الطارق ١٤

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ مَا هُوَ بِالْهَزْلِ‌

ترجمه

و هرگز شوخی نیست!

|و آن بيهوده و شوخى نيست
و آن شوخى نيست.
و هرگز سخن هزل بیهوده نیست.
و آن هرگز شوخی نیست.
و سخن هزل نيست.
و هزل نیست‌
و سخنى بيهوده و شوخى نيست.
و سخن گزافه نبوده و شوخی نمی‌باشد. (بلکه جدّی و قطعی است و از آستانه‌ی باعظمت و محکمه‌ی دادگرانه‌ی الهی صادر شده است).
و آن (هرگز) شوخی نیست.
و نیست آن یاوه (شوخی)

It is no joke.
ترتیل:
ترجمه:
الطارق ١٣ آیه ١٤ الطارق ١٥
سوره : سوره الطارق
نزول : ١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْهَزْلِ»: یاوه و گزافه. شوخی و غیر جدّی.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ «11» وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ «12» إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ «13» وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ «14» إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً «15» وَ أَكِيدُ كَيْداً «16» فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً «17»


«1». تفسير برهان.

«2». نهج‌البلاغه، خطبه 224.

جلد 10 - صفحه 445

سوگند به آسمان باران‌زا. سوگند به زمين كه (براى خروج گياهان) برشكافته است. كه همانا اين قرآن سخنى است قاطع. و هزل و شوخى نيست. همانا كافران پيوسته نيرنگ مى‌كنند. و من نيز تدبير مى‌كنم. پس كافران را مهلت ده و اندك زمانى آنان را به خود واگذار.

نکته ها

«رجع» به معناى باران است، شايد به خاطر رجوع بخار آب به زمين به صورت باران.

«صدع» به معناى شكافته شدن زمين براى رويش گياهان است. «هزل» به معناى سخن بى‌محتوا است. «كيد» يعنى طرح و نقشه مخفيانه و غافلگيرانه.

«مهل» و «امهل» به يك معنا هستند و براى تأكيد در دو قالب آمده‌اند و هر دو به معناى مهلت دادن است. «رُوَيْداً» به معناى مهلت اندك است.

آسمان و زمين براى توليد گياه، نظير پدر و مادر براى تولد انسان هستند.

نزول باران و آمادگى زمين، بسترى براى رشد گياهان است. نزول قرآن و آمادگى انسان نيز زمينه براى رشد انسان‌هاست. نام قرآن در كنار نام باران آمده است.

براى زدودن شك، هم بايد منطقى سخن گفت و هم قاطع. سوگندهاى پى در پى خداوند، براى رفع هرگونه شك و ترديد از مخالفان و تقويت اعتقاد و باور مؤمنان است.

«لَقَوْلٌ فَصْلٌ» به جاى «لقول فاصل» يعنى قرآن، سراسر فصل است و ميان حق و باطل فاصله مى‌اندازد. نظير اينكه مى‌گوييم: فلانى شكر است، يعنى يك پارچه شيرينى است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: به زودى فتنه‌ها در ميان شما ظاهر خواهد شد. پرسيدند راه نجات چيست؟ فرمود: «كتاب الله فيه نبأ من قبلكم و خبر ما بعدكم و حكم ما بينكم هو الفصل» قرآن كه اخبار پيشينيان و آيندگان و داورى شما در آن است. آن كلامى است كه حق را از باطل جدا مى‌كند. در ادامه فرمودند: «و من ابتغى الهدى فى غيره اضله الله» هر كس هدايت را در غير قرآن جستجو كند، خداوند او را گمراه مى‌كند. «1»


«1». تفسير نمونه.

