الفرقان ١٦

از الکتاب
کپی متن آیه
لَهُمْ‌ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ‌ خَالِدِينَ‌ کَانَ‌ عَلَى‌ رَبِّکَ‌ وَعْداً مَسْئُولاً

ترجمه

هر چه بخواهند در آنجا برایشان فراهم است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ این وعده‌ای است مسلّم که پروردگارت بر عهده گرفته است!

|هر چه بخواهند در آنجا دارند و جاودانه در آنند، وعده‌ى تعهد شده‌اى است بر پروردگار تو
جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند. پروردگار تو مسؤول [تحقق‌] اين وعده است.
که در آن بهشت هر چه خواهند و آرزو کنند بر آنها حاضر است و آن مقام همیشگی آنهاست، وعده‌ای است بر خدا که مؤمنان از او درخواست کرده‌اند و او اجابت فرموده است.
در آنجا هر چه بخواهند در حالی که جاودانه اند برای آنان فراهم است، این بر عهده پروردگارت وعده ای است درخواست شده [و مورد انتظار اهل ایمان از خدای بخشنده و کریم.]
تا ابد هر چه بخواهند در آنجا هست. وعده‌اى است كه انجام دادن آن از پروردگارت خواسته آمده است.
در آنجا هر چه خواهند هست و جاویدانند، این بر پروردگارت وعده‌ای واجب است‌
ايشان را در آن هر چه بخواهند هست در حالى كه جاويدانند وعده‌اى است بر پروردگار تو فراخواسته.
(همان بهشتی که) هرچه بخواهند، در آنجا موجود و برای آنان فراهم است، و برای همیشه در آنجا خواهند ماند. این نعمتها وعده‌ی خدا بوده است، وعده‌ای که (مؤمنان برابر رهنمود یزدان در کتابهای آسمانی) تحقّق آن را از خدا خواسته‌اند.
در آنجا برای آنان است (هر) آنچه می‌خواهند، حال آنکه در آن جاودانه‌اند. مسئولیت این وعده بر پروردگارت بوده است.
برای ایشان است آنچه خواهند جاودانان بوده است آن بر پروردگار تو وعده پرسیده‌

They will have therein whatever they desire, forever. That is upon your Lord a binding promise.
ترتیل:
ترجمه:
الفرقان ١٥ آیه ١٦ الفرقان ١٧
سوره : سوره الفرقان
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«خَالِدِینَ»: حال است. «وَعْداً مَّسْؤُولاً»: وعده‌ای که مورد تقاضا و درخواست مؤمنان از خدا بوده است (نگا: آل‌عمران / و فرشتگان نیز آن را برای مؤمنان از خدا درخواست کرده‌اند (نگا: غافر / . آن چنان این وعده قطعی و حتمی است که مؤمنان می‌توانند آن را در آخرت از خدا مطالبه و درخواست کنند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى‌ رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا «16»

براى اهل بهشت آن چه بخواهند موجود است. آنان براى هميشه در آن جا هستند. (اين پاداش) بر پروردگارت وعده‌اى است واجب.

نکته ها

خواسته‌هاى اهل بهشت، همچون خواسته‌هاى خداوند در چهارچوب حكمت است. يعنى همان گونه كه‌ «يَفْعَلُ ما يَشاءُ»* از طرف خداوند در قالب كار حكيمانه است. «لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ» نيز از سوى مؤمنان در قالب تقاضاى حكيمانه است و چنين نيست كه مؤمنان بخواهند اهل دوزخ رها شوند، يا درخواست كنند كه به درجات انبيا راه يابند، زيرا اين گونه تقاضاها حكيمانه نيست.

جلد 6 - صفحه 235

پیام ها

1- انسان، تنها در بهشت به همه‌ى آرزوهاى خود مى‌رسد. «لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ»

2- در بهشت، هر چه بخواهند هست. «لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ» ولى در مورد دوزخيان مى‌خوانيم: «وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ» «1» ميان اهل دوزخ و آن چه مى‌خواهند حايلى قرار مى‌گيرد.

