الإسراء ٨٩

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ‌ فِي‌ هٰذَا الْقُرْآنِ‌ مِنْ‌ کُلِ‌ مَثَلٍ‌ فَأَبَى‌ أَکْثَرُ النَّاسِ‌ إِلاَّ کُفُوراً

ترجمه

ما در این قرآن، برای مردم از هر چیز نمونه‌ای آوردیم (و همه معارف در آن جمع است)؛ اما بیشتر مردم (در برابر آن، از هر کاری) جز انکار، ابا داشتند!

|بى‌شك ما در اين قرآن براى مردم از هر گونه مثل و نمونه آورديم اما بيشتر مردم ابا كرده، جز كفر و انكار [اظهار] نداشتند
و به راستى در اين قرآن از هر گونه مَثَلى، گوناگون آورديم، ولى بيشتر مردم جز سرِ انكار ندارند.
و همانا ما در این قرآن برای مردم هر گونه مثال آوردیم (تا مگر هدایت شوند) لیکن اکثر مردم به جز از کفر و عناد از هر چیز امتناع کردند.
و همانا در این قرآن برای [هدایت] مردم از هر مَثَل و داستانی به صورت های گوناگون بیان کردیم، ولی بیشتر مردم جز انکار وکفران [آن نعمت عظیم را] نخواستند.
ما در اين قرآن براى مردم هر مثَلى را گوناگون بيان كرديم، ولى بيشتر مردم جز ناسپاسى هيچ كارى نكردند.
و در این قرآن برای مردم هرگونه مثلی را گونه‌گون بیان داشته‌ایم و بیشترینه مردم جز ناسپاسی را نخواستند
و براستى در اين قرآن براى مردم از هر گونه مثال آورديم- تا راه يابند-، پس بيشتر مردمان سر باز زدند و جز كفر و ناسپاسى نخواستند
ما در این قرآن، هر نوع مثلی را برای مردم، به شیوه‌های گوناگون بارها بیان داشته‌ایم، ولی بیشتر مردم جز انکار (حق، و نادیده گرفتن دلائل هدایت، و تکذیب خدا و رسول، چیزی قبول نمی‌کنند و) نمی‌پذیرند.
و بی‌گمان، ما در این قرآن به‌راستی از هر مثلی (نمونه‌های) گوناگون برای مردم آوردیم، پس بیشتر مردمان تنها از (روی) کفر و کفران (از آن) خودداری کردند.
و همانا گردانیدیم برای مردم در این قرآن از هر مثَلی پس نخواستند بیشتر مردم جز ناسپاسی را

We have displayed for mankind in this Quran every kind of similitude, but most people insist on denying the truth.
ترتیل:
ترجمه:
الإسراء ٨٨ آیه ٨٩ الإسراء ٩٠
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«صَرَّفْنَا»: با شیوه‌های گوناگون بیان داشته‌ایم. انواع مختلف استدلال برحق را به صورتهای گوناگون تکرار کرده‌ایم (نگا: إسراء / ). «مِن کُلِّ مَثَلٍ»: معانی نمونه‌ای که در زیبائی و گیرائی به مثل می‌مانند. با وجوه مختلف و شیوه‌های گوناگون. «کُفُوراً»: کفر. انکار حق. ناشکری و ناسپاسی.


نزول

محمد بن العباس بعد از پنج واسطه از جابر او از امام باقر علیه‌السلام نقل نماید که این آیه درباره ولایت على علیه‌السلام نازل گردیده است و منظور از «فَأَبى أَکثَرُ النَّاسِ» یعنى امتناع کردن و اباء بیشتر مردم به ولایت على علیه‌السلام است.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى‌ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً «89»

و همانا در اين قرآن، از هرگونه مثال براى مردم آورديم، ولى بيشتر مردم سرباززده، و جز انكار كارى نكردند!

پیام ها

1- تنوّع ودگرگونى‌هاى بيانى قرآن، از ابعاد اعجاز قرآن است. «صَرَّفْنا»

2- خداوند با آيات قرآن حجّت را بر مردم تمام كرده است. لَقَدْ صَرَّفْنا ...

