الإسراء ٤٩

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ قَالُوا أَ إِذَا کُنَّا عِظَاماً وَ رُفَاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‌ خَلْقاً جَدِيداً

ترجمه

و گفتند: «آیا هنگامی که ما، استخوانهای پوسیده و پراکنده‌ای شدیم، دگر بار آفرینش تازه‌ای خواهیم یافت؟!»

|و گفتند: آيا وقتى ما استخوان و خاك شديم، دگر بار به آفرينش تازه‌اى زنده خواهيم شد
و گفتند: «آيا وقتى استخوان و خاك شديم [باز] به آفرينشى جديد برانگيخته مى‌شويم؟»
و (کافران به معاد) گفتند: آیا ما چون استخوان پوسیده و غبار پراکنده شویم باز روزی از نو زنده و برانگیخته خواهیم شد؟!
و گفتند؛ هنگامی که ما استخوان [هایی جدا از هم و ریز ریز] و پوسیده شدیم، آیا به طور قطع در آفرینشی جدید برانگیخته می شویم؟!
گفتند: آيا اگر از ما استخوانى بماند و خاكى، باز هم با آفرينشى نو از قبر برمى‌خيزيم؟
و گفتند آیا چون استخوانهای [پوسیده و] خرد و خاک شدیم، در هیئت آفرینشی تازه برانگیخته خواهیم شد؟
و گفتند: آيا هنگامى كه ما استخوان و خاك- بهم ريخته و ريز ريز- شديم، آيا ما با آفرينشى نو برانگيخته مى‌شويم؟!
و (اینان و منکرانِ دیگر رستاخیز) می‌گویند: آیا هنگامی که ما استخوانی (پوسیده) و تکّه‌هائی خشکیده (و از هم پاشیده) شدیم، مگر دیگر باره آفرینش تازه‌ای خواهیم یافت (و زندگی دوباره‌ای پیدا خواهیم کرد؟!).
و گفتند: «آیا هنگامی که استخوان‌ها و پوسیدگانی پراکنده بودیم، آیا به‌راستی ما (با) آفرینشی جدید، بی‌چون (از) برانگیخته‌شدگانیم‌؟»
و گفتند آیا گاهی که شدیم ما استخوانهائی و خاکی آیا ما برانگیختگانیم در آفرینشی نوین‌

And they say, “When we have become bones and fragments, shall we really be resurrected as a new creation?”
ترتیل:
ترجمه:
الإسراء ٤٨ آیه ٤٩ الإسراء ٥٠
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عِظَاماً»: جمع عَظْم، استخوانها. «رُفَاتاً»: درهم شکسته و از هم پراکنده. «خَلْقاً جَدِیداً»: آفرینش تازه. مخلوق نو و دوباره جان به پیکر دمیده (نگا: رعد / ابراهیم / ، یس / و ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً «49»

و گفتند: آيا آنگاه كه ما استخوان‌هاى پوسيده و پراكنده شويم، آيا براستى ما با آفرينشى تازه، برانگيخته مى‌شويم؟

نکته ها

«رفات» به معناىِ گِل خورد شده است. «1»

در آيات قرآن، هيچ جا دليلى از سوى منكران معاد بيان نشده است. هرچه هست، تعجّب و سؤال و استبعاد است و با طرح سؤال‌ها ايجاد شبهه مى‌كنند. قرآن نيز در پاسخ آنان، تكيه بر علم و قدرت و حكمت خدا در آفرينش و ذكر نمونه‌هايى در طبيعت و تاريخ و خود انسان دارد كه اوّل نبوده و سپس پديد آمده است. پس خداوند مى‌تواند بار ديگر موجودات را پس از مرگ، زنده كند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً (49)

وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً: و گفتند كفار در مقام انكار و استبعاد حشر و قيامت، آيا آن هنگام كه شويم ما بعد از مرگ به مرور زمان استخوان و پوسيده، يا خاك و غبار گرديم. أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً: آيا برانگيخته شويم خلقى نو حاصل آن كه بر سبيل انكار گفتند: آيا بعد از مردن و خاك شدن دو مرتبه ما را برانگيزانند و زنده نمايند.

عياشى‌ «1»- از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه: ابى بن خلف آمد و گرفت استخوان پوسيده را از ديوار، پس به انگشتان خود آن را خاك نموده گفت: يا محمد (أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً) پس حق تعالى نازل فرمود آيه شريفه را (قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ) «2» يعنى گفت: منكر حشر كيست زنده نمايد استخوانها را و حال آنكه پوسيده شده‌اند. بگو اى پيغمبر در جواب او: زنده فرمايد ذاتى كه آفريد آن را اول مرتبه، و او به هر خلقى عالم است. به تقرير آنكه ذات قادرى كه در اولين مرتبه بيافريد انسان را در حالى كه هيچ اثرى از


«1» جلد 2، صفحه 296.

