الصافات ١٤٧

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ أَرْسَلْنَاهُ‌ إِلَى‌ مِائَةِ أَلْفٍ‌ أَوْ يَزِيدُونَ‌

ترجمه

و او را به سوی جمعیّت یکصد هزار نفری -یا بیشتر- فرستادیم!

و او را به سوى صد هزار نفر يا بيشتر [به پيامبرى‌] فرستاديم
و او را به سوى يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم.
و او را بر قومی بالغ بر صد هزار یا افزون (به رسالت) فرستادیم.
و او را به سوی [قومی] یکصد هزار نفر [ی] یا بیشتر فرستادیم.
و او را به رسالت بر صد هزار كس و بيشتر فرستاديم.
و [سرانجام‌] او را به سوی صدهزار نفر یا بیشتر [به رسالت‌] فرستادیم‌
و او را به سوى صد هزار يا بيشتر- مردم نينوا- فرستاديم- يعنى دو باره پس از بيرون آمدن از شكم ماهى-.
(یونس کم‌کم بهبودی یافت) و او را به سوی جمعیّت یک صد هزار نفری یا بیشتر فرستادیم (تا ایشان را به ایمان آوردن و توبه کردن از بدیها و انجام نیکیها دعوت کند).
و او را سوی یکصدهزار (نفر) یا بیشتر (به رسالت) فرستادیم.
و فرستادیمش بسوی صد هزار تن بلکه می‌افزودند

Then We sent him to a hundred thousand, or more.
ترتیل:
ترجمه:
الصافات ١٤٦ آیه ١٤٧ الصافات ١٤٨
سوره : سوره الصافات
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مِائَةِ أَلْفٍ»: صد هزار، مراد قوم خودش است (نگا: یونس / ). «أَوْ»: بلکه. یا. عربها چنین حرفی را برای تأکید مطلب پیشین به کار می‌برند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ «145» وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ «146» وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ «147»

پس او را در حالى كه بيمار بود به زمين خشكى افكنديم. و بر او بته‌اى از كدو رويانديم. و او را (پس از بهبودى) به سوى يكصد هزار نفر بلكه يا بيش‌تر فرستاديم.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (147)

وَ أَرْسَلْناهُ‌: و فرستاديم يونس را ديگر بار، إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ‌: بسوى صد هزار


«1» منهج الصادقين، ج 8، ص 22.

«2» بحار الانوار ج 14 ص 406، بنقل از مجمع البيان.

جلد 11 - صفحه 161

نفر، يعنى فرموديم كه مخيرى در رفتن بسوى اين گروه، أَوْ يَزِيدُونَ‌: يا بسوى جماعتى كه زياده‌اند از آن. اين كلام اشاره است به كثرت عدد ايشان در رأى العين، يعنى ايشان در بسيارى عدد بر وجهى بودند كه چون ناظر در كثرت ايشان نظر مى‌كرد مى‌گفت. صد هزارند يا زيادتر، و در عدد آنها تا صد و هفتاد هزار گفته‌اند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (133) إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (134) إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ (135) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (136) وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ (137)

وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (138) وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (140) فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ (142)

فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (143) لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ (145) وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ (146) وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (147)

فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى‌ حِينٍ (148)

ترجمه‌

و همانا لوط از پيمبران است‌

هنگاميكه نجات داديم او و اهلش را همگى‌

مگر پيرزنى را در بازماندگان‌

پس هلاك كرديم ديگران را

و همانا شما ميگذريد بر آنها با آنكه هستيد صبح‌كنندگان‌

و بشب آيا پس در نمى‌يابيد بعقل‌

و همانا يونس از پيمبرانست‌

هنگاميكه گريخت بسوى كشتى مملوّ

پس قرعه زد پس شد


جلد 4 صفحه 448

از قرعه بنام افتادگان‌

پس فرو بردش ماهى و او بود ملامت كننده خود

پس اگر نه اينكه او بود از تسبيح كنندگان‌

هر آينه ميماند در شكمش تا روزى كه برانگيخته ميشوند

پس انداختيم او را بزمينى بى‌گياه با آنكه او بيمار بود

و رويانديم بر سر او درختى از كدو

و فرستاديم او را بسوى صد هزار نفر يا زياده مى‌بودند

پس ايمان آوردند پس بهره‌مند نموديم ايشانرا تا زمان مرگ.

