الحشر ٢

از الکتاب
کپی متن آیه
هُوَ الَّذِي‌ أَخْرَجَ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا مِنْ‌ أَهْلِ‌ الْکِتَابِ‌ مِنْ‌ دِيَارِهِمْ‌ لِأَوَّلِ‌ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ‌ أَنْ‌ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ‌ مَانِعَتُهُمْ‌ حُصُونُهُمْ‌ مِنَ‌ اللَّهِ‌ فَأَتَاهُمُ‌ اللَّهُ‌ مِنْ‌ حَيْثُ‌ لَمْ‌ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ‌ فِي‌ قُلُوبِهِمُ‌ الرُّعْبَ‌ يُخْرِبُونَ‌ بُيُوتَهُمْ‌ بِأَيْدِيهِمْ‌ وَ أَيْدِي‌ الْمُؤْمِنِينَ‌ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي‌ الْأَبْصَارِ

ترجمه

او کسی است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانه‌هایشان بیرون راند! گمان نمی‌کردید آنان خارج شوند، و خودشان نیز گمان می‌کردند که دِژهای محکمشان آنها را از عذاب الهی مانع می‌شود؛ امّا خداوند از آنجا که گمان نمی‌کردند به سراغشان آمد و در دلهایشان ترس و وحشت افکند، بگونه‌ای که خانه‌های خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران می‌کردند؛ پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم!

اوست آن كه كافران اهل كتاب (بنى نضير) را براى نخستين تبعيد دسته جمعى از خانه‌هايشان بيرون راند. شما گمان نمى‌كرديد كه [به اين آسانى‌] بيرون روند، و خودشان هم مى‌پنداشتند كه قلعه‌هايشان نگهدارشان از [خشم‌] خداست، اما خدا از آن جايى كه تصور نمى‌كردند ب
اوست كسى كه، از ميان اهل كتاب كسانى را كه كفر ورزيدند در نخستين اخراج [از مدينه‌] بيرون كرد. گمان نمى‌كرديد كه بيرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهايشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود، و[لى‌] خدا از آنجايى كه تصوّر نمى‌كردند بر آنان درآمد و در دلهايشان بيم افكند، [به طورى كه‌] خود به دست خود و دست مؤمنان خانه‌هاى خود را خراب مى‌كردند. پس اى ديده‌وران، عبرت گيريد.
اوست خدایی که کافران اهل کتاب را (یعنی یهود بنی نضیر را که به مکر، قصد قتل پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله کردند) برای اولین بار همگی را از دیارشان بیرون کرد و هرگز شما مسلمین گمان نمی‌کردید که آنها از دیار خود بیرون روند و آنها هم حصارهای محکم خود را نگهبان خود از (قهر و انتقام) خدا می‌پنداشتند تا آنکه (عذاب) خدا از آنجا که گمان نمی‌بردند بدانها فرا رسید و در دلشان (از سپاه اسلام) ترس افکند تا به دست خود و به دست مؤمنان خانه‌هاشان را ویران می‌کردند، پس ای هوشیاران عالم پند و عبرت گیرید.
اوست که کافرانِ از اهل کتاب را در نخستین بیرون راندن دسته جمعی از خانه هایشان بیرون راند. [شما اهل ایمان] رفتنشان را گمان نمی بردید، و خودشان پنداشتند که حصارها و دژهای استوارشان در برابر خدا [از تبعید و در به دری آنان] جلوگیری خواهد کرد ولی [اراده کوبنده] خدا از آنجا که گمان نمی کردند به سراغشان آمد و در دل هایشان رعب و ترس افکند به گونه ای که خانه هایشان را به دست خود و به دست مؤمنان ویران کردند. پس ای صاحبان بینش و بصیرت! عبرت گیرید.
اوست آن خدايى كه نخستين بار كسانى از اهل كتاب را كه كافر بودند، از خانه‌هايشان بيرون راند و شما نمى‌پنداشتيد كه بيرون روند. آنها نيز مى‌پنداشتند حصارهاشان را توان آن هست كه در برابر خدا نگهدارشان باشد. خدا از سويى كه گمانش را نمى‌كردند بر آنها تاخت آورد و در دلشان وحشت افكند، چنان كه خانه‌هاى خود را به دست خود و به دست مؤمنان خراب مى‌كردند. پس اى اهل بصيرت، عبرت بگيريد.
اوست که کافران اهل کتاب [یهودیان بنی‌نضیر] را از خانه و کاشانه‌شان در آغاز هنگامه رهسپاری انبوه آواره کرد، گمان نمی‌بردید که بیرون روند، و [خودشان هم‌] گمان می‌کردند که دژهایشان باز دارنده آنان در برابر امر و عقوبت الهی است، و امر [/عذاب‌] الهی از جایی که گمانش را نمی‌بردند بر آنان فرود آمد و در دلهایشان هراس انداخت، [چندانکه‌] خانه‌هایشان را به دستهای خود و دستان مؤمنان ویران می‌کردند، پس ای دیده‌وران عبرت گیرید
اوست آن كه كسانى از اهل كتاب- جهودان بنى النضير- را كه كفر ورزيدند در نخستين بيرون‌راندن دسته‌جمعى از خانه‌شان بيرون راند. شما گمان نداشتيد كه [به اين آسانى‌] بيرون روند و خود پنداشتند كه باروهاشان بازدارنده آنها از [فرمان‌] خداست، پس [فرمان‌] خداى از آنجا كه گمان نمى‌بردند بديشان آمد- گرفتارشان كرد- و در دلهاشان بيم افكند، خانه‌هاى خويش را به دستهاى خودشان و دستهاى مؤمنان ويران مى‌كردند، پس اى خداوندان بينش، عبرت گيريد.
او کسی است که کافران اهل کتاب را در نخستین گردهمآئی (و لشکرکشی مسلمانان و برخورد با ایشان در پیرامون مدینه) از سرزمینشان بیرون راند (و به خیبر کوچاند). شما گمان نمی‌بردید که آنان بیرون روند، و ایشان هم گمان می‌بردند که دژهایشان آنان را از عذاب خدا بدور می‌دارد. امّا خدا از جانبی به سراغشان رفت که فکرش را نمی‌کردند (از آن جانب بر آنان بتازند). به دلهایشان هراس انداخت، بگونه‌ای که با دستهای خود و با دستهای مؤمنان خانه‌های خویش را ویران می‌کردند! ای خردمندان! درس عبرت بگیرید.
اوست کسی که، از میان اهل کتاب کسانی را که کافر شدند در نخستین جمع (از مدینه) بیرون راند، (حال آنکه) گمان نمی‌کردید که بیرون روند و خودشان همواره گمان داشتند که دژهایشان از (عذاب) خدا نگهبانشان است. پس خدا از جایی که هرگز گمان نمی‌کردند بر آنان درآمد و در دل‌هایشان بیم افکند، در حالی که خودشان به دست‌های خودشان و دست‌های مؤمنان خانه‌های خود را خراب می‌کنند. پس ای صاحب‌نظران! عبرت گیرید.
او است آنکه برون آورد آنان را که کفر ورزیدند از اهل کتاب از خانه‌های خویش در آغاز گردآوردن گمان نمی‌کردید که برون روند و می‌پنداشتند که بازدارنده است آنان را دژهای ایشان از خدا پس بیامدشان خدا از جائی که نمی‌پنداشتند و افکند در دلهای ایشان هراس را ویران می‌کردند خانه‌های خود را با دستهای خود و دستهای مؤمنان پس عبرت گیرید ای دارندگان خردها (یا دیدگان)

