البقرة ٣٦

از الکتاب
کپی متن آیه
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ‌ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِيهِ‌ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ‌ لِبَعْضٍ‌ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ‌ فِي‌ الْأَرْضِ‌ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ‌ إِلَى‌ حِينٍ‌

ترجمه

پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگی (به زمین) فرود آیید! در حالی که بعضی دشمن دیگری خواهید بود. و برای شما در زمین، تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره برداری خواهد بود.»

پس شيطان آن دو را در باره‌ى آن [درخت‌] منحرف نمود و از آنچه در آن بودند بيرونشان كرد، و گفتيم: پايين رويد، شما دشمن يكديگريد و تا مدتى در زمين قرارگاه و معيشتى خواهيد داشت
پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد؛ و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد؛ و فرموديم: «فرود آييد، شما دشمن همديگريد؛ و براى شما در زمين قرارگاه، و تا چندى برخوردارى خواهد بود.»
پس شیطان آنها را به لغزش افکند (تا از آن درخت خوردند) و (بدین عصیان) آنان را از آن مقام بیرون آورد، و گفتیم که (از بهشت) فرود آیید که برخی از شما برخی را دشمنید، و شما را در زمین تا روز مرگ قرارگاه و بهره خواهد بود.
پس شیطان، هر دو را از [طریق] آن درخت لغزانید و آنان را از آنچه در آن بودند [چه مقام و مرتبه معنوی، و چه منزلت و جایگاه ظاهری] بیرون کرد. و ما گفتیم: [ای آدم و حوا و ای ابلیس!] در حالی که دشمن یکدیگرید [و تا ابد، بین شما آدمیان و ابلیسیان صلح و صفایی نخواهد بود، از این جایگاه] فرود آیید و برای شما در زمین، قرارگاهی [برای زندگی] و تا مدتی معین، وسیله بهرهوری اندکی خواهد بود.
پس شيطان آن دو را به خطا واداشت، و از بهشتى كه در آن بودند بيرون راند. گفتيم: پايين رويد، برخى دشمن برخى ديگر، و قرارگاه و جاى برخوردارى شما تا روز قيامت در زمين باشد.
سپس شیطان آنان را به لغزش کشانید و از جایی که بودند آواره کرد، و گفتیم پایین روید برخی دشمن یکدیگر و در روی زمین تا وقت معین آرامشگاه و بهره‌مندی دارید
پس شيطان آن دو را از آن
امّا شیطان مُوجِب لغزش آنان شد و ایشان را از آنچه در آن بودند (که بهشت بود) خارج ساخت و (در این هنگام) به آنان گفتیم: همگی (به زمین) فرود آئید، در حالی که بعضی دشمن بعضی خواهید بود، و برای شما تا مدّتی در زمین جا و قرارگاه و فرایند و بهره‌گیری است.
پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید، تا از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد. و فرمودیم: «(به این زمین) فرود آیید حال آنکه دشمنان همدیگرید و برای شما در زمین قرارگاهی است، و تا چندی - از نعمت‌ها- برخوردارید.»
پس بلغزانیدشان شیطان و برون راندشان از آنچه بودند در آن و گفتیم فرود شوید گروهی از شما دشمن گروهی و شما را است در زمین آرامشگاه و بهره‌ای تا زمانی‌

But Satan caused them to slip from it, and caused them to depart the state they were in. We said, “Go down, some of you enemies of one another. And you will have residence on earth, and enjoyment for a while.”
ترتیل:
ترجمه:
البقرة ٣٥ آیه ٣٦ البقرة ٣٧
سوره : سوره البقرة
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَزَلَّ»: لغزانید. دچار لغزش کرد. «إِهْبِطُوا»: فرود آئید. پائین افتید. مراد آدم و حوّاء و ابلیس است. «مُسْتَقَرٌّ»: جایگاه زندگی. قرارگاه. «مَتَاعٌ»: کالا. آنچه از آن بهره‌مند شوند. «حِینٍ»: زمان. روزگار. در اینجا مراد قیامت است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


«36» فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‌ حِينٍ‌

پس شيطان آن دو را به لغزش انداخت وآنان را از باغى كه در آن بودند، خارج كرد و (در اين هنگام به آنها) گفتيم: فرود آييد! در حالى كه بعضى شما دشمن برخى ديگر است و براى شما در زمين قرارگاه و تا وقتى معيّن بهره و برخوردارى است.

نکته ها

از آيه‌ «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» كه قبلًا خوانديم، استفاده مى‌شود كه غرض اصلى از خلقت آدم اين بود كه وى در زمين زندگى كند، ولى زندگى در زمين نيازمند يك نوع آمادگى بود و بايد آدم بداند كه:

1. آزاد مطلق نيست. در زندگى او، امر و نهى و تكليف وجود دارد.

2. ابليس دشمن اوست وچه بسا با سوگند و وعده‌هاى دروغ، انسان را فريب دهد.

3. اطاعت از شيطان، عامل سقوط اوست.

4. توبه، وسيله جبران است.

امام رضا عليه السلام مى‌فرمايد: ماجراى لغزش آدم، قبل از رسيدن به مقام نبوّت بوده و از

جلد 1 - صفحه 98

لغزش‌هاى كوچكى بوده كه قابل عفو است. «1»

شيطان براى ايجاد لغزش، دست به هر نوع تاكتيك روانى وتبليغاتى زد، از جمله:

الف: براى آدم و حوّا سوگند ياد كرد. «قاسمهما» «2»

ب: قيافه‌ى خيرخواهانه به خود گرفت و گفت: من از خيرخواهان شما هستم. «إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ» «3»

ج: وعده ابديّت داد، كه اگر اين گياه را بخوريد، زندگى و حكومت ابدى خواهيد داشت. «شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‌» «4»

د: دروغ گفت و به ذات حقّ تهمت زد. «ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ» «5» يعنى پروردگارتان شما را نهى نكرد مگر از ترس اينكه شما فرشته شويد يا به زندگى ابدى برسيد.