جلد 10 - صفحه 446

پیام ها

1- قيامت، روز بروز و ظهور افكار و كردار آدميان است. «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»

2- انگيزه‌ها وروحيات انسان، در قيامت او اثر دارند. «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»

3- قيامت، روز افشاى اسرار و شرمندگى است: «تُبْلَى السَّرائِرُ» و انسان نيز براى كتمان يا جبران گذشته خود نمى‌تواند كارى بكند. «فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ»

4- رجعت انسان در قيامت، همچون رجعت آب بخار شده دريا، از آسمان به زمين است. «عَلى‌ رَجْعِهِ لَقادِرٌ- وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ»

5- ارزش هر موجودى وابسته به آثار وبركات آن است. «ذاتِ الرَّجْعِ‌- ذاتِ الصَّدْعِ»

6- قرآن، فرقان و جداكننده حق از باطل است، نه رمان و غير واقعى. «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»

7- نيرنگ كفّار، دائمى، سخت و حتمى است، از آن غافل نشويد. «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً»

8- برخورد خداوند با انسان، متناسب با عمل اوست. اگر در راه خير قدم بردارد، خدا هدايتش مى‌كند: «جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ» «1» و اگر به دنبال كيد باشد، گرفتار كيد الهى مى‌شود. «يَكِيدُونَ كَيْداً وَ أَكِيدُ كَيْداً»

9- قرآن، ميزان تشخيص حق از باطل است. «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ»

10- كافران با خدا طرفند و تدبير خداوند سخت است. «يَكِيدُونَ كَيْداً وَ أَكِيدُ كَيْداً»

11- آنان مسلمانان را غافلگير مى‌كنند ما نيز آنان را غافلگير مى‌كنيم. يَكِيدُونَ‌ ... أَكِيدُ

12- در برخورد با دشمن، نه خود عجله كنيد و نه از خدا عجله بخواهيد. «فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ»

13- غفلت از دشمن هرگز، ولى مهلت دادن مانعى ندارد. «أَمْهِلْهُمْ» 14- سعه صدر، شرط لازم براى رهبرى است. «أَمْهِلْهُمْ»

15- مقدار مهلت به دشمن، به قدرى نباشد كه فرصت را از شما بگيرد. «رُوَيْداً»

«والحمد للّه ربّ العالمين»


«1». عنكبوت، 69.

جلد 10 - صفحه 448

سوره اعلى‌

اين سوره نوزده آيه دارد و در مكّه نازل شده است.

سوره‌هايى را كه با فرمان تسبيح خداوند آغاز مى‌شود، مسبّحات گويند و سوره اعلى، آخرين سوره از سور مسبّحات است.

نام سوره، برگرفته از آيه اول است كه خداوند را با وصفِ «اعلى» توصيف مى‌كند. مطالب سوره به دو بخش تقسيم مى‌شود كه بخش اول، خطاب به پيامبر گرامى اسلام و بخش دوم درباره مؤمنان و كافران و عوامل سعادت و شقاوت اين دو گروه است.

در روايات سفارش شده است كه در نماز عيد (فطر و قربان)، در ركعت اول سوره اعلى خوانده شود. «1»


«1». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 449

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ «14»

وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ‌: و نيست قرآن، بازى و باطل و سخريه و افسانه. پس حقّ وى آن است كه در صدور معظّم و در قلوب معزّز، و خواننده و شنونده آن بايد تأمل كند تا بداند كه اين كلام جليل الشّأن منزّه باشد از هزل.

در كتاب كافى و عياشى به اسناد خود از حضرت صادق عليه السّلام [روايت شده‌] در ذيل حديثى از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمايد: اذا


«1» مجمع البيان (چ 1403 هج) ج 5 ص 472.

