تحیطوا بها علمًا ... و وقع القول علیهم بما ظلموا) برداشت یاد شده با توجه به ارتباط این آیه با آیه قبل به دست مى آید.

۴ - ظلم و گناه خود انسان، مایه ابتلاى وى به عذاب الهى (و وقع القول علیهم بما ظلموا) «با» در «بما ظلموا» براى سببیت و نشانگر آن است که سبب اصلى محکومیت کافران به عذاب الهى، ظلم و ستم خود آنان است.

۵ - انحرافات عقیدتى و عملى انسان، مصداق ظلم و ستم (أکذّبتم بایتى ... أمّاذا کنتم تعملون . و وقع القول علیهم بما ظلموا) از این که خداوند تنها علت عذاب کافران را، ظلم آنان معرفى کرده است، استفاده مى شود که آنچه در آیه قبل به عنوان تکذیب گرى و نیز اعمال نادرست مطرح شده، داخل در عنوان ظلم است.

۶ - فروماندن ظالمان تکذیب کننده آیات خدا، از عذرآورى و بهانه تراشى در محکمه الهى، پس از قطعى شدن عذاب بر آنان (وقع القول علیهم ... فهم لاینطقون) در برداشت یاد شده قید «پس از قطعى شدن...»، بر این اساس است که «وقع القول...» به معناى «حقّ القول...» باشد.

۷ - باز ایستادن ظالمان تکذیب گر از نطق و سخن، با مشاهده نزول عذاب الهى بر آنان (و وقع القول علیهم ... فهم لاینطقون) برداشت یاد شده بر این اساس است که مراد از «وقع القول...» حلول عذاب باشد.

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: آثار عذاب مکذبان آیات خدا ۷; اقرار مکذبان آیات خدا ۲; بهانه جویى مکذبان آیات خدا ۶; حتمیت کیفر مکذبان آیات خدا ۲، ۶; ظلم تکذیب آیات خدا ۳; عذاب مکذبان آیات خدا ۱; لالى مکذبان آیات خدا ۷; محاکمه مکذبان آیات خدا ۶
  • ظالمان: آثار عذاب ظالمان ۷; لالى ظالمان ۷
  • ظلم: آثار ظلم ۴
  • عذاب: موجبات عذاب ۴
  • کافران: عذاب کافران ۱; محاکمه کافران ۱
  • گمراهى: ظلم گمراهى ۵
  • گناه: آثار گناه ۴; گناه نابخشودنى ۳

منابع