پیام ها

1- خطر شيطان، براى بزرگان نيز هست. او به سراغ آدم و حوّا آمد. «فَأَزَلَّهُمَا»

2- شيطان، دشمن ديرينه‌ى نسل بشر است. زيرا از روز اوّل به سراغ پدر و مادر ما رفت. «فَأَزَلَّهُمَا»

3- انسان به خودى خود، جايزالخطا و وسوسه‌پذير است. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ»

4- هر انسانى به خاطر استعدادها و لياقت‌هايى كه دارد بهشتى است، ولى خلاف‌ها او را سقوط مى‌دهد. «فَأَخْرَجَهُما»

5- از نافرمانى خداوند و عواقب تلخ وسوسه‌هاى ابليس، عبرت بگيريم. تحت نفوذ شيطان قرار گرفتن، برابر با خروج از مقامات الهى و محروميّت از آنهاست. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ ... فَأَخْرَجَهُما»

6- زندگى دنيا، موقّتى است. «الى حين»


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». اعراف، 21.

«3». اعراف، 21.

«4». طه، 120.

«5». اعراف، 20.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 99

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‌ حِينٍ (36)

بعد از آن بيان حال آدم و حوّا را فرمايد كه:

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها: پس بلغزانيد آدم و حوّا را شيطان از آن درخت‌


«1» معانى الاخبار، صفحه 124، حديث اوّل.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 121

به وسوسه، يعنى بوسيله آن درخت موجب صدور زلّت از آنها شد.

فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ‌: پس خارج نمود آن دو را از آنچه بودند در آن، از بهشت و رتبه عظيمه و درجه رفيعه و اصناف نعمت و كرامت.

محدث جزائرى و فيض كاشانى بيان نموده‌اند كه: چون شيطان از مقام قرب رانده شد، قادر نبود داخل بهشت شود. به ديوار بهشت برآمده مار را ديد. گفت: مرا داخل بهشت نما، در عوض اسم اعظم را به تو تعليم كنم.

مار گفت: ملائكه حافظين بهشت مى‌بينند. شيطان گفت: مرا داخل در دهان و برهم گذار آن را تا داخل بهشت شوم. مار چنين كرد، لذا سمّ در انياب مار، مكان جلوس شيطان واقع شد. چون او را داخل نمود، اسم اعظم را پرسيد. شيطان گفت: اگر من اسم اعظم مى‌دانستم، محتاج تو نبودم. خود را به آدم و حوّا نمود و مشغول گريه شد. پرسيدند: چرا گريه كنى؟ گفت براى موت شما و زوال نعمت از شما. گفتند: علاج چيست؟

گفت: خوردن از اين درخت موجب خلود است. گفتند: نهى شده، گفت:

اين درخت نيست و قسم خورد كه من ناصحم. چون آدم و حوا گمان نداشتند كه كسى به دروغ به نام حق تعالى قسم ياد كند، لذا سخن او را قبول و از درخت خوردند. لا جرم از بهشت خارج شدند.

وَ قُلْنَا اهْبِطُوا: و فرموديم ما آدم و حوا را بعد از خوردن شجره، پائين رويد و فرود آئيد از بهشت به مكان پست كه دنيا است، و از اين مقام عالى دور شويد و به زمين هبوط كنيد. بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ: در حالتى كه بعضى از شما بعضى ديگر را دشمن هستيد؛ چه شيطان و ذرّيه او دشمن آدم و ذريه او هستند و بالعكس. دشمنى شيطان و شياطين به جهت كفر و طغيان است، و لكن عداوت آدم و ذرّيه او به سبب ايمان و اذعان است.

على بن ابراهيم قمى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود: پس فرود آمد آدم عليه السّلام به صفا، چون صفى اللّه به او نازل شد، لذا صفا ناميده شد و حوّا بر مروه آمد، چون مرئه به او فرود آمد، مروه ناميده شد. پس آدم عليه السّلام چهل روز ساجد و گريه مى‌نمود، جبرئيل‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 122

عليه السّلام نازل شد و گفت: آيا خداى تعالى به قدرت خود تو را خلق ننمود و از عالم امر روح به تو عطا و تو را مسجود ملائكه قرار نداد؟ آدم عليه السّلام گفت: بلى. جبرئيل گفت: خدا تو را از شجره منهيّه نهى فرمود، چرا تناول كردى؟ آدم عليه السّلام گفت: ابليس قسم ياد نمود به خدا كه ناصح شما هستم، و من گمان نداشتم خلقى از مخلوقات جرئت نمايد قسم دروغ را به ذات حق‌ «1».

وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‌ حِينٍ‌: و براى شما و ذريه شماست در زمين قرار و آرامگاه، يا محلّ بهره و منفعت شما تا هنگام رسيدن آجال، يا وقت قيام قيامت.

تبصره: در منهج مروى است كه حق تعالى به سبب سه چيز بر آدم ترحم فرمود: حياء، و بكاء، و دعاء.

اما حياى او به مرتبه‌اى بود كه شهرين حوشب نقل نموده كه چون آدم به زمين آمد، سيصد سال از شرمسارى سر بلند ننمود و آسمان را نديد.

