النحل ١٠١

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ إِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَکَانَ‌ آيَةٍ وَ اللَّهُ‌ أَعْلَمُ‌ بِمَا يُنَزِّلُ‌ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ‌ مُفْتَرٍ بَلْ‌ أَکْثَرُهُمْ‌ لاَ يَعْلَمُونَ‌

ترجمه

و هنگامی که آیه‌ای را به آیه دیگر مبدّل کنیم [= حکمی را نسخ نماییم‌] -و خدا بهتر می‌داند چه حکمی را نازل کند- آنها می‌گویند: «تو افترا می‌بندی!» امّا بیشترشان (حقیقت را) نمی‌دانند!

و چون حكمى را به جاى حكم ديگر بياوريم در حالى كه خدا به آنچه نازل مى‌كند داناتر است، مى‌گويند: جز اين نيست كه تو دروغبافى. نه بلكه بيشتر آنان نمى‌دانند
و چون حكمى را به جاى حكم ديگر بياوريم -و خدا به آنچه به تدريج نازل مى‌كند داناتر است- مى‌گويند: «جز اين نيست كه تو دروغ‌بافى.» [نه،] بلكه بيشتر آنان نمى‌دانند.
و ما هرگاه آیتی را (از راه مصلحت) نسخ کرده و به جای آن آیتی دیگر آوریم-در صورتی که خدا بهتر داند تا چه چیز (به صلاح خلق) نازل کند- (کافران اعتراض بر نسخ آیه کرده و) می‌گویند تو (بر خدا) همیشه افترا می‌بندی. (چنین نیست) بلکه اکثر اینها نمی‌دانند (که این نزول آسمانی است).
و هنگامی که آیه ای را [که در بردارنده حکم جدیدی است] جایگزین آیه دیگر می کنیم، در حالی که خدا به آنچه نازل می کند داناتر است، مخالفان می گویند: تو فقط [بر خدا] دروغ می بندی!! [چنین نیست که می گویند] بلکه بیشترشان [اسرار تبدیلِ احکام را] نمی دانند.
چون آيه‌اى را جانشين آيه ديگر كنيم، خدا بهتر مى‌داند كه چه چيز نازل كند. گفتند كه تو دروغ مى‌بافى، نه، بيشترينشان نادانند.
و چون آیه‌ای را به جای آیه دیگر آوریم -و خداوند به آنچه نازل کرده است، آگاه‌تر استگویند تو فقط افترازنی، چنین نیست بلکه بیشترینه‌شان در نمی‌یابند
و چون آيه‌اى را جايگزين آيه‌اى كنيم- و خدا به آنچه فرومى‌فرستد داناتر است- گويند: همانا تو دروغبافى. [چنين نيست‌] بلكه بيشترشان نادانند.
هرگاه آیه‌ای (از قرآن) را به جای آیه‌ی دیگری (از تورات و انجیل) قرار دهیم (و برخی از احکام قرآن را جایگزین برخی از احکام کتابهای پیشین گردانیم) و خدا خود بهتر می‌داند که چه چیز را نازل می‌کند (و حکمت این تعویض و تبدیل چیست، کافران) می‌گویند: تو (ای محمّد!) بی‌گمان بر زبان خدا دروغ می‌بندی (و از پیش خود چیزهائی به هم می‌بافی و به نام خدا ارائه می‌دهی. امّا چنین نیست که ایشان می‌گویند و) بلکه بیشتر آنان ناآگاهند (و اهل علم و معرفت نیستند و از فلسفه‌ی تعویض احکام در مراحل انتقالی جامعه بی‌خبرند).
و چون (نشانه و) آیتی را به جای آیتی دیگر بیاوریم - و حال آنکه خدا به آنچه به تدریج نازل می‌کند داناتر است‌- گویند: «تو فقط دروغ بافی.» (نه) بلکه بیشتر آنان نادانی می‌کنند.
و هرگاه تبدیل کنیم آیتی را به جای آیتی و خدا داناتر است بدانچه می‌فرستد گویند جز این نیست که توئی دروغ‌آورنده بلکه بیشتر ایشان نمی‌دانند