جلد 14 - صفحه 151

التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن، فإنّه شافع مشفّع، و ما حل مصدّق، و من جعله أمامه قاده إلى الجنّة، و من جعله خلفه ساقه إلى النّار، و هو الدّليل يدلّ على خير سبيل، و هو كتاب فيه تفصيل و بيان و تحصيل، و هو الفصل ليس بالهزل، و له ظهر و بطن، فظاهره حكم، و باطنه علم، ظاهره انيق، و باطنه عميق ... فرمود هر گاه پوشيده شد بر شما فتنه‌ها مانند قطعه شب تاريك، بر شما باد تمسّك به قرآن، به درستى كه قرآن شفاعت كننده است كه شفاعتش مقبول و مجادلى است كه تصديق كرده شود. هر كه قرآن را پيشواى خود قرار دهد در متابعت، مى‌كشاند او را به بهشت. و هر كه پشت سر اندازد قرآن را به مخالفت و بى‌اعتنائى، مى‌راند او را به آتش جهنم. و قرآن دلالت كننده است به راه آنچه دين و دنيا و آخرت بندگان است. و قرآن كتابى است كه در آن است تفصيل هر چيزى و بيان هر حكمتى و حصول هر مطلبى. و قرآن جدا كننده حق باشد از باطل، هزل و شوخى و افسانه نيست. براى او ظاهرى و باطنى است، ظاهرش حكم و باطنش علم. ظاهرش انيق و باطنش عميق است ... «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ «1» وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ «2» النَّجْمُ الثَّاقِبُ «3» إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ «4»

فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ «5» خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ «6» يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ «7» إِنَّهُ عَلى‌ رَجْعِهِ لَقادِرٌ «8» يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ «9»

فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ «10» وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ «11» وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ «12» إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ «13» وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ «14»

إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً «15» وَ أَكِيدُ كَيْداً «16» فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً «17»

ترجمه‌

سوگند بآسمان‌

و آينده در شب و چه ميدانى تو چيست آينده در شب‌

آن ستاره درخشان است‌

نيست هيچ كسى مگر آنكه بر او نگهبانى است‌

پس بايد ببيند انسان از چه آفريده شد

آفريده شده از آب جهنده‌اى‌

كه بيرون ميآيد از پشت و استخوانهاى سينه‌

همانا آن آفريننده بر بر گرداندن او هر آينه توانا است‌

در روز كه آزموده شود اسرار نهانى‌

پس نيست مر او را هيچ نيرو و ياورى‌

سوگند بآسمان كه صاحب باز گشتن است‌

و بزمين كه صاحب شكافتن است‌

همانا آن هر آينه گفتارى است جدا كننده حق از باطل‌

و نيست آن بازيچه و شوخى‌

همانا آنان مكر مينمايند مكر نمودنى‌

و جزاى مكر ميدهم من جزا دادنى‌

پس مهلت ده كافران را و واگذار آنها را واگذاردن كمى.

تفسير

خداوند متعال قسم ياد فرموده بآسمان و آينده در شب و آشكار شونده در آن و ميفرمايد چه ميدانى تو اى پيغمبر مكرّم كه مراد از آينده در شب چيست چون طارق بر هر آينده در شب اطلاق ميشود و بيان فرموده كه مراد از آن ستاره درخشانى است كه نور آن از هفت آسمان گذشته بزمين ميرسد و قمّى ره نقل فرموده كه طارق ستاره درخشان زحل است كه در اعلى منازل آسمان جاى دارد و