3- خدا عمل به وعده‌هاى خود را بر خود لازم كرده است. «عَلى‌ رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى‌ رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلاً «16»

بعد از آن در بيان فنون مستلذات و مشتهيات و انواع نعمتها فرمايد:

لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ‌: براى پرهيزكاران است آنچه خواهند آن را و تمنا كنند از نعم. اين فرمايش تنبيه است بر آنكه جميع مرادات و تمام آرزوها و دل خواهيها حاصل نخواهد شد مگر در بهشت، و در دنيا براى هيچكس فراهم نگردد اگرچه سلطنت تمام دنيا را مالك باشد. خالِدِينَ‌: در حالتى كه جاويد باشند در بهشت. كانَ عَلى‌ رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا: هست آنچه خواهند و آرزو كنند بر پروردگار تو وعده خواسته شده، يعنى موعودى است كه سزاوار باشد از خدا خواهند و طلب نمايند. 2- آنكه مؤمنان آن را از خدا درخواست نموده كه‌ «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا». 3- نزد ابن عباس، حق تعالى متقيان را وعده جزا داده، پس ايشان انجاز آن را از خداى درخواست نمايند، حق تعالى به آن وفا فرمايد. «1» 4- يا ملائكه براى ايشان درخواست كنند كه‌ «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ». «2» نكته: معنى وجوب وفاى به وعده كه از كلمه «على» مفهوم مى‌شود، به جهت ممتنع بودن خلف است در وعده الهى، و اين مستلزم الجاء نيست در انجاز وعده، زيرا كه تعلق اراده به موعود، مقدم است بر و عدى كه موجب انجاز است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً «11» إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً «12» وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً «13» لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً «14» قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً «15»

لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى‌ رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلاً «16» وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ «17» قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً «18» فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيراً «19» وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً «20»

ترجمه‌

بلكه تكذيب كردند قيامت را و آماده كرديم براى آنانكه تكذيب كردند قيامت را آتش سوزان‌

چون بيند آنها را از جائى دور شنوند براى آن جوشش خشم و خروش را

و چون افكنده شوند از آن جاى تنگى با آنكه بهم بسته شدگانند ميخواهند

در آنجا هلاك را مخواهيد امروز يك هلاك را و بخواهيد هلاك بسيار را

بگو آيا اين بهتر است يا بهشت جاودانى كه وعده كرده شدند پرهيزكاران باشد براى ايشان پاداش و جاى بازگشت‌

مرايشان را است در آن آنچه ميخواهند جاودانيان باشد بر پروردگارت وعده درخواست شده‌

و روزى كه برانگيزاند آنها را و آنچه را كه مى‌پرستند


جلد 4 صفحه 63

غير از خدا پس گويد آيا شما گمراه كرديد بندگان مرا كه اينانند يا ايشان خود گم كردند راه را

گويند منزّهى تو نبود سزاوار براى ما كه بگيريم غير از تو دوستانى ولى تو كامياب كردى آنها را و پدرانشان را تا فراموش كردند ذكر ترا و بودند گروهى تباه گوئيم‌

پس بتحقيق تكذيب كردند شما را بآنچه ميگوئيد پس نتوانيد دفع نمودن و نه يارى كردنى را و هر كه ستم كند از شما ميچشانيم او را عذابى بزرگ‌

و نفرستاديم پيش از تو پيغمبرانى را مگر آنكه ايشان هر آينه ميخوردند خوراكى را و راه ميرفتند در بازارها و قرار داديم بعضيتان را براى بعضى مايه آزمايش كه آيا صبر ميكنيد و باشد پروردگار تو بينا.

تفسير

خداوند سبحان بعد از نقل اعتراضات واهيه كفار براى تسليت خاطر پيغمبر اكرم اشاره فرموده كه ريشه اين اقوال سخيفه و عدم معرفت بشأن پيغمبر بى‌اعتقادى بمبدء و معاد است چون اگر كسى خدا را شناخته باشد ميداند فقر و غنى دخلى در نبوت ندارد و نظرش معطوف بمال دنيا نميشود و ميداند ثواب آخرت بر زخارف دنيوى ترجيح دارد و كسى را بفقر سرزنش نميكند و ميداند معاد حق است و بايد روز پاداشى باشد تا خدا داد مظلوم را از ظالم بستاند لذا فرموده اين كفار تنها تكذيب ننمودند تو را بلكه تكذيب نمودند روز قيامت را و ما براى كسانيكه تكذيب نمودند قيامت را مهيا نموديم آتش سوزان جهنم را كه چون در مرئى و منظر آنها واقع شود و بشعله‌اش متوجه آنها گردد مانند آنكه مى‌بيند از يك سال راه چنانچه قمى ره فرموده و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده ميشنوند صداى جوش و خروش آنرا مانند كسيكه با كمال غيظ و خشم حمله بر آنها نموده و عربده ميكشد و چون انداخته شوند در جاى تنگى از آن مانند جاى ميخ در ديوار در حاليكه مقيّد و بربند كشيده شده‌اند با يكديگر ميخواهند و طلب مينمايند از خدا هلاك خودشان را و خطاب ميرسد امروز يك نوع و يكمرتبه هلاك را نخواهيد چون به اجابت نميرسد امروز انواع عذاب و هلاك و دفعات بيشمار مرگ را بايد بخواهيد چون بأعمال خودتان در دنيا براى شما مقدّر