«2» يس آيه 78 و 79.

جلد 7 - صفحه 391

او ظاهر نبود، در دومين مرحله كه شمه اثرى دارد، البته به طريق اولى قدرت دارد بر اعطاء حيات.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً (49) قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً (50) أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتى‌ هُوَ قُلْ عَسى‌ أَنْ يَكُونَ قَرِيباً (51) يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً (52)

ترجمه‌

و گفتند آيا چون گشتيم استخوانها و ذرات پراكنده آيا ما هر آينه برانگيخته شدگانيم آفريده نوينى‌

بگو بوده باشيد سنگها يا آهن‌

يا مخلوقى از آنچه بزرگ آيد در سينه‌هاى شما پس زود باشد بگويند كيست كه عود ميدهد ما را بگو آنكس كه پديد آورد شما را اوّل بار پس زود باشد بجنبانند بسوى تو سرهاشان را و گويند چه زمانى خواهد بود آن بگو شايد كه بوده باشد نزديك‌

روز كه ميخواند شما را پس اجابت ميكنيد بستايش او و گمان ميبريد كه درنگ نكرده‌ايد مگر اندكى.

تفسير

كسانيكه منكر معاد شدند دليلى بر مدّعاى خودشان اقامه ننمودند جز استبعاد كه گفتند آيا وقتى ما مرديم و گوشت بدن ما خاك شد و از ما جز استخوانى باقى نماند و اجزاء خاك شده بدن ما پراكنده و متفرّق شد و يا غبار گرديد آيا ممكن است ما دو مرتبه برانگيخته و مبعوث شويم از قبورمان با آنكه مخلوق جديد و آفريده نو پديدى باشيم لذا پيغمبر اكرم مأمور شد كه اوّلا در جواب بفرمايد اگر ميتوانيد سنگ يا آهن شويد يا آفريده ديگرى از اشيائى كه در ضمير و اعتقاد شما بزرگ و سخت‌تر از سنگ و آهن است هر چه باشيد و بشويد در قيامت مبعوث خواهيد شد و براى اختصار و مبالغه در الزام جواب شرط حذف و كلام بصورت امر آورده شده و چون اين جواب موجب مزيد استبعاد آنها خواهد شد ناچار ميگويند كه ميتواند چنين كارى كند آنوقت راه جوابى كه رفع استبعاد آنها را نمايد براى تو باز ميشود و بدون درنگ بگو آنكس كه خلق كرد و پديد آورد شما را روز اول چون هر كس ميداند بنى آدم از اجزاء متفرقه و عناصر مختلفه خلق و پديدار شده‌اند و هر كس يكبار مركّبى را ايجاد و مصنوعى را اختراع نمود بار دوّم از براى او آسان‌تر است و باين تذكّر استبعاد آنها رفع خواهد شد و در اينحال آن بيچارگان از عجز و ناچارى در جواب متوسل باستهزاء و استخفاف شوند و بجانب تو سرهاشان را بجنبانند و بگويند پس اين بعث كى ميشود و تو در


جلد 3 صفحه 366

مقابل آنها بگو شايد نزديك باشد چون عمر دنيا در برابر آخرت هر چه باشد كوتاه است يا هر آينده محقّق الوقوعى نزديك است و نغض حركت دادن سر ببالا و پائين است و بعضى او خلقا ممّا يكبر فى صدور كم را اشاره بمرگ گرفته‌اند چون هيچ چيز در دل مردم بزرگتر از مرگ نيست و در روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام به اين معنى تصريح شده و بنابراين مراد آنستكه اگر فرضا شما بصورت مرگ در آئيد و عين آن شويد خداوند قادر است كه مرگ را زنده كند و ممات را حيات بخشد و اين كمال مبالغه در قدرت است و بنظر حقير محتمل است اين جمله اشاره باشد بشبهه آكل و مأكول يعنى اگر شما بميريد و جزء بدن ديگران شويد كه در اين صورت اعاده همه با اجزائشان بزرگ و ممتنع است در نظر شما باز خداوند قادر است همه را با اجسادشان زنده و محشور فرمايد چون واضح است كه استبعاد در اين صورت بيشتر و شبهه بزرگتر است در دلها از اعاده سنگ و آهن و هرچه سخت‌تر باشد از آن دو و كيفيت احياء موتى و رفع اين شبهه و ساير شبهات معاد جسمانى از مراجعه بسوره بقره ذيل آيه فقلنا اضربوه ببعضها كذالك يحيى اللّه الموتى تحت عنوان تبيين سماوى واضح و آشكار خواهد شد انشاء اللّه تعالى و روز قيامت روزى است كه خداوند بندگان خود را ميخواند و آنها فورا اجابت مينمايند در حاليكه مشغولند بحمد خداوند بر كمال قدرتش و اين خواندن در نفخه دوّم اسرافيل است و اجابت در قيام آنها است از قبور و حمد بنا بر روايت جوامع بگفتن سبحانك اللهم و بحمدك است و بعضى گفته‌اند حمد اقرار آنها است بآنكه خداوند مستحقّ ستايش است بر نعم او چون معارف در آنروز ضرورى است و بنابراين هر سه معنى يعنى خواندن و اجابت نمودن و حمد كردن، عملى و حالى است و همه گمان ميكنند كه درنگ نكردند در دنيا و برزخ مگر كمى چون عمر دنيا بالنسبه بآخرت كم است و يكروز آخرت بقدر تمام مدت دنيا است و بعضى گفته‌اند در اين آيه خطاب باهل ايمان شده چون آنها حمد خدا را بجا ميآورند و در برزخ متنعم ميباشند و اهل تنعم و تعيش زمان طويل را قصير مى‌پندارند و اللّه اعلم.


