النجم ٣٣

از الکتاب
کپی متن آیه
أَ فَرَأَيْتَ‌ الَّذِي‌ تَوَلَّى‌

ترجمه

آیا دیدی آن کس را که (از اسلام -یا انفاق-) روی گردان شد؟!

|پس آيا ديدى آن كسى را كه [از حق‌] روى برتافت
پس آيا آن كسى را كه [از جهاد] روى برتافت ديدى؟
(ای رسول) دیدی آن کس را که روی (از جنگ احد) بگردانید؟
آیا کسی را که [از حق] روی گردانید، دیدی؟
آيا آن را كه از تو رويگردان شد ديدى؟
آیا کسی را که رویگردان شد نگریسته‌ای‌
آيا ديدى آن كس را كه [از پذيرفتن حق‌] رويگردان شد؟
آیا آن کسی را دیده‌ای که (از پیروی حق) دوری گزیده است؟
آیا پس آن کس را که (از حق) روی برتافته دیدی‌؟
آیا دیدی آن را که روی برتافت‌

Have you considered him who turned away?
ترتیل:
ترجمه:
النجم ٣٢ آیه ٣٣ النجم ٣٤
سوره : سوره النجم
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَفَرَأَیْتَ؟»: آیا تأمّل کرده‌ای و شناخته‌ای؟ آیا اندیشیده‌ای و دیده‌ای؟ «تَوَلّی»: به حق پشت کرد. از پذیرش اسلام دوری‌گزید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۳۳ و ۳۴:

«شیخ طوسى» گویند: مجاهد گوید: این آیه درباره ولید بن مغیرة نازل شده که مال اندکى مى بخشید براى این که عذاب آخرت از او برداشته شود و از آنچه مى بایست انفاق نماید، امتناع مى ورزید و نیز گویند: درباره مرد منافقى که چنین کارى انجام می‌داده، نازل شده است.[۱]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى «33» وَ أَعْطى‌ قَلِيلًا وَ أَكْدى‌ «34»

پس آيا ديدى آن كه را اعراض كرد. و اندكى (از مال) بخشيد و دست كشيد؟

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى (33)

أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى‌: آيا ديدى آن كس را كه روى بگردانيد از پيروى حق و ثبات قدم بر آن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى (31) الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‌ (32) أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى (33) وَ أَعْطى‌ قَلِيلاً وَ أَكْدى‌ (34) أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرى‌ (35)

أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى‌ (36) وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى (37) أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ (38) وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‌ (39) وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى‌ (40)

ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى‌ (41)

ترجمه‌

و مر خدا را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است تا جزا دهد آنانرا كه بد كردند بآنچه عمل نمودند و پاداش دهد آنانرا كه نكوئى كردند به نيكى‌

آنانكه اجتناب ميكنند از گناهان بزرگ و كارهاى زشت آشكار مگر آنچه صادر گردد احيانا مقرون بتوبه همانا پروردگار تو داراى وسعت آمرزش است او داناتر است بشما هنگاميكه آفريد شما را از زمين و هنگاميكه شما كودكانى بوديد پنهان در شكمهاى مادرانتان پس منزّه و پاك مشماريد خود را او داناتر است بآنكه پرهيزكار شد

آيا ديدى آنرا كه پشت كرد

و داد اندكى را و ترك كرد عطا را

آيا نزد او علم غيب است پس او مى‌بيند

آيا خبر داده نشد بآنچه در كتابهاى موسى است‌

و ابراهيم آنكه تمام كرد كار خود را

كه برنميدارد بردارنده‌اى بار گناه ديگرى را

و آنكه نيست براى انسان مگر آنچه كوشش كرد

و بدرستيكه كوشش او بعد از اين ديده ميشود

پس پاداش داده ميشود بر آن پاداش تمامترى.

تفسير

آنچه در آسمانها و زمين است از جواهر و اعراض و مادّى و مجرّد مخلوق و مملوك خدا است و او آنها را خلق فرموده تا جزا دهد بدكاران را بكار بدشان و نيكوكاران را بجزاى خوب و نيك و بنابراين لام در ليجزى براى بيان‌