و امّا گريه او به درجه‌اى بود كه در احاديث وارد شده كه اگر گريه اهل دنيا را نسبت دهند به گريه حضرت داود عليه السّلام، گريه او بيشتر بود؛ اگر گريه اهل عالم و داود عليه السّلام را نسبت به گريه حضرت نوح عليه السّلام ملاحظه كنند، بكاء نوح عليه السّلام زيادتر باشد؛ و اگر گريه تمام عالميان و حضرت داود عليه السّلام و نوح عليه السّلام را نسبت به گريه حضرت آدم عليه السّلام مقايسه كنند، هر آينه گريه آدم عليه السّلام از همه بيشتر باشد.

و امّا دعاء او، متوسّل شد به حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت عصمت عليهم السلام‌ «2».


«1» تفسير علىّ بن ابراهيم، جلد اوّل، صفحه 44.

«2» منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 163.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 123


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‌ حِينٍ (36)

ترجمه‌

پس لغزاند آندو را شيطان از اجتناب از آنشجره پس بيرون كردشان از جائيكه بودند در آن و گفتيم فرود آئيد با آنكه باشيد بعضى از شما با بعضى دشمن و از براى شما است در زمين قرارگاه و مايه زندگى تا هنگامى..

تفسير

شيطان بوسوسه و خدعه و اشتباه كارى دشمنى خود را با آدم (ع) و حوا بروز داد و فريب داد آندو را باين وسيله كه اول آمد نزد آدم (ع) و گفت خداوند نهى نفرمود شما را از اين درخت مگر براى آنكه اگر شما از اين درخت تناول نمائيد دو ملك ميشويد داراى علم غيب و قدرت پيدا ميكنيد بر آنچه قدرت دارد بر او كسيكه خداوند او را مخصوص بقدرت نموده است يا آن كه مخلد در بهشت ميشويد كه هرگز نمى‌ميريد و قسم ياد نمود كه من از ناصحان شمايم و در اين حال جاى داده بود خود را در دهان مارى كه او را وارد بهشت نمود و آدم گمان كرد كه مار با او تكلم ميكند و نميدانستكه شيطان در دهان او مخفى شده است با اين وصف جواب فرمود اين از خدعه‌هاى شيطان است چگونه ميشود خداوند خيانت نمايد با ما و تو چگونه بعظمت قسم ياد ميكنى و نسبت‌


جلد 1 صفحه 63

خيانت و قصد سوء بخدا ميدهى با آنكه خداوند اكرم الاكرمين است چگونه قصد نمايم بچيزيكه خداوند مرا از آن منع نموده است و تناول نمايم از آن بدون اذن خدا و چون شيطان از او مأيوس شد نزد حوا آمد و گفت خبر دارى آندرخت را كه خداوند حرام نموده بود بر شما چون اطاعت كرديد و احترام حكمش را نگاه داشتيد بر شما حلال نمود نمى‌بينيد ملائكه را كه موكل حفظ آندرخت هستند و نمى‌گذارند حيوانات بهشت از آن بخورند شما را منع نمى‌كنند اين دليل بر حليت اوست براى شما مژده ميدهم بتو كه اگر سبقت نمائى تو در خوردن از آندرخت بر آدم بر او مسلط ميشوى و زمام امر و نهى او بدست تو ميآيد حوا گفت الان تجربه ميكنم و خواست بخورد ملائكه خواستند نگذارند از طرف خداوند وحى رسيد كه شما حق منع داريد از حيوانات كه عقل ندارند اما كسى را كه من عقل و تميز و اختيار دادم حق منع نداريد او را بايد واگذار بعقلش نمائيد كه آن حجت من است بر او اگر اطاعت كرد مستحق ثواب است و اگر مخالفت نمود سزاوار عقاب پس واگذاردند او را ملائكه با آنكه عازم ممانعت بودند و حوا گمان كرد كه خداوند منع نموده است آنان را از ممانعت براى آنكه حلال كرده است آنرا بعد از آنكه حرام كرده بود و مار راست ميگويد و تناول نمود و تغيير حال و آثار بدى در خود مشاهده ننمود و بآدم (ع) عرض كرد درختى را كه ما از آن ممنوع شده بوديم خداوند حلال نمود بر ما و من از آن خوردم و ملائكه ممانعت ننمودند و حالم هم بد نشد آدم (ع) فريب خورد و تناول نمود و خطا از او سر زد و بيرون كرد خداوند آندو را از بهشت و نعمت‌هائى كه بودند در آن و فرمود اى آدم و اى حوا و اى مار و اى ابليس فرود آئيد و باشيد بعضى از شما دشمن بعضى ديگر و لذا آدم و حوا و اولاد آنها دشمن مارند و ابليس و مار و اولاد آندو دشمنان آدم و حوا و ذريات ايشان و هبوط آدم و حوا و مار از بهشت بود زيرا مار از چرندگان خوب بهشت بود ولى هبوط شيطان از اطراف بهشت بود زيرا بهشت بر او حرام بود فيض ره فرموده شايد حرام بود بر ابليس دخول در بهشت آشكارا بطورى كه شناخته شود لذا خود را در دهان مار مخفى نمود و وارد شد براى فريب دادن چنانچه در حديث ديگر وارد شده است و باين بيان رفع ميشود منافات ميان اين حديث و حديث ديگرى كه در ضمن تفسير آيه سابقه ذكر شد كه اگر بهشت آخرت بود ابليس داخل آن نميشد يعنى با حال اختفاء هم داخل نميشد و بعضى گفتند اگر دخول در بهشت بر او حرام بود پنهان و آشكار فرق نداشت و اينكه در


