الحجرات ٤

از الکتاب
کپی متن آیه
إِنَ‌ الَّذِينَ‌ يُنَادُونَکَ‌ مِنْ‌ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ‌ أَکْثَرُهُمْ‌ لاَ يَعْقِلُونَ‌

ترجمه

(ولی) کسانی که تو را از پشت حجره‌ها بلند صدا می‌زنند، بیشترشان نمی‌فهمند!

بى‌ترديد كسانى كه تو را از پشت اتاق‌ها صدا مى‌زنند، بيشترشان نمى‌انديشند
كسانى كه تو را از پشت اتاقها[ى مسكونى تو] به فرياد مى‌خوانند، بيشترشان نمى‌فهمند.
به حقیقت مردمی که تو را از پشت حجره‌هایت به صدای بلند می‌خوانند اکثر مردم بی عقل و شعوری هستند.
یقیناً کسانی که تو را از پشت اطاق ها صدا می کنند، بیشترشان معرفت و آگاهی [به حرمت و عظمت تو] ندارند.
آنهايى كه از آن سوى حجره‌ها ندايت مى‌دهند بيشتر بى‌خردانند.
بی‌گمان کسانی که تو را از پشت در حجره‌ها صدا می‌زنند، بیشترشان نابخردانند
كسانى كه از فراسوى حجره‌ها- اطاقها يا خانه‌هاى خرد- تو را آواز مى‌دهند، بيشترشان نابخردند- زيرا انسانيت و ادب نگاه نمى‌دارند-.
بی‌گمان کسانی که تو را از بیرون اطاقها فریاد می‌زنند، اغلب ایشان نمی‌فهمند (که تو چه مقام والائی در پیش خدا داری و باید با تو محترمانه رفتار کنند).
بی‌گمان کسانی که از پشت اطاق‌ها(یت) تو را صدا می‌زنند بیشترشان خردورزی نمی‌کنند.
همانا آنان که خوانندت از پس غرفه‌ها بیشترشان خردمند نباشند

Those who call you from behind the chambers—most of them do not understand.
ترتیل:
ترجمه:
الحجرات ٣ آیه ٤ الحجرات ٥
سوره : سوره الحجرات
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْحُجُرَاتِ»: جمع حُجْرَة، اطاقها. مراد اطاقهای همسران پاک پیغمبر است که در کنار مسجد پیغمبر تهیه دیده شده بود. افرادی از بیرون پیغمبر را صدا می‌زدند که بیرون بیا.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۲ تا ۵:

قومى از سفهاى بنى‌تمیم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا محمد نزد ما بیا تا با تو حرف بزنیم. پیامبر از سوء ادب و طرز رفتار بد آن‌ها مغموم گردید و آیه ۴ نازل شد.[۱]

ابن اسحق گوید: این آیات درباره طائفه تمیم یعنى عطارد بن حاجب بن زرارة که از اشراف آن طائفه بوده و نیز اقرع بن حابس و زبرقان بن بدر و عمرو بن الاهتم و قیس بن عاصم نازل گردید. اینان گروهى عظیم را تشکیل داده داخل مسجد شدند و از پشت حجرات مسکونى رسول خدا صلی الله علیه و آله بانگ زدند تا پیامبر نزد آنان بیاید این موضوع بر پیامبر گران آمد و آزرده خاطر گردید لذا با همان حالت بیرون آمد.

آنان به پیامبر گفتند: نزد تو آمده ایم تا به تو فخر فروشیم بنابراین به شاعر و خطیب ما اجازه بده تا شعر گویند و سخن برانند. پیامبر اجازه داد در آن میان عطارد بن حاجب برخاست و خطبه غرّا و فصیحى اداء نمود پس از خطبه او رسول خدا صلی الله علیه و آله به ثابت بن قیس بن شماس فرمود: که برخیزد و جواب او را بدهد. ثابت برخاست و خطبه مفصلى که فصیح تر از خطبه عطارد بود، قرائت نمود پس از ثابت، زبرقان بن بدر از طائفه تمیم برخاست و چند بیت شعر خواند.

