الطور ٣٥

از الکتاب
کپی متن آیه
أَمْ‌ خُلِقُوا مِنْ‌ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ أَمْ‌ هُمُ‌ الْخَالِقُونَ‌

ترجمه

یا آنها بی هیچ آفریده شده‌اند، یا خود خالق خویشند؟!

|آيا آنها از هيچ [و بى‌هيچ خالقى‌] خلق شده‌اند يا خود خالق [خويش‌] اند
آيا از هيچ خلق شده‌اند؟ يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند؟
آیا این خلق (بدون خالق) از نیستی صرف به وجود آمدند؟ یا (خویشتن را) خود خلق کردند؟
آیا آنان از غیر [آن] چیزی [که دیگران را از آن آفریده اند،] آفریده شده اند.
آيا بى‌هيچ خالقى پديد آمده‌اند يا خود خالق خويشند؟
یا از هیچ خلق شده‌اند، یا آنکه خودشان خالق [خود]اند؟
يا مگر از هيچ آفريده شده‌اند- بى‌آفريدگارى- يا خود آفريننده [خويش‌] اند؟!
آیا ایشان (همین جوری از عدم سر بر آورده‌اند و) بدون هیچ گونه خالقی آفریده شده‌اند؟ و یا این که (خودشان خویشتن را آفریده‌اند و) خودشان آفریدگارند؟
یا از هیچ خلق شده‌اند یا آنکه خودشان آفریدگار (خود)ند؟
یا آفریده شدند بی چیزی یا ایشانند آفرینندگان‌

Or were they created out of nothing? Or are they the creators?
ترتیل:
ترجمه:
الطور ٣٤ آیه ٣٥ الطور ٣٦
سوره : سوره الطور
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ»: بدون هیچ چیزی و هیچ آفریدگاری. یعنی بدون علت به وجود آمده‌اند. «أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ»: یعنی خودشان آفریدگار، و علت خویشتن هستند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ «35»

آيا از هيچ آفريده شده‌اند يا خود آفريدگار خويشند؟!

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ (35)

بعد از آن احتجاج به ابتداى خلق فرمايد كه:

أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ: آيا آفريده شده‌اند از غير چيزى، يعنى به خودى خود خلق شده‌اند بدون خالقى و موجدى، و بدين جهت به عبادت او اشتغال ننمايند؛ و اين مطلب هم از عقل بدور است چيزى كه هستى ندارد، بتواند هستى را به ديگرى عطا نمايد:

ذات نايافته از هستى بخش‌

كى تواند كه شود هستى بخش‌

يا ايشان بيفايده و بدون غرض خلق شده‌اند، يعنى بازيچه و به عبث كه اصلا قلم تكليف بر ايشان نباشد و اوامر و نواهى بر ايشان مترتب نشود و حساب و جزائى نداشته باشند. يا آفريده شده‌اند بدون پدر و مادر مانند جمادات و لذا تعقل امور نمى‌كنند و اين نيز ظاهر البطلان است. أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ‌: يا ايشان آفريدگانند خود را و بواسطه اين، اقرار به خالق خود نكنند، اين هم محال است كه موجود بدون موجد وجود يابد با اين تشخصات متعدده و حالات مختلفه، زيرا اين مطلب محقق است كه ماسوا ممكن، و مسلم است كه ممكن در وجود خود محتاج است به غير ممكن، و آن غير خالق متعال نباشد؛ و چون اين فروض همه باطل باشد، پس عدم تصديق آنها به جهت عناد و استكبار است نه آنكه عقول آنها حاكم به اين قضايا باشد، و آيات باهرات داله بر صدق وحدانيت الهى و نبوت حضرت رسالت پناهى را تعقل ننمايند تا از مرحله عناد و لجاج خارج شوند.