It is He who evicted those who disbelieved among the People of the Book from their homes at the first mobilization. You did not think they would leave, and they thought their fortresses would protect them from Allah. But Allah came at them from where they never expected, and threw terror into their hearts. They wrecked their homes with their own hands, and by the hands of the believers. Therefore, take a lesson, O you who have insight.
ترتیل:
ترجمه:
الحشر ١ آیه ٢ الحشر ٣
سوره : سوره الحشر
نزول : ٤ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَهْلِ الْکِتابِ»: مراد یهودیان بنی‌نضیر است که در دو میلی مدینه زندگی می‌کردند. به هنگام هجرت پیغمبر به مدینه، با آن حضرت پیمان بستند که بی‌طرف بمانند و به نفع و یا به زیان مسلمانان کار نکنند. بعد از شکست مسلمانان در جنگ احد، بنای بدرفتاری نهادند و حتی در صدد قتل پیغمبر برآمدند و با قریشیان علیه مسلمانان پیمان بستند. به دستور پیغمبر رئیس ایشان کعب پسر اشرف به قتل رسید، و بنی‌نضیر از پیرامون مدینه بیرون رانده شدند و آنان به خیبر رفتند. «حَشْر»: گردهمآئی مردم و لشکرکشی ایشان بر سر قومی. گردآوردن مردمانی و بیرون کردن آنان از جائی. «لاَِوَّلِ الْحَشْرِ»: هنگام نخستین گردهمآئی، و جمع‌آوری کسانی و بیرون راندن آنان، واژه (ل) به معنی (عِندَ) یعنی (هنگام) است (نگا: اسراء / ). اضافه (اوّل) به (الْحَشْر) اضافه صفت به موصوف است. حشر اوّل، اخراج بنی‌نضیر از اطراف مدینه به خیبر است. حشر ثانی، اخراج بنی‌نضیر و همه یهودیان دیگر است از جزیرةالعرب به شام در زمان امیرالمؤمنین عمر.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

سوره حشر درباره قوم بنى‌النضیر نازل شده است. مردى از ابن عباس پرسید که نام این سوره چیست؟ گفت: سوره بنى‌النضیر است زیرا همه این سوره درباره داستان بنى‌النضیر وارد شده است.

گویند: قبائل بنى‌النضیر و بنى‌قریظه از دو سبط بنى‌اسرائیل بوده و هر دو طائفه از یهودیانى بودند که بت‌پرستى می‌کردند و در اطراف مدینه در یکى از روستاهاى آن به نام زهرة جاى داشتند و قلعه ها و حصارهاى محکمى در اطراف خویش احداث کرده بودند و فاصله بین مدینه و جایگاه آن‌ها یک میل مى بود و رئیس آنان بنام کعب بن اشرف بوده است.

اینان در عداوت با رسول خدا صلی الله علیه و آله با کفار عرب هم‌دست و هم‌داستان شده بودند و منافقین مدینه نیز از آن‌ها پشتیبانى مى کردند و آن‌ها را به جنگ با مسلمین و پیامبر اسلام تشویق می‌نمودند و شرح داستان آن‌ها از این قرار است:

وقتى که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه مهاجرت فرمود. بنوالنضیر با وى به مصالحه پرداختند و عهد و پیمان بستند که با مسلمین به جنگ و قتال نپردازند پیامبر چنین عهدى را از آن‌ها پذیرفت و در همان اوقات جنگ بدر پیش آمد و مسلمین در آن جنگ پیروز شدند.

این یهودیان گفتند: قسم به خدا محمد همان پیامبرى است که ما در تورات خوانده بودیم سپس بعد از چندى جنگ احد پیش آمد. در این جنگ که موقتاً سپاه اسلام شکست خورده بود. اینان درباره رسالت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به شک و تردید افتادند و در همین اوان نامه کفار قریش به آن‌ها رسید که آنان را مسخره نموده و سرزنش کرده بودند که چرا با محمد سازش کرده و با وى پیمان عدم تعرض و متارکه جنگ بسته اند و نیز به اینان نوشتند که اگر از عهد و پیمانى که با محمد بسته اند، برنگردند؛ آنان مجبور خواهند بود با اینان به قتال و جنگ بپردازند پس از رسیدن نامه کعب بن اشرف رئیس قبیله بنى‌النضیر با چهل سوار به مکه آمد و در مسجدالحرام برابر کعبه با کفار قریش بر ضد رسول خدا صلی الله علیه و آله عهد و پیمان بست.

کعب بعد از این عهدنامه به مدینه برگشت. جبرئیل قضیه پیمان کعب را با کفار قریش به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد. پیامبر فرمان قتل کعب بن اشرف را به خاطر نقض عهد با مسلمین و رسول خدا صلی الله علیه و آله صادر کرد و محمد بن مسلمه را مأمور اجراى این فرمان نمود.

محمد بن مسلمه که برادر رضاعى کعب بن اشرف بود به دستور پیامبر او را به قتل رسانید پس از کشته شدن کعب لشکر اسلام به طرف یهودیان بنى‌النضیر بسیج گردیده و رهسپار شدند. یهودیان مزبور وقتى که از تصمیم پیامبر آگاهى یافتند، مرعوب شدند و ترس و وحشت سراپاى آن‌ها را فراگرفت لذا براى رسول خدا صلی الله علیه و آله پیام فرستادند که ما هنوز از سوگ و عزاى کعب بن اشرف خارج نشده ایم و از رسول خدا صلی الله علیه و آله امان خواستند.

پیامبر فرمود: باید از مدینه خارج شوند، آن‌ها در جواب گفتند که مرگ بر ما آسانتر است تا این که از دیار خویش بیرون رفته و خارج شویم لذا در حصار و قلعه خود رفته و آماده جنگ شدند. در این میان عبدالله بن ابى بن سلول رئیس منافقین در نهانى براى یهودیان بنى‌النضیر پیام فرستاد و آن‌ها را از حمایت خویش باخبر ساخت. یهودیان براى پیامبر پیام فرستادند که خودش با دو نفر براى بستن عهد و پیمان جدید بیایند تا با سه نفر از خودشان در جایگاهى پیمان مزبور را امضاء نمایند و منظورشان از این پیشنهاد بکار بردن مکر و حیله و کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و سه نفر یهود اعزامى از طرف یهودیان بنى‌النضیر پنهانى با خود خنجر همراه آورده بودند.