پیامبر به حسان فرمود: جواب او را بدهد. حسّان که از فصحا و شعراى بزرگ عرب بود، برخاست چند بیت شعر بسیار فصیح و بلیغ در جواب زبرقان ایراد نمود. در این میان اقرع بن حابس از طائفه تمیم از جابر خاست و گفت: ایها الناس این مرد را (مقصودش پیامبر بود) که مى بینید خطیب او از خطیب ما بهتر و شاعر او از شاعر ما فصیح تر و صداى گویندگان او از صداى گویندگان ما رساتر و بلندتر بوده است.

بعد از این گفت و شنود به خطیب و شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله جوائز نیکو بخشیدند و همگى آن طائفه به دین اسلام گرویده و مسلمان شدند.[۲]

عکرمه از ابن عباس روایت کند طائفه اى که به شرح فوق نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده بودند از بنى العنبر بودند.[۳]

ابن عباس گوید: این آیات درباره قومى از بنى‌العنبر که از طوائف بنى عمرو بن تمیم بودند، نازل گردید. بدین شرح که رسول خدا صلى الله علیه و آله لشگرى به فرماندهى عیینة بن حصن الفزارى براى آنان فرستاد وقتى آن‌ها دیدند که عیینة نزدیک شده عیال و فرزندان خود را گذاشتند و فرار نمودند. عیینة فرزندان ایشان را به اسیرى به مدینه آورد بعد از این قضیه پدران اسیران مزبور نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله آمدند و با دادن فدیه فرزندان خود را خواستند و هنگامى وارد مدینه شدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجره خود در خواب قیلوله بود.

فرزندانى که اسیر بودند چون پدران خود را دیدند به زارى افتاده و سخت گریستند و قوم مزبور با صداى بلند پیامبر را از پشت حجره صدا می‌زدند و مى گفتند: یا محمّد نزد ما بیا، از اثر فریاد آنان پیامبر از خواب برخاست، جبرئیل در آن وقت آمد و گفت: یا رسول اللّه از میان آنان شخصى را حکم قرار بده. پیامبر به آنان فرمود که سبرة بن عمرو را که بر آئین خود آن‌ها بوده، حکم قرار دهند.

آن‌ها راضى شدند. سبرة گفت: چون عموى من از من بزرگتر است، حکمیت را به او واگذار می‌نمایم و این شخص اعور بن بشامه بود. پیامبر به او فرمود که حکم نماید. او گفت: نیمى از این اسراء فدیه داده و آزاد شوند و نیمى دیگر بدون دادن فدیه آزاد گردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بدین حکم خشنود و راضى هستم سپس این آیات نازل گردید.[۴]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ «4»

همانا كسانى كه از پشت حجره‌ها تو را مى‌خوانند، اكثرشان تعقّل نمى‌كنند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ «4»

شأن نزول: قبيله بنى تميم وقتى از آمدن لشگر پيغمبر واقف شدند گريختند، اصحاب، عيال و ذرارى آنها را اسير كرده به مدينه آوردند. ايشان از پى ذرارى خود متوجه مدينه، نزديك نيمروز كه به مسجد پيغمبر رسيدند حضرت در بعض حجرات قيلوله فرموده بود، ايشان به اطراف حجرات مى‌گشتند و نعره مى‌زدند كه: اخرج يا محمد (صلى اللّه عليه و آله): بيرون بيا تا مهم اسيران ما را تمشيت فرمائى. حضرت از صداى آنها بيدار شد، بيرون آمده نصفى از اسيران را فديه و نصف ديگر را آزاد نمود، آيه شريفه نازل شد:

إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ‌: بدرستى كه آنانكه ندا مى‌كنند تو را، مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ‌: از بيرون حجره‌هاى زوجات، أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ‌: بيشتر ايشان تعقل نمى‌كنند و جاهلند به رسوم آداب. مراد آنكه ايشان به جهت عدم معرفت بقدر شرف و مرتبت تو و ترك توقير و تعظيم تو، به منزله بهائمند كه از فهم و عقل عاريند، زيرا مقتضى عقل آنست كه مراعات حسن ادب كنند و رعايت اجلال و تعظيم نمايند خصوصا نسبت به كسى كه منصوب به رسالت و مرتبه نبوت را داراست نه آنكه مراد اين باشد كه آنها مجنون و از دائره تكليف خارجند.

تتمه: آيه اول سوره دال است بر وجوب تقديم امورى كه مستند به خدا و رسول است بر ساير امور بدون تقييد.

