الشورى ٢١

از الکتاب
کپی متن آیه
أَمْ‌ لَهُمْ‌ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ‌ مِنَ‌ الدِّينِ‌ مَا لَمْ‌ يَأْذَنْ‌ بِهِ‌ اللَّهُ‌ وَ لَوْ لاَ کَلِمَةُ الْفَصْلِ‌ لَقُضِيَ‌ بَيْنَهُمْ‌ وَ إِنَ‌ الظَّالِمِينَ‌ لَهُمْ‌ عَذَابٌ‌ أَلِيمٌ‌

ترجمه

آیا معبودانی دارند که بی‌اذن خداوند آیینی برای آنها ساخته‌اند؟! اگر مهلت معیّنی برای آنها نبود، در میانشان داوری می‌شد (و دستور عذاب صادر می‌گشت) و برای ظالمان عذاب دردناکی است!

|آيا براى آنها معبودهايى است كه برايشان از دين چيزى را كه خدا بدان رخصت نداده تشريع كرده‌اند؟ و اگر نبود آن سخن قطعى [مهلت‌] مسلما ميان آنها [به هلاكت‌] حكم مى‌شد و البته براى ظالمان عذابى دردناك است
آيا براى آنان شريكانى است كه در آنچه خدا بدان اجازه نداده، برايشان بنياد آيينى نهاده‌اند؟ و اگر فرمان قاطع [در باره تأخير عذاب در كار] نبود مسلماً ميانشان داورى مى‌شد؛ و براى ستمكاران شكنجه‌اى پر درد است.
آیا خدایان باطل مشرکان بر آنها شرع و احکامی که خدا اجازه نفرموده جعل کرده‌اند؟ و اگر کلمه فصل (یعنی حکم تأخیر عذاب) نبود میان آنها (به هلاکت) حکم می‌شد، و ستمکاران را البته (روزی) عذاب دردناک خواهد بود.
آیا مشرکان و کافران معبودانی دارند که بی اذن خدا آیینی را برای آنان پایه گذاری کرده اند؟ [در صورتی که پایه گذاری آیین، حق ویژه خداست و کسی را نرسد که از نزد خود آیینی بسازد] اگر فرمان قاطعانه خدا بر مهلت یافتنشان نبود، مسلماً میانشان [به نابودی و هلاکت] حکم می شد؛ و بی تردید برای ستمکاران عذابی دردناک خواهد بود.
آيا مشركان را بتانى است كه آيينى برايشان آورده‌اند كه خدا رخصت آن را نداده است؟ و اگر قصد تاخير عذابشان نبود، كارشان به پايان آمده بود و ستمكاران را عذابى است دردآور.
یا مگر برای آنان شریکان [/معبودان ناحق‌] ی است که برای آنان احکامی دینی مقرر داشته است که خداوند آن را اجازه نداده است؟ و اگر حکم فیصله‌بخش [پیشین‌] نبود، در میان آنان داوری می‌شد، و برای ستمکاران [مشرک‌] عذابی دردناک [در پیش‌] است‌
يا مگر آنان- مشركان- را انبازانى است- بتان يا شياطين كه شريك خدا مى‌پنداشتند- كه از دين آنچه را كه خداى بدان رخصت نداده است برايشان بنهاده اند؟ و اگر نبود آن سخن پايانى- فيصله‌دهنده- [در تأخير كيفرشان‌]، هر آينه ميانشان حكم كرده مى‌شد- عذابشان مى‌آمد-، و همانا ستمكاران را عذابى است دردناك.
شاید آنان انبازها و معبودهائی دارند که برای ایشان دینی را پدید آورده‌اند که خدا بدان اجازه نداده است (و از آن بی‌خبر است؟) اگر این سخنِ قاطعانه و داورانه (ی خدا، مبنی بر مهلت کافران و تأخیر قیامت تا وقت معیّن آن) نبود، میانشان (با اهلاک کافران و ابقاء مؤمنان) داوری می‌گردید (و دستور عذاب دنیوی یا اخروی صادر می‌گشت و مجالی به کافران نمی‌داد. در عین حال آنان نباید این حقیقت را فراموش کنند که) قطعاً ستمگران عذاب دردناکی دارند.
یا برای آنان شریکانی است که در آنچه خدا بدان اجازه نداده، برایشان راهی از (آن) دین گشودند؟ و اگر کلمه‌ی (ربّانی.) جداسازی (درباره‌ی جدایی رستاخیز از دنیا) نبود، بی‌گمان (در همین دنیا) میانشان (عملاً) داوری می‌شد. و برای ستمکاران شکنجه‌ای پر درد است.
یا ایشان را است شریکانی در دین بستند برای ایشان از آئین آنچه فرمان نداد بدان خدا و اگر نبود سرنوشت جداکننده هر آینه داوری می‌شد میان ایشان و همانا ستمگران را است عذابی دردناک‌