جلد 5 صفحه 92

غرض است و محتمل است لام عاقبت باشد و مربوط بآيه سابقه كه بيان علم الهى در آن باهل ضلالت و هدايت شده بود كه نتيجه و عاقبت آن مجازات آن دو گروه است بحسب اعمالشان و بنابراين جمله و للّه ما في السّموات و ما في الارض معترضه است و كسانيكه اجتناب از معاصى كبيره نمودند كه قبح آنها آشكار است مانند دزدى و زنا و لواط و آنچه وعده عذاب بر آنها داده شده كه در سوره نساء ذيل آيه شريفه ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه بيان شد مگر آنچه اتّفاقاً و احيانا بر خلاف مقتضاى طبع اصلى برحسب عارضى از عوارض براى ايشان روى دهد و پشيمان شوند مشمول رحمت و مغفرت واسعه الهيّه خواهند بود و بنابراين استثنا متّصل و وسعت رحمت الهى زيادتر است و اين معنى مستفاد از چند روايت معتبر در تفسير لمم و منطبق با حاقّ معناى لغوى آنست ولى فيض ره و جمعى از مفسّرين آنرا بمعاصى صغيره كه غير از كبائر و بدون اصرار است تفسير فرموده و استثنا را منقطع دانسته‌اند و بنابراين مفاد آيه شريفه راجع باين قسمت همان مفاد آيه سوره نساء است كه عفو از معاصى صغيره در صورت عدم اصرار و اجتناب از كبائر باشد ولى بنظر حقير چون انسان بهر مقام و مرتبه‌اى از تقوى رسيده باشد مأمون از لغزش و خطا نيست مگر معصوم باشد لذا ممكن است احيانا و بر حسب عوارضى معصيتى از او سر زند و ترك كند آنرا براى آنكه منافى با تصميم او است و چنين شخصى جنبه خير در وجود او غالب است و مقتضاى سبقت رحمت الهيّه بر غضب او آنستكه رحمت واسعه خود را از او دريغ ندارد و اين آيه مبشّر اينمعنى است علاوه بر آيه سابقه و اختصاص بمعصيت صغيره ندارد خصوصا در صورتى كه مقرون بتوبه گردد چنانچه ظاهر است خداوند بهتر مردم را ميشناسد كه تا چه اندازه ميتوانند خودشان را از معصيت نگهدارند و داناتر بوده به اقتضاء ذات بندگان وقتى كه خلق فرمود آنها را از خاك و وقتى كه مستور بودند در شكم مادران و ملائكه مينوشتند سرنوشت آنها را پس تزكيه نفس ننمائيد از خودتان نزد خدا و خلق كه خارج از ادب و قبيح است چه راست باشد چه دروغ خدا اهل تقوى را بهتر از هر كس ميشناسد نبايد گفت من رياكار نيستم و قلبم پاك است و براى رضاى‌


جلد 5 صفحه 93

خدا كار ميكنم و اهل معصيت نيستم و امثال اينها كه تعريف و توصيف خود نمودن است مگر در مقام ضرورت و لزوم چنانچه حضرت يوسف فرمود بپادشاه مصر مرا خزانه‌دار خود كن چون من دانا و نگهدارم و مانند فضائل خاندان نبوّت كه از خودشان رسيده است در مقابل اهل انكار در علل از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين قسمت از اين آيه نقل نموده كه خداوند ميفرمايد افتخار نبايد بنمايد احدى از شما بكثرت نماز و روزه و زكوة و عباداتش چون خداوند داناتر است بحال كسيكه پرهيزكار باشد و در روايات ديگرى اينمعنى و استثناء صورت اضطرار ذكر شده است و در مجمع نقل نموده كه از أ فرأيت الّذى تولّى تا هفت آيه در شأن عثمان بن عفّان نازل شده كه اهل صدقه دادن و انفاق نمودن بود پس برادر رضاعى او عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح باو گفت اين چه كار است كه ميكنى نزديك است كه باقى نماند براى تو چيزى عثمان گفت من گناه‌كارم ميخواهم كارى كنم كه خدا از من راضى شود و عفو نمايد مرا عبد اللّه گفت شتر خود را با لوازمش بمن بده من تمام گناهان تو را بعهده ميگيرم پس عثمان باو داد و شاهد گرفت و ديگر انفاق ننمود پس اين آيات نازل شد و مراد پشت نمودن او است وقتى كه ترك كرد مركز را در احد و اعطاء كم پس قطع انفاق تا قول خداوند و انّ سعيه سوف يرى پس عود نمود عثمان بحال اول خود و خلاصه مفاد آيات اظهار تعجّب است از حال بعضى از اشخاص كه اعراض از ذكر خدا و متابعت حق داشتند و عطاء كمى بأغراضى نمودند و قطع كردند آنرا بگمان آنكه ديگر راحت شدند چون گناهانشان را آنكسى كه باو عطا نمودند عهده‌دار خواهد بود باين بيان كه آيا چنين شخصى علم غيب دارد و ميداند كه ديگرى ميتواند گناهان او را تحمّل نمايد آيا از دانشمندان اين خبر باو نرسيده كه در الواح تورية و صحف ابراهيم كه تمام كرد وظيفه عبوديّت و خلّت را بانجام اوامر و نواهى حق و ذبح فرزند خود چنانچه قمّى ره نقل فرموده يا مداومت نمود بذكر حق در هر صبح و شام كه ميگفت سه مرتبه اصبحت و ربّى محمود أصبحت لا اشرك باللّه شيئا و لا ادعو مع اللّه الها و لا اتّخذ من دونه وليّا چنانچه از صادقين عليهما السلام در دو روايت نقل شده يا با تمام رسانيد كلمات را و