آيه 2- نهى است بر آنچه از جنس تقديم است از رفع و جهر صوت و اشعار بر آنكه اول تمهيد دوم است.

آيه 3- مدح و ثناى جماعتى كه انقياد امر الهى و حضرت رسالت پناهى نموده و عظمت حضرت رسول را منظور دارند.

آيه 4- دال است بر گناه ندا كردن آن حضرت به نعره زدن اطراف حجرات.

جلد 12 - صفحه 180


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «1» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ «2» إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‌ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ «3» إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ «4»

وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «5»

ترجمه‌

اى كسانيكه ايمان آورديد مقدّم نشويد پيش روى خدا و پيغمبرش و بترسيد از خدا همانا خدا شنواى دانا است‌

اى كسانيكه ايمان آورديد بلند مسازيد آوازهاتانرا بالاى آواز پيغمبر و بلند خطاب نكنيد او را در گفتار مانند بلند گفتن برخى از شما با برخى كه باطل شود كارهاتان و شما ندانيد

همانا آنانكه پست ميسازيد آوازهاشانرا نزد پيغمبر خدا آنگروه آنانند كه آزمود خدا دلهاشان را براى پرهيزكارى براى ايشان است آمرزش و پاداشى بزرگ‌

همانا آنانكه ميخوانند تو را از پشت حجره‌ها بيشترشان نمى‌يابند بعقل‌

و اگر آنها صبر كنند تا بيرون آئى بسويشان هر آينه بهتر است براى آنها و خدا آمرزنده مهربانست.

تفسير

گفته‌اند مراد آنستكه اقدام بامرى ننمائيد تا خدا و پيغمبر تكليف شما را بيان نمايند يا رأى ندهيد پيش از آنكه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم رأى دهد يا عمل عبادى را قبل از وقت انجام ندهيد يا قبل از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم جواب مسائلى را كه از آنحضرت سؤال ميكنند نگوئيد يا فرمانى قبل از او ندهيد يا سؤالى نكنيد تا او خود سخن گويد و امثال اينها و بنظر حقير تمام اين اقوال خلاف ظاهر و بى‌وجه است چون آيه در مقام بيان اصل عملى يا ايجاب اطاعت خدا و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نيست بلكه در مقام آداب معاشرت با آنحضرت است و آيات بعد شاهد اين مدّعى است و


جلد 5 صفحه 37

ظاهرا تقدّموا بضمّ تاء و كسر دال كه قرائت مشهوره است بمعناى تقدّموا بفتح تاء و دال است كه آن نيز قرائت شده يعنى سبقت نگيريد در رفتن پيش روى پيغمبر خدا كه بمنزله سبقت بر خدا است در بى‌ادبى و هتك حرمت و لازمه تقوى و پرهيزكارى اجتناب از آن است و براى مبالغه و تأكيد و مزيد اتّعاظ و استقلال و انفصال در ادب ديگرى كه دستور داده ميشود از اين ادب بغرض اهتمام بهر دو خطاب باهل ايمان تكرار شده تا مشعر باشد بآنكه لازمه ايمان تأدّب باين آداب است و فرموده تجاوز ندهيد صوت خودتان را در وقت مكالمه با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بر صوت آنحضرت بلكه خاموش و مؤدّب با او گفتگو كنيد و آنطور كه با خودتان بلند سخن ميگوئيد با او مخاطبه ننمائيد كه اگر چنين كنيد عمل شما از مرتبه كمال خود كه صدور با ادب است ساقط و اجر آن باطل خواهد شد و گناهكار هم ميشويد با آنكه خودتان متوجّه نيستيد بگناهتان و رفتن ثوابتان و أن تحبط مفعول له است يا تقدير كلام لأن تحبط يا مخافة أن تحبط ميباشد اينمعنى را براى حبط عمل در مجمع نسبت باصحاب ما داده و محتمل است مراد حبط اعمال عبادى آنها بكفر و ارتداد باشد در صورت توهين پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و بنا بر اين تقدير مخاقة أن تحبط متعيّن است و مراد از و انتم لا تشعرون آنستكه شما متوجه نيستيد كه توهين پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم موجب كفر و حبط اعمال است و كسانيكه مراعات اين ادب را نموده با پيغمبر خدا آهسته و ملايم صحبت نمايند آنانند كه امتحان نموده است خداوند دلهاى ايشانرا براى تقوى يا خالص نموده آنها را براى پرهيزكارى و مشمول مغفرت الهى و اجر بزرگ نامتناهى خواهند شد و آنكسانيكه از بيرون بيوتات مباركات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم آنحضرت را بآواز بلند ميخوانند بيشترشان مانند حيوانات بى‌عقل و شعورند و اگر آدم عاقل در ميان اين قبيل اشخاص بى‌ادب پيدا شود خيلى كم است كه اتّفاقا اين عمل ناروا از او سر زده باشد و اگر آنها صبر كنند تا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بحال عادى بيرون آيد براى اجابت آنها بهتر است از تعجيل و ناراحت نمودن آنحضرت براى آنها چون موجب درك ثواب و نيل بجواب و رفع عتاب يا عقاب خواهد بود و اگر از روى غفلت يا خطاء و نسيان اين عمل از آنها بروز نموده باشد


