الشعراء ١٩

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ فَعَلْتَ‌ فَعْلَتَکَ‌ الَّتِي‌ فَعَلْتَ‌ وَ أَنْتَ‌ مِنَ‌ الْکَافِرِينَ‌

ترجمه

و سرانجام، آن کارت را (که نمی‌بایست انجام دهی) انجام دادی (و یک نفر از ما را کشتی)، و تو از ناسپاسانی!»

|و آن كرده‌ى خويش را كردى [و كسى را كشتى‌] در حالى كه تو از ناسپاسان بودى. كودكى. لبثت (لبث): توقف كردى، ماندى. فينا: در ميان ما. عمرك: عمرت. سنين جمع سنة: سالها. فعلت فعلتك: انجام دادى آن كارت را، كار خود را كردى. كافر: كفران كننده، ناشكر
و [سرانجام‌] كار خود را كردى، و تو از ناسپاسانى.»
و آن فعل زشت (قتل نفس) از تو سر زد و (به خدایی ما) کافر بودی؟
و آن کارت را که کردی، کردی در حالی که از ناسپاسان [زحمات و نعمت های ما] بودی.
و آن كار را كه از تو سرزد مرتكب نشدى؟ پس تو كافر نعمتى.
و کاری را که کرده بودی کردی و تو از کافر [نعمت‌]انی‌
و آن كرده خويش كه كردى، كردى و تو از ناسپاسانى.
و آن کاری را کرده‌ای که کرده‌ای و (مرتکب قتل یکی از طرفداران ما شده‌ای. و از اینها گذشته، تو اینک) کفران نعمتهای ما می‌کنی (و حق نان و نمک ما را فراموش می‌نمائی، و با ادّعای پیغمبری پروردگار جهان، الوهیّت ما را نادیده می‌گیری).
.«و (سرانجام) کاری را که می‌خواستی انجام دادی، حال آنکه (نسبت به من) از ناسپاسانی.»
و کردی کارت را آن را که کردی و بودی از ناسپاسان‌

And you committed that deed you committed, and you were ungrateful.”
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ١٨ آیه ١٩ الشعراء ٢٠
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فَعْلَتَکَ»: کاری که کرده‌ای. اشاره به قتل مرد قبطی است (نگا: قصص / ). «الْکَافِرِینَ»: افراد ناسپاس. کفران نعمت کنندگان.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»

(فرعون) گفت: آيا ما تورا در كودكى نپرورديم و ساليانى از عمرت را در نزد ما نماندى؟ و با اين حال انجام‌دادى آن كارى را كه انجام دادى (و يكى از افراد ما را با مشت كشتى)، در حالى كه تو از ناسپاسانى.

نکته ها

فرعون با دو جمله، نبوّت موسى را زير سؤال برد: الف: تو نزد ما قاتل هستى و قاتل كه پيامبر نمى‌شود. ب: ما تو را بزرگ كرديم، چگونه الطاف ما را كفران و ناسپاسى مى‌كنى، ناسپاس كه پيامبر نمى‌شود. آيات بعد پاسخ موسى را بيان كرده است.

پیام ها

1- منّت گذاشتن و به رخ كشيدن، از ويژگى‌هاى مستكبران است. «أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا»

2- اراده‌ى الهى، موسى را در دامن فرعون پرورش مى‌دهد. «أَ لَمْ نُرَبِّكَ»

3- اگر كسى را بزرگ كرديم، يا حرفه‌اى به او آموختيم، يا در امر ازدواج و مسكن و امثال آن به او كمكى كرديم، نبايد با اين دليل و بهانه، سخن حقّ او را نپذيريم. «أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً»

4- اولياى خدا نمك گير نمى‌شوند و محيط و جامعه در آنها اثر نمى‌گذارد. «لَبِثْتَ‌


«1». نازعات، 24.

جلد 6 - صفحه 303

فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ» (موسى نگفت ما كه مدّت‌ها سر سفره‌ى فرعون بوده‌ايم يا حال كه همه تسليم او هستند و جامعه بر محور او مى‌چرخد، كمى كوتاه بيائيم و سكوت اختيار كنيم.)