Or is it that they have partners who litigate for them religious laws never authorized by Allah? Were it not for the conclusive decision, it would have been settled between them. The wicked will have a painful punishment.
ترتیل:
ترجمه:
الشورى ٢٠ آیه ٢١ الشورى ٢٢
سوره : سوره الشورى
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَمْ»: آیا. شاید که. بلکه (نگا: بقره / «شَرَعُوا»: قانونگذاری کرده‌اند. پی افکنده‌اند. پدید آورده‌اند. «الْفَصْلِ»: حکم کردن. فیصله دادن. جدا کردن حق از باطل. مراد همان چیزی است که در آیه همین سوره از آن سخن رفته است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «21»

آيا خدايانِ باطلِ مشركان، احكامى از دين كه خداوند به آن اذن نداده براى مشركان قرار داده‌اند و اگر فرمان قطعى (خداوند مبنى بر مهلت دادن به منحرفان) نبود قطعاً ميان مشركان (به هلاكت) حكم مى‌شد و همانا ستمكاران برايشان عذابى دردناك است.

نکته ها

امام على عليه السلام به فرزندش مى‌فرمايد: «لو كان لربك شريك لأتتك رسله» «1» اگر پروردگارت شريكى مى‌داشت پيامبرانى از جانب او نزد تو مى‌آمدند. اين آيه همان معنا را مى‌فرمايد: آيا شركايى كه براى خدا مى‌پنداريد مكتب و آيينى به شما عرضه كرده‌اند؟

امام زين العابدين عليه السلام درباره‌ى مهلت‌هاى الهى مى‌فرمايد: «كان جزائى منك فى اول ما عصيتك النار» «2» خدايا كيفر من در اولين معصيت دوزخ بود (ولى تو به من مهلت دادى).

پیام ها

1- انسان نيازمند قانون است و اين نياز را خدا مى‌تواند برآورده سازد، نه ديگران.

«أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ»

2- شريعت بر حقّ تنها با اذن الهى محقق مى‌شود و بدون اذن او هيچ چيز جنبه‌


«1». نهج‌البلاغه، نامه 31.

«2». صحيفه سجّاديه، دعاى 16.

جلد 8 - صفحه 392

شرعى و الهى ندارد. «ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ»

3- بدعت در دين و تشريع قوانين خارج از اذن خدا شرك به اوست. «شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ»

4- سنّت قطعى خداوند آن است كه همه‌ى مردم مهلتى براى نشان دادن جوهره خود داشته باشند. «وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ»

5- مهلت دادن به منحرفين يك لطف الهى است تا شايد به فكر توبه يا ايمان بيفتند و اگر اين لطف نبود انسان با اولين گناه خود به كيفر نابودى مى‌رسيد.

«لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ»

6- شرك ظلم است و مشرك ظالم. أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ ... إِنَّ الظَّالِمِينَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «21»

أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ: بلكه آيا كافران را شريكانند، يعنى البته مر ايشان را شياطين‌اند كه در انواع معاصى شريك ايشانند، شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ‌: وضع كرده‌اند براى ايشان، يعنى آراسته‌اند در قلوب ايشان از كيش باطل و راه ضلالت، ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ‌: آنچه اذن نداده و نفرموده به آن خداى تعالى از


«1» نور الثقلين، ج 4، ص 569 حديث 53.

«2» برهان، ج 4، ص 121، حديث 3.

بحار الانوار، ج 72، باب 95، حديث 8، ص 63 به نقل از تفسير قمى.