تفسير

خداوند متعال متذكر شده قصّه حضرت لوط و نجات او و خانواده‌اش جز زن پيرش را كه باقى ماند در عذاب و هلاك شد با ساير اهل سدوم بنحو اجمال چون تفصيل آن در سور سابقه ذكر شده و گوشزد فرموده اهل مكّه را كه در مسافرت بشام همه ساله بر آنديار عبور مينمايند صبح و شام و مى‌بينند آثار باقيه آنشهر ويران را و تعقّل نميكنند تا متنبّه شوند كه در اثر معصيت خدا باين بلا گرفتار شدند و از روايتى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده استفاده ميشود كه مراد مرور بر احوال آنها است در قرآن چون قرائت نمايند آنرا صبح و شام و در هر حال تعجّب از عدم تعقل و عبرت آنها است از آنچه مى‌بينند و مى‌شنوند و فرموده كه حضرت يونس بن متّى كه شرح حال او در سوره خودش گذشت از پيغمبران مرسل بود و از قوم خودش مانند غلامى كه از مولاى خود بگريزد بدون اذن خدا گريخت و رفت بجانب كشتى مملوّ از متاع و مسافر و نشست در آن تا وسط دريا كه كشتى از رفتار بازماند و كشتيبانان گفتند هر وقت بنده‌اى از مولاى خود گريخته باشد اين پيش‌آمد براى كشتى ما روى ميدهد و بنا شد قرعه بكشند بنام هر كس بيايد او را در دريا بيندازند تا سايرين از خطر مرگ ايمن شوند و حضرت يونس داخل شد در كسانيكه قرعه بنام آنها كشيده ميشد و بنام او درآمد و چون آثار صلاح و تقوى از سيماى او ظاهر بود قرعه را تكرار نمودند تا سه مرتبه و در هر سه بار نام او بيرون آمد و حضرت متوجه بلب كشتى شد ديد ماهى بزرگى سر از آب بيرون آورده و دهانش را گشوده خود را بدهان او انداخت چنانچه در فقيه از امام باقر عليه السّلام نقل نموده پس آن ماهى او را مانند لقمه‌اى فرو برد و بلع كرد و او مورد ملامت مردم گرديد يا خود را ملامت نمود بر ترك اولائى كه از او صادر شد كه بى‌دستور الهى از ميان قوم خود بيرون رفته بود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون كشتى‌


جلد 4 صفحه 449

بوسط دريا رسيد خدا ماهى بزرگيرا فرستاد جلو كشتى را گرفت يونس باو نظر نمود از آن ترسيد خود را بآخر كشتى برد ماهى هم متوجه بجانب او گرديد و دور زد و دهانش را بروى او باز كرد و اهل كشتى گفتند در ميان ما گنه‌كارى است پس قرعه كشيدند و بنام يونس درآمد و او را در دريا انداختند و ماهى او را بلع نمود و در آب روان گرديد و نقل نموده‌اند كه خداوند بماهى وحى فرمود كه من شكم تو را زندان او قرار دادم نه او را خوراك تو بايد او را محفوظ بدارى يعنى قوّه هضم را از اندرون او سلب فرمود بقدرى كه آنحضرت در شكم ماهى سالم ماند تا سه روز كه در آن مدت مشغول بذكر خدا بود بنحويكه در سوره انبياء گذشت و اگر نبود اشتغال او بذكر و تسبيح خدا درنگ مينمود در شكم ماهى تا روز قيامت و بعد از سه روز خداوند بآنماهى امر فرمود كه او را بزمين بيگياهى بيندازد و انداخت و خداوند بر سر او سايبانى از درخت كدوئى رويانيد براى آنكه پوستش رقيق و بدنش ضعيف و مريض شده بود و چون قوى و سالم گرديد آندرخت خشك شد و او بزحمت افتاد و متأثر و ملول گرديد و بخدا از خشك شدن آندرخت شكايت نمود و خداوند جواب فرمود تو از خشك شدن درختى كه نكاشتى و آب ندادى و ديگر احتياج بآن ندارى چون خوب شدى غمگين ميشوى و محزون نميشوى براى اهل نينوا كه بيش از يكصد هزار نفرند و ميخواهى عذاب بر آنها نازل شود آنها ايمان آوردند و پرهيزكار شدند پس بر گرد بسوى ايشان و آنحضرت مراجعت فرمود و اهل نينوا بعد از معرفت بحال او مقدمش را گرامى داشتند و ايمان آوردند بخوبى و بخوشى زيستند تا باجل خود از دنيا رفتند چنانچه اين معانى از روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام استفاده ميشود و يقطين در لغت اشجار بى‌ساق كم دوام را گويند مانند كدو كه اينجا اراده شده است و كلمه او در او يزيدون محتمل است بمعناى واو باشد چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه و يزيدون قرائت فرموده است و در بعضى از روايات تصريح بزياده سى هزار شده و محتمل است بمعناى بل باشد و محتمل است براى ابهام باشد يعنى لازم نيست دانسته شود عدد آنها تحقيقا همين‌قدر كه بدانند زياد بودند كافى است و محتمل است براى تخيير باشد يعنى كسيكه آنها را از دور ميديد ميتوانست بصد هزار يا بيشتر تخمين بزند يا


جلد 4 صفحه 450

اگر اطفال را حساب نكنند چون پيغمبر بر آنها مبعوث نميشود صد هزار بودند و الّا بيشتر چون آنها هم به تبع بزرگترهاشان از اهل ايمان حساب ميشوند و در هر حال عدد آنها در علم الهى معيّن بود و ترديدى در آن مقام نبوده و نيست و اللّه تعالى اعلم بمراده.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَرسَلناه‌ُ إِلي‌ مِائَةِ أَلف‌ٍ أَو يَزِيدُون‌َ (147)

‌پس‌ فرستاديم‌ ‌او‌ ‌را‌ بسوي‌ صد هزار ‌ يا ‌

جلد 15 - صفحه 194

زيادتر ‌از‌ صد هزار.