When We substitute a verse in place of another verse—and Allah knows best what He reveals—they say, “You are an impostor.” But most of them do not know.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ١٠٠ آیه ١٠١ النحل ١٠٢
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«آیَةً»: مراد جایگزین کردن احکام تازه قرآن به جای احکام کتابهای پیشین پیغمبران است (نگا: بقره / أنعام / و . و شاید مراد نسخ آیه‌ای از قرآن توسّط آیه دیگری از آن باشد که خداوند بخواهد برای بهبود جامعه بیمار ادویه و اطعمه آنان را کم و بیش و تعویض و تبدیل کند. «مُفْتَرٍ»: دروغ‌پرداز. بهم بافنده دروغ و ناروا از زبان خدا.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ‌ وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ «101»

وهرگاه آيه‌اى را جايگزين آيه‌اى كنيم، در حالى كه خداوند به آنچه نازل مى‌كند داناتر است، (و مى‌داند در چه شرايطى چه دستورى دهد) مخالفان گويند: همانا تو دروغ بافى، (چنين نيست) بلكه بيشترشان نمى‌دانند (كه تغيير قانون بخاطر هوس، پشيمانى و ضعف و سردرگمى نيست، بلكه بر اساس مصلحت است).


«1». حج، 52.

«2». اعراف، 201.

«3». ناس، 5.

«4». زخرف، 36.

جلد 4 - صفحه 581

نکته ها

گاهى پزشك بخاطر تغيير حال بيمار، نسخه را تغيير مى‌دهد و اين نوع تغيير در آيات و احكام نيز هست كه به آن نسخ مى‌گويند. مخالفان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همين كه مى‌ديدند دستورى عوض شد مى‌گفتند: تو يارانت را مسخره كرده‌اى و هرروز قانون و دستورى را به دروغ مى‌بافى و قانون قبل را لغو مى‌كنى.

پیام ها

1- دين دو نوع قانون دارد؛ ثابت ومتغير و تغيير آن بدست خداست. «بَدَّلْنا»

2- همه قوانين الهى در زمان و شرايط خودش ارزش دارد. «آيَةً مَكانَ آيَةٍ»

3- مردم اسرارِ قوانين الهى را نمى‌دانند. وَ اللَّهُ أَعْلَمُ‌ ... أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ‌

4- تغيير قانون الهى، نشانه شك، پشيمانى، رشد علمى و تجربى يا ضعف قانون‌گذارى نيست، بلكه نشانه تدبير، حكمت وتوجّه به شرايط است. إِذا بَدَّلْنا ... وَ اللَّهُ أَعْلَمُ‌

5- دشمن از هر فرصتى سوءاستفاده كرده و هر چيزى را دستاويز قرار مى‌دهد.

بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ قالُوا ...

6- ريشه‌ى بعضى انتقادات و تهمت‌ها جهل است. «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (101)

بعد از آن شبهات منكرين نبوت را بيان مى‌فرمايد:

وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ: و چون بدل كنيم آيتى ناسخ را بجاى آيت منسوخ در لفظ، يا در حكم با آيه كه در آن تخفيف است بجاى آن كه شديد است. وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ‌: و خداى تعالى داناتر است به آنچه نازل مى‌فرمايد از ناسخ و منسوخ و تغليظ و تخفيف به جهت حكمت و مصلحت، زيرا جايز باشد جعل حكمى موقتا و بعد از انقضاء وقت آن، حكم ثانوى آيد. پس نسخ عبارت است از دفع حكم نه رفع آن. به عبارت اخرى؛ خداى تعالى از اول، حكم را موقت قرار داده، لكن زمان آن بر ما مجهول، و بعد از ورود نسخ ظاهر گردد. بدين كلمه مباركه، حكمت حسن نسخ، و توبيخ كفّار بر گفتارهاى ناهموار و تنبيه بر فساد انديشى آنها را بيان فرمايد.