«3» ديوان منسوب به امير المؤمنين عليه السّلام- چاپ سنگى 1277 قمرى (شماره صفحه ندارد)

جلد 11 - صفحه 415

شرك و انكار بعث و عمل براى دنيا و تحريم بعض اشياء. وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ‌:

و اگر نبودى سخن حق كه آن قضاى سابق است به تأخير مكافات، يا سبق وعده بودى به آنكه فصل و حكم به حق ميان ايشان روز قيامت است، لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ‌:

هر آينه حكم كرده شدى ميان كافر و مؤمن به آنكه هر يك جزا يافتى. وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ‌: و بدرستى كه ستمكاران به شرك و عناد، لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‌: مر ايشان راست عذابى دردناك روز قيامت كه غير منقطع باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «21» تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ «22» ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‌ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ «23» أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى‌ قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «24» وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ «25»

ترجمه‌

آيا براى آنها شريكهائى است كه آئين نهادند براى آنها از دين چيزى را كه اذن نداد بآن خدا و اگر نبود وعده فصل خصومت در قيامت هر آينه حكم شده بود ميانشان و همانا ستمكاران براى آنان عذابى است دردناك‌

ميبينى ستمكاران را ترسندگان از آنچه كسب كردند و آن واقع شونده است بر آنها و آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته در مرغزارهاى خرمى از بهشت‌ها باشند براى ايشان است آنچه ميخواهند نزد پروردگارشان اين است آن تفضل بزرگ‌

آنست آنچه مژده ميدهد خدا بندگانش را آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته بگو نمى‌خواهم از شما بر آن مزدى مگر دوستى در باره نزديكانم را و هر كه كسب كند خوبى را مى‌افزائيم براى او در آن خوبى خوبى را همانا خداوند آمرزنده شكرپذير است‌

يا آنكه ميگويند بست بر خدا دروغى را پس اگر بخواهد خدا مهر مينهد بر دلت و محو ميكند خدا باطل را و ثابت ميگرداند حق را بسخنان خود همانا او است دانا بآنچه در سينه‌ها است‌

و او است آنكه مى‌پذيرد توبه را از بندگانش و مى‌گذرد از بديها و ميداند آنچه را بجا مى‌آوريد.

تفسير

خداوند متعال بعد از بيان مبناى دين اسلام كه كتاب خدا و ميزان عدل الهى است ميفرمايد كه آيا اين كفار شريك‌هائى در عقايد و اعمال دارند كه براى آنان دينى بدون دستور الهى وضع نمودند يا بت‌ها كه اينها آنها را شريك خدا قرار دادند بچنين امرى اقدام نمودند در هر حال اگر مقدّر نشده بود فصل‌


جلد 4 صفحه 578

خصومت بين بندگان بحكم خدا در قيامت و وعده تأخير عذاب هر آينه حكم ميفرمود بين آنها و اهل حق بعذاب دنيا ولى عذاب اليم ستمكاران بخلق بخصوص انبيا و اوليا در آخرت مسلّم است خود آنها را هم مى‌بيند بينا كه از اعمال بدشان ترس دارند و البته نتيجه بد آن بآنها و اصل خواهد شد ولى اهل ايمان و اعمال صالحه در قطعات خرّم و مرغزارهاى با صفاى بهشت‌هاى عنبر سرشت مهيّا و آماده شده است براى ايشان آنچه را بخواهند از مأكول و مشروب و ملبوس و منكوح و منظور و مسموع در ظلّ لطف الهى و مهمانخانه حضرت احديّت كه بساط قرب و منزلت است و اين مزيّت بزرگ ابدى و فضيلت عظيم سرمدى است آن مزيّت و فضيلتى كه خداوند بندگان خوب خود را بشارت بآن داده است و بگو اى پيغمبر من براى هدايت نمودن شما را باين نعمت و رساندن شما را باين منزلت اجر و مزدى نميخواهم مگر دوستى و مودّت كسانم را آنانكه مورد علاقه و دوستى منندنه بيگانگان اگر چه از خويشاوندان باشند چون آنها از نزديكان من محسوب نميشوند و كسيكه در باره آنان بدوستى و قبول ولايت حسنه‌اى بجا آورد ما بر حسنه او حسنى مى‌افزائيم براى او تا برسد بحدّ كمال كه فوق آن حسنى نباشد و خداوند گناهان او را ميآمرزد و قدردانى و شكرگزارى از اعمال خوب او خواهد فرمود در كافى از امام باقر عليه السّلام در ذيل اين آيه نقل نموده كه فرمود كسيكه موالات نمايد با اوصياء از آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و متابعت كند آثار ايشانرا اين موجب شود كه افزوده گردد بر او ولايت انبياء گذشته و سابقين از اهل ايمان تا برسد ولايت ايشان بآدم على نبيّنا و آله و عليه السّلام و در چند روايت معتبر ديگر از آنحضرت و امام مجتبى و سجّاد (ع) اقتراف حسنه بمودّت اهل بيت و ائمه اطهار و تسليم امر ايشان و صدق در حديث از آنذوات مقدّسه تفسير شده است و بمقتضاى روايات متواتره از خاصّه و عامّه مراد از اقارب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله كه مودّت ايشان واجب و اجر رسالت است اهل بيت عصمت و طهارتند و مراد كليّه خويشاوندان نيست و در بعضى از روايات به اين معنى تصريح شده و در بعضى آنرا مخصوص باصحاب كساء و اولاد حضرت زهرا عليها السلام فرموده‌اند و اينكه در مجمع از بعضى مفسّرين اهل سنّت نقل نموده كه مراد از اقارب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله قريشند واضح الفساد است چون‌


