البقرة ٧٩

از الکتاب
کپی متن آیه
فَوَيْلٌ‌ لِلَّذِينَ‌ يَکْتُبُونَ‌ الْکِتَابَ‌ بِأَيْدِيهِمْ‌ ثُمَ‌ يَقُولُونَ‌ هٰذَا مِنْ‌ عِنْدِ اللَّهِ‌ لِيَشْتَرُوا بِهِ‌ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ‌ لَهُمْ‌ مِمَّا کَتَبَتْ‌ أَيْدِيهِمْ‌ وَ وَيْلٌ‌ لَهُمْ‌ مِمَّا يَکْسِبُونَ‌

ترجمه

پس وای بر آنها که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسند، سپس می‌گویند: «این، از طرف خداست.» تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست می‌آورند!

پس واى بر آنها كه كتاب را با دست‌هاى خود مى‌نويسند و سپس مى‌گويند: اين از جانب خداست، تا آن را به بهاى ناچيزى بفروشند. واى بر آنها از دست نوشته‌هاشان و واى بر آنها از آنچه كسب مى‌كنند
پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‌شده‌اى‌] با دستهاى خود مى‌نويسند، سپس مى‌گويند: «اين از جانب خداست»، تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند؛ پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته، و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه‌] به دست مى‌آورند.
پس وای بر آن کسانی که از پیش خود کتاب را نوشته و به خدای متعال نسبت دهند تا به بهای اندک بفروشند، پس وای بر آنها از آن نوشته‌ها و آنچه از آن به دست آرند.
پس وای بر کسانی که با دست هاشان نوشته ای را می نویسند، سپس می گویند: این [نوشته] از سوی خداست. تا با این [کار زشت و خائنانه] بهایی ناچیز به دست آورند؛ پس وای بر آنان از آنچه دست هاشان نوشت، و وای بر آنان از آنچه به دست می آورند.
پس واى بر آنهايى كه كتاب را خود به دست خود مى‌نويسند، و تا سودى اندك برند، مى‌گويند كه از جانب خدا نازل شده. پس واى بر آنها بدانچه نوشتند و واى بر آنها از سودى كه مى‌برند.
پس وای بر کسانی که [اینگونه‌] کتاب را به دست خویش می‌نویسند و سپس برای آنکه آن را به بهای ناچیزی بفروشند می‌گویند این از نزد خداوند است، وای بر آنان از آنچه به دست خویش نوشته‌اند و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند
پس واى بر آنان كه كتاب را به دست خود مى‌نويسند، آنگاه مى‌گويند اين از جانب خداست تا با آن بهايى اندك بستانند، پس واى بر آنان از آنچه با دست خويش نوشتند و واى بر آنان از آنچه به دست مى‌آورند.
وای بر کسانی (از احبار) که کتاب را با دست خود می‌نویسند و آن گاه می‌گویند (به بیسوادان): این (توراتی است که) از جانب خدا آمده است تا به بهای کمی آن (تحریف شده‌ها) را بفروشند! وای بر آنان چه چیزهائی را با دست خود می‌نویسند! و وای بر آنان چه چیزهائی را به چنگ می‌آورند! (این گونه نوشته‌ها و کارها، ایشان را به سوی هلاک و عذاب می‌کشاند).
پس وای بر کسانی که کتاب را با دست‌هایشان می‌نویسند، سپس می‌گویند: «این از جانب خداست‌» تا بدان (وسیله) بهای ناچیزی به دست آورند؛ پس وای بر ایشان از آنچه دست‌هایشان نوشته، و وای بر ایشان از آنچه (از این راه) به دست می‌آورند.
پس وای بر آنان که می‌نویسند کتاب را با دستهای خود و سپس گویند که آن از نزد خدا است تا بخرند بدان بهائی اندک را پس وای بر آنان از آنچه بنوشت دستهای ایشان و وای بر آنان از آنچه فراهم می‌کنند