خلاصه چون نسخ آياتى شود: قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ: گويند كافران جز اين نيست كه تو افترا كننده بر خدا و از خود سخن مى‌گوئى. بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ‌: نه چنين است كه گويند، بلكه بيشتر ايشان نمى‌دانند حكمت ناسخ و اثبات احكام را، و امتياز ندهند خطا از ثواب را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (101) قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمِينَ (102) وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ (103) إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ لا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (104) إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ (105)

ترجمه‌

و چون بدل نمائيم آيتى را بجاى آيتى و خدا داناتر است بآنچه نازل مينمايد گويند جز اين نيست كه تو افتراء زننده‌ئى بلكه بيشتر آنها نميدانند

بگو نازل نمود آنرا روح القدس از پروردگارت بدرستى تا ثابت گرداند آنانرا كه ايمان آوردند و هدايت و بشارت باشد براى مسلمانان‌

و هر آينه ميدانيم كه آنها ميگويند جز اين نيست كه تعليم ميكند او را انسانى زبان كسيكه منحرف ميشوند از حق بسوى او غير فصيح است و اين زبانى است عربى واضح‌

همانا آنانكه نمى‌گروند بآيتهاى خدا هدايت نميكند آنها را خدا و از براى آنها عذابى است دردناك‌

جز اين نيست كه افتراء ميزنند دروغ را آنانكه نميگروند بآيتهاى خدا و آنگروه آنانند دروغگويان.

تفسير

از ابن عباس نقل شده كه كفّار وقتى حكمى نسخ و بجاى آن حكم ديگرى اثبات ميشد ميگفتند محمّد مردم را مسخره نموده و بخدا افتراء ميزند كه هر چندى حكمى را اظهار و نسخ مينمايد لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده كه هر حكمى بايد بمقتضاى مصلحت وقت باشد و خدا داناتر است از هر كس بمصالح اوقات و احكام لازمه در هر زمان بر وفق حكمت و مصلحت و اين توهمات فاسده ناشى از عدم علم و معرفت است چون بيشتر مردم نميدانند كه اين احكام از طرف‌


جلد 3 صفحه 317

خداوندى است كه عالم و بصير و حكيم و خبير است و صلاح و خير بندگانرا ميخواهد كه هر وقت هر چه صلاح آنها باشد بتوسط پيغمبر خود براى آنها بيان ميفرمايد تا هيچوقت بر خلاف مصلحت خودشان عمل ننمايند و اين از نهايت رحمت و لطف و مهربانى و رأفت الهى است و شايد باين جهت قبل از نقل كلام آنها كه جواب شرط است بجمله معترضه و اللّه اعلم بما ينزّل اشاره بجواب فرموده و راضى نشده يك آن آنها در اشتباه باشند و شايد بملاحظه احترام پيغمبر اكرم باشد كه قبل از نقل جسارت آنها تبرئه ساحت مقدّس او شود در هر حال جواب اصلى آنستكه به پيغمبر خود فرموده كه بآنها بفرمايد اين احكام و آيات را من از پيش خود نياوردم و انشاء نكردم بلكه تمامى آنها را جبرئيل كه ملقّب بروح القدس است يعنى روان پاك و پاكيزه از جانب خداوند بر من نازل نموده و او امين وحى الهى است و من هم محمّد امينم كه شما مرا باين صفت شناخته و ناميده بوديد و نتيجه تغيير احكام بر حسب اقتضاء وقت آنستكه وقتى اهل ايمان مشاهده نمودند هر وقت حال ايشان اقتضاء حكمى داشته باشد خداوند بيان ميفرمايد و بدون رعايت حكمت و مصلحت تكليفى نميفرمايد و راضى بزحمت آنها نيست لذا اگر حكمى در زمانى براى مسلمانان مشكل شود آنرا رفع فرموده و حكم آسانترى بجاى آن وضع ميفرمايد بيشتر موجب ثبات قدم آنها در دين ميگردد و آن حكم هدايت و راهنمائى بحقّ و حقيقت است و بشارت بثواب و پاداش اخروى براى اهل اسلام كه مطيع و منقاد او امر حقند در هر وقت و زمان و ادراك نموده‌اند مصالح آنرا بعلم و اذعان و مأمونند از اين قبيل شبهات ناشيه از وساوس شيطان و افراد كامله در اين اوصاف آل محمد عليهم السّلام ميباشند چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام اهل ايمان در اين آيه را بآن ذوات مقدّسه تفسير نموده و از جمله عقائد فاسده و اقوال باطله آنها آنستكه ميگويند محمّد معلّمى دارد از جنس بشر كه باو تعليم ميكند قصص و حكايات امم سابقه را و انشاء مينمايد براى او آيات را و آن شخص قمى ره فرموده غلامى بوده ابو فكيهه نام داشته از اهل كتاب كه جديد الاسلام و غير فصيح بوده و بعضى گفته‌اند مراد سلمان فارسى ره است و خداوند در مقام ردّ گفتار آنها ميفرمايد زبان و گفتار كسيكه منحرف ميشوند از حقّ بسوى باطل براى نسبت‌