جلد 4 صفحه 579

بيشتر از تمام قبائل عرب آنها با پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و عترت طاهره او و با مسلمانان و اسلام مخالفت و معاندت نمودند و اغلب با كفر و نفاق و عناد از دنيا رفتند چگونه ميشود مودّت آنها واجب و اجر رسالت باشد با آنكه غير از بنى هاشم ساير طوائف قريش براى دورى نسبت از صدق اقارب خارجند و نيز آنچه نسبت بجمعى از مفسّرين آنها داده كه مراد از قربى تقرّب بخدا در اعمال صالحه است بكلّى بى وجه و خلاف ظاهر آيه شريفه است چون تقرّب بخداوند در طاعت و اعمال صالحه وظيفه عبوديّت و حق الوهيّت است كه بايد بنده ادا نمايد ربطى باجر رسالت و حق تبليغ احكام و هدايت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله ندارد كه بايد از امّت بآنحضرت ادا شود و معلوم است كه آيه در مقام اثبات حق زائدى است براى پيغمبر علاوه بر حق خدا كه ثابت و مسلّم بوده است و بنابر اين ظاهر آيه شريفه كه مؤيّد باخبار فريقين است همان است كه بدوا ذكر شد و در مجمع آنرا قول سوّم قرار و نسبت بائمه اطهار و اصحاب كبار داده است و ظاهرا اينمعنى نزد اماميّه متعيّن است و محلّ خلاف نيست و آنچه در شأن نزول اين آيه از عامّه و خاصّه نقل شده است بنظر حقير محتاج بذكر نيست چون هر پيغمبرى اين اظهار را در بدو دعوت بامّت خود نموده كه من از شما توقع مالى بر ارشاد و هدايت ندارم اجر من با خدا است پيغمبر اسلام هم اين اظهار را فرموده بود نهايت آنكه براى عظمت مقام عترت طاهره و وجوب حرمت ايشان خداوند باين بيان گوشزد فرموده كه اداء حق رسالت بمودّت عترت و ذريّه طاهره آنحضرت است و ظاهرا بعد از نزول اين آيه منافقين اين امّت تصوّر نموده و گفته باشند العياذ باللّه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم اين معنى را بخدا افترا بسته و مودّت اهل بيت بر امّت واجب نيست لذا خداوند بعد از استعجاب از قول آنها فرموده اگر بخواهد خدا كه فضل اهل بيت ظاهر نشود قلب تو را مهر ميكند از قبول وحى كه نتوانى بيان وجوب مودّت ايشانرا نمائى چون تو بدون وحى تكلّم نميكنى ولى خدا محو و نابود ميكند تصوّر و قول باطل آنها را و اثبات و احقاق ميكند حق و فضل اهل بيت را بكلمات خود و از باطن اهل نفاق آگاه است كه چه قصدهاى سوئى دارند و بعد از تو چه ظلمها و تعدّياتى باهل بيت خواهند نمود در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده در ضمن حديث سابق كه در ذيل آيه سابقه‌