جلد 5 صفحه 94

بمقام امامت رسيد كه فوق تمام مقامات است و در سوره بقره ذيل آيه شريفه و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات فأتمّهنّ بيان شد چنانچه بنظر حقير رسيده و با اخبار سابقه منافات ندارد در هر حال در آن دو كتاب آسمانى ذكر شده كه كسيرا بگناه ديگرى مؤاخذه نمى‌نمايند و كسى جز بسعى و عمل خود بمقامى نميرسد و آنچه بر خلاف اين بنظر رسد از قبيل خيرات براى ميّت يا نيابت در حج و غيره تحقيقا مربوط بخود شخص است كه تخم محبّت را در دل منفق و نائب كاشته و نتيجه سعى خود را در دنيا و آخرت خواهد ديد و تبعات و صور برزخيّه آنرا مشاهده خواهد نمود و پس از آن بجزاى اكمل و اتمّ الهى در آخرت خواهد رسيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَرَأَيت‌َ الَّذِي‌ تَوَلّي‌ (33) وَ أَعطي‌ قَلِيلاً وَ أَكدي‌ (34) أَ عِندَه‌ُ عِلم‌ُ الغَيب‌ِ فَهُوَ يَري‌ (35) أَم‌ لَم‌ يُنَبَّأ بِما فِي‌ صُحُف‌ِ مُوسي‌ (36) وَ إِبراهِيم‌َ الَّذِي‌ وَفّي‌ (37)

آيا رؤيت‌ مي‌كني‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ اعراض‌ ‌از‌ حق‌ّ مي‌كند و عطاي‌ ‌او‌ بسيار كم‌ ‌است‌ و بخل‌ و امساك‌ مي‌كند ‌از‌ بذل‌ مال‌ آيا نزد ‌او‌ علم‌ غيب‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌او‌ مي‌بيند.

أَ فَرَأَيت‌َ الَّذِي‌ تَوَلّي‌ اعراض‌ ‌از‌ حق‌ ‌که‌ ‌به‌ اوامر مي‌فرمايي‌ ‌که‌ زكاة مالش‌ ‌را‌ رد كند و حقوق‌ واجبه ‌خود‌ ‌را‌ اداء نمايد.

وَ أَعطي‌ قَلِيلًا يك‌ چيز مختصري‌ ميدهد ‌از‌ روي‌ كراهت‌.

وَ أَكدي‌ اكدي‌ قطع‌ عطيّه‌ و امساك‌ ‌از‌ ‌آن‌ و امتناع‌ ‌از‌ بذل‌ ‌است‌.

أَ عِندَه‌ُ عِلم‌ُ الغَيب‌ِ خبر ‌از‌ قيامت‌ دارد ‌که‌ عذاب‌ ‌بر‌ ‌او‌ متوجّه‌ نمي‌شود و ديگران‌ تحمّل‌ مي‌كنند.

فَهُوَ يَري‌ مي‌بيند و مشاهده‌ مي‌كند. ظاهرا مراد يهود هستند ‌که‌ فوق‌ العاده‌ علاقه‌ ‌به‌ جمع‌ مال‌ دارند و ‌در‌ صرف‌ مال‌ و بذل‌ ‌به‌ فقراء امتناع‌ كلي‌ مي‌كنند نه‌ ‌خود‌ مي‌خورد نه‌ ‌به‌ ديگران‌ مي‌دهد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 33)

شأن نزول:

در مورد این آیه نقل شده: «ولید بن مغیره» به سوی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و به اسلام نزدیک شد، بعضی از مشرکان او را سرزنش کرده، گفتند:

آئین بزرگان ما را رها کردی، آنها را گمراه شمردی، و گمان کردی آنها در آتش دوزخند! او گفت: راستی من از عذاب خدا می‌ترسم! شخص سرزنش کننده گفت: اگر چیزی از اموالت را به من دهی و به سوی شرک باز گردی من عذاب تو را بر گردن می‌گیرم! ولید بن مغیره این کار را کرد، ولی مالی را که بنا بود بپردازد جز قسمت کمی از آن را نپرداخت! آیه نازل شد و ولید را به خاطر روی گرداندن از ایمان نکوهش کرد.

تفسیر:

در آیات گذشته سخن از این بود که خداوند بدکاران را در برابر اعمال بدشان کیفر می‌دهد و نیکوکاران را پاداش، چون ممکن است بعضی تصور کنند می‌شود کسی را به گناه دیگری کیفر داد، یا گناه دیگری را بر گردن گرفت آیه در مقام نفی این توهم برآمده، و این اصل مهم اسلامی را که نتیجه اعمال هر کس فقط به خود او باز می‌گردد تشریح می‌کند.