در این میان یک زن یهودى برادر مسلمانى داشت به وسیله او رسول خدا صلی الله علیه و آله را از مکر و حیله یهودیان اعزامى باخبر مى سازد. پیامبر که آماده حرکت بود وقتى که از این خبر مطلع گردید. از رفتن منصرف شد و دستور فرمود: محاصره قلعه و حصار یهودیان را تنگ‌تر نمایند و از طرفى منافقین که وعده نصرت پنهانى به یهودیان داده بودند به یارى آنان برنخاستند لذا در دل یهودیان ترس و وحشت غلبه کرد چنان که در آیه فرماید «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» بنى‌النضیر وقتى که به گرفتارى خویش و نفاق منافقین پى بردند به ناچار تقاضاى عفو و صلح از رسول خدا صلی الله علیه و آله نمودند. پیامبر فرمود: باید این طائفه از مدینه و اطراف آن بیرون رفته و به طرف ازرعات و اریحاى شام بروند و این آیه نازل گردید.[۱]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ «2»

اوست آن كه كسانى از اهل كتاب را كه كفر ورزيدند براى اولين بار از خانه‌هايشان بيرون راند، با آنكه شما گمان نداشتيد كه آنان (با داشتن آن همه قدرت، به آسانى) بيرون روند و خودشان گمان مى‌كردند كه قلعه‌ها و حصارهايشان آنان را از قهر خدا مانع خواهد شد، امّا قهر خدا از جايى كه گمان نمى‌كردند بر آنان وارد شد و در دل‌هايشان ترس و وحشت افكند (به گونه‌اى كه) خانه‌هاى خود را با دست خويش و با دست مؤمنان خراب مى‌كردند، پس اى صاحبان بصيرت عبرت بگيريد.

نکته ها

كلمه «حشر» به معناى جمع كردن و بيرون راندن از محل سكونت است.

«فَاعْتَبِرُوا» از واژه «عبر» به معناى عبور كردن از ظاهر و رسيدن به باطن است. كلمه «عبارت» به معناى عبور از لفظ و رسيدن به معناست و «تعبير خواب»، عبور از ظاهر رؤيا به باطن آن است.

سه قبيله از يهوديان به نام‌هاى بنى‌نضير، بنى‌قريظه و بنى‌قينقاع به مدينه هجرت كرده و در آن جا ساكن شدند و با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پيمان عدم تعرض بستند، امّا بعد از جنگ احُد گروهى از آنان با مشركان مكّه همراه شد و عليه مسلمانان توطئه كردند، پيامبر آگاه گرديد و با آنان برخورد كرد. يكى از بزرگان آنان به نام كعب بن اشرف كشته و ميان يهوديان تزلزل ايجاد شد و به قلعه‌اى پناهنده شدند. مسلمانان با دستور پيامبر قلعه را محاصره كردند. بعد از چند روز محاصره و جنگ، يهوديان پذيرفتند كه از مدينه خارج شوند. آنها هنگام رفتن آن‌

جلد 9 - صفحه 537

مقدار از اموالشان را كه توانستند را با خود بردند و آن مقدار كه نتوانستند مانند خانه‌هاى خود را تخريب نمودند تا سالم به دست مسلمانان نيفتد. «1»

در قرآن، بارها ترس در دل دشمن، به عنوان يكى از امدادهاى الهى شمرده شده است، ازجمله: «قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ»*، «سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ» «2» «سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ» «3» آرى، ترس سبب فرار دشمن و پيروزى مسلمانان بدون خونريزى مى‌شود.

در حديث مى‌خوانيم: سه لشكر براى يارى حضرت مهدى عليه السلام مى‌آيند، لشكرى از فرشتگان، لشكرى از مؤمنان و ايجاد رعب و وحشت در دل دشمنان. «4»

انديشه كردن و عبرت گرفتن يك عبادت است، چنانكه در روايات مى‌خوانيم: «كان اكثر عبادة ابى ذر التفكر و الاعتبار» «5»، بيشترين عبادتِ ابوذر، انديشيدن و عبرت آموختن بود.

نه مِهر الهى در انحصار محاسبات ما است، «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» «6» و نه قهر او.

«فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا»

خداوند در دل‌ها تصرّف مى‌كند. گاهى آرامش نازل مى‌كند: «أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ» «7» و گاهى ترس مى‌افكند. «قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ»*

پیام ها

1- قهر خداوند نسبت به يهوديان پيمان‌شكن كافر، حكيمانه است. «الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ»

2- نشانه عزّت خداوند، تار و مار شدن يهوديان پيمان شكن و توطئه‌گر است.

«الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ»

3- تمام پيروزى‌ها را از او بدانيم. هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا ...


«1». تفسير نمونه.

«2». انفال، 12.

«3». آل عمران، 151.

«4». تفسير نمونه از اثبات الهدى، ج 7، ص 124.

«5». خصال صدوق.

«6». طلاق، 3.

«7». فتح، 4.

جلد 9 - صفحه 538

4- حساب توطئه‌گران اهل كتاب از حساب بقيه آنان جداست. «الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ»

5- تبعيد از وطن، يكى از مجارات الهى است. هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ‌ ... مِنْ دِيارِهِمْ‌

6- قدرت هيچ‌كس و گروهى را پايدار ندانيد. «ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا»

7- كيفر كسى‌كه از تعهّدات و پيمان‌هاى اجتماعى خارج مى‌شود، آن است كه از وطن خارج شود. أَنْ يَخْرُجُوا ...

8- محاسبات و تجهزات كفّار در برابر اراده الهى، ناكارآمد و بى‌فايده است.

«ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ»

9- در جنگ و جهاد با كفار، تمام محاسبات نبايد بر اساس تجهيزات و امكانات مادى باشد. «فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا»

10- تخريب ساختمان‌هاى دشمن، در مواردى جايز است. «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ»

11- آنجا كه اراده خدا باشد، دوست و دشمن دست به يك كار مى‌زنند. «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ»

12- خداوند هم سبب ساز است و هم سبب سوز، ترس را سبب قرار مى‌دهد و دژها را از سببيّت مى‌اندازد. «قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ»*

13- مطالعه تاريخ، سرگرمى نيست، وسيله عبرت است. فَاعْتَبِرُوا ... تاريخ، گذرگاه است نه توقّف‌گاه.

14- استفاده از تاريخ، بصيرت مى‌خواهد. «فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ «2»

شأن نزول: بطور اجمال آنكه: در مدينه سه دسته از يهود كه با حضرت عهد بسته بودند عهد را شكستند، و سبب آن بود كه آنها را ملاقات نمود براى ديه دو نفر از اصحاب كه كشته بودند. چون حضرت داخل شد، كعب اشرف به حيله اظهار بشاشت، گفت: مرحبا يا ابا القاسم. برخاست طعامى مهيا و قصدش آن بود كه حضرت را به قتل رساند. جبرئيل نازل شد و مكر آنها را خبر داد.