جلد 3 صفحه 318

دادن تعليم را باو غير فصيح يا داراى عجمه يعنى عيب شباهت بزبان عجمى است و اين آيات بزبان عربى فصيح كه در اعلى درجه فصاحت است نازل شده پس چگونه ممكن است منشى آن شخص اعجم يا عجم باشد و كسانيرا كه تامّل و تدبّر نميكنند در آيات الهى تا بدانند و بيابند كه از نزد خدا است هدايت نميكند آنها را خدا يعنى بحال خودشان واگذار ميفرمايد و مورد لطف و عنايت خود قرار نميدهد در دنيا و در آخرت براى آنها عذاب اليم است و دروغ و افتراء لايق و سزاوار بحال كسانى است كه ايمان بخدا و آيات نازله از نزد او ندارند نه پيغمبر اكرم كه حقيقت ايمان و مظهر آيات الهى است و آنها دروغ گويند نه اهل ايمان كه تصديق نمودند آيات و احكام خدا را و عمل نمودند بر طبق آن چون خوف از عذاب الهى كه ناشى از ايمان بخدا و روز جزا است مانع از هر معصيت و عمل ناشايسته است و آن در مؤمن است نه در كافر و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه مؤمن ممكن است زنا كند و دزدى نمايد ولى دروغ نميگويد و اين آيه را تلاوت فرمود ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذا بَدَّلنا آيَةً مَكان‌َ آيَةٍ وَ اللّه‌ُ أَعلَم‌ُ بِما يُنَزِّل‌ُ قالُوا إِنَّما أَنت‌َ مُفتَرٍ بَل‌ أَكثَرُهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ (101)

و زماني‌ ‌که‌ ‌ما تبديل‌ كرديم‌ آيه‌اي‌ ‌را‌ بجاي‌ ‌آيه‌ ديگر ‌يعني‌ نسخ‌ كرديم‌ حكمي‌ ‌را‌ و بجاي‌ ‌او‌ حكم‌ ديگري‌ گذارديم‌ و خداوند ميداند بآنچه‌ نازل‌ ميفرمايد گفتند كفّار و مشركين‌ برسول‌ محترم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ ‌که‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ افتراء بخدا ميزني‌ بلكه‌ اكثر ‌آنها‌ حكمت‌ و سبب‌ نسخ‌ ‌را‌ نميدانند مسئله‌ نسخ‌ اينست‌ ‌که‌ احكام‌ و دستورات‌ الهي‌ دو قسم‌ ‌است‌ يك‌ قسمت‌ مصلحت‌ ‌ يا ‌ مفسده‌ ‌او‌ دائميه‌ ‌است‌ و قابل‌ تغيير نيست‌ ‌اينکه‌ ‌از‌ مورد نسخ‌ خارج‌ ‌است‌ مثل‌ عقائد حقه‌ و اصول‌ دينيه‌ و اخلاق‌ حميده‌ و صفات‌ خبيثه‌ و بسياري‌ ‌از‌ احكام‌ شرعيه‌ مثل‌ نماز و زكاة و امثال‌ ‌آنها‌ ‌که‌ حسن‌ ذاتي‌ ‌ يا ‌ قبح‌ ذاتي‌ دارد مثل‌ زنا و شرب‌ خمر و نحو اينها ‌اينکه‌ نوع‌ ‌در‌ جميع‌ شرايع‌ بوده‌ و ‌تا‌ قيامت‌ باقيست‌ و قابل‌ نسخ‌ نيست‌ و يك‌ قسم‌ حسن‌ و قبح‌ ‌او‌ بوجوه‌ و اعتبار ‌است‌ و بسبب‌ خصوصيات‌ تغيير پذير ‌است‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ زمان‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ حالات‌ مختلفه‌ مكلّفين‌ ‌ يا ‌ خصوصيات‌ ديگر ‌که‌ عالم‌ بجميع‌ حكم‌ و مصالح‌ ذات‌ اقدس‌ ربوبي‌ ميداند البتّه‌ بايد تغيير دهد مثل‌ نسخ‌ شرايع‌ شريعت‌ نوح‌ ناسخ‌ شريعت‌ آدم‌ و ‌هم‌ چنين‌ ابراهيم‌ نسبت‌ بنوح‌ و موسي‌ و عيسي‌ و شريعة اسلام‌ ‌که‌ انبياء اولي‌ العزم‌ بودند بلكه‌ نسخ‌ ‌در‌ شريعت‌ واحده‌ نسبت‌ بحالات‌ مكلفين‌ و خصوصيات‌ ازمنه‌ و قرآن‌ مجيد ناسخ‌ و