‌اينکه‌ ترديد نيست‌ ‌که‌ العياذ خداوند شك‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ صد هزار بودند ‌ يا ‌ زيادتر بلكه‌ مراد دو تقدير ‌است‌ ابتداء ‌که‌ يونس‌ آمد ‌براي‌ ‌آنها‌ صد هزار بودند بدون‌ كم‌ و بيش‌ و ‌در‌ مدتي‌ ‌که‌ يونس‌ ميانه ‌آنها‌ ‌بود‌ اينها زايش‌ كردند سي‌ هزار و ‌آنها‌ ‌هم‌ ايمان‌ آوردند ‌که‌ مجموعا ‌از‌ ابتداء ورود يونس‌ ميانه ‌آنها‌ ‌تا‌ زمان‌ رحلت‌ يونس‌ صد و سي‌ هزار شدند و ‌لو‌ ‌در‌ اثناء ‌اينکه‌ مدت‌ ‌هم‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌از‌ دنيا رفته‌ بودند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 147)- «یونس» را در اینجا رها می‌کنیم و به سراغ قومش می‌رویم.

هنگامی که یونس با حالت خشم و غضب قوم را رها کرد، و مقدمات خشم الهی نیز بر آنها ظاهر شد، تکان سختی خوردند و به خود آمدند، اطراف عالم و دانشمندی را که در میان آنها بود گرفتند، و با رهبری او در مقام توبه برآمدند، گریه سر دادند و مخلصانه از گناهان خویش و تقصیراتی که در باره پیامبر خدا یونس داشتند توبه کردند.

در اینجا پرده‌های عذاب کنار رفت و حادثه بر کوهها ریخت، و جمعیت

ج4، ص163

مؤمن توبه کار به لطف الهی نجات یافتند.

هنگامی که یونس بعد از این ماجرا به سراغ قومش آمد. در تعجب فرو رفت که چگونه آنها در روز هجرتش همه بت پرست بودند ولی اکنون همه موحد خدا پرست شده‌اند؟

قرآن در اینجا می‌گوید: «و او را به سوی جمعیّت یکصد هزار نفری- یا بیشتر- فرستادیم»! (وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ).

نکات آیه

۱ - یونس(ع)، پس از نجات از شکم ماهى، مجدداً از سوى خداوند مأمور ادامه رسالت خود در میان قومش گردید. (فنبذنه بالعراء ... و أرسلنه إلى مائة ألف)

۲ - جمعیت قوم یونس، بیش از یک صدهزار نفر بود. (و أرسلنه إلى مائة ألف أو یزیدون)

۳ - پیامبران، مأمور به ادامه رسالت خود در میان مردم تا پایان عمر، بدون ایجاد هیچ وقفه اى در این امر خطیر (و أرسلنه إلى مائة ألف أو یزیدون) فرستاده شدن یونس(ع) به سوى قوم خود، براى دعوت آنان به ایمان - پس از گریختن او از میان آنان و ترک دعوت ایشان - مى تواند گویاى برداشت بالا باشد.

روایات و احادیث

۴ - «عن أبى عبداللّه(ع) الأنبیاء و المرسلون على أربع طبقات ... و نبىّ یرى فى منامه و یسمع الصوت و یعاین الملک و قد أرسل إلى طائفة قلّوا أو کثروا کیونس. قال اللّه لیونس «و أرسلناه إلى مائة ألف أو یزیدون»...;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده که: پیامبران و رسولان بر چهار طبقه اند ... و پیامبرى است که در خواب مى بیند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بیند و به سوى گروهى از مردم - خواه کم یا زیاد - فرستاده مى شود، مانند یونس که خدا درباره اش مى فرماید: «و أرسلناه إلى مائة ألف أو یزیدون»...».

موضوعات مرتبط

  • اعداد: عددصدهزار ۲
  • انبیا: تداوم رسالت انبیا ۳
  • قوم یونس: تاریخ قوم یونس ۲; جمعیت قوم یونس ۲
  • یونس(ع): آثار تسبیح یونس(ع) ۴; آثار دعاى یونس(ع) ۴; تداوم رسالت یونس(ع) ۱; زمینه نجات یونس(ع) ۴; سایبان یونس(ع) ۴; غذاى یونس(ع) ۴; قصه یونس(ع) ۱، ۴; نبوت یونس(ع) ۵; نجات یونس(ع) ۱; یونس(ع) در شکم ماهى ۴

منابع

  1. کافى، ج ۱، ص ۱۷۴، ح ۱; نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۳۸- ، ح ۱۲۱.