5- حقّ نان و نمك آن نيست كه صاحب حقّ را به حال خود رها كنيم و اشتباهات او را هم بپذيريم. (حضرت موسى نان و نمك فرعون را خورده بود، ولى او را به حال خود رها نكرد.) نُرَبِّكَ فِينا ... لَبِثْتَ فِينا

6- به توقّعات نابجاى مستكبران اعتنا نكنيم. ناسپاسى در برابر مستكبر، بد نيست. «وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»

فرعون بعد از تعداد نعمت خود و منت نهادن بر موسى عليه السّلام، بر سبيل توبيخ و سرزنش به او گفت:

وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ‌: و بجا آوردى آن كارى را كه كردى، يعنى «فاتون» را كه خباز من بود كشتى. وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ‌: 1- و تو از ناسپاسى مر نعمت مرا، قصد يكى از خواص مرا نمودى. 2- كفران نعمت من و حق تربيت من نمودى، زيرا فرعون مربى موسى عليه السّلام بود تا بزرگ شد. 3- معنى آنكه تو اكنون تكفير مردمان مى‌كنى، و بنابراين گفتن اين سخن به جهت آن باشد كه موسى عليه السّلام پيش از اين بر طريق تقيه با فرعونيان رفتار مى‌نموده. 4- تو از كافران و ناگرويدگانى به الهه فرعون، و يا به نعمت او كه به مخالفت برآمده اى 5- از كسانى هستى كه كافرند در دين خود، زيرا آنها را خدايانى بود كه پرستش آنها مى‌كردند؛ و لهذا فرمود خداى تعالى: «و يذرك و الهتك». «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12» وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»

قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15» فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16» أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17» قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»

قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21» وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ «22» قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23» قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «24»

قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ «25» قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «26» قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»

قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‌ءٍ مُبِينٍ (30)

ترجمه‌

و هنگاميكه ندا كرد پروردگار تو موسى را كه برو بسوى گروه ستمكاران‌

كه قوم فرعونند آيا نمى‌پرهيزند

گفت پروردگارا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا

و تنگ ميشود سينه‌ام و نميگشايد زبانم پس بفرست بسوى هارون‌

و مر آنها را است بر من ادعاء گناهى پس ميترسم كه بكشند مرا

گفت نه چنين است پس برويد با آيتهاى ما همانا ما با شمائيم شنوندگان‌

پس برويد بسوى فرعون پس بگوئيد همانا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم‌

كه بفرستى با ما بنى اسرائيل را

گفت آيا نپروريديم تو را در ميان خودمان در حاليكه نوزادى بودى و درنگ كردى ميان ما از عمرت سالها

و كردى كرده‌ات را كه كردى و توئى از ناسپاسان‌

گفت كردم آنرا آنگاه و من بودم از نادانان‌

پس گريختم از


جلد 4 صفحه 99

شما چون ترسيدم از شما پس بخشيد مرا پروردگارم حكمى و گردانيد مرا از پيغمبران‌

و اين نعمتى است كه منّت مينهى آنرا بر من كه بنده گردانيدى بنى اسرائيل را

گفت فرعون و چيست پروردگار جهانيان‌

گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر هستيد يقين كنندگان‌

گفت بآنان كه بودند در اطرافش آيا نميشنويد

گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه پيشينيانند

گفت همانا پيمبر شما كه فرستاده شده بسوى شما هر آينه ديوانه است‌

گفت پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان آن دو است اگر در مى‌يابيد بعقل‌

گفت هر آينه اگر گرفتى خدائى جز من هر آينه خواهم قرار داد البتّه تو را از زندانيان‌

گفت آيا و اگر چه بياورم برايت چيزى روشن.