جلد 3 صفحه 367

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قالُوا أَ إِذا كُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنّا لَمَبعُوثُون‌َ خَلقاً جَدِيداً (49)

گفتند ‌آن‌ ظالمين‌ ‌که‌ رؤساء باشند آيا ‌ما زماني‌ ‌که‌ استخوان‌ شديم‌ و بدن‌ ‌ما ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ شد دو مرتبه‌ ‌ما برانگيخته‌ مي‌شويم‌ و تازه‌ خلق‌ ميشويم‌ ‌اينکه‌ كلام‌ ‌از‌ روي‌ تكذيب‌ پيغمبر ‌است‌ ‌که‌ خبر ‌از‌ قيامت‌ داده‌ ‌که‌ تمام‌ زنده‌ ميشوند و صحراي‌ محشر وارد ميشوند ‌از‌ روي‌ تعجب‌ ‌که‌ همچه‌ چيزي‌ محال‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ پيغمبر قضيه‌ باور نكردني‌ ‌را‌ خبر ميدهد.

و قالوا عطف‌ ‌است‌ بجمله‌ قبل‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ إِذ يَقُول‌ُ الظّالِمُون‌َ الاية ‌که‌ رجل‌ مسحور علامت‌ و نشانه‌ دروغ‌ ‌او‌ اينست‌ ‌که‌ دعوي‌ محال‌ ميكند أَ إِذا كُنّا عِظاماً ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ استخوان‌ پوسيده‌ شديم‌ و رفاتا ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ شديم‌ أَ إِنّا لَمَبعُوثُون‌َ آيا ‌ما ‌هر‌ آينه‌ برانگيخته‌ ميشويم‌ و ‌ما ‌را‌ زنده‌ ميكنند خلقا جديدا خلقت‌ تازه‌ هرگز چنين‌ نيست‌ و ‌اينکه‌ نشدنيست‌ (تنبيه‌) مسئله‌ معاد ‌از‌ مسائل‌ مشكله‌ ‌است‌ و حكماء و مليين‌ و متكلمين‌ ‌هر‌ كدام‌ مسلكي‌ اختيار كردند بعضي‌ فقط قائل‌ بمعاد روحاني‌ شدند ‌که‌ ارواح‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رها كردن‌ بدن‌ متنعم‌ ‌به‌ نعم‌ روحاني‌ ميشوند ‌ يا ‌ معذب‌ بعذاب‌ روحي‌ بعضي‌ قائل‌ شدند ‌به‌ اينكه‌ روح‌ تعلق‌ ميگيرد بقالب‌ مثالي‌ ‌که‌ صورت‌ بلا ماده‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بصور برزخيه‌ و مثل‌ افلاطونيه‌ تعبير كردند و عالم‌ قيامت‌ و بهشت‌ و دوزخ‌ ‌هم‌ مثال‌ بلا ماده‌ ‌است‌ بعضي‌ منكر اصل‌ روح‌ شدند و فقط معاد جسماني‌ ‌را‌ اختيار كردند بعضي‌ مثل‌ شيخيه‌ بدن‌ حور قليايي‌ قائل‌ شدند بعضي‌ منكر اصل‌ معاد شدند و لكن‌ تمام‌ ‌اينکه‌ مسالك‌ باطل‌ و كفر ‌است‌.

(‌من‌ قصّر المعاد ‌في‌ الروحاني‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 49)- رستاخیز قطعی است! در آیات گذشته سخن از «توحید» و مبارزه با شرک بود، اما در اینجا سخن از «معاد» که در همه جا مکمل مسأله توحید است به میان آمده، و به سه سؤال و یا سه ایراد منکران معاد پاسخ گفته شده است:

«و آنها گفتند: آیا هنگامی که ما به استخوانهای پوسیده تبدیل و پراکنده شدیم دگر بار آفرینش تازه‌ای خواهیم یافت»؟ (وَ قالُوا أَ إِذا کُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً).