جلد 13 - صفحه 89

حضرت مراجعت به مدينه كرد و محمد بن مسلم انصارى را امر فرمود كه بنو نضير را گويد: خدا مكر آنها را اخبار فرمود، حال يا از بلد ما خارج شوند يا اعلان حرب نمايند. عبد اللّه ابىّ [به يهودان‌] گفت: خارج نشويد و محاربه نمائيد، من و قوم من شما را نصرت نمائيم. حضرت اقدام به حرب نمود و رايت را به امير المؤمنين عليه السّلام داد و قلعه را محاصره نمودند. عاقبت بعد از گفتگوهاى زياد و تهديدات بسيار، كفار به بلاد متفرق شدند؛ حق تعالى در باره ايشان نازل فرمود:

هُوَ الَّذِي‌: او است خدائى كه از روى اذلال و خذلان، أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا: بيرون نمود آنان را كه ايمان نياوردند، مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ‌: از اهل كتاب تورات، يعنى يهود بنو نضير، مِنْ دِيارِهِمْ‌: از منزلها و خانه‌هاى خود كه در مدينه داشتند، لِأَوَّلِ الْحَشْرِ: در اول راندن ايشان از جزيره عرب به شام. و اوليت آن، به اعتبار آنست كه اين نوع مذلت، قبل از اين به ايشان نرسيده بود.

يا اول حشر آنها به اعتبار آنستكه آخر حشر آنها از خيبر باشد به شام، يا آخر حشر روز قيامت خواهد بود؛ چنانچه در روايت است كه در آخر الزمان آتشى از جانب مشرق بيايد و همه مردم را به زمين شام راند. ابن عباس گفته: هر كه شك دارد كه زمين محشر، زمين شام است، بايد كه اين آيه بخواند، زيرا حضرت، ايشان را فرمود جلاى وطن كنيد و از منازل خود بيرون رويد. گفتند: به كجا رويم؟ فرمود: به زمين محشر؛ بعد حق تعالى اين آيه نازل فرمود:

بعد از آن از روى امتنان بر مؤمنان مى‌فرمايد: ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا:

گمان نداشتيد اى مؤمنان آنكه بيرون روند بنى نضير از مدينه به جهت شوكت و شجاعت و كثرت آنان، وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ‌: و گمان بردند آنانكه ايشان، مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ‌: منع كننده و بازدارنده است ايشان را قلعه‌ها از عذاب خدا، يعنى گمانشان آن بود كه قلعه‌ها آنها را باز خواهد داشت و اصلا به خواطر آنها نمى‌گذشت كه ايشان مخذول و مقهور شوند. فَأَتاهُمُ اللَّهُ‌: پس بيامد ايشان را عذاب خدا، مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا: از آنجا كه گمان نمى‌بردند و تصور آن نمى‌كردند به جهت قوت وثاقت و محكمى قلعه‌ها، وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ‌

جلد 13 - صفحه 90

الرُّعْبَ‌: و بيفكند خداى تعالى در دلهاى آنان ترس و بيم را به سبب كشته شدن كعب، رئيس آنها؛ و جلاء اختيار كردند، يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ‌: خراب مى‌كردند خانه‌هاى خود را، بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ‌: به دستهاى خود و به دستهاى مؤمنان، يعنى ايشان بواطن را خراب مى‌كردند و ايشان ظواهر را.

ابن عباس گفته: مسلمانان از بيرون سوراخ مى‌كردند تا به اندرون روند و اموال آنها را غارت گيرند، و ايشان از اندرون ديوارها مى‌شكافتند تا فرار كنند.

مروى است كه يهود دانستند كه منازل آنها به دست مسلمانان خواهد افتاد، خانه‌ها خراب تا هرچه مى‌خواستند از درها و چوبها ببرند، پس ششصد شتر بار كردند. اظهار جلادت نمودند، از مدينه به شام رفتند.

فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ: پس عبرت يابيد و پند يابيد اى صاحبان بينائى، و احوال آنها را تأمل كنيد كه چگونه خداى تعالى مؤمنان را بر آنها مسلط گردانيد بدون قتال و جدال، تا به مرتبه‌اى كه از خوف و هيبت مؤمنان، همه خانه‌هاى خود را رها كرده فرار نمودند.

بيان: معنى عبرت و اعتبار، نظر است در امرى تا به سبب آن شي‌ء ديگر كه از جنس آن باشد، معلوم گردد. پس مراد استدلال است به اين، بر صدق حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، چه آن حضرت مؤمنان را وعده داده بود كه خداى تعالى ديار و اموال بنو نضير را بدون قتال و جدال به ايشان كرامت فرمايد؛ و اين خبر، موافق با مخبر به واقع شد، پس آيه دلالت دارد بر صدق نبوت حضرت.

(آيه 3)


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «1» هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ «2» وَ لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ «3» ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ «4»

ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى‌ أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ «5»

ترجمه‌

تنزيه نموده است مر خدا را آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و او است ارجمند درست كردار

او است آنكه بيرون كرد آنان را كه كافر شدند از اهل كتاب از منزلهاشان براى اولين بيرون كردن دسته جمعى گمان نداشتيد كه خارج شوند و گمان كردند آنها كه باز دارنده است آنان را حصارهاشان از حكم خدا پس آمد آنها را فرمان خدا از جائيكه گمان نميكردند و انداخت در دلهاشان هراس را كه خراب ميكردند خانه‌هاى خود را بدست خود و دست مؤمنان پس عبرت گيريد اى صاحبان ديده‌ها

و اگر نه آن بود كه مقدّر كرده بود خدا براى آنان بيرون شدن از خانمان را هر آينه عذاب كرده بودشان در دنيا و براى آنها در آخرت عذاب آتش است‌

اين بسبب آنست كه آنها مخالفت نمودند با خدا و پيغمبرش و هر كه مخالفت كند با خدا پس همانا خدا سخت عقوبت است‌

آنچه را بريديد از درخت خرماى خوب يا واگذاشتيد آنرا ايستاده بر ريشه‌هاى خود پس باذن خدا است و تا خوار كند متمرّدان را.