جلد 4 صفحه 580

گذشت و خداوند اراده فرمود كه اعلام كند به پيغمبر خود آنچه را مخفى نمودند منافقين در سينه‌هاى خودشان پس نازل فرمود ام يقولون افترى على اللّه كذبا فان يشأ اللّه يختم على قلبك ميفرمايد اگر بخواهم حبس ميكنم از تو وحى را تا تكلّم ننمائى بفضل اهل بيت خود و نه بمودّت ايشان و فرموده و يمحو اللّه الباطل و يحقّ الحقّ بكلماته و مراد از حق ولايت اهل بيت است كه خدا احقاق آنرا ميفرمايد و مراد از عليم بذات الصّدور علم خداوند بعد اوت و قصد ظلم به ايشان است كه آنها در دلهاشان جاى داده بودند و ظاهرا بعد از نزول اين آيه و رسوا شدن منافقين حضرات پشيمان شدند و اظهار توبه و انابه نمودند و خداوند توبه آنها را ظاهرا قبول فرموده و از مقام توّابيّت و عفوّيّت خود بطور كلّى خبر داده چون مصلحت در طرد آنها نبوده و ضمنا اشاره فرموده است كه خداوند از اعمال آتيه شما آگاه است و ميداند كه توبه شما ظاهرى است و چه تعدّيات و ستمها از شما بر اهل بيت اطهار وارد خواهد شد و در عيون از سيّد الشهداء عليه السلام در ضمن حديثى كه بر طبق بعضى از روايات ديگر متعرّض شأن نزول آيه سابقه شده قريب به اين معنى راجع باين آيه ذكر گرديده و از ابن عبّاس نيز نقل شده است و آنچه در چند حديث معتبر راجع به آيه سابقه ذكر شده اجمالش آنستكه اصحاب تقاضا نمودند از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه براى بعضى مصارف لازمه مقام سياست و شئون رياست كمك مالى از آنها قبول فرمايد تا موفّق باداء بعضى از حقوق آنحضرت شده باشند و او تأمّل فرمود تا آيه وجوب مودّت براى اداء اجر رسالت نازل گرديد و يعلم ما يفعلون بصيغه مغايب در ذيل اين آيه شريفه نيز قرائت شده است و در بعضى از روايات معتبره تصريح شده كه اين حق را كسى از اصحاب ادا ننمود مگر هفت نفر سلمان و أبو ذر و عمّار و مقداد بن اسود كندى و جابر بن عبد اللّه انصارى و بنده‌اى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و زيد بن ارقم اللّهم العن اوّل ظالم ظلم حقّ محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذالك اللّهم العنهم جميعا.


جلد 4 صفحه 581

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَم‌ لَهُم‌ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُم‌ مِن‌َ الدِّين‌ِ ما لَم‌ يَأذَن‌ بِه‌ِ اللّه‌ُ وَ لَو لا كَلِمَةُ الفَصل‌ِ لَقُضِي‌َ بَينَهُم‌ وَ إِن‌َّ الظّالِمِين‌َ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ أَلِيم‌ٌ «21»

آيا ‌از‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ شركائي‌ هست‌ ‌که‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ تشريع‌ ‌از‌ دين‌ كنند چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ خداوند اذن‌ نداده‌ ‌به‌ ‌او‌ و ‌اگر‌ نبود كلمه فصل‌ ‌هر‌ آينه‌ حكم‌ ميشد ‌بين‌ ‌آنها‌ ‌به‌ اتلاف‌، و نزول‌ بلا و محققا ‌از‌ ‌براي‌ ظالمين‌ عذاب‌ دردناك‌ ‌است‌.

أَم‌ لَهُم‌ شُرَكاءُ ‌اينکه‌ آلهه‌ ‌که‌ شريك‌ ‌خدا‌ قرار دادند ‌از‌ اصنام‌ و ‌غير‌ اينها مثل‌ شمس‌، آتش‌، ملك‌، جن‌، انس‌، ‌که‌ ‌هر‌ دسته‌ پرستش‌ ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ اينها ‌را‌ مي‌كنند.

شَرَعُوا لَهُم‌ مِن‌َ الدِّين‌ِ ‌که‌ دستوري‌ داده‌ باشند و ديني‌ جعل‌ كرده‌ باشند مقابل‌ دين‌ خداوند متعال‌ دين‌ اسلام‌ اما مثل‌ اصنام‌ و آتش‌ و شمس‌ و قمر و كواكب‌ و گاو و گوساله‌ و نحو اينها ‌که‌ شعور و ادراكي‌ ندارند

جلد 15 - صفحه 478

و اما مثل‌ ملك‌ و جن‌ ‌که‌ تماسي‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ندارند و اما مثل‌ عيسي‌ و ساير انبياء ‌که‌ دعوت‌ ‌آنها‌ ‌به‌ توحيد و دين‌ حق‌ بوده‌.