جلد 5 صفحه 38

خدا آمرزنده و مهربان است و آنها را عقاب نميفرمايد و مؤيّد معناى مذكور براى آيه اولى است شأن نزوليكه قمّى ره در اينمقام نقل نموده و آن آنستكه وفد بنى تميم مى‌آمدند نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و چون به در حجره آنحضرت ميرسيدند توقف مينمودند و فرياد ميزدند يا محمّد بيرون بيا نزد ما و چون پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بيرون ميآمد پيشى ميگرفتند بر او در رفتار و چون با او گفتگو ميكردند بلندتر ميكردند صوت خودشان را از صوت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و ميگفتند يا محمد در اين باب چه ميگوئى همانطور كه با خودشان سخن ميگفتند پس خداوند اين آيات را نازل فرمود و شأن نزولهاى ديگرى هم نقل شده كه با نقل قمّى ره كه از امام است حاجت بذكر آنها نيست و رحمت و مغفرت خدا شامل حال توبه كنندگان و قاصرين در اين گناه ميباشد چنانچه از ابن عبّاس ره نسبت بثابت بن قيس نقل شده كه قصورا اين عمل از او صادر شد و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم وعده عاقبت بخيرى و بهشت باو داد و او را از تزلزلى كه داشت نسبت بحبط عملش بيرون آورد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌َّ الَّذِين‌َ يُنادُونَك‌َ مِن‌ وَراءِ الحُجُرات‌ِ أَكثَرُهُم‌ لا يَعقِلُون‌َ «4»

بدرستي‌ ‌که‌ كساني‌ ‌که‌ صدا مي‌زنند تو ‌را‌ ‌از‌ پشت‌ حجرات‌ اكثر ‌آنها‌ عقل‌ ندارند.

إِن‌َّ الَّذِين‌َ يُنادُونَك‌َ مِن‌ وَراءِ الحُجُرات‌ِ نظر باين‌ ‌که‌ بيت‌ ‌رسول‌ اللّه‌ (ص‌) جنب‌ مسجد ‌بود‌ ‌که‌ الان‌ داخل‌ مسجد النبي‌ ‌است‌ و ديوار مسجد ‌با‌ ديوار حجرات‌ نبي‌ يكي‌ ‌بود‌ بعضي‌ مي‌آمدند ‌در‌ مسجد حضرت‌ نبود بيرون‌ تشريف‌ نياورده‌ ‌بود‌ ‌از‌ داخل‌ مسجد فرياد ميزد ‌که‌ حضرت‌ ‌در‌ حجره ‌که‌ تشريف‌ دارد بشنود و ميگفتند (‌ يا ‌ ‌محمّد‌ اخرج‌) و حضرت‌ بسا مشغول‌ كاري‌ ‌بود‌ ‌اينکه‌ ‌براي‌ حضرت‌ ناگوار ‌بود‌ خداوند مذمت‌ ميفرمايد: ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ اينكه‌:

أَكثَرُهُم‌ لا يَعقِلُون‌َ شعور و ادراك‌ ندارند و نمي‌فهمند چنانچه‌ ميفرمايد:

لَهُم‌ قُلُوب‌ٌ لا يَفقَهُون‌َ بِها اعراف‌، ‌آيه‌ 178) و ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود

(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌)

و تعبير ‌به‌ اكثر ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ بسا امر لازم‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ روي‌ غفلت‌ ‌است‌.