جلد 4 صفحه 64

شده و به اجابت خواهد رسيد يا مراد آنست كه براى عذابى كه در پيش داريد يكمرتبه طلب مرگ كم است بايد هزار مرتبه مرگ خودتان را بخواهيد بگو اى پيغمبر بآنها اين جهنم خوب است يا بهشت جاويد كه وعده داده شده باهل تقوى و پرهيزكارى بعنوان پاداش اعمالشان باستحقاق كه بازگشت ايشان بآن باشد و هر چه بخواهند برايشان حاضر باشد در آن و هميشه مستغرق در نعمت باشند و بر خدا لازم باشد بر حسب وعده‌ئى كه بايشان داده چنين مقاميرا بآنان عنايت فرمايد و اين وعده منجّز حق است كه حق دارند اهل ايمان مطالبه كنند آنرا و بگويند ربّنا و آتنا ما وعدتنا على رسلك و ملائكه بگويند ربّنا و أدخلهم جنّات عدن الّتى وعدتهم و چه قدر فرق است ميان اين منزلت و آن عاقبت و نيز اين كفار قرار دادند براى خدا شريكهائى را از جنس بشر و اصنام و ملائكه و غيرها و روز قيامت خداوند محشور ميفرمايد آنها را با تمام معبودهاشان و نحشرهم فنقول بصيغه متكلم مع الغير نيز قرائت شده يعنى و ياد كن روزى را كه محشور نمائيم آنها و معبودهاشانرا پس بگوئيم و بقرائت مشهور پس ميفرمايد بمعبودهاشان آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خودشان گمراه شدند براى كوتاهى در نظر و فكر و اعراض از علما و حكما و انبيا و اوليا براى سرزنش و ملامت پرستش كنندگان و اقرار پرستش شدگان و آنها از روى تعجب عرضه ميدارند بار الها تو منزهى از شريك چون معبودها يا انبيا و ملائكه هستند كه منزه از معصيتند يا اصنام و كواكب كه در دنيا گويا نبودند تا بتوانند كسيرا گمراه نمايند و خدا آنها را در آخرت گويا نموده لذا اولا خود را بتسبيح تبرئه و ثانيا اقرار نمايند كه سزاوار نبوده و نيست براى ما كه بگيريم براى خودمان غير از تو صاحب اختياران يا دوستانى چه رسد بآنكه بندگان تو را وادار بعبادت خود نمائيم و در مقابل تو دعوى الوهيّت كنيم يا دشمنان تو را براى خودمان دوست بگيريم آنچه مسلّم است آنستكه تو در دنيا بآنها و پدرانشان سلامتى و نعمت و رفاهيت و ثروت دادى تا مستغرق در شهوات و لذات دنيا شدند و از ياد تو و خوض در آيات و تذكر از علامات غفلت نمودند و فراموش كردند مواعظ و نصايح انبيا و اوليا


جلد 4 صفحه 65

و علما و صلحا را و بودند گروهى فاسد و تباه و هلاك شده و از كار افتاده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت نتّخذ بضمّ نون و فتح خاء قرائت فرموده و بنابراين معنى واضح‌تر است كه ما حق نداشتيم معبود شويم و پس از اين اقرار خداوند خطاب باهل شرك ميفرمايد كه ديديد معبودهاى شما هم تكذيب نمودند شما را در گفتارتان كه براى خدا شريك قرار داديد و شما بهيچ وجه نميتوانيد عذاب خدا را از خود بگردانيد و دفع نمائيد و نه با يكديگر كمك و يارى كنيد و بعضى يقولون و يستطيعون در هر دو بياء قرائت نموده‌اند و بنابراين معنى آنستكه ديديد خدايان شما تكذيب نمودند شما را بگفتار خودشان كه اقرار كردند و نميتوانند از شما دفاع و با شما يارى كنند و در هر حال ما عذاب بزرگ خودمان را كه آتش جهنم است به بندگان ستمكار خودمان در آخرت خواهيم چشانيد و اى پيغمبر اين غذا خوردن و راه رفتن در بازارها اختصاص بتو نداشته تمام انبيا و مرسلين سابق هم مانند تو ميخوردند و در كوچه و بازار راه ميرفتند و كسى نميتوانست بايشان اعتراض نمايد و اين عمل را مخالف با نبوت و رسالت قرار دهد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت يمشّون بضم ياء و فتح شين مشدده قرائت فرموده و بنابراين مراد آنستكه حوائج خودشان يا مردم ايشانرا وادار بمشى مينمود، نه آنكه خودشان بى جهت گردش ميكردند و اين آيه يكى از جوابهاى اين اعتراض كفار است كه در آيات سابقه گذشت و در خاتمه خطاب بعموم بندگان فرموده كه ما بعضى از شما را مايه امتحان و آزمايش بعضى ديگر قرار داديم مثلا فقير را مايه آزمايش غنىّ و غنى را مايه آزمايش فقير براى معلوم شدن مقام شكر و صبرشان و همچنين است حال سالم و مريض و عالم و جاهل و شاه و رعيت و پيغمبر و امّت كه آيا صبر ميكنند هر يك از آنها بر انجام وظيفه خودشان در حالى كه دارند و بر عدم تجاوز از حدودشان و بر تحمّل مصائب و آزارهاى طرف مقابل يا خير و خداوند بصير و بينا و مطّلع از حال همه آنها است و البته پاداش صابران را در دنيا و آخرت بنحو اكمل خواهد داد و اين موجب تسليت خاطر مبارك پيغمبر اكرم‌