جلد 1 صفحه 64

دهان مار مخفى شد براى آن بود كه آدم و حوا او را نشناسند و از حوالى بهشت با آنها صحبت ميكرد يا براى آن بود كه ملائكه حفاظ بهشت او را نشناسند و عصيانا وارد شد و اگر بهشت آخرت بود در حوالى آن هم شيطان منزل نمينمود و عصيانا هم نميتوانست وارد آن شود و اگر بهشت دنيوى باشد ممكن است در آسمان باشد چنانچه ظاهر آيه و روايات است و بنابر اين معنى هبوط ظاهر است و ممكن است در زمين باشد چنانچه ظاهر روايت منقوله در آيه سابقه است و معنى هبوط در اينصورت نقل از مكان عالى معنوى بسافل است و محتمل است عالى ظاهرى هم بوده و اللّه اعلم بحقائق الامور و مقرر گرديد زمين جايگاه آنها باشد و از منافع آن برخوردار شوند تا زمان مرگ و قمى روايت نموده كه الى حين يعنى تا روز قيامت و منافات ندارد زيرا روايت شده است كه كسى كه بميرد برپا ميشود قيامت او.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَزَلَّهُمَا الشَّيطان‌ُ عَنها فَأَخرَجَهُما مِمّا كانا فِيه‌ِ وَ قُلنَا اهبِطُوا بَعضُكُم‌ لِبَعض‌ٍ عَدُوٌّ وَ لَكُم‌ فِي‌ الأَرض‌ِ مُستَقَرٌّ وَ مَتاع‌ٌ إِلي‌ حِين‌ٍ (36)


1‌-‌ سوره‌ طه‌ ‌آيه‌ 118

2‌-‌ چنانچه‌ ‌از‌ عيون‌ ‌از‌ حضرت‌ رضا نقل‌ ‌شده‌ ‌است‌

جلد 1 - صفحه 518

(‌پس‌ شيطان‌ آدم‌ و حوا ‌را‌ نسبت‌ بآن‌ درخت‌ لغزانيد و ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌در‌ ‌آن‌ بودند بيرون‌ نمود، و ‌ما گفتيم‌ ‌که‌ فرود آئيد ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ دشمن‌ بعضي‌ ديگريد و ‌براي‌ ‌شما‌ ‌در‌ زمين‌ ‌تا‌ مدت‌ محدودي‌ محلي‌ قرار و برخورداري‌ ‌است‌) ازلال‌ ‌ يا ‌ مأخوذ ‌از‌ زلة بمعني‌ خفت‌ ‌است‌ و معني‌ اينست‌ ‌که‌ شيطان‌ خفّت‌ و سبكي‌ آدم‌ و حوا ‌را‌ فراهم‌ نمود ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌در‌ مقام‌ شرافت‌ و وزانت‌ بودند و ‌ يا ‌ مأخوذ ‌از‌ زلّت‌ بمعني‌ عثرت‌ و لغزش‌ ‌است‌ مقابل‌ ثبات‌ و استقامت‌، و مراد لغزش‌ ‌از‌ صراط عقل‌ و طريق‌ صواب‌ و صلاح‌ ‌است‌.

و نسبت‌ دادن‌ ازلال‌ ‌را‌ بشيطان‌ ‌از‌ جهت‌ اينست‌ ‌که‌ بوسوسه‌ ‌او‌ صادر ‌شده‌ و ‌در‌ باب‌ افعال‌ اختياري‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ اولين‌ مقدّمه‌ فعل‌ اختياري‌ خطور ‌در‌ قلب‌ ‌است‌ ‌که‌ بواسطه‌ الهام‌ ملك‌ ‌ يا ‌ وسوسه‌ شيطان‌ ميباشد و سپس‌ تصور و تصديق‌ و عزم‌ و جزم‌ و حركت‌ عضلات‌ و صدور فعل‌ ‌در‌ خارج‌ ‌است‌ و البته‌ هيچ‌ فعلي‌ ‌در‌ خارج‌ بدون‌ اراده‌ و مشيت‌ حق‌ واقع‌ نميشود چنانچه‌ ‌در‌ ذيل‌ «إِيّاك‌َ نَعبُدُ وَ إِيّاك‌َ نَستَعِين‌ُ» و ‌در‌ موارد ديگر تذكر داده‌ايم‌ بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ افعال‌ اختياري‌ ‌را‌ ممكن‌ ‌است‌ استناد بحق‌ داد چون‌ قدرت‌ و اراده‌ و اختيار ‌عبد‌ ‌در‌ تحت‌ قدرت‌ و مشيت‌ حق‌ ‌است‌ و مي‌ توان‌ استناد بملك‌ ‌ يا ‌ شيطان‌ داد چون‌ بالهام‌ ملك‌ ‌ يا ‌ وسوسه‌ شيطان‌ واقع‌ ميشود و ميتوان‌ بعبد نسبت‌ داد چون‌ باراده‌ و اختيار ‌او‌ ‌در‌ خارج‌ واقع‌ ‌شده‌ ‌است‌.

چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ديگر ‌است‌ رَبَّنا أَرِنَا الَّذَين‌ِ أَضَلّانا مِن‌َ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ«1» و فَيُضِل‌ُّ اللّه‌ُ مَن‌ يَشاءُ وَ يَهدِي‌ مَن‌ يَشاءُ«2» و قَد ضَلُّوا مِن‌ قَبل‌ُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً«3» و زلّة و خطيئة و سيّئة و معصيه‌ ‌از‌ جهتي‌ قريب‌ المعني‌ ميباشد و اطلاق‌ ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ عمل‌ زشت‌ بمناسبتي‌ ‌است‌ و اصل‌ زلّت‌ بمعني‌ زوال‌ ‌از‌ حق‌ و صواب‌ ‌است‌ و


1‌-‌ سوره‌ فصلت‌ ‌آيه‌ 29

2‌-‌ سوره‌ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 4

3‌-‌ سوره‌ مائده‌ ‌آيه‌ 81

جلد 1 - صفحه 519

ازلّه‌ الشيطان‌ ‌يعني‌ ازاله‌ ‌عن‌ الحق‌، و هبوط بمعني‌ نزول‌ و وقوع‌ ‌از‌ اعلي‌ باسفل‌ ‌است‌ و بمعني‌ انتقال‌ ‌از‌ موضعي‌ بموضع‌ ديگر نيز استعمال‌ مي‌شود مثل‌ ‌آيه‌ شريفه‌ اهبِطُوا مِصراً فَإِن‌َّ لَكُم‌ ما سَأَلتُم‌«1» و خطاب‌ جمع‌ ‌در‌ اهبطوا بعضي‌ گفتند بآدم‌ و حوا ‌است‌ و اقل‌ّ جمع‌ دو ‌است‌ و بآيه‌ فَإِن‌ كان‌َ لَه‌ُ إِخوَةٌ فَلِأُمِّه‌ِ السُّدُس‌ُ استشهاد نمودند ‌که‌ اخوه‌ «صيغه‌ جمع‌» ‌از‌ دو ببالا ‌را‌ شامل‌ ميشود چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌هم‌ استشهاد نموده‌ و فتواي‌ اصحاب‌ نيز ‌در‌ مسئله‌ همين‌ ‌است‌.

ولي‌ ‌اينکه‌ كلام‌ تمام‌ نيست‌ ‌براي‌ اينكه‌ اولّا منافي‌ ‌است‌ ‌با‌ جمله‌ بعضكم‌ لبعض‌ عدو، زير لازم‌ آيد ‌که‌ آدم‌ و حوا دشمن‌ يكديگر باشند و ثانيا خطاب‌ بواسطه‌ ضميركم‌ بدو نفر استعمال‌ نشده‌ ‌است‌ و ثالثا ‌با‌ ضماير قبل‌ ‌که‌ همه‌ ‌را‌ تثنيه‌ آورده‌ منافي‌ و ‌بر‌ خلاف‌ سياق‌ ‌است‌.

و قياس‌ بآيه‌ فَإِن‌ كان‌َ لَه‌ُ إِخوَةٌ قياس‌ ‌مع‌ الفارق‌ ‌است‌ زيرا ‌در‌ اينجا بقرينه‌ خبر ثابت‌ ‌شده‌ و ‌اگر‌ خبري‌ نداشتيم‌ نمي‌گفتيم‌، و بعضي‌ گفتند مراد آدم‌ و حوا و ابليس‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ چه‌ هبوط شيطان‌ هنگام‌ ترك‌ سجده‌ بآدم‌ ‌بود‌ و خطاب‌ فَاهبِط مِنها فَما يَكُون‌ُ لَك‌َ أَن‌ تَتَكَبَّرَ فِيها«2» قبلا باو ‌شده‌ ‌بود‌ ولي‌ ‌در‌ اينجا نيز ‌با‌ آدم‌ و حوا مورد خطاب‌ اهبطوا قرار گرفته‌اند و ‌اينکه‌ سخن‌ نيز تمام‌ نيست‌ زيرا مفاد جمله‌ بعضكم‌ لبعض‌ عدو، عداوت‌ طرفين‌ ‌است‌ ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ آدم‌ و حوا ‌با‌ ابليس‌ دشمني‌ نداشتند بلكه‌ ابليس‌ ‌با‌ ‌آنها‌ دشمني‌ نموده‌.

و بعضي‌ گفتند مراد آدم‌ و حوا و ابليس‌ و مار ‌است‌ و ‌اينکه‌ گفتار فاسدي‌ ‌است‌ ‌که‌ بعض‌ ‌از‌ مفسرين‌ ‌از‌ تورات‌ رائج‌ اخذ نموده‌اند و ‌در‌ قرآن‌ ‌در‌ هيچ‌ جا اسمي‌ ‌از‌ ‌ما نيست‌


1‌-‌ سوره‌ بقره‌ ‌آيه‌ 58

2‌-‌ سوره‌ اعراف‌ ‌آيه‌ 13

جلد 1 - صفحه 520

و ظاهر اينست‌ ‌که‌ مراد آدم‌ و حوا و ذريّه‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌در‌ روي‌ زمين‌ توليد و تناسل‌ مينمايند و بواسطه‌ قوا و غرائز حيواني‌ ‌که‌ ‌در‌ آنهاست‌ عداوت‌ و بغضاء و خونريزي‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ ايجاد ميگردد.

و مستقر بمعني‌ قرارگاه‌ ‌است‌ ‌اگر‌ اسم‌ مكان‌ ‌باشد‌ و بمعني‌ استقرار و ثبات‌ ‌است‌ ‌اگر‌ مصدر ميمي‌ ‌باشد‌.