3- يكنواختى خستگى‌آور است، پيام دعوت بايد متنوّع باشد. «صَرَّفْنا»


«1». انفال، 31.

جلد 5 - صفحه 116

4- كتاب هدايت، بايد در دسترس همگان باشد. «هذَا الْقُرْآنِ»

5- يكى از بهترين شيوه‌هاى تعليم وتربيت، ضرب‌المثل وبيان تمثيلى است.

صَرَّفْنا لِلنَّاسِ‌ ... مِنْ كُلِّ مَثَلٍ‌

6- مردم متفاوتند ومثال‌هاى متنوّع، هر كدام مى‌تواند براى گروهى روشنگر باشد. صَرَّفْنا لِلنَّاسِ‌ ... مِنْ كُلِّ مَثَلٍ‌

7- دليل انكار مردم، لجاجت آنان است، نه آنكه حجّت براى آنان نيامده است.

فَأَبى‌ أَكْثَرُ النَّاسِ‌ ...

8- اكثريّت، نشانه‌ى حقّانيت نيست. «فَأَبى‌ أَكْثَرُ النَّاسِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى‌ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (89)

جلد 7 - صفحه 438

وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ‌: و هر آينه بتحقيق گردانيديم و مكرّر ساختيم تقرير و بيان را براى تمامى مردمان‌ فِي هذَا الْقُرْآنِ‌: در اين قرآن‌ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ‌ از هر نوع و صنف از حكم و امثال و مواعظ و قصص و اخبار و اوامر و نواهى تا فايده آن عام باشد. يا آنكه از هر نوع مثل زديم تا مكلفان عبرت يابند و پند گيرند فَأَبى‌ أَكْثَرُ النَّاسِ‌ پس ابا كردند و نخواستند بيشتر مردمان‌ إِلَّا كُفُوراً: مگر ناسپاسى را كه انكار حق است. در كافى و عيّاشى از ابى حمزه از ابى جعفر عليه السّلام قال: نزل جبرئيل بهذه الاية هكذا فابى اكثر النّاس بولاية على الّا كفورا. «1» بنابراين تأويل آيه شريفه ميباشد.

شأن نزول‌ «2»: مفسران نقل نموده‌اند كه أبو جهل و عتبه و شيبه و جمعى از قريش خدمت حضرت پيغمبر عرضه داشتند كه شهر ما كم آب و زراعت مى‌باشد اين كوهها را از اطراف ما دور كن تا زمينهاى ما قابل زراعت شود و نهرها مانند نهرهاى شام و عراق روان گردان تا كشت كنيم و خداى خود را بگو تا ملائكه براى صدق دعوى تو بفرستد و ترا قصرهاى طلا و نقره دهد تا از فقر برهى و بگو تا آسمان را بر سر ما فرود آورد تا از عذاب او آگاه شويم و امثال اين سخنان از روى سرزنش مكرر كردند و بعد از الزام حجت بر ايشان باعجاز قرآن اين آيات مقترحه خواستند و عبد اللّه بن اميه مخزومى گفت ايمان نيارم تا نردبان بنهى و بر آسمان روى و من در تو نگاه كنم و نسخه‌اى بيارى بنام هر يك از ما بخوانيم و بدانيم تو پيغمبرى و با وجود اظهار اين آيات گمان برم كه ترا تصديق نخواهم كرد حق تعالى آيات شريفه نازل فرمود:


«1» تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 317- اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجة، صفحه 424، حديث 64.

«2» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 440.