جلد 12 - صفحه 188

منسوخ‌ عام‌ و خاص‌ مطلق‌ و مقيّد مجمل‌ و مبين‌ حقيقة و مجاز نص‌ و ظاهر صراحت‌ و كنايه‌ بسيار دارد تمام‌ بجا و بموقع‌ و عالم‌ بجميع‌ ‌آنها‌ ائمه‌ اطهار هستند لذا ميفرمايد (وَ إِذا بَدَّلنا آيَةً مَكان‌َ آيَةٍ) بواسطه‌ تغيير حكم‌ و مصالح‌ ‌آن‌ (وَ اللّه‌ُ أَعلَم‌ُ بِما يُنَزِّل‌ُ) ‌که‌ تمام‌ خصوصيات‌ و مصالح‌ ‌آن‌ ‌را‌ ميداند (قالوا) كفار و مشركين‌ و منافقين‌ و معاندين‌ إِنَّما أَنت‌َ مُفتَرٍ افتراء دروغ‌ بستن‌ بغير ‌است‌ ‌که‌ العياذ باللّه‌ پيغمبر بخدا دروغ‌ بسته‌ ‌از‌ پيش‌ ‌خود‌ جهت‌ منافع‌ و مضار شخصيه‌ تغيير داده‌ و نسبت‌ بخدا ميدهد بَل‌ أَكثَرُهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ ‌که‌ حسن‌ و قبح‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ذاتي‌ ‌است‌ بوجوه‌ و اعتبار ‌هم‌ هست‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ نسخ‌ ‌را‌ بكلّي‌ منكرند و حكم‌ قابل‌ تغيير نيست‌ (تنبيه‌) ‌پس‌ ‌از‌ رحلت‌ ‌رسول‌ ديگر حكمش‌ قابل‌ تغيير نيست‌ مگر برسول‌ ديگر ‌که‌ اولي‌ العزم‌ ‌باشد‌ و چون‌ ‌پس‌ ‌از‌ نبي‌ اكرم‌ ديگر نبي‌ نيست‌ ‌تا‌ قيامت‌ لذا

(حلال‌ محمّد حلال‌ ‌الي‌ يوم القيمة و حرامه‌ حرام‌ ‌الي‌ يوم القيمة).

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 101)

شأن نزول:

ابن عباس می‌گوید: مشرکان بهانه‌جو، هنگامی که آیه‌ای نازل می‌شد و دستور سختی در آن بود و سپس آیه دیگری می‌آمد و دستور آسانتری در آن بود، می‌گفتند: محمّد اصحاب خود را مسخره می‌کند امروز به چیزی دستور می‌دهد و فردا از همان نهی می‌کند، اینها نشان می‌دهد که محمّد همه را از پیش خود می‌گوید نه از ناحیه خدا، در این هنگام آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

تفسیر:

دروغ رسوا! این آیه ایرادهایی را که مشرکان به آیات الهی می‌گرفتند بیان می‌کند، نخست می‌گوید: «هنگامی که آیه‌ای را به آیه دیگر مبدّل کنیم (حکمی را نسخ نماییم) و خدا بهتر می‌داند چه حکمی را نازل کند، آنها می‌گویند: تو افترا می‌بندی! اما بیشترشان (حقیقت را) نمی‌دانند» (وَ إِذا بَدَّلْنا آیَةً مَکانَ آیَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ).