این تعبیر نشان می‌دهد که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله همواره در دعوت خود سخن از مسأله

ج2، ص645

«معاد جسمانی» می‌گفت که این جسم بعد از متلاشی شدن باز می‌گردد، و گر نه هرگاه سخن تنها از معاد روحانی بود این گونه ایرادهای مخالفان به هیچ وجه معنی نداشت.

نکات آیه

۱- مشرکان مکه، ناباورى و بى اعتقادى خود را به امکان حیات مجدد پس از تبدیل شدن به استخوان خُرد و ریز ریز شده، اعلام داشتند. (و قالوا أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا) «رفات» از ریشه «رَفْت» به معناى شکستن و خُرد و ریز ریز شدن است (مفردات راغب).

۲- تردید و ناباورى مشرکان به معاد، نمونه بارزى از گمراهى آنان است. (فضلّوا ... و قالوا أءذا کنّا ... أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا)

۳- مشرکان، مرگ را به منزله نیستى و نابودى پنداشته و حیات پس از آن را مستبعد مى شمردند. (أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا)

۴- ایمان به رستاخیز و معاد، از تعالیم مهم دین و آموزه هاى قرآن است. (و قالوا أءذا ... لمبعوثون خلقًا جدیدًا) ذکر مسأله معاد پس از بیان موضوع قرآن و رسالت پیامبر(ص) از میان سایر تعالیم دین، حکایت از جایگاه ویژه آن دارد.

۵- مشرکان، معاد جسمانى را امرى مستبعد و غیر ممکن مى دانستند. (و قالوا أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا) از اینکه براى مشرکان، بازسازى استخوانهاى خرد شده انسان امرى مستبعد و ناممکن مى نمود، به دست مى آید که آنان، معاد جسمانى را غیر ممکن مى دانستند.

۶- رستاخیز و معاد انسان، آفرینشى نو و جدید است. (أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا)

۷- ایمان نیاوردن مشرکان به معاد، معلول عدم درک حقیقت معاد و استبعاد آن بوده است. (لایؤمنون بالأخرة ... و قالوا أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا)

۸- مشرکان در انکار معاد، فاقد استدلال و دلیل قطعى و تنها متکى بر استبعاد هستند. (أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا) از اینکه مشرکان، در انکار معاد تنها به استبعاد پرداختند، نشان مى دهد که آنان دلیلى براى تکذیب خود نداشتند.

۹- ناتوانى مشرکان از درک حقانیت معاد، عامل متهم ساختن پیامبر(ص) از سوى آنان به سحرزدگى * (إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا ... و قالوا أءذا کنّا عظمًا ...أءنَّا لمبعوثون) احتمال دارد که شنیدن سخنان غیر قابل درک از پیامبر(ص) عامل نسبت دادن جنون و سحرزدگى به آن حضرت از سوى مشرکان بوده است و از جمله آن سخنان، تبلیغ پیامبر(ص) در مورد معاد جسمانى است.

روایات و احادیث

۱۰- «جاء أُبّى بن خلف فأخذ عظماً بالیاً من حائط ففتّه، ثمّ قال: یا محمد «إذا کنّا عظاماً و رفاتاً أءنَّا لمبعوثون خلقاً جدیداً...»;[۱] ابّى بن خلف استخوان پوسیده اى را از دیوارى برداشت [و خدمت رسول خدا(ص)] آمد و با دستش آن را خرد کرد، سپس گفت: اى محمد! إذا کنّا عظاماً و رفاتاً أءنَّا لمبعوثون خلقاً جدیداً...».

موضوعات مرتبط

  • انسان: خلقت اخروى انسان ۶
  • ایمان: اهمیت ایمان به معاد ۴
  • دین: اصول دین ۴
  • قرآن: مهمترین تعالیم قرآن ۴
  • محمد(ص): تهمت جادوزدگى به محمد(ص) ۹
  • مشرکان: آثار عدم درک مشرکان ۹; بى منطقى مشرکان ۸; بینش مشرکان ۳; شک مشرکان به معاد ۲; عوامل تهمتهاى مشرکان ۹; کفر مشرکان ۵; مشرکان و مرگ ۳; مشرکان و معاد ۳; نشانه هاى گمراهى مشرکان ۲
  • مشرکان مکه: کفر مشرکان مکه ۱
  • معاد: آثار عدم درک معاد ۷; استبعاد معاد ۳، ۵، ۸; بى منطقى مکذبان معاد ۸; حقیقت معاد ۶; عوامل تکذیب معاد ۷; مکذبان معاد ۱، ۱۰; مکذبان معاد جسمانى ۵

منابع

  1. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۹۶، ح ۸۹; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۷۴، ح ۲۵۲.