جلد 7 - صفحه 439


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً (85) وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلاً (86) إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبِيراً (87) قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‌ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً (88) وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى‌ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (89)

ترجمه‌

- و ميپرسند تو را از روان بگو روان از فرمان پروردگار من است و داده نشديد از دانش مگر اندكى‌

و اگر بخواهيم هر آينه ببريم آنچه را وحى كرديم بتو پس نيابى براى خود بآن بر ما كار گذارى‌

مگر رحمتى از پروردگارت همانا فضل او باشد بر تو بزرگ‌

بگو هر آينه اگر جمع شوند تمام انس و جن بر آنكه بياورند مانند اين قرآن را نياورند مانند آنرا و اگر چه باشند بعضى از آنها مر بعضى را مدد كار

و بتحقيق مكرّر گردانديم براى مردم در اين قرآن از هر گونه بيان مذكّر شگفت آورى پس قبول نكردند بيشتر مردم مگر انكار را.

تفسير

اجمالى از بيان حقيقت روح در سوره حجر ذيل آيه فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحى گذشت و در اين آيه ظاهرا يا سؤال از حقيقت آن شده يا از مبدء پيدايشش و بر هر تقدير جواب از آن بنحو احسن اتقن اصلح بحال سائل داده شده‌


جلد 3 صفحه 386

كه خداوند به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده بگو روح از امر يعنى كار يا فرمان پروردگار من است چون مجرّد از مادّه و لوازم آن است و فقط بفعل خداوند و امر كن وجودى او بدون احتياج بمادّه و مدّت وجود پيدا ميكند و در اين كلمه شريفه لطيفه جامعه اشاره بحقيقت و بيان مبدء پيدايش آن شده است بنحوى كه عقل مات ميشود با معذرت از بيان تفصيلى براى عدم استعداد و قصور علم بشر از ادراك حقائق موجودات خصوصا مجرّدات كه از آن بعالم امر تعبير ميشود كه فرموده و داده نشديد شما از علم مگر كمى يعنى كمى از علم يا كمى از شما چنانچه از روايت قمّى ره استفاده ميشود كه مراد كمى علم بشر است در برابر علم خداوند و از روايت عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام معلوم ميشود مراد باطنى، كمى علماء است در بين مردم و منافات ندارد كه هر دو مراد باشد در ظاهر و باطن چنانچه مكرّر بيان شده است چون قمّى ره فرموده يهود پرسيدند از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از روح فرمود روح از امر پروردگار من است و داده نشديد شما از علم مگر كمى آنها عرض كردند اين مخصوص بما است حضرت فرمود خير شامل تمام مردم است آنها گفتند اين چگونه ميشود تو ميگوئى بر من قرآن نازل شده و بر شما تورية و ميگوئى كسى را كه خداوند باو حكمت داده خير كثير عطا فرموده پس آيه‌ وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ‌ نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه علم خداوند غير متناهى و نامحدود است و علم بشر هر قدر باشد در برابر آن كم و محدود است و در بعضى از روايات تأييد از روايت عيّاشى ره شده است و استشهاد باين آيه بر كمى علم بعضى از مردم فرموده‌اند در هر حال اقوال مفسّرين كه بعضى گفته‌اند خداوند عدول فرموده از جواب بمراعات حال سؤال كنندگان و قصور ادراك آنها يا براى اثبات نبوّت پيغمبر چون آنها معتقد بودند كه كسى كه جواب از اين سؤال دهد پيغمبر نيست يا مراد از روح روح القدس است يا عيسى عليه السّلام است كه روح اللّه است و سؤال شده از آن كه قديمند يا حادث و جواب داده شده كه از امر پروردگار است كه دلالت بر حدوث دارد يا آن كه مراد از روح قرآن است چون خداوند فرموده‌ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا و سؤال شده از كيفيّت نزول و اعجاز آن و جواب داده شده كه آن كار خدا و نازل بامر او و از قدرت بشر