So woe to those who write the Scripture with their own hands, and then say, “This is from Allah,” that they may exchange it for a little price. Woe to them for what their hands have written, and woe to them for what they earn.
ترتیل:
ترجمه:
البقرة ٧٨ آیه ٧٩ البقرة ٨٠
سوره : سوره البقرة
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَیْلٌ»: وای بر! مرگ بر! «ثَمَناً»: پول. بها.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: از امام باقر|امام محمدباقر عليه‌السلام و نيز جماعتى از اهل تأويل روايت شده كه احبار يهود صفات رسول خدا صلى الله عليه و آله را در تورات تغيير دادند تا اين كه در ميان عوام يهود نسبت به محمد ايجاد شك و شبهه نمايند و اين آيه بدان مناسبت نازل گرديد.[۳][۴]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«79» فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ‌

پس واى بر كسانى كه مطالبى را با دست خود مى‌نويسند، سپس مى‌گويند: اين از طرف خداست، تا به آن بهاى اندكى بستانند، پس واى بر آنها از آنچه دست‌هايشان نوشت و واى بر آنها از آنچه (از اين راه) به دست مى‌آورند!

نکته ها

تنها آيه‌اى كه در آن سه بار كلمه «ويل» بكار رفته، همين آيه 79 است كه خطر علما و دانشمندان دنياپرست را مطرح مى‌كند.


«1». در سوره‌هاى نساء آيات 80 و 120 و بقره، آيه 109 و مائده آيه 21 نمونه‌اى از اين آرزوها بيان شده است.

جلد 1 - صفحه 146

پیام ها

1- دين‌سازى، جريانى خطرناك در طول تاريخ بوده است. «يَكْتُبُونَ الْكِتابَ ...»

2- بدعت، دين سازى، دين فروشى و استحمار مردم، از جمله خطراتى است كه از ناحيه‌ى دانشمندان فاسد، جامعه را تهديد مى‌كند. «يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»

3- مواظب قلم‌ها، كتاب‌ها، مقالات زهرآلود، تحريف‌گر و بدعت‌گزار باشيد و به هر عالمى اعتماد نكنيد. «يَكْتُبُونَ ... يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»

4- مردم به صورت فطرى علاقمند به مذهب هستند، لذا بسيارى از شيّادان، سخنان خود را به نام دين و مذهب به مردم تحويل مى‌دهند. «يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»

5- يكى از انگيزه‌هاى بدعت و افترا، رسيدن به دنياست. «ثَمَناً قَلِيلًا»

6- از بدترين درآمدها، درآمدِ دين‌فروشى است. «وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ»

7- شديدترين عذاب‌ها متوجّه كسانى است كه به تفكّر واعتقاد مردم خيانت مى‌كنند. تكرار كلمه «ويل ... ويل ... ويل»

8- هر انحرافى كه در طول تاريخ در اثر بدعتى بوجود آيد، گناهش به گردن بدعت‌گزار است. «يَكْسِبُونَ» دلالت بر استمرار دارد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ (79)

فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ‌: پس واى و اندوه و حسرت و هلاكت و عقوبت، يا وادى كه در جهنم براى كسانى است كه مى‌نويسند كتاب تحريف شده را به دستهاى خود.

در منهج ويل، وادى است در جهنم كه چون كافر را در آن اندازند تا چهل سال به قعر آن نرسد.

از سعيد بن جبير نقل است كه: اگر تمام كوههاى عالم را در آن اندازند هيچ شود.

چنين مكان براى كسانى است كه تغيير و تبديل دهند كتاب الهى را.

ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ‌: پس مى‌گويند محرّفين: اين كتاب و نوشته از جانب خدا است. گويا سائلى سؤال كند كه چرا چنين كنند، مى‌فرمايد: لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا: براى اين كه بدل كنند به آن كلام تحريف شده قيمت كمى را، يعنى به آن تحصيل غرضى از اغراض دنيوى نمايند. و اين قيمت هر چند جليل باشد، نسبت به عقاب دائمى قليل است، زيرا اين فانى و آن باقى است.

خلاصه علماى يهود براى رياست و گرفتن رشوه، اوصاف حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را- كه در تورات بر اين وجه مروى است: نيكو روى، جعد موى، گندم گون، سياه چشم، ميانه بالا- تغيير دادند و به جاى آن نوشتند: پيغمبر آخر الزمان شخصى باشد، دراز قامت، ازرق چشم، سفيد پوست، فروهشته موى. و به عوام گفتند: پانصد سال بعد مبعوث شود، و اين پيغمبر موعود نيست، به جهت آنكه در شك اندازند.

فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ‌: پس واى و ويل براى ايشان است از آنچه‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 184

نوشته دستهاى ايشان، يعنى كلام محرّف. وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ‌: و واى برايشان از آنچه كسب مى‌كنند، يعنى رشوه و مال حرام را. و اين جماعت عالما و عامدا اوصاف حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را تغيير دادند و بعد از بعثت پيغمبر، جماعتى شناختند كه اين همان پيغمبر موعود و موصوف در تورات است. نزد رؤسا و احبار آمدند، واقعه را گفتند. آنها كتاب‌هاى محرّف را آوردند، نشان دادند و آنها را گمراه نمودند.

عياشى از ابى بصير روايت نموده كه فرمود حضرت صادق عليه السلام:

بيرون آمد عبد اللّه پسر عمرو عاص از نزد عثمان، پس ملاقات نمود حضرت امير المؤمنين عليه السلام را. عرض كرد: بيدارى كشيديم شب را در امرى، اميدواريم خدا ثابت بدارد اين امت را. پس حضرت فرمود: هرگز براى من پنهان نباشد آنچه را كه بيدارى كشيديد در آن، تحريف كرديد و تغيير داديد و تبديل نموديد نهصد حرف را. سيصد تا را تحريف و سيصد تا را تغيير و سيصد تا را تبديل نموديد. پس واى و ويل مر كسانى را كه مى‌نويسند نوشته را به دستهاى خود و گويند از جانب خدا است، براى آنكه بدل كنند به آن كلام محرّف قيمت كمى را، پس واى بر آنچه نوشتند و واى بر آنچه كسب كردند «1».

تنبيه: آيه شريفه عام است نسبت به هر عصرى و هر جماعتى كه تغيير و تبديل دهند كتاب آسمانى و احكام الهى را، يا افترا و دروغ بندند بر خدا.

بنابراين پس از خاتميت حضرت پيغمبر اسلام، ديگر پيغمبرى مبعوث نخواهد شد تا انقراض عالم. و بعد از نزول قرآن ديگر كتابى از آسمان نازل نخواهد شد. پس واى بر كسانى كه معتقد شوند پيغمبرى بعد از حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كتابى بعد از قرآن مجيد آمده و نسبت دهند آن را به خداى تعالى.


«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 119، حديث دوّم.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 185


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ (79)

ترجمه‌

پس واى بحال آنانكه مينويسند كتاب را بدستهاشان پس ميگويند اين از نزد خدا است تا بگيرند بعوض آن بهاى اندكى را پس واى بآنها از آنچه نوشت دستهاشان و واى بآنها از آنچه كسب ميكنند..

تفسير

ويل عذاب شديدى است در بدترين دركات جهنم و از پيغمبر (ص) روايت شده كه نام وادى‌ئيست در جهنم كه مهيا شده است از براى آنانكه مينويسند كتاب را و تغيير ميدهند احكام تورية را در آن و نسبت بخدا ميدهند و اين براى آنستكه آنها صفت پيغمبر را بدلخواه خودشان مينويشتند با آنكه برخلاف صفت او بود و ميگفتند بمردمان ضعيف العقل اين صفت پيغمبر مبعوث در آخر الزمان است كه بلند قد است و بدن‌


جلد 1 صفحه 118

و شكمش بزرگ است و رنگ مويش مايل بسرخى است و محمد برخلاف اين است و او ميآيد بعد از پانصد سال تا باقى بماند بر آن ضعفاء العقول رياست آنها و ادامه پيدا كند استفادات آنها از آنمردم و بازدارند خود را از زحمت اطاعت پيغمبر (ص) پس ويل براى آنها است يعنى عذاب شديد اولا از تحريف كتاب و ثانيا از آنچه كسب ميكنند از اموالى كه ميگيرند آنرا در وقتى كه ثابت داشتند عوام خودشان را بر كفر نعوذ باللّه از حب مال و جاه.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَوَيل‌ٌ لِلَّذِين‌َ يَكتُبُون‌َ الكِتاب‌َ بِأَيدِيهِم‌ ثُم‌َّ يَقُولُون‌َ هذا مِن‌ عِندِ اللّه‌ِ لِيَشتَرُوا بِه‌ِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيل‌ٌ لَهُم‌ مِمّا كَتَبَت‌ أَيدِيهِم‌ وَ وَيل‌ٌ لَهُم‌ مِمّا يَكسِبُون‌َ (79)