224

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- این آیه برای تأکید بیشتر، اشاره به نادانی و بی‌خردی کسانی می‌کند که این دستور الهی را پشت سر می‌افکنند، و چنین می‌فرماید: « (ولی) کسانی که تو را از پشت حجره‌ها بلند صدا می‌زنند بیشترشان نمی‌فهمند»! (إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ).

اصولا هر قدر سطح عقل و خرد انسان بالاتر می‌رود بر ادب او افزوده می‌شود، زیرا «ارزشها» و «ضد ارزشها» را بهتر درک می‌کند.

نکات آیه

۱ - اقدام برخى افراد به صدا زدن پیامبر(ص)، از وراى اتاق ها با لحنى بى ادبانه (إنّ الذین ینادونک ... أکثرهم لایعقلون)

۲ - نکوهش خداوند، نسبت به افراد دور از ادب در برخورد با پیامبر(ص) (إنّ الذین ... أکثرهم لایعقلون)

۳ - خانه پیامبر(ص)، داراى حجره هاى متعدد * (إنّ الذین ینادونک من وراء الحجرت ) برداشت بالا بدان احتمال است که مراد از «الحجرات» اتاق هایى بوده که در اطراف مسجد، به پیامبر(ص) اختصاص داشته است و برخى از درون مسجد با صداى بلند آن حضرت را مى خواندند.

۴ - فراخواندن پیامبر(ص) از پشت اتاق ها، با فریاد و صداى بلند، شیوه بى خردان (إنّ الذین ینادونک ... أکثرهم لایعقلون)

۵ - روابط اجتماعى پیامبر(ص) با مؤمنان، روابطى ساده و بدون تشریفات (إنّ الذین ینادونک من وراء الحجرت ) این که افرادى به خود اجازه مى دادند تا پیامبر(ص) را از وراى اتاق ها صدا بزنند و با آن حضرت بر خوردى مانند برخورد با افراد معمولى داشته باشند، پیام دار نکته یادشده است.

۶ - رعایت ادب و حرمت افراد در روابط اجتماعى، نشانگر میزان اندیشه و خرد انسان (إنّ الذین ینادونک من وراء الحجرت أکثرهم لایعقلون) از مفهوم «أکثرهم...»، استفاده مى شود که هر جا اندیشه باشد، آداب صحیحِ روابط اجتماعى نیز خواهد بود.

روایات و احادیث

۷ - «عن سعد بن عبداللّه انّ النبى(ص) سئل عن قوله «إنّ الذین ینادونک من وراء الحجرات أکثرهم لایعقلون» قال: هم الجفاة من بنى تمیم;[۵] از سعدبن عبداللّه روایت شده که از رسول اکرم(ص) درباره قول خدا «إنّ الذین ینادونک من وراء الحجرات أکثرهم لایعقلون» سؤال شد، فرمود: آنان جفاکاران از بنى تمیم مى باشند».

موضوعات مرتبط

  • ادب: اهمیت ادب ۶
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
  • بنى تمیم: ظالمان بنى تمیم ۷
  • بى ادبان: سرزنش بى ادبان ۲
  • بى عقلان: روش برخورد بى عقلان ۴
  • خدا: سرزنشهاى خدا ۲
  • عقل: ملاکهاى سنجش عقل ۶
  • محمد(ص): اتاقهاى خانه محمد(ص) ۳; بى احترامى با محمد(ص) ۱; روابط اجتماعى محمد(ص) ۵; سرزنش بى ادبى با محمد(ص) ۲; فریاد با محمد(ص) ۱، ۴; مردمى بودن محمد(ص) ۵; ویژگیهاى خانه محمد(ص) ۳
  • مسلمانان: بى ادبى مسلمانان صدراسلام ۱
  • معاشرت: نقش آداب معاشرت ۶

منابع

  1. کتاب ربیع الابرار از زمخشرى.
  2. تفسیر مجمع البیان.
  3. تفسیر ابوحمزه ثمالى.
  4. تفسیر کشف الاسرار.
  5. الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۵۵۳.