الحجر ١٣

از الکتاب
کپی متن آیه
لاَ يُؤْمِنُونَ‌ بِهِ‌ وَ قَدْ خَلَتْ‌ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ‌

ترجمه

(اما با این حال،) آنها به آن ایمان نمی‌آورند؛ روش اقوام پیشین نیز چنین بود!

|[با اين حال‌] به آن ايمان نمى‌آورند، و روش پيشينيان نيز [بر اين‌] رفته است [كه پيامبران را تكذيب مى‌كردند]
[كه‌] به او ايمان نمى‌آورند، و راه [و رسم‌] پيشينيان پيوسته چنين بوده است.
لیکن به آن ایمان نمی‌آورند، و البته عادت امم سابقه هم (مانند امت تو بر همین انکار و استهزا نسبت به رسولان و کتب آسمانی) گذشت.
[با این همه] به آن ایمان نمی آورند، و البته روش پیشینیان هم [در مسخره کردن آیات خدا و استهزای پیامبران] به همین صورت بوده است.
به آن ايمان نمى‌آورند و سنت پيشينيان چنين بوده است.
[که‌] به آن ایمان نمی‌آورند، و سنت پیشینیان [نیز چنین‌] گذشته است‌
[و حال آنكه‌] به آن ايمان نمى‌آورند، و آيين و روش پيشينيان [بر اين‌] رفته است [كه پيامبران را تكذيب و نعمت خداوند را ناسپاسى كنند].
آنان بدان ایمان نمی‌آورند (چون در شهوات غوطه‌ورند و باطلگرایند نه حقّگرا) و شیوه‌ی اقوام پیشین هم بر این بوده است.
بدان ایمان نمی‌آورند، و راه و رسم پیشینیان پیوسته چنان بوده است.
ایمان نیارند بدان حالی که گذشت آئین پیشینیان‌

They do not believe in it, though the ways of the ancients have passed away.
ترتیل:
ترجمه:
الحجر ١٢ آیه ١٣ الحجر ١٤
سوره : سوره الحجر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ قَدْ خَلَتْ ...»: شیوه اقوام پیشین نیز چنین بوده است. شیوه خدا درباره پیشینیان هم بر این بوده است که آنان را مدّت زمانی مهلت داده است و سپس نابودشان ساخته و به عذاب دردناک گرفتارشان نموده است.


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «12» لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ «13»

اينگونه ما (براى اتمام حجّت) قرآن را در دلهاى مجرمان راه مى‌دهيم. (امّا) آنان به آن ايمان نمى‌آورند و سنّت و راه كفّار پيشين نيز اين‌گونه بوده است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ «13»

لا يُؤْمِنُونَ بِهِ‌: ايمان نمى‌آورند به آن، يعنى با وجود اعراض آنها از قرآن، ما آن را در قلوب آنها در مى‌آوريم و به توسط ابلاغ پيغمبر به ايشان مى‌رسانيم به جهت اتمام حجت.

تبصره: توهّم نشود كه استهزاء يا كفر و شرك را در قلوب كفار، خدا داخل فرمايد، نعوذ باللّه، زيرا اولا: آن كه «ذكر» در آيه متقدمه به معنى قرآن است به اتفاق، پس ضمير «نسلكه» راجع به قرآن باشد. ثانيا: منافى «لا يؤمنون» خواهد بود، چه اسناد عدم ايمان به ايشان شده. ثالثا: اگر حق تعالى ايجاد كفر

جلد 7 - صفحه 89

و شرك در قلوب كفار نموده باشد، هر آينه معذور و مذموم نبودند، و حال آن كه سوق آيه بر سبيل مذمت است.

وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ‌: و بتحقيق گذشته است عادت و سنت الهى در هلاك پيشينيان، يعنى هر كه از آنها هلاك شده به سبب ترك قبول حق و تكذيب رسل بوده. آيه شريفه وعيد مكذبين پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه ايمان نياورده و بعد از ظهور معجزات واضحه، اقتراح آيات نموده، و در نزول ملائكه بر گواهى مبالغه مى‌كردند، نزد ابن عباس معنى آنكه: گذشته است عادت پيشينيان در تكذيب، يعنى عادت امم سابقه آن بوده كه تكذيب پيغمبران خود كنند و از روى عناد نظر در معجزات ايشان ننموده، آيات ديگر طلب كنند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ «6» لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «7» ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ «8» إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «9» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ «10»

وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «11» كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «12» لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ «13» وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ «14» لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ «15»

ترجمه‌

و گفتند اى كسيكه فرستاده شد بر او قرآن همانا تو هر آينه ديوانه‌ئى‌

چرا نمى‌آورى نزد ما فرشتگان را اگر باشى از راستگويان‌

فرو نميفرستيم فرشتگان را مگر بحقّ و نباشند آنگاه مهلت داده شدگان‌

بدرستيكه ما فرو فرستاديم قرآن را و همانا ما مر آنرا هر آينه نگاه دارندگانيم‌

و بتحقيق فرستاديم پيش از تو در فرقه‌هاى پيشينيان‌

و نيامد ايشانرا هيچ پيغمبرى مگر كه بودند بآن استهزاء مينمودند


جلد 3 صفحه 245

اين چنين در ميآوريم آنرا در دلهاى گناهكاران‌

ايمان نمى‌آورند بآن و بتحقيق گذشت طريقه پيشينيان‌

و اگر بگشائيم بر آنها درى از آسمان پس تمام روز در آن بالا روند

هر آينه گويند جز اين نيست كه بسته شده چشمهاى ما بلكه مائيم گروهى سحر كرده شدگان.

تفسير

كفّار از روى تكبر و استهزاء خطاب مينمودند به پيغمبر اكرم و مى‌گفتند اى كسيكه بگمان خود كتابيكه موجب تذكّر است بر او نازل شده براستى و درستى تو ديوانه ميباشى كه چنين ادّعائى مينمائى و انتظار دارى كه ما از تو قبول نمائيم اگر راست ميگوئى چرا ملائكه حامل وحى يا غير آنها را نزد ما نمى‌آورى كه تصديق كنند قول تو را و موجب اطمينان ما شود بصدق دعوت تو لذا خداوند بآنها جواب فرموده كه نزول ملائكه بايد از روى حكمت و مصلحت باشد از قبيل آوردن وحى بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا آوردن عذاب بر قوميكه مستحقّ باشند و صلاح در مهلت دادن بآنها نباشد يا قبض روح كسيكه اجلش رسيده باشد و امثال اينها نه فقط براى اطمينان خاطر كسانيكه نظر در ادلّه معارف دينى ننمايند يا از باب عناد و لجاج منكر شوند و مصلحت در مهلت دادن بآنها باشد تا بتدريج مؤمن و منقاد شوند يا اولاد صلحائى از آنها بعمل آيد يا استحقاقشان كامل گردد براى عذاب در هر حال بعد از نزول ملائكه مهلتى نيست و فعلا صلاح در مهلت دادن بآنها است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه فرمود اگر نازل نمائيم ملائكه را مهلت داده نشوند و هلاك شوند و بعضى ما تنزل الملائكه بضم تا و رفع ملائكه قرائت نموده‌اند و بايد خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان مطمئن باشد كه خداوند قرآنيرا كه كفّار مورد استهزاء قرار دادند تا روز قيامت حفظ خواهد فرمود از تغيير و تبديل و زياده و نقصان و كيد اهل شرك و ابطال و اندراس و هر آفت و خللى تا معجزه باقيه و حجّت بالغه الهيّه باشد بر خلق و كسى نتواند دستبردى در احكام آن بنمايد بهيچ وجه از وجوه و باين جهت كلام بوجوه متعدده مؤكّد شده است و شيع جمع شيعه بمعناى تابع است و بر فرقه اطلاق ميشود چون هر فرقه‌اى تابع پيغمبر يا امامى ميباشند خداوند براى تسليت خاطر پيغمبر خود فرموده بتحقيق فرستاديم پيغمبرانى در فرقه‌هاى پيشينيان و كفّار ايشانرا استهزاء نمودند و اين عمل ناشايسته از آنها اختصاص بآن زمان‌