جلد 4 صفحه 66

است كه صبر فرمايد در مقابل اقوال و افعال ناشايسته كفار تا مستحق اجر بى‌شمار گردد و نيز موجب قوت قلب اهل ايمان است كه صبر كنند در مقابل آزار اهل شرك و دست از وظيفه خود بر ندارند و بدانند كه خدا ناملائمات آنها را مى‌بيند و تلافى ميفرمايد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَهُم‌ فِيها ما يَشاؤُن‌َ خالِدِين‌َ كان‌َ عَلي‌ رَبِّك‌َ وَعداً مَسؤُلاً «16»

‌از‌ ‌براي‌ متقين‌ ‌در‌ ‌آن‌ جنة خلد هست‌ آن‌چه‌ ‌که‌ ‌به‌ خواهند و ‌آنها‌ هميشه‌ هستند ‌در‌ ‌آن‌ جنّة و ‌اينکه‌ وعده‌اي‌ ‌است‌ ‌بر‌ پروردگار تو ‌که‌ البته‌ ‌بر‌ طبقش‌ عمل‌ ميفرمايد:

(لَهُم‌) ضمير ‌هم‌ مرجعش‌ همان‌ متقين‌ هستند ‌که‌ ‌در‌ آيه قبل‌ فرمود:

(وُعِدَ المُتَّقُون‌َ) و لام‌ ‌لهم‌ لام‌ اختصاص‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌غير‌ متقين‌ محروم‌ هستند و و گفتيم‌:

درجه اول‌ تقوي‌، تقواي‌ ‌از‌ عقايد فاسده‌ ‌از‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ و بدعت‌ و انكار ضروريات‌ دين‌ و مذهب‌ ‌که‌ مرادف‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌است‌.

(فِيها) ضمير راجع‌ ‌به‌ جنة الخلد ‌است‌.

(ما يَشاؤُن‌َ) شامل‌ جميع‌ نعماء بهشت‌ مي‌شود. و ‌آنها‌ چند قسم‌ ‌است‌ بزرگترين‌ نعماء بهشتي‌ رضاي‌ حق‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ خبر دارد موقعي‌ ‌که‌ اهل‌ بهشت‌ ‌در‌ بهشت‌ جاي‌ مي‌گيرند و تمام‌ نعمت‌هاي‌ الهي‌ ‌در‌ دست‌ رس‌ ‌آنها‌ قرار مي‌گيرد خطاب‌ مي‌رسد ‌که‌ آيا تمناي‌ ديگري‌ داريد!

عرض‌ مي‌كنند (ربنا رضاك‌) و ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد:

(يا أَيَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ ارجِعِي‌ إِلي‌ رَبِّك‌ِ راضِيَةً مَرضِيَّةً) فجر آيه 28 و 29.

و ديگر ‌از‌ نعم‌ بهشتي‌ مقام‌ قرب‌ ‌الي‌ اللّه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ خبر دارد.