‌پس‌ واي‌ ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ بدستهاي‌ ‌خود‌ كتاب‌ ‌را‌ مينويسند و مي‌گويند ‌اينکه‌ كتاب‌ ‌از‌ طرف‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌براي‌ اينكه‌ ببهاي‌ كمي‌ بفروشند ‌پس‌ واي‌ ‌بر‌ اينان‌ ‌از‌ جهت‌ آنچه‌ بدستهاي‌ ‌خود‌ مينويسند و واي‌ ‌بر‌ اينان‌ ‌از‌ جهت‌ آنچه‌ بدست‌ مي‌آورند.

«ويل‌» دو معني‌ دارد: يكي‌ وصفي‌ ‌که‌ ‌در‌ فارسي‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌به‌ واي‌ و بدا بحال‌ ‌او‌ تعبير مي‌شود و ‌اينکه‌ معني‌ شامل‌ جميع‌ انحاء عذاب‌ دنيوي‌ و اخروي‌ بهمه‌ مراتب‌ ‌آن‌ مي‌شود بنحوي‌ ‌که‌ هيچ‌ خير و خوبي‌ ‌در‌ ‌آن‌ نباشد.

و ديگر اسمي‌ ‌که‌ نامي‌ ‌از‌ وادي‌ جهنم‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ مجمع‌ البيان‌ ‌از‌ حضرت‌ ‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روايت‌ كرده‌ فرمود «

ويل‌ وادي‌ ‌است‌ ‌در‌ جهنم‌ ‌که‌ چون‌ كافران‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ افكنند چهل‌ سال‌ ميروند و هنوز بقعر ‌آن‌ نرسيده‌ باشند

»

جلد 2 - صفحه 73

و ‌در‌ مجمع‌ البحرين‌ ‌است‌ ‌که‌ «‌هو‌ واد ‌في‌ جهنّم‌ ‌لو‌ ارسلت‌ اليه‌ (‌فيه‌) الجبال‌ لماعت‌»«1».

چنانچه‌ طوبي‌ ‌هم‌ دو معني‌ دارد يكي‌ وصفي‌ ‌که‌ بمعني‌ خوشا بحال‌ اوست‌ ‌که‌ جميع‌ خيرات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ ‌را‌ شامل‌ ميشود.

و ديگر اسمي‌ ‌که‌ نام‌ درختي‌ ‌است‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌که‌ اصل‌ ‌آن‌ ‌در‌ خانه‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و شاخه‌هاي‌ ‌آن‌ ‌در‌ قصرهاي‌ بهشت‌ آويزان‌ ‌است‌ و شرح‌ ‌آن‌ بيايد الكتاب‌ مصدر بمعني‌ اسم‌ مفعول‌ ‌يعني‌ مكتوب‌ ‌است‌ و الف‌ و لام‌ ‌آن‌ عهد ‌است‌ و اشاره‌ بكتب‌ منسوبه‌ بوحي‌ ‌است‌ بقرينه‌ يَقُولُون‌َ هذا مِن‌ عِندِ اللّه‌ِ و مقيد نمودن‌ يَكتُبُون‌َ ‌را‌ بِأَيدِيهِم‌ ‌با‌ اينكه‌ كتابت‌ و نوشتن‌ جز بدست‌ نيست‌ ‌براي‌ اشعار باينست‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كار ‌را‌ بدست‌ ‌خود‌ و ‌از‌ پيش‌ ‌خود‌ مينمودند و سپس‌ نسبت‌ ‌آن‌ ‌را‌ بخدا ميدادند، و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ كتب‌ منسوبه‌ بوحي‌ ‌که‌ نزد يهود و نصاري‌ بنام‌ كتب‌ عهد قديم‌ و جديد متداول‌ ‌است‌ بالاخص‌ تورية و زبور و انجيل‌ ساخته‌ و پرداخته‌ يهود و نصاري‌ ‌است‌ و مربوط بانبياء عظام‌ مثل‌ موسي‌ و داود و عيسي‌ (ع‌) نيست‌ چنانچه‌ قبلا متذكر شديم‌ و ‌در‌ كلم‌ الطيب‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ ‌را‌ اثبات‌ نموده‌ايم‌ و چنانچه‌ ‌از‌ متون‌ ‌اينکه‌ كتب‌ استفاده‌ ميشود تورات‌ رايج‌ مكتوب‌ يك‌ كافر قصي‌ القلب‌ متمايل‌ بشرك‌ و بت‌ پرستي‌ و انجيل‌ مكتوب‌ يك‌ فاسق‌ شهوت‌ پرست‌ بي‌علاقه‌ بدين‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ كلام‌ ‌با‌ حديث‌ مروي‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ فرمود «