تفسير

خداوند متعال باز براى تسليت خاطر و تقويت قلب شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت بنصرت حق و تذكر خلق شروع بذكر قصص انبياء عظام فرموده باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى ع را كه برو نزد قوميكه ظلم نمودند بخودشان بسبب كفر و بر بنى اسرائيل بذبح اولادشان و ساير مظالم و آنها قوم فرعونند و خود او داخل در آنها بلكه اولى از همه است و عجب مردم جسورى هستند آيا آنها از خدا نميترسند موسى عرض كرد پروردگارا من ميترسم مرا تكذيب كنند و در اين مواقع سينه و دل من تنگ ميشود و زبانم از گفتار باز ميماند و بعضى يضيق و ينطلق بنصب قرائت نموده‌اند و بنابراين عطف بر يكذّبون است و ان ناصبه بر آن دو نيز داخل ميگردد يعنى من ميترسم از تكذيب و تنگى سينه و گرفتن زبانم و بنابر قرائت مشهور عطف بر أخاف است و گويا نشدن زبان آنحضرت ممكن است در اثر دل تنگى و غلبه خشم باشد و محتمل است براى لكنتى باشد كه در زبان او بود و بدعا رفع شد و در سور سابقه بيان گرديد و محتمل است براى هر دو باشد كه در اثر غضب و تنگى سينه لكنت زبان زياد شود بطورى كه از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر من ادّعاء گناهى دارند چون يكنفر از آنها را كشته‌ام ميترسم مرا بقصاص او بكشند و موفق باداء رسالت نشوم و خداوند صريحا اين احتمالى را كه حضرت موسى‌


جلد 4 صفحه 100

ميداد و منشأ خوف او شده بود نفى فرمود و تقاضاى او را راجع بهارون پذيرفت و فرمود هرگز چنين قدرتى پيدا نميكنند تو و برادرت برويد با معجزات پى در پى ما كه براى نصرت شما ميرسد و من و ملائكه براى كمك با شما دو نفر هستيم و گفتگوى تو و هارون را با آنها ميشنويم و بنابراين خطاب جمع باعتبار تنزيل آن دو منزله جماعت است بلحاظ بودن بنى اسرائيل با آنها و ممكن است مراد آن باشد كه ما با تو و هارون و فرعون هستيم و گفتگوى شما را ميشنويم و حق را بر باطل غلبه ميدهيم و كلمه كلّا حرفى است موضوع براى زجر و ردع يعنى نبايد چنين گمانى ببرى كه آنها تو را بتوانند بكشند پس برويد بسوى فرعون و بگوئيد ما داراى منصب رسالتيم از طرف پروردگار جهانيان و چون رسول مشترك بين مصدر و صفت است و آن دو بجاى يكديگر استعمال ميشوند مفرد ذكر شده و شايد براى اشاره بآن باشد كه رسول حضرت موسى است و هارون معاون او است و هر دو يك پيغام آورده‌اند و آن اين بود كه خدا فرموده بنى اسرائيل را از قيد اسارت خود رها كن و بگذار آنها بيايند با ما برويم بوطن اصلى خودمان كه بلاد شام است و چون آن دو اين اظهار را نمودند فرعون بحضرت موسى گفت آيا ما تربيت و نگهدارى ننموديم تو را در خانه‌هاى خودمان با آنكه كودكى نوزاد بودى و سالهاى متمادى از عمر خود بنعمت ما پرورش يافتى و در ميان ما زندگى كردى تا آنخطاى بزرگ كه قتل يكنفر از ما بود از تو سر زد و فرار كردى رفتى و كفران نعمت ما را نمودى حال آمدى ادّعاى پيغمبرى ميكنى از ابن عباس نقل شده كه مدت اقامت آنحضرت در بين آنها هجده سال بود و سى و چهل هم گفته‌اند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث فرمود بسوى فرعون آمد در خانه او و اذن ورود خواست اجازه‌اش ندادند و او عصايش را بدر زد تمام درها باز شد پس وارد شد بر فرعون و گفت من پيغمبر خدايم و بايد بنى اسرائيل را بفرستى با من بيايند و فرعون آنچه خدا فرموده گفت و مراد از آنكار كه گفت كردى قتل آنمرد بود و مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌


جلد 4 صفحه 101

اشياء بر من مكشوف نبود نميدانستم آنمرد بيك مشت زدن ميميرد و قصد كشتن او را نداشتم ميخواستم او را تربيت كنم اتفاقا مرد پس فرار كردم چون از شما ترسيدم كه مرا بنا حق بكشيد پس خدا مرا بعلم و حكمت و منصب نبوّت فائز فرمود و تو تصوّر كردى اين تربيت و نگهدارى تو از من نعمتى بوده كه منّت آنرا بر من ميگذارى با آنكه در واقع نعمت نبوده بلكه نقمت بوده زيرا تو همه ما را بنده خود كرده بودى اگر تو اطفال بى گناه بنى اسرائيل را نميكشتى مادرم مرا بدريا نمى‌انداخت و زير دست تو واقع نميشدم كه مرا تربيت كنى براى دلخوشى خودت و بنابراين محتمل است همزه استفهام انكارى در صدر كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده كه بمختصر بيانى حق تربيت و نعمت ظاهرى او را مبدّل بحق انتقام و دادستانى واقعى حضرت موسى نموده است لذا ديگر آنملعون جوابى نداد و روى سخن را بجانب ديگرى خارج از بحث معطوف داشت و از اعتراض بر صلاحيّت او براى ادّعاء نبوت صرف نظر نمود و سؤالى كرد كه حضرت موسى در جواب آن عاجز بماند و گفت چه چيز است پروردگار جهانيان آنحضرت جواب فرمود پروردگار آسمان و زمين و موجودات ما بين آن دو از هر جنس و نوع اگر شما معتقديد كه بايد خداوند خالق و مربّى آسمانها و زمين و موجودات آنها باشد و معرّفى فرمود خداوند را بأظهر خواص و آثارش و در واقع جواب حقيقى او را داد چون خالق و مربّى همه موجودات نميشود از جنس و نوع آنها باشد و بايد بخواص و آثار و اوصاف او را شناخت پس نميشود گفت چه چيز است يعنى از چه جنس و نوع است و استدلال نمود از وجود مصنوع بر وجود صانع ولى فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و رو باطرافيان خود كرد و گفت آيا شما نميشنويد سخن اين شخص را من ميپرسم خدا چه چيز است و سؤال از حقيقت او ميكنم او جواب ميدهد آفريننده آسمانها و زمين و موجودات است و از كار او خبر ميدهد و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون از كيفيّت خداوند سؤال‌


جلد 4 صفحه 102

نمود و موسى عليه السّلام گفت ربّ السّموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين پس فرعون از روى تعجب باصحابش گفت آيا شما نميشنويد من از كيفيّت خدا سؤال ميكنم او از وجودش جواب ميدهد و حضرت موسى چون ديد فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و او مدّعى ربوبيّت بود بر اهل عصر خود نه پيشينيان جوابى فرمود كه جاى اشكال و شبهه براى حاضرين باقى نماند و گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه اهل اعصار سابقه بودند و فرعون از جواب عاجز شد و نتوانست اشتباه كارى كند همان موافق نبودن جواب با سؤال را بهانه نمود و نسبت جنون بحضرت داد و استهزاء و سخريّه نمود ولى حضرت اعتنا نفرمود و استدلال خود را تعقيب فرمود بأمر مشهود عامّى كه گردش شبانه روز باشد بطرز نافع و ممتّع و مرتّب و منظّمى كه هر عاقلى ميتواند از آن پى بمدبّر عالم قدير حكيم كريم ببرد ولى محتاج بتعقّل و تأمل است لذا امر را معلّق بآن فرمود با اشاره بردّ نسبتى كه فرعون بآنحضرت داده بود بر او و اطرافيانش كه با او موافق بودند چون اشعار داشت بآنكه شما عقل نداريد كه تعقّل نميكنيد تا بدانيد و فرعون ديد ديگر محاجّه با حضرت موسى بصرفه و صلاح او تمام نميشود لذا از راه تهديد جلو آمد و گفت اگر خداى ديگرى براى خودت اختيار كنى تو را حبس ميكنم در زندان عمومى و گفته‌اند محبوسين او حبس دائم بودند و حضرت با كمال متانت در جواب فرمود اگر چه براى تو معجزه‌ئى اظهار نمايم كه دلالت واضح داشته باشد بر وجود خداوند قادر حكيم و صدق من در دعواى رسالت و كذب تو در دعواى ربوبيّت باز مرا حبس ميكنى ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ فَعَلت‌َ فَعلَتَك‌َ الَّتِي‌ فَعَلت‌َ وَ أَنت‌َ مِن‌َ الكافِرِين‌َ «19»

و كردي‌ آنچه‌ ‌که‌ كردي‌ ‌يعني‌، قتل‌ ‌آن‌ قبطي‌ ‌را‌ و بودي‌ ‌در‌ دربار ‌ما ‌از‌ كافرين‌ ‌بما‌.