آنها نمی‌دانند که قرآن در پی ساختن یک جامعه انسانی است، جامعه‌ای پیشرو با معنویت عالی. با این حال بدیهی است که این نسخه الهی گاهی نیاز به تبدیل و تعویض دارد.

آری! آنها از این حقایق بی‌خبرند و از شرایط نزول قرآن، بی‌اطلاع، و گر نه می‌دانستند «نسخ» پاره‌ای از دستورات و آیات قرآن، یک برنامه دقیق و حساب شده تربیتی است که بدون آن، هدف نهایی و نیل به تکامل تأمین نمی‌شود، و دلیل بر تناقض گویی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و یا افترا بستن به خدا نیست.

نکات آیه

۱- متهم شدن پیامبر(ص) به دروغ گویى از سوى مشرکان، با رخ دادن نسخ و تبدیل پیامى به پیام دیگر در برخى از آیات قرآن (و إذا بدّلنا ءایة مکان ءایة ... قالوا إنما أنت مفتر)

۲- نسخ و تغییر برخى از پیامهاى الهى، دستاویزى براى مشرکان در مبارزه با پیامبر(ص) و متهم کردن او به دروغ گویى (و إذا بدّلنا ءایة مکان ءایة ... قالوا إنما أنت مفتر)

۳- وجود نسخ و تغییر برخى از پیامهاى الهى در قرآن به وسیله خود قرآن (و إذا بدّلنا ءایة مکان ءایة)

۴- آیات قرآن، به تدریج و به مرور زمان نازل شده است. (و إذا بدّلنا ءایة مکان ءایة) لازمه تبدیل یا نسخ آیات و پیامهاى قرآن، نزول تدریجى آنهاست.

۵- نزول تدریجى آیات قرآن و تغییر برخى از آنها از نظر مفاد به مرور زمان، ناشى از علم الهى است. (و إذا بدّلنا ءایة مکان ءایة و الله أعلم بما ینزّل)

۶- نسخ و تبدیل آیات و پیامهاى قرآن، داراى حکمت و دلیلى عالمانه است. (و إذا بدّلنا ءایة مکان ءایة و الله أعلم بما ینزّل)

۷- بیشتر منکران و تکذیب کنندگان قرآن و رسالت پیامبر(ص)، به حقیقت نسخ و حکمت آن جاهل بودند. (و إذا بدّلنا ءایة ... أکثرهم لایعلمون)

۸- وجود برخى از افراد آگاه و مغرض، در میان مشرکان و تکذیب کنندگان پیامبر(ص) (بل أکثرهم لایعلمون)

۹- جهل و ناآگاهى، ریشه اصلى گرایش به کفر، شرک و تکذیب پیامبر(ص) (قالوا إنما أنت مفتر بل أکثرهم لایعلمون)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲، ۸
  • جهل: آثار جهل ۹
  • خدا: علم خدا ۵
  • شرک: منشأ شرک ۹
  • قرآن: آثار نسخ در قرآن ۲; جهل مکذبان قرآن ۷; حقیقت نسخ در قرآن ۷; فلسفه نسخ در قرآن ۶، ۷; نزول تدریجى قرآن ۴، ۵; نسخ در قرآن ۱، ۳، ۵
  • کفر: منشأ کفر ۹
  • محمد(ص): تهمت دروغگویى به محمد(ص) ۱، ۲; جهل مکذبان محمد(ص) ۷; لجاجت مکذبان محمد(ص) ۸; مبارزه با محمد(ص) ۲; منشأ تکذیب محمد(ص) ۹
  • مشرکان: بهانه جویى مشرکان ۲; تهمتهاى مشرکان ۱، ۲; دشمنى علماى مشرکان ۸; مشرکان لجوج ۸

منابع