جلد 12 - صفحه 312


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ «29» أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ (30) قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ (31) أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (32) أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ (33)

فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (34) أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ (35) أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ (36) أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ (37) أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (38)

أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ (39) أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (40)

ترجمه‌

پس تذكّر و پند ده پس نيستى تو بحمد و انعام پروردگارت مخبر از غيب بوسيله جنّ و نه ديوانه‌

بلكه ميگويند شاعر است انتظار ميبريم براى او حوادث روزگار را

بگو منتظر باشيد پس همانا من با شما از منتظرانم‌

آيا امر ميكند آنها را عقولشان باين يا آنها گروهى سركش و متجاوزند

يا ميگويند پيش خود ساخته است آنرا بلكه ايمان نمى‌آورند

پس بياورند سخنى مانند آن اگر راست ميگويند

آيا آفريده شده‌اند بدون آفريننده يا آنها آفرينندگانند

آيا آفريده‌اند آسمان‌ها و زمين را بلكه يقين نمى‌كنند

يا نزدشان خزانه‌هاى پروردگار تو است يا آنها تسلّط و غلبه دارنده‌اند

يا براى آنها نردبانى است كه گوش ميدهند در آن پس بايد بياورد شنونده آنها دليلى واضح‌

آيا براى او دختران است و براى شما پسران‌

يا ميخواهى از آنها مزدى پس آنها از غرامت و تاوان گران‌بارانند.


جلد 5 صفحه 78

تفسير

خداوند متعال در اين آيات شريفه ابطال فرموده اقوال كفّار مكّه و اثبات فرموده اعجاز قرآن و توحيد و نبوّت عامّه و خاصّه و ساير معارف الهيّه را با بيانات مختصرى باين تقريب كه دستور فرموده به پيغمبر اكرم كه ثابت باش بهدايت و ارشاد و موعظه و پند و اندرز قوم و اعتنا بگفتار و كردار آنها منما تو بحمد اللّه تعالى و فضل و نعمت پروردگار كه شامل حال تو شده كاهن و ديوانه نيستى و اينكه ميگويند محمّد شاعر است ما انتظار داريم حوادث روزگار او را هلاك نمايد و از دستش راحت شويم بگو منهم منتظر چنين روزى هستم كه خدا بر حسب وعده خود مرا بر شما ظفر دهد و من شما را بكشم يا ببخشم يا اسير كنم آيا اين طائفه قريش كه معروف بعقل و فطانت شدند عقلشان اين حكم را ميكند كه كسى مردّد باشد بين كاهن و ديوانه و شاعر در صورتى كه كاهن بايد عاقل و فطن باشد تا تسخير جنّ كند و شاعر بايد با ذوق و هوش و قريحه و سليقه و ذكاوت باشد و ديوانه فاقد عقل و همه چيز است چگونه ميشود معنون بآن دو يا مردّد بين آن سه گردد پس معلوم ميشود اينها قومى طاغى و ياغى با خدا و پيغمبرند عناد و لجاج و تعصّب بيجا وادارشان باين نسبتها نموده است و اينكه ميگويند قرآن را از پيش خود در آورده و نسبت بخدا ميدهد دروغ ميگويند خودشان هم اعتقاد به اين معنى ندارند براى آنكه زير بار حق نروند اين تهمت را بتو ميزنند اگر راست ميگويند اينها كه از فصحاء و بلغاء و ادباء معروف عربند يك قصّه يا مقاله مانند آن بياورند آيا آنها بدون خالق و مقدّر خلق و تقدير شده‌اند يا خودشان خودشان را خلق كرده‌اند يا آسمانها و زمين را آنها خلق كرده‌اند و ميدانند خالقى ندارد هيچيك از اينها نيست فقط آنستكه يقين ندارند كه خالق آسمانها و زمين و تمام موجودات آنها خداوند يگانه است لذا عبادت او را نميكنند آيا نزد آنها است منابع رزق و معادن علم و رحمت الهى كه بهر كس بخواهند بدهند و او را بمنصب رسالت و امامت برسانند يا آنكه آنها مسلّط بر امور عالمند كه بتوانند خودشان پيغمبر و امام براى خود تعيين كنند و خدا را ملزم بقبول آن نمايند كه ميگويند چرا خدا محمّد را بنبوّت اختيار فرمود و على را جانشين او قرار داد يا نردبانى دارند كه‌