نخست می‌فرماید: «آیا دیدی آن کس را که (از اسلام- یا از انفاق) روی گردان شد» (أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّی).

نکات آیه

۱ - روى گردانان از راه حق و هدایت، مورد توبیخ و سرزنش خداوند (أفرءیت الذى تولّى)

۲ - سرزنش الهى، نسبت به دریغ کنندگان از انفاق (أفرءیت الذى تولّى) احتمال دارد که مراد از «تولّى» - به قرینه آیات بعد - اعراض و روى گردانى از انفاق باشد. برداشت یاد شده بر این اساس است.

۳ - خوددارى از انفاق، نمودى از دنیامدارى و بى تقوایى (فأعرض عن من تولّى ... لم یرد إلاّ الحیوة الدنیا... فلاتزکّوا أنفسکم هو أعلم بمن اتّقى . أفرءیت الذى تولّى) در صورتى که مراد از «تولّى» اعراض از انفاق باشد، از تفریع «أفرأیت...» بر آیات پیشین، مى توان استفاده کرد که دریغورزان از انفاق، در زمره دنیامداران بى تقوا قرار دارند.

موضوعات مرتبط

  • انفاق: آثار ترک انفاق ۳; سرزنش تارکان انفاق ۲
  • تقوا: نشانه هاى بى تقوایى ۳
  • حق: سرزنش حق ناپذیران ۱
  • خدا: سرزنشهاى خدا ۱، ۲
  • دنیاطلبى: نشانه هاى دنیاطلبى ۳
  • هدایت ناپذیران: سرزنش هدایت ناپذیران ۱

منابع

  1. صاحب مجمع البیان گوید: این آیه با شش آیه بعد از آن درباره عثمان بن عفان نازل شده که تصدق می‌نمود و مال خویش را انفاق می‌کرد سپس برادر رضاعى او بنام عبدالله بن ابى سرح او را به خاطر این انفاق مورد سرزنش قرار داد. عثمان در جواب او گفت: گناهانى دارم می‌خواهم با این وسیله رضا و خشنودى خدا را بدست آورم تا مرا ببخشد. عبدالله به او گفت: ناقه خودت را به من بده تا تمام گناهان تو را به گردن بگیرم. عثمان ناقه اى به وى داد و او را به شهادت گرفت و از آن پس انفاق کردن را قطع نمود و به کسى چیزى نمى بخشید سپس این آیه نازل گردید پس از نزول آیه عثمان با نفاق کردن خویش ادامه داد چنان که ابن عباس و سدى و کلبى و جماعتى از مفسرین نقل نموده اند و نیز گویند: این آیه درباره عاص بن وائل السهمى نازل شده که در بعضى از امور با رسول خدا صلی الله علیه و آله موافقت می‌نمود چنان که سدّى روایت کرده است و نیز گویند درباره ابوجهل نازل گردیده که مى گفت: به خدا قسم محمد به ما امر نمى کند مگر به مکارم اخلاق و آیه «وَأَعْطى قَلِیلًا وَ أَکدى » درباره اوست که حکایت از ایمان نیاوردن و اسلام اختیار ننمودن او می‌کند چنان که محمد بن کعب القرظى روایت نموده است، صاحب کشف الاسرار گوید: گوینده این سخنان عاص بن وائل السهمى بوده است. ابن ابى حاتم در تفسیر خود از عکرمة نقل نماید که پیامبر به جنگى می‌رفت مردى نزد او آمد و از او سوارى خواست، پیامبر مرکوبى نداشت که به او بدهد. آن مرد به یکى از دوستانش برخورد و از او سوارى خواست. او گفت: اگر گناهان مرا به گردن بگیرى این بچه شتر خود را به تو می‌دهم. قبول کرد سپس این آیات نازل گردید و طبرى صاحب جامع البیان از ابن زید روایت کند که مردى مسلمان شده بود بعضى از کفار که او را ملاقات کرده بودند او را از اسلام آوردن سرزنش مى کردند و مى گفتند که از آئین بزرگان قوم خویش برگشته به خیال این که که آن‌ها در آتش جاوید خواهند بود. این مرد مسلمان گفت: من از عذاب خدا مى ترسم به او گفتند که ما تمام عذاب تو را تحمل می‌نمائیم و گناهان تو را به گردن مى گیریم و در این باره شهادت و کتابت رد و بدل نمودند تا این که این آیات نازل گردید (شأن و نزول مذکور از قول مفسرین، مربوط به آیات ۳۸ و ۳۹ و ۴. و ۴۱ نیز خواهد بود).