تفسير

تسبيح و تنزيه و تقديس تمام موجودات ارضيّه و سماويّه خالق و


جلد 5 صفحه 171

مربّى و نگهدار خودشان را بلسان حال و مقال مكرّر بيان شده و عزّت و قدرت و درست‌كارى و حكمت خدا محتاج به بيان نيست و مستفاد از نقل قمّى ره در شأن نزول آيات آتيه آنست كه در مدينه سه قبيله از يهود بودند بنى نضير و بنى قريظه و قنيقاع و ما بين آنها و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عهد مقرّرى بود پس نقض نمودند عهد خود را و سبب نقض عهد بنى نضير آن بود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد نزد آنها تا قرض كند از آنان براى پرداخت خونبهاى دو نفر از معاهدين آنها كه يكنفر از اصحاب آن حضرت آن دو را ناگهانى كشته بود و چون وارد شد بر كعب بن اشرف كه رياست بر آنها داشت او قصد نمود قتل حضرت و همراهانش را و جبرئيل او را آگاه نمود و حضرت برخاست و مراجعت فرمود و بآنها خبر داد كه من از نيّت شما مطّلع شدم پس يا از مدينه بيرون رويد يا آماده جنگ باشيد و آنها حاضر شدند كه بيرون روند ولى عبد اللّه بن ابى منافق آنها را مغرور بكمك خود و يارانش كرد و گفت ما با شما جنگ ميكنيم و اگر مغلوب شديم با شما از مدينه بيرون ميرويم و لذا استنكاف از بيرون رفتن نمودند و حاضر براى جنگ شدند و آن منافق با آنها كمك ننمود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را علمدار و امر بتقدّم فرمود و خود با اصحاب تكبيرگويان بدنبال آمد و آنها را محاصره نمود و چون پيغمبر بمقابل بيوت آنها رسيد آنان آنچه نزديك بخودشان بود از ابنيه براى خود حصن نمودند و آنچه را نزديك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود خراب كردند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمود درختان خرماى آنها را قطع نمايند و آنها بجزع درآمدند و گفتند اى محمد آيا خدا تو را امر بفساد نموده اگر اين درختان از آن تو است قطع كن و اگر از ما است بگذار و حاضر شدند اموال خود را بردارند و بروند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بقدريكه شتر حمل نمايد برداريد و آنها حاضر نشدند ولى بعد از چند روز راضى شدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود هيچ حق نداريد ببريد و اگر ببينيم كسى چيزى ميبرد او را ميكشيم و آنها دست خالى رفتند بعضى بفدك و وادى القرى و بعضى بشام و در مجمع اين شأن نزول را با اضافاتى كه از آن جمله قتل كعب بن اشرف بدست محمد بن مسلمه بامر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از مراجعت از نزد او است نقل نموده ولى‌


جلد 5 صفحه 172

چون از معصوم نبود و اختلافاتى هم با روايت قمى ره داشت حقير از ذكر آن صرف نظر نمودم و بنابر اين مفاد آيات آنست كه خداوند آن ذات قهّارى است كه بيرون كرد كفار اهل كتاب را از ديار خودشان و اين دفعه اول بيرون كردن دسته جمعى آنها بود از منازلشان بشام و غيرها و دفعه دوم در رجعت يا قيامت است بزمين شام يا صحراى محشر چون در مجمع از ابن عباس نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بآنها فرمود بيرون رويد گفتند بكجا فرمود بزمين محشر و قمى ره از امام مجتبى عليه السّلام نقل نموده كه مردم در قيامت محشور ميشوند نزد صخره بيت المقدس و جمعى از مفسّرين تصريح نموده‌اند كه حشر اوّلشان جلاء آنها از مدينه بود بشام و حشر دومشان در قيامت است آنهم بزمين شام و معناى حشر بيرون كردن جمعى است از مكانى بمكان ديگر و مسلمانان گمان نميكردند آنها باين سهولت از مدينه جلاء وطن نمايند چون عدّه و عدّه آنها كافى براى مقاومت بود و خود آنها هم با اسلحه و حصارهاى محكمى كه داشتند گمان ميكردند ميتوانند دفاع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كنند ولى بعد از كشته شدن كعب بن اشرف كه از مجمع نقل شد بامر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و خواست خداوند آنها چنان مرعوب شدند كه بهيچ وجه اظهار حياتى ننمودند و چون پيغمبر (ص) امر فرمود بقطع اشجار آنها كه وسيله ارتزاقشان بود يك مرتبه دل از اقامت كندند و عازم رحيل شدند و هيچ تصوّر نمينمودند كه چنين عذاب ناگهانى از خدا بر آنان نازل شود و بدست خودشان ابنيه خارجى خودشان را خراب نمودند براى بدست آوردن آلات قيمتى آنها و نيفتادنشان در دست مسلمانان و مسلمانان هم با آنها كمك ميكردند در خرابى براى تعذيب آنها و توسعه ميدان جنگ و اينكه خداوند نسبت خرابى را بآنها داده بدست خودشان و دست اهل ايمان ظاهرا بمناسبت آن باشد كه سبب خرابى را كه نقض عهد و غدر با پيغمبر بوده آنها فراهم نموده بودند و بعضى گفته‌اند اطاقهاى داخلى را خودشان خراب نمودند در وقت جلاء از وطن براى آن كه بدست مسلمانان نيفتد و ابنيه خارجى را مسلمانان خراب كردند قبلا تا برسند بحصارهاشان پس بايد ارباب عقل و دانش از اين قبيل وقايع عبرت گيرند و بدانند هر كه با خدا و پيغمبر در افتاد ور افتاد و نيز بايد


جلد 5 صفحه 173

بدانند كه خدا و پيغمبر اگر چه ارحم الرّاحمين و رحمة للعالمين ميباشند ولى اشدّ المعاقبين و غلظة للكافرين هم هستند و صفت رحمت و مروّت و غلظت و خشونت هر يك بايد بجا و محلّ خود بكار رود و اگر خداوند فرض و مقدّر نفرموده بود براى آنها جلاء از وطن را مانند بنى قريظه در دنيا بقتل مردان و سبى زنان و اطفال معذّب مى‌شدند و در هر حال عذاب آخرت آنها بجاى خود محفوظ است اين نتيجه شقاق و غدر با خدا و پيغمبر است و كسى تصوّر نكند كه قطع درختان خوب قيمتى خرماى آنها خلاف انصاف و رويّه عقلاء بوده چون آنچه از آنها قطع و آنچه باقى گذارده شده بامر خدا بوده و بر طبق حكمت و مصلحت است كه بسبب آن اميدشان از اقامت قطع شود و بذلّت و خوارى و دلسوختگى بيرون روند و بانتقام غدر و مكر با خدا و پيغمبر برسند و ديگر بچنين اعمال قبيحه‌اى اقدام ننمايند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

سَبَّح‌َ لِلّه‌ِ ما فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ ما فِي‌ الأَرض‌ِ وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيم‌ُ «1» هُوَ الَّذِي‌ أَخرَج‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ مِن‌ دِيارِهِم‌ لِأَوَّل‌ِ الحَشرِ ما ظَنَنتُم‌ أَن‌ يَخرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُم‌ مانِعَتُهُم‌ حُصُونُهُم‌ مِن‌َ اللّه‌ِ فَأَتاهُم‌ُ اللّه‌ُ مِن‌ حَيث‌ُ لَم‌ يَحتَسِبُوا وَ قَذَف‌َ فِي‌ قُلُوبِهِم‌ُ الرُّعب‌َ يُخرِبُون‌َ بُيُوتَهُم‌ بِأَيدِيهِم‌ وَ أَيدِي‌ المُؤمِنِين‌َ فَاعتَبِرُوا يا أُولِي‌ الأَبصارِ «2»