عمدوا ‌الي‌ التورية و حرفوا صفة النبي‌ ليواقعوا الشك‌ بذلك‌ للمستضعفين‌ ‌من‌ اليهود

» منافات‌ ندارد زيرا ‌آن‌ تحريف‌ يكي‌ ‌از‌ مصاديق‌ تحريفات‌ آنهاست‌.

و مراد ‌از‌ اشتراء بثمن‌ قليل‌، استفاده‌هاي‌ علماء ‌آنها‌ ‌است‌ ‌از‌ عوامشان‌ ‌از‌


«1» ماعت‌ بمعني‌ ذابت‌ «گداخته‌ شود»

جلد 2 - صفحه 74

زخارف‌ دنيوي‌ و رياست‌ و مقام‌ و نحو اينها و تعبير بقليل‌ ‌از‌ جهت‌ اينست‌ ‌که‌ تمام‌ متاع‌ و زخارف‌ دنيوي‌ ‌را‌ ‌خدا‌ قليل‌ شمرده‌ ‌است‌ قُل‌ مَتاع‌ُ الدُّنيا قَلِيل‌ٌ«1» و مراد ‌از‌ «يكسبون‌» ممكن‌ ‌است‌ امرار معاششان‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عمل‌ حرام‌ ‌باشد‌ ‌يعني‌ بد راهي‌ ‌براي‌ معاش‌ ‌خود‌ بدست‌ آورده‌اند و ممكن‌ ‌است‌ مراد گناهان‌ و اضلال‌ و كفري‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌براي‌ ‌خود‌ بواسطه‌ ‌اينکه‌ عمل‌ تحصيل‌ كرده‌اند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 79)- دسته‌ای دیگر دانشمندان آنها بودند که حقایق را به سود خود تحریف می‌کردند چنانکه قرآن می‌گوید: «وای بر آنها که مطالب خود را به دست خود می‌نویسند، و بعد می‌گویند اینها از سوی خداست» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ).

ج1، ص92

«و هدفشان این است که با این کار، بهای کمی به دست آورند» (لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا). «وای بر آنها از آنچه با دست خود می‌نویسند» (فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ).

«و وای بر آنها از آنچه با این خیانتها به دست می‌آورند» (وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ).

از جمله‌های اخیر این آیه بخوبی استفاده می‌شود که آنها هم وسیله نامقدسی داشتند، و هم نتیجه نادرستی می‌گرفتند.

نکات آیه

۱ - تحریر و نوشتن افکار و اندیشه ها به عنوان کتاب الهى و قوانین دینى، جرم و گناهى بزرگ، و در پى دارنده عذاب الهى است. (فویل للذین یکتبون ... فویل لهم ممّا کتبت أیدیهم) کلمه «ویل» کلمه اى است که انسان به هنگام گرفتار شدن به عذاب، آن رابر زبان جارى مى کند. بنابراین مراد از «فویل للذین ...» گرفتار شدن بدعتگذاران به عذاب است.

۲ - ارائه و نشر افکار و اندیشه ها به عنوان کتاب آسمانى و فرمانهاى الهى، حرام و گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب الهى است. (فویل للذین ... ثم یقولون هذا من عند اللّه)

۳ - ارائه و نشر افکار خود به عنوان کتاب آسمانى، داراى حرمتى شدیدتر نسبت به تحریر و نوشتن آن (ثم یقولون هذا من عند اللّه) جمله «فویل للذین ...» بیانگر حرمت نوشتن بافته هاى خویش به عنوان کتاب آسمانى است و جمله «یقولون ...» بیانگر حرمت نشر و ارائه آنهاست. از آن جا که جمله دوم با حرف «ثم» آمده و «ثم» در این جا براى تراخى رتبه اى است نه زمانى، دلالت مى کند که: حرمت نشر و ارائه، از حرمت اصل کتابت شدیدتر است.