جلد 5 صفحه 373

آن ستاره عذاب و قيامت است و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب مردى از يمن كه قائل بنحوست زحل بود فرمود نه چنين است آن ستاره امير المؤمنين عليه السّلام و ستاره اوصياء است و آن ستاره درخشانى است كه خداوند در قرآن آنرا وصف فرموده و ثاقب خوانده براى آنكه مطلع آن آسمان هفتم است و آن بنور خود آسمانها را شكافته تا در آسمان دنيا نور بخش شده و جواب قسم آنست كه فرموده نيست هيچ نفسى و شخصى مگر آنكه بر او حافظ و نگهبانى است از ملائكه كه حفظ ميكند او را از خطرات و آفات و لما بتخفيف نيز قرائت شده و بنابر اين كلمه ان مخفّفه از مثقّله است و لام فاصله و ما زائده است و بقرائت مشهوره ان نافيه و لمّا بمعناى الّا است چنانچه بيان شد پس بايد انسان فكر كند و ببيند كه از چه خلق شده از آب جهنده پستى كه بيرون ميآيد از ميان پشت مرد و استخوانهاى سينه زن و بداند خداوندى كه او را از آن حال باين حال رسانده و حفاظت و نگهدارى از او ميكند قادر است كه دو مرتبه او را زنده نمايد و بمقامات بالاترى برساند و براى اين او را خلق فرموده و حفظ ميفرمايد نه براى آنكه چند روز زندگانى مشوب بآلام و اسقام نموده و نيست و نابود گردد پس بايد خود را قابل نمايد از براى نيل بآن مقام بدستوريكه خداوند بتوسط انبياء عظام و اوصياء كرام خود باو داده است و آن روز كه بنده در آن بكمال لايق خود ميرسد روزى است كه سرائر و ضمائر و اعمال خوب و بد او آشكار و از يكديگر ممتاز ميگردد باختبار چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پرسيدند آن سرائرى كه خداوند اختبار ميفرمايد بندگان را بآن در قيامت چيست فرمود سرائر شما اعمالتان است از نماز و روزه و زكوة و وضو و غسل و هر واجبى چون اعمال تمامى اسرار خفيّه است پس اگر بخواهد مرد با آنكه نماز نخوانده باشد ميگويد خوانده‌ام و اگر وضو نگرفته باشد ميگويد گرفته‌ام و ظاهرا سرائر اعمّ از عقائد و اخلاق و اعمال باشد و در روايت بيان افراد خفيّه شده تا تصوّر نشود كه مخصوص بعقائد و اخلاق است كه در باطن وجود دارد و احيانا بآثار كشف ميشود پس نيست براى انسان در آن روز نيرو و ياورى و قمّى ره نقل نموده كه نيست براى او قوّتى كه تقويت پيدا كند بآن بر


جلد 5 صفحه 374

خالق خود و نه ياورى كه يارى كند او را و مانع شود از اراده خدا اگر بخواهد عذاب كند او را و نيز خداوند قسم ياد فرموده بآسمان كه داراى گردش و رجوع در هر دور است بمبدء حركت خود چنانچه گفته‌اند كواكب سبع سيّاره متحرّكند بحركت افلاكشان و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آسمان داراى باران است و گفته شده باران را رجع خوانده‌اند براى آنكه خداوند رجوع ميدهد آنرا در وقتى بعد از وقتى و نيز قسم ياد فرموده بزمين كه واجد شكافتن و بيرون آوردن روئيدنيها و چشمه‌ها است و جواب قسم آنست كه قرآن كلام فارق بين حق و باطل است به بيان هر يك از آن دو چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و جدّى است بازيچه و شوخى نيست كفار مكّه و قريش مكر و حيله مينمايند با تمام قواء براى خاموش نمودن نور آن و باطل نمودن سعى تو منهم در مقابل آنها كارى ميكنم كه مكر و حيله آنها باطل شود و شبيه باشد بكار آنها چون آنها را مهلت ميدهم و در ناز و نعمت ميپرورانم تا هر چه از دستشان بر آيد بكنند و استحقاقشان كامل گردد پس ناگهان آنها را ميگيرم و بانتقام كامل ميرسانم اى پيغمبر محترم تو هم بآنها مهلت بده و با آنها مدارا كن و در صدد انتقام كشيدن از آنها مباش و تعجيل در امر منما مهلت ده آنانرا مهلت كمى و قمّى ره نقل فرموده كه واگذار آنها را كمى و گفته شده خداوند خواسته كلام مؤكّد باشد و لفظ تكرار نشود لذا مهّلهم را به امهلهم تأكيد فرموده كه آن از باب تفعيل و اين از باب افعال است و اينكه مهلت موصوف بكمى شده براى آنست كه چيزيكه محقّق الوقوع است كه عذاب آخرت باشد نزديك است و فاصله‌اش كم است و بنظر حقير براى مزيد تهديد وعده عذاب و انتقام نزديك بآنها داده يا در دم مرگ و بعد از آن بعذابهاى گوناگون برزخى يا در زمان حيات بقتل و ذلّت و اسارت در فتوحات اسلامى و ظاهرا قلّت مستفاد از رويدا باعتبار آنست كه مصغّر ارواد بمعناى امهال است گويند أرودا روادا يعنى أمهل امهالا و وعده عذاب مستفاد از امر بمهلت دادن در زمان كم است يعنى من بزودى انتقام از آنها خواهم كشيد در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائتش در نمازهاى واجب خود سوره و السّماء و الطّارق باشد از براى او است در نزد خداوند روز قيامت جاه و منزلت و باشد از رفقاء انبياء و اصحاب ايشان در بهشت‌