جلد 3 صفحه 387

خارج است اين اقوال بنظر حقير يا بى‌وجه است يا خلاف ظاهر و آنچه در بيان حقيقت روح از ائمه اطهار نقل شده منافى با بيان حقير در سوره حجر و آنچه بدوا در اين آيه ذكر شد نيست بلكه مويّد و مؤكّد است و مراد از روح همان جوهر لطيفه قدسيّه است كه از عالم غيب باجسام مستعدّه افاضه ميشود و در حيوان منشأ اراده و احساس و در انسان مدرك كليّات است بلى ارواح انبياء و اولياء و اهل ايمان مخصوص بكمالاتى هستند كه در سايرين وجود ندارد و مقام مقتضى براى بسط مقال نيست در هر حال چون معلوم شد كه مبدء علم بشر ذات احديّت است و مخزن آن وحى الهى و قرآن كريم است براى انذار و تخويف و بيان آن كه وضع و رفع آن بدست خدا است فرموده و اگر بخواهيم ميبريم از دلها و محو ميكنيم از مصاحف، وحى الهى و قرآن كريم را و كسى نميتواند با مادر اين امر معارضه نمايد و مانع از اجراء اراده ما شود تا شما او را كار گذار خود كنيد مگر باز رحمت الهى و فضل نامتناهى حقّ شامل حال شما گردد و باقى و برقرار دارد كتاب خود و مخزن علم شما بلكه اوّلين و آخرين را براى تفضّل بر محمّد و آل او صلوات اللّه عليهم اجمعين چون فضل خداوند بر اين خاندان بزرگ بوده و هست و خواهد بود و بعضى اين آيه را مؤيّد احتمال آنكه مراد از روح قرآن باشد قرار داده‌اند. و براى دفع توهّمى كه ممكن است از آيات سابقه براى اشخاص ضعيف النّفس حاصل شود كه تصوّر نمايند علم مستفاد از قرآن كم و غير مستقرّ است و موجب آن شود كه از قدر و عظمت آن در انظار كاسته گردد در مقام تحدّى و اثبات اعجاز قرآن بر آمده و به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده بگو اگر تمام انس و جنّ جمع و متّفق شوند كه مانند اين قرآن در اشتمال بر علوم و معارف و احكام نافعه مفيده بحال بشر و فصاحت و بلاغت و لطافت و جزالت و بداعت بياورند نميتوانند اگر چه پشت بپشت هم دهند و با يكديگر كمك كنند در خرائج نقل نموده كه ابن ابى العوجاء و سه نفر از دهريه در مكّه متّفق شدند كه هر يك يك چهارم مانند قرآن را انشاء نمايند و در سال آينده براى معارضه حاضر شوند و چون موعد رسيد و در مقام ابراهيم جمع شدند يكى از آنها گفت من چون بآيه يا ارض ابلعى ماءك رسيدم عاجز شدم ديگرى گفت من چون بآيه فلمّا استيأسوا منه خلصوا نجيّا رسيدم منصرف شدم و ميخواستند امر


جلد 3 صفحه 388

را مخفى كنند كه امام صادق عليه السّلام رسيد و ملتفت شد و اين آيه را تلاوت فرمود و آنها مبهوت ماندند و شمه‌اى از اين مقوله در اوائل سوره بقره ذيل آيه‌ وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‌ عَبْدِنا گذشت و در آيه اخيره بيان فرموده عدم استعداد و قابليّت بيشتر بشر را براى تعلّم و هدايت باين تقريب كه ما مكرّر بوجوه مختلفه و طرق متعدّده در اين قرآن براى مردم دليل و مثل و حكايت ذكر نموديم كه موجب تذكّر و تنبّه و عبرت آنها گردد ولى مع الاسف بيشتر ابا كردند و قبول ننمودند مگر انكار و كفر بحقّ و حقيقت را چون مثل بر هر بيان شگفت آور موجب تذكّر و تنبّه و عبرتى اطلاق ميشود و آيات قرآنيه نوعا از اين قبيل است و در كافى و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه فأبى اكثر النّاس بولاية على الاكفورا نازل شده و مكرر بيان شد كه ظاهرا مراد تفسير است و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد صَرَّفنا لِلنّاس‌ِ فِي‌ هذَا القُرآن‌ِ مِن‌ كُل‌ِّ مَثَل‌ٍ فَأَبي‌ أَكثَرُ النّاس‌ِ إِلاّ كُفُوراً (89)