۴ - گرفتارى عوام به خیالات واهى درباره دین و کتابهاى آسمانى، پیامد تحریفگرى و عملکرد عالمان سوء است. (و منهم أمیون ... فویل للذین یکتبون الکتب بأیدیهم) تفریع جمله «فویل للذین ...» بر آیه قبل - که درباره جهل مردم به کتاب آسمانى بود - گویاى این معناست که: عالمان سوء و تحریفگر، داراى نقشى بسزا در جهل و خرافه گرایى مردم هستند.

۵ - گروهى از عالمان یهود، افکار تحریر یافته خویش را حقایقى (معارف، احکام و ...) از جانب خدا قلمداد نموده، به مردم ارائه مى کردند. (فویل للذین یکتبون الکتب بأیدیهم ثم یقولون هذا من عند اللّه) «بأیدیهم» (با دستهاى خود)، تأکید بر این است که عالمان یهود آنچه را به عنوان کتاب الهى مى نوشتند، ساخته و پرداخته خود آنان بود، همانند جمله هاى «یقولون بأفواههم» و «نظرته بعینى ...» و ... .

۶ - دستیابى به متاعهاى دنیوى (مال، ریاست، وجاهت و ...) هدف عالمان یهود از ارائه خود ساخته ها به عنوان کتاب آسمانى (لیشتروا به ثمناً قلیلا)

۷ - عوام یهود، خریداران تحریفها و بدعتهاى عالمانشان (لیشتروا به ثمناً قلیلا)

۸ - گروهى از عالمان یهود، مردمانى بدعتگذار و دین ساز بودند. (فویل للذین یکتبون الکتب بأیدیهم)

۹ - عالمان بدعتگذار و دین ساز یهود، به عذاب الهى گرفتار خواهند شد. (فویل للذین یکتبون الکتب ... فویل لهم مما کتبت أیدیهم)

۱۰ - عالمان تحریفگر و بدعتگذار یهود، زمینه سازان گمراهى مردم خویش (ثم یقولون هذا من عند اللّه لیشتروا به ثمناً قلیلا)

۱۱ - درآمدهاى به دست آمده از راه دین سازى و بدعتگذارى، حرام و موجب عذاب الهى خواهد شد. (و ویل لهم مما یکسبون) مراد از «ما»ى موصوله در «مما یکسبون» مى تواند درآمدهایى باشد که عبارت «لیشتروا به ثمناً قلیلا» آن را بیان داشت و نیز مى تواند منظور از آن مطلق اعمال و رفتار ناپسند باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

۱۲ - هر درآمدى که از طریق بدعتگذارى و دین سازى به دست آید - هر چند فراوان باشد - ناچیز و بى ارزش است. (لیشتروا به ثمناً قلیلا) ظاهر این است که «قلیلا» صفت توضیحى براى «ثمناً» باشد. بنابراین «ثمناً قلیلا» به این معناست که: هر ثمنى در قبال دین سازى گرفته شود، ناچیز است هر چند به ظاهر فراوان باشد.

۱۳ - جلب منافع مادى و دنیوى، انگیزه بدعتگذاران و دین سازان (لیشتروا به ثمناً قلیلا)

۱۴ - حرمت درآمدها و اموال به دست آمده در مقابل انجام کارهاى حرام (و ویل لهم مما یکسبون)

۱۵ - وجود کتاب و صنعت کتابت در عصر بعثت (یکتبون الکتب بأیدیهم)

روایات و احادیث

۱۶ - «و قیل کتابتهم بأیدیهم انهم عمدوا إلى التوراة و حرفوا صفة النبى (ص) لیوقعوا الشک بذلک للمستضعفین من الیهود و هو المروى عن ابى جعفر(ع) ...;[۵] از امام باقر(ع) روایت شده که: «علماى یهود به سراغ تورات رفتند و اوصاف حضرت محمّد(ص) را در آن تغییر دادند تا به این وسیله در دل مستضعفان فکرى یهود، شک ایجاد کنند».