جلد 5 صفحه 79

بوسيله آن بآسمان صعود نمايند و تكاليف و مقدّرات خودشان را از ملأ اعلى بپرسند كه ميگويند ما اصلا احتياج به پيغمبر و امام نداريم يا گوش دهند بوحى الهى كه بملائكه ميشود اگر چنين است آن شخص را كه بآسمان فرستاده‌اند براى شنيدن بايد بياورند با دليلى واضح كه رفته و شنيده و راست ميگويد اينها قابليّت و تمكّن اين امور را مسلّما ندارند چون بقدرى بى‌خردند كه ميگويند ملائكه دختران خدايند آيا سزاوار است عاقلى براى خلق پسران را بپسندد و اختيار كند و براى خدا دختران را اين نهايت سفاهت و بى‌عقلى آنها است چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه قريش قائل باين معنى بودند آيا كسانيكه به اين درجه بى‌عقل باشند ميتوانند عروج بآسمان نمايند و مطّلع از غيب اينعالم شوند و اخيرا به پيغمبر خود ميفرمايد آيا تو از آنها مزدى براى اداء رسالت تقاضا نمودى كه براى سنگينى آن غرامت و ضرر مالى از قبول رسالت تو اباء و امتناع دارند و احتمالات ديگرى هم در بين هست كه بيايد انشاء اللّه تعالى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَم‌ خُلِقُوا مِن‌ غَيرِ شَي‌ءٍ أَم‌ هُم‌ُ الخالِقُون‌َ (35)

آيا خلق‌ شده‌اند بدون‌ جهت‌ و مقصدي‌ ‌ يا ‌ اينكه‌ ‌آنها‌ خالق‌ ‌خود‌ بودند.

أَم‌ خُلِقُوا مِن‌ غَيرِ شَي‌ءٍ ‌يعني‌ خداوند ‌در‌ خلقت‌ ‌شما‌ غرض‌ و حكمتي‌ نداشته‌ ‌که‌ فقط بياييد ‌در‌ دنيا و بجان‌ يكديگر بيفتيد و زد و خورد كنيد و ‌هر‌ غلطي‌ بخواهيد

جلد 16 - صفحه 309

كنيد و برويد ‌اينکه‌ لغو و قبيح‌ و ظلم‌ ‌است‌ و محال‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌خدا‌ صادر شود و ميفرمايد: وَ ما خَلَقت‌ُ الجِن‌َّ وَ الإِنس‌َ إِلّا لِيَعبُدُون‌ِ ذاريات‌ آيه 56 و مي‌فرمايد:

أَ فَحَسِبتُم‌ أَنَّما خَلَقناكُم‌ عَبَثاً وَ أَنَّكُم‌ إِلَينا لا تُرجَعُون‌َ مؤمنون‌ آيه 117.

أَم‌ هُم‌ُ الخالِقُون‌َ منكر ‌خدا‌ هستيد و مي‌گوييد طبيعت‌ خودمان‌ اقتضاء كرده‌ ميآييم‌ و مي‌رويم‌ ‌که‌ دهري‌ مذهب‌ها و طبيعيّين‌ ‌اينکه‌ دعوا ‌را‌ دارند و مي‌گويند:

وَ قالُوا ما هِي‌َ إِلّا حَياتُنَا الدُّنيا نَمُوت‌ُ وَ نَحيا وَ ما يُهلِكُنا إِلَّا الدَّهرُ جاثيه‌ آيه 23.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 35)- راستی حرف حساب شما چیست؟! قرآن همچنان ادامه بحث استدلالی گذشته در برابر منکران قرآن و نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و قدرت پروردگار را با یازده سؤال پی در پی ادامه می‌دهد، نخست از مسأله آفرینش شروع کرده، می‌گوید: «یا آنها بی‌هیچ آفریده شده‌اند یا خود خالق خویشتند»؟! (أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ).

این عبارت کوتاه و فشرده در حقیقت اشاره به «برهان معروف علّیت» است که در فلسفه و کلام برای اثبات وجود خداوند آمده است، و آن این که عالمی که در آن زندگی می‌کنیم بدون شک حادث است زیرا دائما در حال تغییر است، و آنچه در حال تغییر و دگرگونی است در معرض حوادث است، و چیزی که در معرض حوادث است محال است قدیم و ازلی باشد.

اکنون این سؤال پیش می‌آید که اگر حادث است از سه حال بیرون نیست:

1- بدون علت به وجود آمده است.

2- خود علت خویشتن است.

3- این جهان مخلوق خداوند واجب الوجود است که هستیش از درون ذات پاک اوست.

باطل بودن دو احتمال نخست معلوم است، زیرا وجود معلول بدون علت محال است، و گر نه هر چیز در هر شرائطی باید به وجود آید، در حالی که چنین نیست.