ما لَم‌ يَأذَن‌ بِه‌ِ اللّه‌ُ ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ دين‌ اسلام‌ رفتار كنيد و اسلام‌ ‌را‌ نپذيريد ‌اينکه‌ كفريات‌ باعث‌ نزول‌ بلاهاي‌ مهلكه‌ ميشود چنانچه‌ ‌بر‌ امم‌ سابقه‌ نازل‌ ‌شده‌.

وَ لَو لا كَلِمَةُ الفَصل‌ِ ‌که‌ خداوند تقدير فرموده‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ امت‌ ‌اينکه‌ نوع‌ عذابها ‌را‌ نازل‌ نكند آنهم‌ نه‌ ‌براي‌ احترامات‌ ‌آنها‌ بلكه‌ ‌براي‌ اينكه‌ ‌در‌ نسل‌ ‌آنها‌ و ‌لو‌ ‌در‌ ازمنه دوري‌ مثل‌ زمان‌ ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ ‌ يا ‌ دوره رجعت‌ افراد مؤمن‌ صالح‌ بوجود مي‌آيند.

لَقُضِي‌َ بَينَهُم‌ عذاب‌ نازل‌ ميشد و ‌آنها‌ ‌را‌ هلاك‌ ميكرد ولي‌ عذاب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ خداوند ‌در‌ آخرت‌ مقرر فرموده‌.

وَ إِن‌َّ الظّالِمِين‌َ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ أَلِيم‌ٌ مكرر گفته‌ايم‌ سه‌ قسم‌ ظلم‌ داريم‌ ظلم‌ بدين‌ ‌که‌ شامل‌ تمام‌ اديان‌ باطله‌ ميشود و مذاهب‌ مختلفه‌ ‌که‌ دين‌ حق‌ و مذهب‌ حق‌ ‌را‌ رها كنند و ‌در‌ مقابل‌ دين‌ اختراع‌ كنند و ‌بر‌ طبقش‌ مشي‌ كنند ظلم‌ ‌به‌ نفس‌ ‌که‌ شامل‌ تمام‌ فسّاق‌ و فجّار و عصات‌ ميشود و ظلم‌ ‌به‌ ‌غير‌ ‌که‌ اظهر افراد ظلم‌ ‌است‌ آنهم‌ دو قسم‌ ‌است‌ فعلي‌ و تركي‌ اما فعلي‌ ظلم‌ مالي‌ و بدني‌ و جاني‌ و عرضي‌ اذيت‌ و اهانت‌ و امثال‌ اينها اما تركي‌ منع‌ حقوق‌ ذوي‌ الحقوق‌ مثل‌ زوجه‌ و اولاد و والدين‌ و مؤمنين‌ ‌که‌ فرمود

للمؤمن‌ ‌علي‌ المؤمن‌ ثلاثون‌ حقا ‌لا‌ برائة ‌له‌ الا بالاداء و العفو

و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ بي‌اعتنايي‌ و بي‌احترامي‌ ‌به‌ كساني‌ ‌که‌ واجب‌ الاحترام‌ هستند مثل‌ انبياء و اولياء و علماء و ساير ذوي‌ الاحترام‌ ‌از‌ ‌براي‌ همه‌ اينها عذاب‌ اليم‌ ‌است‌ و عذابهاي‌ الهي‌ تماما مولم‌ ‌است‌ لكن‌ ميانه ‌آنها‌ عذابي‌

جلد 15 - صفحه 479

‌که‌ آلامش‌ بيشتر ‌است‌ ‌براي‌ ظالمين‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 21)- از آنجا که در آیه 13 همین سوره سخن از تشریع دین از ناحیه پروردگار به وسیله پیامبران اولوا العزم بود در ادامه آن در این آیه برای نفی تشریع دیگران، و این که هیچ قانونی در برابر قانون الهی رسمیت ندارد، و اصولا حق قانونگذاری مخصوص خداست می‌فرماید: «آیا آنها معبودانی دارند که دین و آیینی بی‌اذن خداوند برای آنان تشریع کرده‌اند» (أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ).