اما الكلام‌ ‌في‌ فضلها: اخباري‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ و خواص‌ القرآن‌ ‌از‌ پيغمبر و ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ عليهما الصلاة و السّلام‌ روايت‌ كرده‌اند ‌که‌ مفاد ‌آنها‌ اينست‌ ‌که‌ كسي‌ ‌که‌ قرائت‌ كند جنّت‌ و نار و عرش‌ و كرسي‌ و هفت‌ آسمانها و زمينها و هواء و ريح‌ و طير و شجر و جبال‌ و شمس‌ و قمر و ملائكه‌ ‌بر‌ ‌او‌ صلوات‌ ميفرستند و استغفار مي‌كنند و ‌از‌ حزب‌ اللّه‌ المفلحين‌ مي‌شود، و ‌اگر‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز ‌ يا ‌ شب‌ بميرد ‌از‌ اهل‌ جنّت‌ ‌است‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ موجب‌ قضاء حاجت‌ ميشود ‌اگر‌ ‌در‌ چهار ركعت‌ نماز حاجت‌ بخواند و ‌اگر‌ ‌در‌ شب‌ جمعه‌ بخواند ايمن‌ ‌از‌ بلاء ميشود و ‌اگر‌ ‌بر‌ ‌خود‌ معلّق‌ كند ‌در‌ عقب‌ ‌هر‌ حاجتي‌ برود برآورده‌ ميشود، لكن‌ چون‌ اخبار سند معتبري‌ نداشت‌ ‌از‌ نقل‌ عين‌ عبارات‌ ‌آنها‌ صرف‌ نظر كرديم‌.

سَبَّح‌َ لِلّه‌ِ گفتيم‌ تسبيح‌ دو اطلاق‌ دارد خاص‌ّ و عام‌ّ. امّا الخاص‌ّ: تنزيه‌ و تقديس‌ حق‌ّ ‌است‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نقائص‌ ذاتا و صفة و فعلا. امّا العام‌ّ: مطلق‌ اذكار ‌را‌ شامل‌ مي‌شود.

ما فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ ما فِي‌ الأَرض‌ِ تعبير بمادون‌ ‌من‌ ‌براي‌ تعميم‌ ذوي‌ العقول‌ و ‌غير‌ ‌آنها‌ ‌است‌ مثل‌ شمس‌ قمر كواكب‌ عرش‌ كرسي‌ جمادات‌ نباتات‌ حيوانات‌ و ‌غير‌ اينها.

جلد 16 - صفحه 467

وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيم‌ُ الغالب‌ القاهر القادر العليم‌. الحكيم‌ العادل‌ العالي‌ المتعال‌.

هُوَ الَّذِي‌ أَخرَج‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ راجع‌ بقبيله بني‌ نضير ‌از‌ يهود ‌که‌ چون‌ پيغمبر بمدينه‌ هجرت‌ فرمود آمدند ‌با‌ حضرت‌ معاهده‌ كردند ‌که‌ متعرّض‌ ‌آنها‌ نباشد مشروط ‌بر‌ اينكه‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌با‌ مشركين‌ و ساير كفّار ‌هم‌ دست‌ نشوند ‌تا‌ ‌در‌ جنگ‌ بدر و فتح‌ مسلمين‌ گفتند ‌اينکه‌ همان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بما‌ خبر داده‌اند ولي‌ چون‌ جنگ‌ احد پيش‌ آمد و مسلمين‌ فرار كردند اينها جرأت‌ پيدا كردند و ‌با‌ ساير قبائل‌ يهود ‌هم‌ دست‌ شدند و جماعتي‌ ‌را‌ فرستادند و ‌با‌ ابو سفيان‌ و مشركين‌ قريش‌ عهد و ميثاق‌ بستند ‌بر‌ مقاتله‌ پيغمبر و دو نفر ‌از‌ مسلمين‌ ‌را‌ كشتند حضرت‌ تشريف‌ برد مطالبه ديه ‌آنها‌ ‌را‌ بكند اينها قصد كردند ‌که‌ ‌از‌ بام‌ قصر ‌خود‌ سنگ‌ رها كنند ‌بر‌ سر ‌آن‌ حضرت‌، حضرت‌ تشريف‌ برد مدينه‌ و لشكري‌ فرستاد ‌بر‌ ‌آنها‌ اينها درهاي‌ قصرهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بستند ‌که‌ مسلمين‌ وارد نشوند حضرت‌ امر فرمود نخل‌هاي‌ ‌آنها‌ و مزارع‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بسوزانند اينها بالحاح‌ و التجاء ‌در‌ آمدند و رعبي‌ ‌در‌ قلب‌ ‌آنها‌ پيدا شد حضرت‌ ‌از‌ قتل‌ ‌آنها‌ صرف‌ نظر نمود مشروط ‌بر‌ اينكه‌ ‌از‌ حجاز خارج‌ شوند و بطرف‌ شام‌ بروند قبول‌ كردند و وسائل‌ مسافرت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ حضرت‌ فراهم‌ كرد و ‌آنها‌ رفتند جز جماعتي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بعض‌ نقاط قصرها ‌را‌ خراب‌ كردند و فرار كردند و بيهود خيبر ملحق‌ شدند و شرح‌ ‌اينکه‌ قضايا مفصّل‌ ‌است‌، لذا ‌خدا‌ ميفرمايد ‌او‌ ‌است‌ خدايي‌ ‌که‌ بيرون‌ كرد كساني‌ ‌که‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ كافر بودند ‌که‌ بني‌ نضير باشند.

مِن‌ دِيارِهِم‌ ‌که‌ مدينه‌ ‌باشد‌ بطرف‌ شام‌ و ايله‌.

لِأَوَّل‌ِ الحَشرِ اول‌ طائفه‌ ‌از‌ كفّار اينها بودند ‌که‌ اخراج‌ بلد شدند و جلاء وطن‌ كردند و حشر بمعني‌ سوق‌ جمعيت‌ بمحل‌ ديگري‌ و لذا قيامت‌ صحراي‌ محشر ‌است‌ ‌که‌ خداوند مبعوث‌ ميفرمايد تمام‌ جن‌ّ و انس‌ ‌را‌ و سوق‌ مي‌دهد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ صحراي‌ قيامت‌:

ما ظَنَنتُم‌ أَن‌ يَخرُجُوا ‌شما‌ مسلمين‌ گمان‌ نمي‌كرديد ‌که‌ اينها ‌را‌ بتوانيد اخراج‌ بلد كنيد و اينها بيرون‌ روند.

جلد 16 - صفحه 468

وَ ظَنُّوا أَنَّهُم‌ مانِعَتُهُم‌ حُصُونُهُم‌ و ‌آنها‌ گمان‌ كردند ‌که‌ درهاي‌ قلعه‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بستند و ‌در‌ حصون‌ ‌خود‌ جاي‌ گرفتند ديگر مسلمانان‌ نمي‌توانند بآنها دست‌ پيدا كنند و حصون‌ ‌آنها‌ مانع‌ مي‌شود ‌از‌ مسلمين‌.

مِن‌َ اللّه‌ِ ‌که‌ ‌خدا‌ قدرت‌ ندارد و اينها ‌را‌ اخراج‌ كند العياذ.