احتمال دوم که چیزی خودش را به وجود آورد نیز محال است، زیرا مفهومش این است که قبل از وجودش موجود باشد، و این اجتماع نقیضین است.

بنابر این راهی جز قبول احتمال سوم یعنی خالقیت واجب الوجود

ج4، ص569

باقی نمی‌ماند.

نکات آیه

۱ - خداوند، خواهان تأمل و اندیشیدن انسان درباره نحوه پیدایش خود (أم خلقوا من غیر شىء) پرسش در آیه شریفه در حقیقت براى واداشته شدن انسان به اندیشه و تفکر صورت گرفته است.

۲ - پیدایش انسان، بدون هیچ علت و مبدأ پدیدآورنده، امرى محال و نامعقول است. (أم خلقوا من غیر شىء) «شىء» مى تواند کنایه از علت فاعلى باشد. بنابراین «من غیر شىء»; یعنى، بدون علت و عامل پدیدآورنده.

۳ - نیاز پدیده و شىء ممکن به علت پدید آورنده، امرى بدیهى و قابل فهم براى همگان (أم خلقوا من غیر شىء) از این که خداوند این مسأله را با پرسشى ساده و همراه با اعجاب و انکار مطرح کرده است; استفاده مى شود که شبهه در نیاز معلول به علت، براى عقل سلیم شگفت انگیز بوده و شک در امر بدیهى است.

۴ - نقش خود انسان در پیدایش و خلقت خویش، امرى محال و نامعقول است. (أم هم الخلقون) در آیه شریفه دو فرض مطرح شده است: ۱- این که پیدایش انسان بى علت باشد; ۲- این که انسانِ معدوم، در پیدایش خویش نقش داشته باشد که هر دوى آنها محال عقلى است. از این رو آیه شریفه با استفهام انکارى ادا شده است.

۵ - پیدایش موجودات، متکى به مبدئى بى نیاز و قائم به ذات است. (أم خلقوا من غیر شىء أم هم الخلقون) از مجموع آیه شریفه استفاده مى شود که پدیده، نیازمند به علتى است که آن علت، خود پدیده و وابسته به غیر نباشد; زیرا در غیر این صورت پرسش انکارى همچنان باقى خواهد بود (چگونه معلولى بى علت پدید آمده است).

۶ - خلقت انسان بدون هیچ هدف ارزشمند، امرى نامعقول است. (أم خلقوا من غیر شىء) برداشت یاد شده بدان احتمال است که واژه «شىء»، کنایه از غایت و هدف باشد.

۷ - هدفدارى خلقت انسان، مستلزم بعثت رسولان و هدایت آدمیان به سوى اهداف بایسته (أم خلقوا من غیر شىء) چنانچه عبارت «من غیر شىء» به معناى «من غیر غایة» باشد; از ارتباط مسأله هدفدارى خلقت انسان با آیات پیشین - که درباره حقانیت رسالت پیامبر(ص) و قرآن بود - مطلب بالا استفاده مى شود.

۸ - پندار باطل مشرکان، در امتیاز آنان بر دیگران و بى نیازى از هدایت و ارشاد * (أم خلقوا من غیر شىء) معناى «أم خلقوا من غیر شىء»، مى تواند این باشد که آیا مشرکان مکه، خود را تافته جدابافته اى در آفرینش مى بینند که دیگران نیاز به هدایت دارند و اینان بى نیازند؟! بر این مبنا تقدیر آیه شریفه چنین مى شود: «أم خلقوا من غیر شىء خلق منه غیرهم».

موضوعات مرتبط

  • انبیا: زمینه بعثت انبیا ۷
  • انسان: زمینه هدایت انسان ها ۷; فلسفه خلقت انسان ۶; منشأ خلقت انسان ۲، ۴; هدفدارى خلقت انسان ۶، ۷
  • برهان علیت :۲
  • تفکر: تفکر در خلقت انسان ۱; توصیه به تفکر ۱
  • خدا: توصیه هاى خدا ۱
  • مشرکان: برترى طلبى مشرکان ۸; بینش باطل مشرکان ۸; تکبر مشرکان ۸
  • موجودات: بداهت نیازمندى موجودات ۳; منشأ خلقت موجودات ۵
  • نظام علیت :۳

منابع