و ‌هر‌ آينه‌ ‌ما صرف‌ كرديم‌ ‌براي‌ انسان‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌از‌ ‌هر‌ مثلي‌ ‌پس‌ اباء كردند اكثر افراد انسان‌ ‌از‌ قبول‌ و كافر شدند وَ لَقَد صَرَّفنا صرف‌ چيزي‌ ‌را‌ برگرداني‌ بچيز ديگر بواسطه‌ مناسبت‌ و مشابهت‌ ‌با‌ يكديگر چنانچه‌ علم‌ صرف‌ آنست‌ ‌که‌ صيغه‌ها ‌را‌ برميگرداند بيكديگر بمناسبت‌ شركت‌ ‌در‌ ماده‌ اصليه‌ مثلا ضاد وراء و باء مصدرش‌ ضرب‌ ‌در‌ صيغ‌ ماضي‌ و مضارع‌ و امر و اسم‌ فاعل‌ و مفعول‌ و صفة مشبّهه‌ و صيغه‌ مبالغه‌ و باب‌ مجرد و مزيد ‌فيه‌ باب‌ افعال‌ و تفعيل‌ و افتعال‌ و انفعال‌ و و استفعال‌ مشترك‌ ‌است‌.

(للناس‌) ‌براي‌ هدايت‌ و ارشاد و تنبيه‌ و تذكر انسان‌ و عبرت‌ گرفتن‌ و تفكر و نحو اينها فِي‌ هذَا القُرآن‌ِ ‌در‌ ‌اينکه‌ كتاب‌ مجيد ‌من‌ ‌کل‌ مثل‌ ‌از‌ احوالات‌ انبياء و امم‌ ماضيه‌ و تغييرات‌ ‌در‌ دنيا ‌از‌ فصول‌ و ليل‌ و نهار و باران‌ و نباتات‌ و اشجار و احجار و حالات‌ مختلفه‌ انسان‌ ‌از‌ تراب‌ ‌تا‌ موت‌ و پيشامدهاي‌ روزگار و ‌غير‌ اينها لكن‌ فقط مؤمنين‌ متنبه‌ مي‌شوند و نتيجه‌ ميگيرند و اينها ‌در‌ طرف‌ اقليت‌ هستند و اما فَأَبي‌ أَكثَرُ النّاس‌ِ ‌از‌ مشركين‌ و كفار و ضالين‌ بهره‌ برداري‌ ‌که‌ نكردند الا كفورا مزيد ‌بر‌ كفر و عناد ‌آنها‌ شد چون‌ قلب‌ ‌که‌ سياه‌ شد حق‌ ‌را‌ باطل‌ ميپندارد و باطل‌ ‌را‌ حق‌ معجزه‌ ‌را‌ سحر صادق‌ ‌را‌ كاذب‌ بد ‌را‌ خوب‌ خوب‌ ‌را‌ بد انبياء ‌را‌ ساحر و كذاب‌

جلد 12 - صفحه 305

و هكذا و حق‌ ‌بر‌ ‌او‌ پوشيده‌ ميشود ‌که‌ مفاد كفور ‌است‌ و باطل‌ جلوه‌ ميكند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 89)- این آیه در واقع بیان یکی از جنبه‌های اعجاز قرآن یعنی «جامعیت» آن است، می‌گوید: «ما در این قرآن برای مردم از هر چیز نمونه‌ای آوردیم» و همه معارف در آن جمع است (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ).

«اما بیشتر مردم (در برابر آن از هر کاری) جز انکار ابا داشتند» (فَأَبی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً).

به راستی این تنوع محتویات قرآن، آن هم از انسانی درس نخوانده، عجیب است، چرا که در این کتاب آسمانی، هم دلائل متین عقلی با ریزه کاریهای مخصوصش در زمینه عقائد آمده، و هم بیان احکام متین و استوار بر اساس نیازمندیهای بشر در همه زمینه‌ها، هم بحثهای تاریخی قرآن در نوع خود بی‌نظیر، هیجان انگیز، بیدارگر، دلچسب، تکان دهنده و خالی از هرگونه خرافه است.