فَأَتاهُم‌ُ اللّه‌ُ مِن‌ حَيث‌ُ لَم‌ يَحتَسِبُوا و ‌لو‌ خداوند چنان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بيچاره‌ كرد ‌که‌ چون‌ پيغمبر دستور داد نخلستانهاي‌ ‌آنها‌ و مزارع‌ ‌آنها‌ ‌را‌ آتش‌ زنند ‌که‌ آمدند ‌يعني‌ قدرت‌ الهي‌ اينها ‌را‌ ناچار كرد آمدند و قرار داد و عهد كردند ‌که‌ ‌از‌ مدينه‌ بطرف‌ شام‌ بروند و حضرت‌ وسايل‌ حركت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ فراهم‌ كرد و رفتند.

وَ قَذَف‌َ فِي‌ قُلُوبِهِم‌ُ الرُّعب‌َ ‌از‌ ترس‌ قتل‌ و اسيري‌ باين‌ جلاء وطن‌ تن‌ ‌در‌ دادند.

يُخرِبُون‌َ بُيُوتَهُم‌ بِأَيدِيهِم‌ ‌آن‌ جماعتي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ فرار كردند ديوارهاي‌ حصون‌ ‌خود‌ ‌را‌ شكافتند و فرار كردند و بيهود خيبر ملحق‌ شدند.

وَ أَيدِي‌ المُؤمِنِين‌َ مسلمانان‌ وارد حصون‌ ‌آنها‌ شدند و حصون‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌هم‌ كوبيدند.

فَاعتَبِرُوا يا أُولِي‌ الأَبصارِ ‌که‌ خداوند چه‌ نحوه‌ دين‌ اسلام‌ ‌را‌ نصرت‌ مي‌كند و دشمنان‌ ‌را‌ سركوب‌ مي‌فرمايد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- بعد از بیان این مقدمه به داستان رانده شدن یهود بنی نضیر از مدینه پرداخته، می‌فرماید: «او (خداوند) کسی است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانه‌هایشان بیرون راند»! (هو الذی اخرج الذین کفروا من اهل الکتاب من دیارهم لاول الحشر).

ج5، ص137

منظور از «حشر» در اینجا اجتماع و حرکت مسلمانان از مدینه به سوی قلعه‌های یهود، و یا اجتماع یهود برای مبارزه با مسلمین است، و از آنجا که این نخستین اجتماع در نوع خود بود در قرآن به عنوان «لأوّل الحشر» نامیده شده، و این خود اشاره لطیفی است به برخوردهای آینده با یهود «بنی نضیر» و یهود «خیبر» و مانند آنها.

سپس می‌افزاید: «شما هرگز گمان نمی‌کردید که آنها (از این دیار) خارج شوند و خودشان نیز گمان می‌کردند که دژهای محکمشان آنان را از عذاب الهی مانع می‌شود» (ما ظننتم ان یخرجوا و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم من الله).

آنها چنان مغرور و از خود راضی بودند که تکیه‌گاهشان دژهای نیرومند و قدرت ظاهریشان بود، ولی از آنجا که خدا می‌خواست بر همه روشن سازد که چیزی در برابر اراده او قدرت مقاومت ندارد حتی بدون آن که جنگی رخ دهد آنها را از آن سرزمین بیرون راند! لذا در ادامه آیه می‌فرماید: «اما خداوند از آنجا که گمان نمی‌کردند به سراغشان آمد، و در دلهایشان ترس و وحشت افکند، به گونه‌ای که خانه‌های خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران می‌کردند» (فاتاهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فی قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بایدیهم و ایدی المؤمنین).

آری! خدا این لشکر نامرئی، یعنی لشکر ترس را که در بسیاری از جنگها به یاری مؤمنان می‌فرستاد بر قلب آنها چیره کرد، و مجال هرگونه حرکت و مقابله را از آنها سلب نمود، آنها خود را برای مقابله با لشکر برون آماده کرده بودند بی‌خبر از آن که خداوند لشکری از درون به سراغشان می‌فرستد.

و در پایان آیه به عنوان یک نتیجه گیری کلی می‌فرماید: «پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم»! (فاعتبروا یا اولی الابصار).

نکات آیه

۱ - اراده خداوند، عامل شکست و آوارگى کافران اهل کتاب (یهود بنى نضیر) (هو الذى أخرج الذین کفروا من أهل الکتب ) به اتفاق مفسران، آیات این بخش، مربوط به یهود بنى نضیر و جریان شکست و آواره شدن آنان از مدینه است.

۲ - شکست یهود بنى نضیر، نمودى از شکست ناپذیرى و حکمت خداوند (و هو العزیز الحکیم . هو الذى أخرج الذین کفروا) ارتباط این آیه با ذیل آیه قبل (و هو العزیز الحکیم) بیانگر ارائه نمونه و مصداق، پس از بیان یک حقیقت کلى است.

۳ - تبعید بنى نضیر، نخستین اخراج دسته جمعى یهودیان از مدینه (أخرج الذین کفروا ... لأوّل الحشر) «حشر»، عبارت است از بیرون راندن دسته جمعى عده اى از مردم از محل سکونت شان.

۴ - خبر دادن خداوند، از وجود رویارویى مجدّد مسلمانان و یهود (پس از غزوه بنى نضیر) (أخرج الذین کفروا ... لأوّل الحشر) قید «لأوّل...» این پیام را در بر دارد که براى این تجمع و برخورد، موارد دیگرى نیز هست.

۵ - غزوه بنى نضیر، اولین برخورد گروهى یهودیان مدینه با پیامبر(ص) و مسلمانان* (أخرج الذین کفروا ... لأوّل الحشر) از تعبیر «أوّل الحشر» مى توان استفاده کرد که «غزوه بنى نضیر»، اولین دسته بندى گروهى یهودیان مدینه، علیه پیامبر(ص) بوده است.

۶ - نخستین بسیج دفاعى مسلمانان در برابر یهودیان، منتهى به شکست و تبعید یهود بنى نضیر شد. (هو الذى أخرج الذین کفروا ... لأوّل الحشر) «حشر»، به معناى بیرون آوردن جماعت از مقر و گسیل داشتن آنان به جنگ نیز مى باشد. بنابراین معنا «الحشر» در آیه شریفه، نظر به تجمع مسلمانان در برابر توطئه هاى بنى نضیر دارد.

۷ - تبلور اراده الهى، در عمل مسلمانان نسبت به تبعید بنى نضیر (هو الذى أخرج ... لأوّل الحشر) چنانچه مراد از «حشر» تجمع مسلمانان باشد - با توجه به نسبت دادن اخراج به خداوند در آیه شریفه - مطلب بالا قابل برداشت است.