به دنبال آن با لحنی تهدید آمیز به تشریع کنندگان باطل هشدار داده می‌گوید:

«هر گاه فرمان حتمی خداوند دائر به مهلت دادن به این گونه اشخاص نبود در میان آنها داوری می‌شد» دستور عذابشان صادر می‌گشت و مجالی به آنها نمی‌داد (وَ لَوْ لا کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ).

در عین حال آنها نباید این حقیقت را فراموش کنند که «برای ظالمان عذاب

ج4، ص339

دردناکی است» (وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).

نکات آیه

۱ - هیچ دیانتى در برابر دین الهى، رسمیت واعتبار ندارد. (أم لهم شرکؤا شرعوا لهم من الدین ما لم یأذن به اللّه)

۲ - حق تشریع و قانون گذارى و نظام بخشى به باورها، تنها از آن خداوند است. (من الدین ما لم یأذن به اللّه)

۳ - شرک، فاقد هر گونه اعتبار و مشروعیت است. (أم لهم شرکؤا شرعوا لهم من الدین)

۴ - آیین شرک، اندیشه اى دنیامدار و فاقد گرایش به آخرت (من کان یرید حرث الدنیا ... أم لهم شرکؤا)

۵ - بدعت در دین و تشریع قوانین خارج از اذن خدا، شرک به او است. (أم لهم شرکؤا شرعوا لهم من الدین ما لم یأذن به اللّه)

۶ - حق تشریع و قانون گذارى، قابل تفویض از سوى خداوند (شرعوا لهم من الدین ما لم یأذن به اللّه) از مفهوم «ما لم یأذن به اللّه» مطلب بالا استفاده مى شود.

۷ - داورى درباره مشرکان و عذاب آنان، براساس سنت امهال تا قیامت به تأخیر افتاده است. (و لولا کلمة الفصل لقضى بینهم)

۸ - دنیامدارى، شرک، بدعت در دین، ظلم و سیاه کارى است. (أم لهم شرکؤا ... و إنّ الظلمین لهم عذاب ألیم)

۹ - ظالمان و سیه کاران، مستحق عذاب دردناک آخرت اند. (و إنّ الظلمین لهم عذاب ألیم)

۱۰ - قیامت، «کلمه فصل» الهى و صحنه نهایى جداسازى حق و باطل (الذین یمارون فى الساعة ... و ما له فى الأخرة من نصیب ... و لولا کلمة الفصل لقضى بینهم و إنّ الظلمین لهم عذاب ألیم) از آن جا که محور این چند آیه، مسأله ایمان به قیامت و محاسبه آن در معادلات رفتارى و اعتقادى است، عنوان «کلمة الفصل» بر این معنا منطبق است; یعنى، اگر قیامتى نبود مى بایست دنیامداران در همین دنیا به کیفر کفرشان مى رسیدند; ولى چون قیامت هست، عذاب دردناک آنان به آخرت وانهاده شده است.

موضوعات مرتبط

  • ادیان آسمانى: حجیت ادیان آسمانى ۱
  • باطل: تشخیص باطل ۱۰
  • بدعت: حقیقت بدعت ۵; ظلم بدعت ۸; گمراهى بدعت ۸
  • حق: تشخیص حق ۱۰
  • حقوق: تفویض حق تشریع ۶; حق تشریع ۲
  • خدا: اختصاصات خدا ۲; سنتهاى خدا ۷; قضاوت خدا ۷
  • دنیاطلبى: ظلم دنیاطلبى ۸; گمراهى دنیاطلبى ۸
  • دین: منشأ تشریع دین ۲
  • سنتهاى خدا: سنت مهلت ۷
  • شرک: بى منطقى شرک ۳; حقیقت شرک ۴; دنیاطلبى در شرک ۴; شرک و آخرت طلبى ۴; ظلم شرک ۸; گمراهى شرک ۸; موارد شرک ۵
  • ظالمان: عذاب اخروى ظالمان ۹
  • عذاب: اهل عذاب ۹; عذاب دردناک ۹; مراتب عذاب ۹
  • قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۱۰; ویژگیهاى قیامت ۱۰
  • مشرکان: تأخیر عذاب مشرکان ۷; مهلت به مشرکان ۷

منابع