و هم مباحث اخلاقیش که با دلهای آماده همان کار را می‌کند که باران بهار با زمینهای مرده! مسائل علمی که در قرآن مطرح شده، پرده از روی حقایقی بر می‌دارد که حد اقل در آن زمان برای هیچ دانشمندی شناخته نشده بود.

خلاصه قرآن در هر وادی گام می‌نهد، عالیترین نمونه را ارائه می‌دهد. به همین دلیل اگر جن و انس جمع شوند که همانند آن را بیاورند قادر نخواهند بود.

نکات آیه

۱- تبیین حقایق الهى در قرآن، با بیانها و مثالهاى گوناگون (و لقد صرّفنا للناس فى هذا القرءان من کلّ مثل)

۲- بیانهاى مختلف و شیوه هاى متنوع قرآن در تبیین حقایق و مفاهیم، جلوه اى از ابعاد اعجاز آن (لایأتون بمثله ... و لقد صرّفنا للناس فى هذا القرءان من کلّ مثل)

۳- گوناگونى بیانها و مثالهاى قرآن، متناسب با فهم توده هاى بشرى و در جهت هدایت آنان (و لقد صرّفنا للناس فى هذا القرءان من کلّ مثل) «تصریف» در لغت به معناى گرداندن چیزى به جهات گوناگون است و «تصریف کلام» آوردن آن به معانى مختلف مى باشد. از اینکه قرآن کتاب هدایت است و مى فرماید: «ما در قرآن جهات گوناگون معانى را لحاظ کردیم» استفاده مى شود که رعایت چنین جهاتى مى تواند به خاطر نکته یاد شده باشد.

۴- تبیین حقایق و تفهیم آنها به توده هاى بشرى، نیازمند بهره گیرى از بیانها و شیوه هاى گوناگون است. (و لقد صرّفنا للناس فى هذا القرءان من کلّ مثل)

۵- مخاطبان قرآن همه توده هاى بشرى هستند و نه گروهى خاص (و لقد صرّفنا للناس فى هذا القرءان)

۶- روى گردانى بیشتر مردم از قرآن، جز به خاطر حق گریزى نیست. (و لقد صرّفنا ... فأبى أکثر الناس إلاّ کفورًا)

۷- روى گردانى از قرآن، به خاطر قابل فهم نبودن قرآن و یا محتواى آن نیست; بلکه به دلیل حق گریزى است. (و لقد صرّفنا للناس فى هذا القرءان من کلّ مثل فأبى أکثر الناس إلاّ کفورًا)

۸- انکار قرآن با وجود دلایل حقانیت و بى مانندى آن، ناسپاسیى بس بزرگ و غیر قابل توجیه است. (و لقد صرّفنا للناس فى هذا القرءان من کلّ مثل) برداشت فوق، مبتنى بر این است که «کفور» به معناى کفران نعمت باشد.

موضوعات مرتبط

  • اکثریّت: حق ناپذیرى اکثریّت ۶
  • حق: آثار حق ناپذیرى ۷
  • حقایق: تنوع در تبیین حقایق ۴; روش تبیین حقایق ۴
  • قرآن: اعراض اکثریت از قرآن ۶; تکذیب قرآن ۸; تنوع بیانى قرآن ۲، ۳; جهان شمولى قرآن ۵; روش بیانى قرآن ۱، ۲; سهولت فهم قرآن ۳; فلسفه اعراض از قرآن ۷; فلسفه مثالهاى قرآن ۱، ۳; مخاطبان قرآن ۵; نشانه هاى اعجاز قرآن ۲; ویژگیهاى تعالیم قرآن ۱، ۳; هدایتگرى قرآن ۳
  • کفران: کفران نعمت ۸

منابع

  1. البرهان فی تفسیر القرآن.