(اذا اشتغل‌ اهل‌ الجنة بالجنة اشتغل‌ اهل‌ اللّه‌ باللّه‌)

و ديگر حشر ‌با‌ انبياء و ائمه اطهار و صالحين‌ و ديگر موت‌، مرگ‌ ‌است‌ ‌که‌ دارد مرگ‌ ‌را‌ ‌به‌ صورت‌ گوسفند مي‌آورند ‌بين‌ بهشت‌ و جهنم‌ ‌او‌ ‌را‌ ذبح‌ مي‌كنند ‌که‌ ديگر مرگ‌ نيست‌ و معني‌ خلود ‌است‌، و طرفين‌ مشاهده‌ مي‌كنند. و ديگر آثار اخلاق‌ حميده‌ و صفات‌

جلد 13 - صفحه 591

پسنديده‌ و ملكات‌ حسنه‌ و كمالات‌ نفسانيه‌ ‌که‌ ‌از‌ لذائذ روحيه‌ ‌است‌، و ديگر حور العين‌ ‌که‌ ‌از‌ لذائذ جسماني‌، و نعم‌ ديگر ‌از‌ انهار جاريه‌ و قصور عاليه‌ و فرش‌ مرفوعه‌ و فواكه‌ لذيذه‌ و ‌غير‌ اين‌ها ‌که‌ ‌لا‌ يعلمها الا خالقها.

(خالِدِين‌َ) هميشه‌.

(كان‌َ عَلي‌ رَبِّك‌َ وَعداً مَسؤُلًا) ‌يعني‌ وعده‌هايي‌ ‌که‌ خداوند داده‌ سؤال‌ مي‌كنند ‌در‌ دنيا بدعاء و ملائكه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ سؤال‌ مي‌كنند و ‌در‌ قيامت‌ تمنّا مي‌كنند خداوند ‌هم‌ اجابت‌ ميفرمايد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 16)- همان بهشتی که «هر چه بخواهند در آنجا برای آنها فراهم است» (لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ).

همان بهشتی که «جاودانه در آن خواهند ماند» (خالِدِینَ).

«این وعده‌ای است مسلّم که پروردگارت بر عهده گرفته است» (کانَ عَلی رَبِّکَ وَعْداً مَسْؤُلًا).

این گونه سؤالها و داوری طلبیدنها برای بیدار ساختن وجدانهای خفته است که آنها را در برابر یک امر بدیهی و بر سر دو راهی قرار دهند.

ج3، ص327

نکات آیه

۱ - متقین، در جایگاه ابدى خویش در بهشت، هر آنچه را که بخواهند آماده است. (لهم فیها ما یشاءون خلدین)

۲ - متقین، در بهشت موعود خویش همواره جاودان خواهند بود. (لهم فیها ما یشاءون خلدین)

۳ - تأمین تمامى خواسته هاى متقین در بهشت جاویدان، وعده تخلف ناپذیر و متعهدانه خداوند به آنان (لهم فیها ما یشاءون خلدین کان على ربّک وعدًا مسئولاً)

۴ - برآورده شدن تمامى خواسته ها و ارضاى همه تمایلات انسان، تنها در سایه تقواپیشگى میسّر است. (جنّة الخلد التى وعد المتّقون ... لهم فیها ما یشاءون خلدین)

۵ - تأمین خواسته هاى متقین در بهشت، برخاسته از ربوبیت خداوند (لهم فیها ما یشاءون خلدین کان على ربّک وعدًا مسئولاً)

۶ - بهشت جاویدان، تنها جایى است که تمامى خواسته ها و تمایلات بشر در آن تأمین و ارضا خواهد شد. (لهم فیها ما یشاءون خلدین) این که خداوند وعده داد که: «تمامى خواسته هاى متقین در بهشت تأمین مى شود (نه در دنیا)» مى توان به برداشت یاد شده دست یافت.

۷ - تحقق وعده الهى بر تأمین تمامى خواسته ها در بهشت جاویدان، انتظار و توقع متقین از خداوند (لهم فیها ما یشاءون خلدین کان على ربّک وعدًا مسئولاً) «مسؤول»; یعنى، کسى که مورد سؤال و مطالبه مستحقان و حق داران است و در آیه شریفه - به قرینه مقام - مقصود این است که متقین، مى توانند توقع و انتظار داشته باشند که خداوند به وعده خود عمل کند.

۸ - متقین، مردمانى دور اندیش و در پى حیات جاودانه (أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون ... لهم فیها ما یشاءون خلدین کان على ربّک وعدًا مسئولاً)

موضوعات مرتبط

  • انسان: زمینه تأمین خواسته هاى انسان ۴
  • بهشت: تأمین خواسته ها در بهشت ۳، ۶; جاودانگى در بهشت ۲; ویژگیهاى بهشت ۶
  • تقوا: آثار تقوا ۴
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۵; تحقق وعده هاى خدا ۷; حتمیت وعده هاى خدا ۳
  • متقین: تأمین خواسته هاى اخروى متقین ۱، ۳، ۷; حیات جاودان متقین ۸; دوراندیشى متقین ۸; فضایل متقین ۱، ۸; متقین در بهشت ۱، ۲، ۷; منشأ تأمین خواسته هاى اخروى متقین ۵

منابع