‌يعني‌ كافر شدي‌ بالوهيت‌ ‌ما ‌ يا ‌ كفران‌ كردي‌ نعمت‌ تربيت‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ تو ‌را‌ بزرگ‌ كرديم‌ و بايد

جلد 14 - صفحه 16

بسيار ممنون‌ و متشكر باشي‌ زيرا ‌من‌ علاوه‌ ‌از‌ الوهيت‌ حق‌ پدري‌ دارم‌ ‌بر‌ تو.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 19)- سپس به ایراد دیگری نسبت به موسی پرداخته، می‌گوید: «تو آن کار مهم (کشتن یکی از قبطیان و طرفداران ما را انجام دادی» (وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ).

اشاره به این که تو چگونه می‌توانی پیامبر باشی که دارای چنین سابقه‌ای هستی.

و از همه اینها گذشته «تو کفران نعمتهای ما می‌کنی» (وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ).

سالها بر سر سفره ما بودی، نمک خوردی و نمکدان را شکستی!، با چنین

ج3، ص363

کفران نعمت چگونه می‌توانی پیامبر باشی؟

در حقیقت می‌خواست با این منطق و این گونه پرونده سازی موسی را به پندار خود محکوم کند.

نکات آیه

۱ - یادآورى فرعون به موسى(ع) نسبت به جرم گذشته او در قتل مرد قبطى (و فعلت فعلتک التى فعلت) مقصود فرعون از «فعلتک التى فعلت» قتل مرد قبطى به دست موسى(ع) است.

۲ - ناراحتى عمیق فرعون از عمل موسى(ع) و کشته شدن مرد قبطى به دست او (و فعلت فعلتک التى فعلت) از این که فرعون نفس عمل را نام نبرده; بلکه بدان اشاره کرده (التى فعلت) و موسى(ع) را بدان خاطر کافر و ناسپاس شمرده است، مطلب یاد شده استفاده مى شود.

۳ - قتل مرد قبطى توسط موسى(ع)، نشانه ناسپاسى و کفران نعمتى بزرگ در نظر فرعون (و فعلت فعلتک ... و أنت من الکفرین) مراد فرعون از «و أنت من الکافرین» ناسپاسى موسى(ع) در قبال خدمات گذشته وى به او مى باشد.

۴ - تلاش فرعون براى تکذیب موسى(ع) با یادآورى ارتکاب قتل و ناسپاسى وى (و فعلت فعلتک التى فعلت و أنت من الکفرین)

۵ - قتل نفس و ناسپاسى نعمت، دو رفتار نامناسب با شأن و ادعاى پیامبرى در نظر فرعون (و فعلت فعلتک التى فعلت و أنت من الکفرین) به رخ کشیدن قتل نفس و ناسپاسى موسى(ع) از جانب فرعون، مى تواند به منظور خدشه دار کردن پیامبرى آن حضرت و منافى دانستن مقام نبوت با قتل نفس و ناسپاسى ادا شده باشد. گفتنى است آیه بعد - که در آن حضرت موسى(ع) قتل نفس را عملى غیر عمدى و ناخواسته مى شمرد - مؤید برداشت یاد شده است.

موضوعات مرتبط

  • فرعون: اندوه فرعون ۲; بینش فرعون ۳، ۵; تلاش فرعون ۴
  • موسى(ع): جرایم موسى(ع) ۱; روش تکذیب موسى(ع) ۴; قتلهاى موسى(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۴; کفران موسى(ع) ۳، ۴
  • نبوت: نبوت و قتل ۵; نبوت و کفران نعمت ۵

منابع