جلد 5 صفحه 375

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما هُوَ بِالهَزل‌ِ «14»

و نيست‌ ‌او‌ ياوه‌ گويي‌. نظر ‌به‌ اينكه‌ كفار مثل‌ يهود و نصاري‌ و مشركين‌ نسبتهاي‌ زشتي‌ بقرآن‌ دادند گاهي‌ گفتند: افتراء ‌است‌ ‌که‌ العياذ پيغمبر بخدا افترا زده‌. گاهي‌ گفتند: ‌از‌ ديگران‌ فرا گرفته‌ گاهي‌ گفتند: زخرف‌ ‌است‌ خداوند ‌با‌ قسم‌ و تأكيد زياد ميفرمايد ‌که‌: قول‌ فصل‌ ‌است‌ و هزل‌ نيست‌، ‌با‌ اينكه‌ قرآن‌ بنفسه‌ و بتنهايي‌ اثبات‌ ميكند ‌که‌ ‌از‌ جانب‌ حق‌ ‌است‌ زيرا فرياد ميزند ‌که‌ ‌اگر‌ تمام‌ جن‌ و انس‌ جمع‌ شوند نميتوانند مثل‌ ‌من‌ بياورند بلكه‌ مثل‌ ده‌ سوره‌ بلكه‌ مثل‌ يك‌ سوره‌ ‌که‌ مكرر تذكر داده‌ايم‌ بلكه‌ ‌در‌ مجلد اول‌ ‌اينکه‌ تفسير ‌در‌ باب‌ مقدمات‌ جهات‌ معجز بودن‌ قرآن‌ ‌را‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ ‌که‌ مجرد فصاحت‌ و بلاغت‌ نيست‌ بلكه‌: «يهدي‌ للتي‌ هي‌ أقوم‌» بلكه‌ ثقل‌ اكبر ‌است‌، بلكه‌ هزارها ‌از‌ توسلات‌ بقرآن‌ چه‌ آثار غريبه‌ مشاهده‌ ‌شده‌ ‌حتي‌ ‌از‌ استخاره‌ باو ‌که‌ يك‌ كتاب‌ كافي‌ نيست‌ ‌براي‌ شماره ‌آنها‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 14)- سخنی است جدی «و هرگز شوخی نیست»! (و ما هو بالهزل).

در حقیقت این دو سوگند اشاره‌ای است به احیای زمینهای مرده به وسیله باران که قرآن بارها آن را به عنوان دلیلی بر مسأله رستاخیز ذکر کرده است، مانند آیه 11 سوره ق که می‌فرماید: «ما به وسیله باران سرزمین مرده‌ای را زنده کردیم، خروج

ج5، ص467

و قیام شما در قیامت نیز همین گونه است»!

نکات آیه

۱ - ساحت قرآن و آیات معاد، از بذله گویى و سخنان سست و بى پایه، مبرّا است. (و ما هو بالهزل) «هَزْل» و «هُزال» از یک ریشه اند و بر ضعف و سستى دلالت دارند. «هَزل» نقطه مقابل «جِدّ» و «هُزال» نقطه مقابل «فربهى» است. (مقاییس اللغة)

۲ - منکران معاد، آیات مربوط به آن را، عارى از حقیقت پنداشته و شوخى قلمداد مى کردند. (و ما هو بالهزل) هدف از توصیف قرآن به دورى از مزخرفات و مهملات، بیان اوصاف قرآن نیست; زیرا در توصیف چیزى، به بیان حداقل کمال آن بسنده نمى شود. بنابراین مراد، نفى پندار مخالفان است.

موضوعات مرتبط

  • قرآن: تنزیه قرآن ۱; قرآن و لغو ۱
  • معاد: استهزاهاى مکذبان معاد ۲; استهزاى معاد ۲; بینش مکذبان معاد ۲

منابع