۸ - اهل کتاب (یهود و نصارا)، در صورت توطئه علیه اسلام و مسلمانان، در زمره کافران اند. (الذین کفروا من أهل الکتب )

۹ - شکست و تبعید یهود بنى نضیر، امرى دشوار و دور از انتظار براى مسلمانان (ما ظننتم أن یخرجوا)

۱۰ - دژهاى محکم یهود بنى نضیر، مایه اطمینان آنان به شکست ناپذیرى خویش (و ظنّوا أنّهم مانعتهم حصونهم من اللّه)

۱۱ - اتکاى مطلق به امکانات و وسایل مادى و مسلّط ندانستن خداوند بر آنها، نمودى از کفر (أخرج الذین کفروا ... ما ظننتم أن یخرجوا و ظنّوا أنّهم مانعتهم حصونهم من اللّه)

۱۲ - تحقق اراده الهى، علیه یهود بنى نضیر، به گونه اى غیرقابل محاسبه براى آنان (هو الذى أخرج ... و ظنّوا أنّهم مانعتهم ... فأتیهم اللّه من حیث لم یحتسبوا)

۱۳ - انسان هاى مادى، ناتوان از درک گستره قدرت خداوند، در محاسبات خویش (ما ظننتم أن یخرجوا و ظنّوا ... فأتیهم اللّه من حیث لم یحتسبوا)

۱۴ - پیدایش بیم و هراس در قلب یهودیان بنى نضیر، به اراده الهى (و قذف فى قلوبهم الرعب )

۱۵ - قلب ها، در اختیار خداوند و مقهور اراده او است. (و قذف فى قلوبهم الرعب )

۱۶ - ایجاد وحشت در قلب کافران، از ابزار الهى در حمایت از جهادگران مسلمان (هو الذى أخرج ... و قذف فى قلوبهم الرعب ) از این که خداوند، پس از بیان شکست یهود - به رغم برخوردارى آنان از تجهیزات و استحکامات - موضوع ایجاد وحشت را مطرح کرده است; مطلب یاد شده استفاده مى شود.

۱۷ - ثبات و تزلزل روانى، از عوامل مهم پیروزى و شکست در نبرد (فأتیهم اللّه ... و قذف فى قلوبهم الرعب)

۱۸ - اقدام یهود بنى نضیر، به تخریب خانه هاى خویش (یخربون بیوتهم بأیدیهم)

۱۹ - وحشت و هراس بنى نضیر، مایه اقدام آنان به تخریب خانه هایشان (و قذف فى قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بأیدیهم)

۲۰ - یهودیان بنى نضیر، خود زمینه ساز تخریب خانه هایشان به دست مسلمانان (یخربون بیوتهم بأیدیهم و أیدى المؤمنین) در آیه شریفه، فعل «یخربون» به خود یهود بنى نضیر نسبت داده شده است و مؤمنان مجرى تخریب معرفى شده اند. از این مطلب، استفاده مى شود که اقدام مؤمنان به تخریب خانه هاى بنى نضیر، معلول حرکت هاى توطئه آمیز خود یهود بنى نضیر بوده است.

۲۱ - فرجام تلخ یهود بنى نضیر، مایه عبرت و درس آموزى براى اهل بینش (هو الذى أخرج ... یخربون بیوتهم ... فاعتبروا یأُولى الأبصر)

۲۲ - غلبه اراده خدا بر استحکامات بنى نضیر، درسى براى صاحبان فهم و بصیرت (مانعتهم حصونهم ... فأتیهم اللّه من حیث لم یحتسبوا ... فاعتبروایأُولى الأبصر)

۲۳ - اهل بینش و بصیرت، قادر به بهره مندى از درس ها و پندهاى الهى در تاریخ (فاعتبروا یأُولى الأبصر)

۲۴ - تاریخ، بستر پندها و عبرت ها براى انسان (هو الذى أخرج الذین کفروا ... فاعتبروا یأُولى الأبصر)

روایات و احادیث

۲۵ - «عن الصادق(ع) قال: قال رسول اللّه(ص) ... و لایصح الإعتبار إلاّ لأهل الصفاء و البصیرة، قال اللّه تعالى: «فاعتبروا یا أُولى الأبصار...».[۲] از امام صادق(ع) روایت شده که رسول خدا(ص) فرمود: ...عبرت پذیرى صحیح و مؤثر حاصل نمى شود; مگر براى کسانى که اهل صفا و بصیرت باشند. خداى تعالى فرموده است: فاعتبروا یا أولى الأبصار...».

موضوعات مرتبط

  • اتکا: اتکا به امکانات مادى ۱۱
  • اسلام: آثار توطئه علیه اسلام ۸; تاریخ صدر اسلام ۳، ۵، ۶، ۱۸
  • اضطراب: آثار اضطراب ۱۷
  • اهل کتاب: زمینه کفر اهل کتاب ۸
  • بصیرت: آثار بصیرت ۲۵; عبرت اهل بصیرت ۲۲، ۲۳; فضایل اهل بصیرت ۲۳
  • بنى نضیر: آثار ترس بنى نضیر ۱۹; آثار شکست بنى نضیر ۲; استحکام قلعه هاى بنى نضیر ۱۰; اولین برخورد بنى نضیر ۵; تبعید بنى نضیر ۳، ۶، ۷; تخریب خانه هاى بنى نضیر ۱۸، ۱۹; زمینه اطمینان بنى نضیر۱۰; زمینه تخریب خانه هاى بنى نضیر ۲۰; سختى تبعید بنى نضیر ۹; سختى شکست بنى نضیر ۹; شکست بنى نضیر ۶، ۲۲; عبرت از فرجام بنى نضیر ۲۱، ۲۲; عوامل آوارگى بنى نضیر ۱; عوامل شکست بنى نضیر ۱; فرجام شوم بنى نضیر ۲۱; منشأ ترس بنى نضیر ۱۴; منشأ شکست بنى نضیر ۱۲; نقش بنى نضیر ۲۰
  • پیروزى: عوامل پیروزى ۱۷
  • تاریخ: عبرت از تاریخ ۲۳، ۲۴
  • ثبات قدم: آثار ثبات قدم ۱۷
  • خدا: آثار اراده خدا ۱، ۷، ۱۲، ۱۴; ابزار حمایت خدا ۱۶; حاکمیت اراده خدا ۱۵، ۲۲; رد سلطه خدا ۱۱; قدرت خدا۱۳; نشانه هاى حکمت خدا ۲; نشانه هاى عزت خدا ۲
  • دنیاطلبان: عجز دنیاطلبان ۱۳
  • شکست: عوامل شکست ۱۷
  • عبرت: زمینه عبرت ۲۵; عوامل عبرت ۲۱، ۲۴
  • غزوه بنى نضیر: بسیج عمومى در غزوه بنى نضیر ۶; پیشگویى غزوه بنى نضیر ۴; نقش غزوه بنى نضیر ۵
  • قرآن: پیشگوییهاى قرآن ۴
  • قلب: حاکم قلب ها ۱۵
  • کافران :۸ عوامل آوارگى کافران ۱ ۸; عوامل شکست کافران ۱ ۸; منشأ ترس کافران ۱۶ ۸
  • کفر: نشانه هاى کفر ۱۱
  • مجاهدان: حامى مجاهدان ۱۶
  • مسلمانان: آثار توطئه علیه مسلمانان ۸; اولین بسیج عمومى مسلمانان ۶
  • مسیحیان: زمینه کفر مسیحیان ۸
  • یهود: اولین تبعید یهود مدینه ۳; زمینه کفر یهود ۸

منابع

  1. تفاسیر روض الجنان و کشف الاسرار.
  2. مصباح الشریعه، ص ۲۰۱، ب ۹۷; نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۷۴، ح ۸.