جلد 3 صفحه 246

نداشت بلكه در اين زمان هم ما وارد ميكنيم و القاء مينمائيم اين عمل را بقلب آنها تا استحقاقشان براى عقوبت كامل گردد چنانچه بعضى گفته‌اند و بنظر حقير صحيح نيست چون خداوند كسى را وادار بكفر و معصيت نميفرمايد بلكه مراد آنستكه چنانچه در امم سابقه ذكر الهى در دلهاى كفّار جاى گير نميشد و فقط موجب اتمام حجّت بر آنها بود در اين زمان هم ما ذكر را وارد مينمائيم در دلهاى آنها فقط براى اتمام حجّت ولى ايمان نمى‌آورند بآن چنانچه طريقه پيشينيانشان بود و معذب خواهند شد چنانچه آنها معذب شدند و بنابراين ضمير در نسلكه راجع است بذكر كه قرآن است و بنابر معناى اوّل راجع است باستهزاء كه عمل ناشايسته كفّار بوده و اگر خداوند درى از آسمان بر وى كفّار بگشايد كه تمام روز را از آن در بآسمان بالا روند و عجائب صنع الهى را مشاهده نمايند خواهند گفت جز اين نيست كه بسته شده است چشمهاى ما يعنى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ما چشم بندى نموده و ما گروهى هستيم جادو كرده شدگان بدست او لذا اظهار معجزه براى آنها ثمرى ندارد چنانچه ساير معجزات را مشاهده نمودند و از اين قبيل ياوه سرائى‌ها كردند و ايمان نياوردند و تقاضاى معجزه ديگرى نمودند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لا يُؤمِنُون‌َ بِه‌ِ وَ قَد خَلَت‌ سُنَّةُ الأَوَّلِين‌َ «13»

‌اينکه‌ مجرمين‌ ايمان‌ نمياورند برسول‌ ‌خود‌ و حال‌ آنكه‌ بتحقيق‌ گذشت‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ طريقه‌ پيشينيان‌ (لا يُؤمِنُون‌َ) مراد مجرمين‌ هستند ‌که‌ كفّار و مشركين‌ زمان‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌است‌ ‌که‌ ايمان‌ نياوردند (‌به‌) مرجع‌ ضمير ‌رسول‌ ‌است‌ بنا ‌بر‌ آنچه‌ ‌ما احتمال‌ داديم‌ ‌ يا ‌ قرآن‌ ‌است‌ بنا ‌بر‌ آنچه‌ مفسرين‌ گفتند و مفاد ‌هر‌ دو يكيست‌، زيرا عدم‌ ايمان‌ برسول‌ عدم‌ ايمان‌ بقرآن‌ ‌است‌ و بالعكس‌ چون‌ قلوب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌را‌ قساوت‌ و عناد و عصبيت‌ و تقليد آباء چنان‌ سياه‌ كرده‌ ‌که‌ ابدا تأثير ‌در‌ ‌آنها‌ ندارد (وَ قَد خَلَت‌) ‌يعني‌ گذشت‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ قضاياي‌ سابقين‌ معناي‌ خلا مضي‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ وَ إِن‌ مِن‌ أُمَّةٍ إِلّا خَلا فِيها نَذِيرٌ فاطر ‌آيه‌ 22 و ‌قوله‌ ‌تعالي‌ وَ قَد خَلَت‌ِ القُرُون‌ُ مِن‌ قَبلِي‌ احقاف‌ ‌آيه‌ 16 ‌يعني‌ مضت‌ (سُنَّةُ الأَوَّلِين‌َ) ‌که‌ كفار و مشركين‌ ازمنه‌ سابقه‌ نسبت‌ بانبياء سلف‌ ‌که‌ خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ بچه‌ عذابهايي‌ هلاك‌ فرمود و مؤمنين‌ بآنها ‌را‌ نجات‌ مرحمت‌ فرمود مثل‌ قوم‌ نوح‌ هود صالح‌ ابراهيم‌ لوط شعيب‌ موسي‌ ‌که‌ مكرر ‌در‌ مكرر ‌در‌ سور قرآنيه‌ شرح‌ ‌آنها‌ تذكر داده‌ و بدانند ‌که‌ سنة الهي‌ تغيير پذير نيست‌ چنانچه‌ ميفرمايد: فَلَن‌ تَجِدَ لِسُنَّت‌ِ اللّه‌ِ تَبدِيلًا وَ لَن‌ تَجِدَ لِسُنَّت‌ِ

جلد 12 - صفحه 16

اللّه‌ِ تَحوِيلًا فاطر ‌آيه‌ 41 و 42 و

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 13)- اما با این همه تبلیغ و تأکید و بیان منطقی و ارائه معجزات باز هم این متعصبان استهزاء کننده «به آن ایمان نمی‌آورند» (لا یُؤْمِنُونَ بِهِ).