و متاع‌ بمعني‌ تمتّع‌ و برخورداري‌ ‌است‌ و مراد بهره‌مندي‌ ‌از‌ نعم‌ دنيوي‌ ‌از‌ مأكولات‌ و مشروبات‌ و منكوحات‌ و ملبوسات‌ و ساير تمتّعات‌ ‌است‌.

‌الي‌ حين‌ ‌يعني‌ ‌در‌ مدّت‌ محدودي‌ ‌که‌ ‌براي‌ ‌هر‌ كدام‌ ‌از‌ ‌شما‌ مقرر ‌شده‌ ‌که‌ ‌در‌ دنيا زيست‌ كنيد چنانچه‌ ميفرمايد: وَ لِكُل‌ِّ أُمَّةٍ أَجَل‌ٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم‌ لا يَستَأخِرُون‌َ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُون‌َ«1»

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

(آیه 36)- در اینجا «آدم» خود را در برابر فرمان الهی در باره خودداری از درخت ممنوع دید، ولی شیطان اغواگر که سوگند یاد کرده بود که دست از گمراه کردن آدم و فرزندانش برندارد به وسوسه‌گری مشغول شد، چنانکه قرآن می‌گوید:

«سر انجام شیطان آن دو را به لغزش واداشت و از آنچه در آن بودند (بهشت) بیرون کرد» (فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ).

آری از بهشتی که کانون آرامش و آسایش و دور از درد و رنج بود بر اثر فریب شیطان اخراج شدند.

و چنانکه قرآن می‌گوید: «ما به آنها دستور دادیم که به زمین فرود آئید در حالی که دشمن یکدیگر خواهید بود» آدم و حوّا از یکسو و شیطان از سوی دیگر (وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ). منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامی است نه مکانی یعنی از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سرسبز پائین آمد.

ج1، ص65

«و برای شما تا مدت معینی در زمین قرارگاه و وسیله بهره‌برداری است» (وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ).

اینجا بود که آدم متوجه شد راستی به خویشتن ستم کرده و از محیط آرام و پرنعمت بهشت بخاطر تسلیم شدن در برابر وسوسه‌های شیطان بیرون رانده شده، درست است که آدم پیامبر بود و معصوم از گناه ولی، هرگاه ترک اولی از پیامبر سرزند خداوند نسبت به او سخت می‌گیرد، همانند گناهی که از افراد عادی سر بزند و این جریمه سنگینی بود که آدم در برابر آن نافرمانی پرداخت.

1- بهشت آدم کدام بهشت بود؟

در پاسخ این پرسش باید توجه داشت که بهشت موعود نیکان و پاکان نبود. بلکه یکی از باغهای پرنعمت و روح‌افزای یکی از مناطق سرسبز زمین بوده است.

زیرا: بهشت موعود قیامت، نعمت جاودانی است که در آیات بسیاری از قرآن به این جاودانگی بودنش اشاره شده، و بیرون رفتن از آن ممکن نیست و دوم این که ابلیس آلوده و بی‌ایمان را در آن بهشت راهی نخواهد بود.

سوم این که در روایاتی که از طرق اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده این موضوع صریحا آمده است. یکی از راویان حدیث می‌گوید از امام صادق علیه السّلام راجع به بهشت آدم پرسیدم امام علیه السّلام در جواب فرمود: «باغی از باغهای دنیا بود که خورشید و ماه بر آن می‌تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمی‌شد».

2- خدا چرا شیطان را آفرید؟

بسیاری می‌پرسند شیطان که موجود اغواگری است اصلا چرا آفریده شد و فلسفه وجود او چیست؟ در پاسخ می‌گوئیم:

خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل که سالها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک بود، ولی بعد از آزادی خود سوء استفاده کرد و بنای طغیان و سرکشی گذارد.

دوم اینکه: از نظر سازمان آفرینش وجود شیطان برای افراد با ایمان و آنها که می‌خواهند راه حق را بپویند زیانبخش نیست. بلکه وسیله پیشرفت و تکامل آنها

ج1، ص66

است، چه اینکه پیشرفت و ترقی و تکامل، همواره در میان تضادها صورت می‌گیرد.

نکات آیه

۱ - شیطان با ترغیب آدم(ع) و حوا به بهره گیرى از شجره منهیه، آنان را به لغزش و نافرمانى خداوند کشانید. (فأزلّهما الشیطن عنها) «ازلال» (مصدر ازلّ) به معناى: لغزانیدن و به گناه واداشتن است. ضمیر در «عنها» مى تواند به «الجنة» برگردد; یعنى، شیطان آدم(ع) و حوا را با واداشتن به لغزش و گناه از بهشت دور ساخت و نیز مى تواند به «الشجرة» برگردد; یعنى، شیطان، آدم(ع) و حوا را به گناه وادار کرد، گناهى که سرچشمه اش آن درخت ممنوعه بود. برداشت فوق بر اساس دومین احتمال است.

۲ - آدم(ع) و حوا با نافرمانى خداوند، شایستگى خویش را براى سکونت در بهشت نخستین از دست دادند. (فأخرجهما مما کانا فیه)

۳ - شیطان و اغواگریهاى او سبب خروج آدم(ع) و حوا از بهشت شد. (فأخرجهما مما کانا فیه)

۴ - خداوند، پس از سلب شایستگى آدم(ع) و حوا براى سکونت در بهشت، آنان را به خروج از بهشت و فرود آمدن به زمین فرمان داد. (و قلنا اهبطوا) هبوط (مصدر اهبطوا) به معناى فرود آمدن است. مفعول «اهبطوا» به دلیل جمله بعد، «الأرض» مى باشد.