۱۷ - از رسول خدا(ص) درباره «فویل لهم مما کتبت أیدیهم» روایت شده که فرموده اند: «الویل جبل فى النار و هو الذى انزل فى الیهود لانهم حرفوا التوراة زادوا فیها ما احبوا و محوا منها ما یکرهون و محوا إسم محمّد(ص) من التوراة;[۶] «ویل کوهى است در جهنم که [در آیات قرآن] در مورد یهود نازل گشته است; زیرا آنان تورات را با افزودن آنچه دوست داشتند و از بین بردن آنچه ناخوشایند داشتند، تحریف کردند و نام حضرت محمّد(ص) را از تورات محو نمودند».

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۲، ۳، ۱۱، ۱۴
  • بدعت: آثار بدعت ۱، ۲; جرم بدعت ۱; حرمت بدعت ۲، ۳; عذاب بدعت ۱، ۲; گناه بدعت ۱، ۲
  • بدعتگذاران: دنیاطلبى بدعتگذاران ۱۳
  • تحریف: آثار تحریف ۴
  • تورات: تحریف تورات ۱۷; تعالیم تورات ۱۶
  • جهنم: ویل جهنم ۱۷
  • خدا: عذابهاى خدا ۱، ۲، ۹
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۶، ۱۳
  • دین: آسیب شناسى دین ۴; تخیلات مردم درباره دین ۴
  • دین سازان: ۵، ۶، ۸، ۹
  • دین سازى: جرم دین سازان ۱; حرمت دین سازان ۳; گناه دین سازان ۲
  • عذاب: اهل عذاب ۹; موجبات عذاب ۱، ۲، ۹، ۱۱
  • علما: نقش علماى فاسد ۴
  • علماى یهود: بدعتگذارى علماى یهود ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۰; بینش علماى یهود ۵; تحریفگرى علماى یهود ۵، ۷، ۱۰; دنیاطلبى علماى یهود ۶; دین سازى علماى یهود ۵، ۶، ۸، ۹; ریاست طلبى علماى یهود ۶; شبهه افکنى علماى یهود ۱۶; علماى یهود و محمّد(ص) ۱۶; نقش علماى یهود ۱۰
  • کتاب: تاریخ کتاب ۱۵
  • کتابت: کتابت در صدر اسلام ۱۵
  • کسب: کسب با بدعت ۱۱، ۱۲; کسب با دین سازى ۱۱، ۱۲; کسب با محرمات ۱۴; کسب بى ارزش ۱۲; کسب حرام ۱۱، ۱۴
  • گناهان کبیره: ۱، ۲
  • محرمات: ۲، ۱۱، ۱۴ مراتب محرمات ۳
  • محمّد(ص): محمّد(ص) در تورات ۱۶، ۱۷
  • یهود: بینش عوام یهود ۷; زمینه گمراهى یهود ۱۰; کیفر بدعتگذاران یهود ۹

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۱، ص ۱۱۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۳.
  3. نسائى اين شأن و نزول را از ابن عباس روايت كرده است.
  4. صاحبان كشف الاسرار از عامه و روض الجنان از خاصه در تفصيل آن چنين گويند: كه در تورات در وصف محمد چنين نوشته شده بود كه وى مردى نيكوروى و سياه‌چشم و داراى موى مجعد و سياه مى باشد. علماء يهود وقتى كه ديدند اين صفات با محمد مطابقت دارد، در صدد تحريف آن برآمده و چنين نوشتند كه وى مردى بلندقد و ازرق‌چشم و سرخ موى است وقتى كه رسول خدا از مكه به مدينه هجرت فرمود، يهوديان كه وصف او را از علماء خود شنيده بودند، گفتند: اين، آن محمد نيست كه وصف او را در تورات خوانده ايم، و ابن ابى حاتم از مفسرين عامه نيز اين موضوع را از طريق عكرمة از ابن عباس نقل نموده است.
  5. مجمع البیان، ج ۱; ص ۲۹۲; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۹۳، ح ۲۵۶.
  6. الدر المنثور، ج ۱، ص ۲۰۱.