ولی این منحصر به آنها نیست «پیش از آنها سنت اقوام اولین نیز چنین بود» (وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ).

نکات آیه

۱- کافران مجرم مکه، على رغم دریافت آیات قرآن، به آن ایمان نیاوردند. (کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین . لایؤمنون به) برداشت فوق، بنابراین است که جمله «لایؤمنون به» جمله تفسیریه براى «المجرمین» باشد.

۲- خداوند آیات قرآن را، على رغم تصمیم کافران مکه بر ایمان نیاوردن، در قلب آنان رسوخ داد. (کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین . لایؤمنون به) برداشت فوق، مبتنى بر این است که جمله «لایؤمنون به» جمله حالیه براى «المجرمین» باشد.

۳- به صِرف هدایت ناپذیرى افراد یا اقوام، نباید از ابلاغ تعالیم الهى به آنان خوددارى کرد. (کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین . لایؤمنون به)

۴- اقوام هدایت ناپذیر پیشین، على رغم دریافت آیات الهى به آنان، ایمان نیاوردند. (لایؤمنون به و قد خلت سنة الأولین)

۵- برخورد اقوام پیشین با انبیا، همواره با استهزا و تمسخر همراه بود. (کانوا به یستهزءون ... و قد خلت سنة الأولین)

۶- واکنش هدایت ناپذیران مجرم در برابر انبیاى الهى، همگون و مشابه بوده است. (کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین . لایؤمنون به و قد خلت سنة الأولین)

۷- هلاکت و نابودى اقوام و مردم هدایت ناپذیر و تبهکار، از سنتهاى خداوند (لایؤمنون به و قد خلت سنة الأولین) همان گونه که مفسران احتمال داده اند، مراد از «سنة» مى تواند سنت خدا در هلاکت اقوام هدایت ناپذیر باشد.

۸- خداوند، تسلّى بخش پیامبر(ص) در برابر برخوردهاى تمسخرآمیز کافران مکه (و ما یأتیهم من رسول إلاّ کانوا به یستهزءون. کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین . لایؤمنون به و قد خلت سنة الأولین) آیات قبل، درباره برخورد عنادآلود کفار مکه با نبوت پیامبراکرم(ص) بود. اینکه در این آیه ها، برخورد مردمان پیشین با انبیاى الهى را توضیح مى دهد، احتمالاً به جهت یاد شده باشد.

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: مکذبان آیات خدا ۴
  • اقوام پیشین: استهزاهاى اقوام پیشین ۵; روش برخورد اقوام پیشین ۵; کفر اقوام پیشین ۴; هدایت ناپذیرى اقوام پیشین ۴
  • انبیا: استهزاى انبیا ۵
  • تبلیغ: آسیب شناسى تبلیغ ۳; شرایط تبلیغ ۳
  • خدا: افعال خدا ۲; سنتهاى خدا ۷
  • قرآن: کافران به قرآن ۱
  • کافران: القای قرآن در قلب کافران ۱
  • کافران مکه: استهزاهاى کافران مکه ۸; کافران مکه و قرآن ۲; کفر کافران مکه ۱; لجاجت کافران مکه ۱
  • گناهکاران: روش برخورد گناهکاران ۶;‌ هماهنگی گناهکاران ۶
  • محمد(ص): استهزای محمد(ص) ۸; دلدارى به محمد(ص) ۸
  • هدایت ناپذیران: روش برخورد هدایت ناپذیران ۶; هدایت ناپذیران و انبیا ۶; هماهنگی هدایت ناپذیران ۶;‌ هلاکت هدایت ناپذیران ۷

منابع