۵ - فاصله زمانى میان سکونت آدم(ع) و حوا در بهشت با لغزش آنان، فاصله اى نسبتاً کوتاه و اندک بود. (و قلنا یأدم اسکن أنت و زوجک الجنة ... فأزلّهما الشیطن عنها) عطف جمله «أزلهما ...» بر آیه قبل به وسیله حرف «فا» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

۶ - شیطان عنصرى اغواگر و انسان موجودى اغواپذیر است. (فأزلهما الشیطن عنها)

۷ - شیطان در بهشتِ آدم(ع) و حوا، حضور داشت. (فأزلهما الشیطن عنها)

۸ - خداوند به شیطان فرمان داد تا از بهشت خارج شود و به زمین فرود آید. (و قلنا اهبطوا) «اهبطوا» - به صورت صیغه جمع - مى نمایاند که: خطاب در آن، علاوه بر آدم(ع) و حوا متوجّه شخص و یا اشخاص دیگرى نیز هست. برخى بر این نظر هستند که شیطان نیز مخاطب آن امر بوده است.

۹ - زمین محل سکونت و قرارگاه شیاطین (اهبطوا ... و لکم فى الأرض مستقر) برداشت فوق بر این مبناست که خطابها در جمله «اهبطوا» و ... متوجّه شیطان نیز باشد.

۱۰ - انسان و شیطان دشمن یکدیگر در زندگى دنیوى (اهبطوا بعضکم لبعض عدوّ) چنانچه مخاطب کلمه «اهبطوا» آدم(ع)، حواو شیطان باشد، مراد از «بعضکم لبعض عدو» دشمنى شیطان و انسان با یکدیگر خواهد بود.

۱۱ - زندگانى انسانها در زمین، همواره آغشته به دشمنى و عداوت با یکدیگر است. (اهبطوا بعضکم لبعض عدو) برداشت فوق بر این اساس است که مخاطب کلمه «اهبطوا» و دیگر خطابهاى موجود در آیه آدم(ع)، حوا و نسل ایشان باشد. در این صورت مراد از «بعضکم لبعض عدو» دشمنى انسانها با یکدیگر است.

۱۲ - خداوند در پى هبوط آدم(ع) و حوا، دشمنى فرزندانشان را با یکدیگر، به ایشان گوشزد کرد. (و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو)

۱۳ - تناول آدم(ع) و حوا از شجره ممنوعه، مایه سلب شایستگى نسل آنان براى سکونت در بهشت نخستین شد.* (قلنا اهبطوا) خداوند در بیان اخراج آدم(ع) و حوا از بهشت و استقرار آن دو در زمین، خطاب خویش را - بر خلاف مقتضاى طبیعى کلام - متوجّه نسل آنان نیز کرد; تا به این نکته اشاره کند که: تناول آدم(ع) و حوا از شجره منهیه در نسل ایشان نیز اثرى به جاى گذاشت که باعث شد آنان نیز، حیات خویش را در زمین سپرى کنند.

۱۴ - تناول آدم(ع) و حوا از شجره ممنوعه، زمینه ساز ایجاد روحیه دشمنى در میان انسانها* (فأزلّهما الشیطن عنها ... و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدوّ)

۱۵ - زمین محل سکونت و قرارگاه موقت انسانها (و لکم فى الأرض مستقرّ و متع إلى حین) «إلى حین» (تا هنگامى) علاوه بر تعلقش به «متاع»، به «مستقر» نیز متعلق هست.

۱۶ - مدت زمان استقرار و سکونت آدمیان در زمین، نامعلوم براى آنان (و لکم فى الأرض مستقرّ و متع إلى حین) نکره آمدن کلمه «حین» رساننده این معناست که: مدت زمان سکونت انسانها در زمین، براى آنان نامعلوم خواهد ماند و بدان آگاهى نخواهند یافت.

۱۷ - زمین در بردارنده وسیله زندگانى و معیشت انسانها براى زمانى موقت و نامعلوم (و لکم فى الأرض مستقر و متع إلى حین) «متاع» به چیزى گفته مى شود که مایه منفعت است.

۱۸ - بهشتى که آدم(ع) و حوا در آن سکونت داشتند، مکانى غیر از زمین و بالاتر و برتر از آن بود. (قلنا اهبطوا ... و لکم فى الأرض مستقر) جمله «و لکم فى الأرض مستقر» دلالت مى کند بر اینکه: بهشتى که آدم(ع) و حوا در آن سکونت داشتند در زمین نبوده و کلمه «اهبطوا» مى رساند که آن جایگاه، برتر و بالاتر از زمین بوده است.

روایات و احادیث

۱۹ - از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: «انما کان لبث آدم و حوا فى الجنة حتى خرجا منها سبع ساعات من ایّام الدنیا ...;[۱] توقف آدم و حوا تا زمان خروجشان از بهشت هفت ساعت از روزهاى دنیا بود ...».

۲۰ - از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: «یوم الجمعة سید الایّام ... خلق اللّه فیه آدم واهبط فیه آدم إلى الأرض;[۲] روز جمعه شریف ترین روزهاست ... در آن روز خداوند آدم را آفرید و در همین روز او را به زمین فرستاد».

۲۱ - «عن الصادق (ع) ... (فى قوله تعالى) «و لکم فى الأرض مستقر و متاع إلى حین» قال إلى یوم القیامة ...;[۳] از امام صادق(ع) درباره آیه «و لکم فى الأرض مستقر و متاع إلى حین» روایت شده که فرمود: (استقرار در زمین و بهره مندى از آن) تا روز قیامت خواهد بود ...».

۲۲ - از امام رضا(ع) روایت شده: «... فتسلط علیه (آدم (ع)) الشیطان ... و تسلط على حوا ... فأخرجهما اللّه عز و جل عن جنته فاهبطهما عن جواره إلى الأرض ...;[۴] ... پس شیطان بر آدم (ع) ... و حوا مسلط گشت ... پس خدا آنان را از بهشت خود بیرون راند و از جوار خود به زمین فرو فرستاد ...».

۲۳ - از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: «فأوحى اللّه تعالى إلى جبرئیل ان اهبطهما إلى البلدة المبارکة مکة فهبط بهما جبرئیل فألقى آدم على الصفا و ألقى حواء على المروة ...;[۵] خداوند به جبرئیل وحى کرد که آدم و حوا را به شهر مبارک مکّه فرود آور. پس جبرئیل آدم(ع) را بر کوه صفا و حوا را بر کوه مروه فرود آورد ...».

۲۴ - رسول خدا(ص) فرموده اند: «حین أمر آدم (ع) أن یهبط ... هبط آدم و زوجته و هبط إبلیس و لازوجة له ...;[۶] آن هنگام که خداوند امر نمود به آدم که فرود آى ... آدم همراه با همسرش فرود آمد و ابلیس [هم] فرود آمد در حالى که همسرى نداشت ...».

۲۵ - «عن أمیر المؤمنین (ع) (فى حدیث طویل) و فیه سأله عن أکرم واد على وجه الأرض فقال واد یقال له «سراندیب» سقط فیه آدم من السماء;[۷] از امیر المؤمنین (ع) در ضمن «حدیثى طولانى» از شریف ترین مکانهاى روى زمین سؤال شد، آن حضرت فرمود: آن مکان «سراندیب» [سرى لانکا، لغت نامه دهخدا] است که آدم (ع) از آسمان به آن جا نازل شد».

موضوعات مرتبط

  • آدم(ع): آدم(ع) و درخت ممنوعه ۱; اخراج آدم(ع) از بهشت ۳، ۴، ۲۲; دشمنى فرزندان آدم(ع) ۱۲; سکونت آدم(ع) در بهشت ۵، ۱۹; عصیان آدم(ع) ۲; عوامل عصیان آدم(ع) ۱; عوامل هبوط آدم(ع) ۳، ۴; فضایل بهشت آدم(ع) ۱۸; قصه آدم(ع) ۱، ۳، ۴، ۵، ۷، ۱۲، ۱۳، ۱۹; لغزش آدم(ع) ۱، ۵; محرومیت از بهشت آدم(ع) ۱۳; محرومیت نسل آدم(ع) ۱۳; مکان بهشت آدم(ع) ۱۸; مکان هبوط آدم(ع) ۲۳، ۲۵; وقت خلقت آدم(ع) ۲۰; هبوط آدم(ع) ۱۲، ۲۲، ۲۴
  • ابلیس: هبوط ابلیس ۲۴
  • انسان: استقرار انسان ها در زمین ۱۵، ۱۶، ۲۱; اغواپذیرى انسان ۶; دشمنان انسان ۱۰; دشمنى انسان ها ۱۱; عوامل دشمنى انسان ها ۱۴; مسکن انسان ها ۱۵
  • جمعه: فضیلت جمعه ۲۰
  • حوا: اخراج حوا از بهشت ۳، ۴، ۲۲; حوا و درخت ممنوعه ۱; سکونت حوا در بهشت ۵، ۱۹; عصیان حوا ۲; عوامل عصیان حوا ۱; عوامل هبوط حوا ۳، ۴; قصه حوا ۱، ۳، ۴، ۵، ۷، ۱۲، ۱۳، ۱۹; لغزش حوا ۱، ۵; مکان هبوط حوا ۲۳، هبوط حوا ۱۲، ۲۲، ۲۴
  • حیات: حیات دنیوى ۱۷
  • خدا: اوامر خدا ۴، ۸; هشدارهاى خدا ۱۲
  • درخت ممنوعه: آثار استفاده از درخت ممنوعه ۱۳، ۱۴
  • زمین: فواید زمین ۱۷
  • زندگى: زندگى در زمین ۱۷
  • سرزمینها: سرزمین سراندیب ۲۵; سرزمین سرى لانکا ۲۵
  • شیاطین: شیاطین در زمین ۹; مسکن شیاطین ۹
  • شیطان: آثار اغواگرى شیطان ۳; اخراج شیطان از بهشت ۸; اغواگرى شیطان ۱، ۶; دشمنان شیطان ۱۰; سلطه شیطان ۲۲; شیطان در بهشت آدم (ع) ۷; نقش شیطان ۱، ۳، ۶; هبوط شیطان ۸
  • عصیان: آثار عصیان ۲; از خدا ۱، ۲
  • کوه صفا: ۲۳
  • کوه مروه: ۲۳

منابع

  1. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۵، ح ۲۱; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۴، ح ۱۲۹.
  2. خصال صدوق، ج ۱، ص ۳۱۶، ح ۹۷; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۴، ح ۱۲۸.
  3. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۴۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۳- ، ح ۱۲۳.
  4. عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۰۶، ح ۶۷; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۰، ح ۱۱۲.
  5. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۶، ح ۲۱; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۸۴، ح ۱۵.
  6. علل الشرایع، ص ۵۴۷، ح ۲، باب ۳۴۰; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۶، ح ۱۳۷.
  7. نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۴، ح ۱۲۶.