الإسراء ٣٤

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ لاَ تَقْرَبُوا مَالَ‌ الْيَتِيمِ‌ إِلاَّ بِالَّتِي‌ هِيَ‌ أَحْسَنُ‌ حَتَّى‌ يَبْلُغَ‌ أَشُدَّهُ‌ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَ‌ الْعَهْدَ کَانَ‌ مَسْئُولاً

ترجمه

و به مال یتیم، جز به بهترین راه نزدیک نشوید، تا به سر حد بلوغ رسد! و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال می‌شود!

|و به مال يتيم نزديك نشويد مگر به طريقى كه بهتر است، تا آن‌گاه كه به حدّ بلوغش برسد، و به پيمان وفا كنيد كه پيمان بازخواست شدنى است
و به مال يتيم -جز به بهترين وجه- نزديك مشويد تا به رشد برسد، و به پيمان [خود] وفا كنيد، زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد.
و هرگز به مال یتیم نزدیک نشوید مگر آنکه راه خیر و طریق بهتری (به نفع یتیم) منظور دارید، تا آنکه به حد بلوغ و رشد خود برسد، و همه به عهد خود باید وفا کنید که البته (در قیامت) از عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
و به مال یتیم تا زمانی که به سنّ بلوغ و رشدش برسد، جز به بهترین شیوه نزدیک نشوید؛ و به عهد و پیمان وفا کنید، زیرا [روز قیامت] درباره پیمان بازخواست خواهد شد.
جز به وجهى نيكوتر، به مال يتيم نزديك مشويد تا آنگاه كه به حد بلوغش برسد. و به عهد خويش وفا كنيد كه بازخواست خواهيد شد.
و به مال یتیم جز به شیوه‌ای که نیکوتر است، نزدیک مشوید، تا آنگاه که به کمال بلوغش برسد، و به پیمان وفا کنید، چرا که از پیمان پرسیده خواهد شد
و به مال يتيم جز به شيوه‌اى كه نيكوتر است نزديك مشويد تا به نيرو و بلوغ خود برسد. و به پيمان خويش وفا كنيد، كه از پيمان پرسيده خواهد شد.
و در مال یتیم تصرّف نکنید مگر به شیوه‌ای که (در حفظ و بهره‌وری آن مفیدتر و) بهتر باشد. (بدین کار ادامه دهید) تا این که یتیم به سنّ بلوغ می‌رسد (و می‌تواند در دارائی خود تصرّف کند و به نحو احسن آن را مورد بهره‌برداری قرار دهد). و به عهد و پیمان (خود که با خدا یا مردم بسته‌اید) وفا کنید، چرا که از (شما روز رستاخیز درباره‌ی) عهد و پیمان پرسیده می‌شود.
و به مال یتیم - جز به بهترین وجه - نزدیک مشوید، تا به رشدهایش رسد. و به پیمان وفا کنید، که همواره پیمان مورد سؤال بوده است.
و نزدیک نشوید مال یتیم را جز بدانچه آن است نکوتر تا برسد نیروی خویش را و وفا کنید به پیمان که پیمان است همانا پرسیده‌شده‌

And do not go near the orphan’s property, except with the best of intentions, until he has reached his maturity. And honor your pledge, because the pledge involves responsibility.
ترتیل:
ترجمه:
الإسراء ٣٣ آیه ٣٤ الإسراء ٣٥
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تَقْرَبُوا»: مراد تصرّف و دست یازیدن است. «إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»: مگر از راهی که بهترین راهها، و طریقه‌ای که سودمندترین طرائق باشد که با نگاهداری و افزایش آن انجام‌پذیر است. «أَشُدَّهُ»: مراد رشد عقلانی و حسن تصرّف در امور است (نگا: نساء / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا «34»

و به مال يتيم، جز به بهترين راه (كه به نفع يتيم باشد) نزديك نشويد، تا آنكه به حدّ بلوغ ورشدش برسد. (كه آنگاه اموالش را به او بر مى‌گردانيد) و به پيمان وفا كنيد، كه (در قيامت) از عهد و پيمان سؤال خواهد شد.

نکته ها

كلمه‌ى «اشد» از «شد»، به گره محكم گفته مى‌شود و در اينجا منظور مرحله‌ى رشد يتيم و استحكام جسمى و روحى در حفظ اموالش مى‌باشد.

قرآن درباره‌ى حفظ حقوق يتيم و مراعات حال او و رسيدگى و تكفّل امور يتيمان سفارش فراوان كرده است. ولى چون احتمال لغزش مالى و سوء استفاده كردن از اموال يتيمان بسيار است، لذا هشدار بيشترى لازم است، به گونه‌اى كه از نزديك شدن به آن نيز نهى شده و تصرّف ظالمانه در اموال يتيمان، خوردن آتش شمرده شده است. «1»

وقتى اين آيه نازل شد، مسلمانان از حضور بر سر سفره‌ى ايتام كناره گرفتند و آنان رامنزوى ساختند. آيه‌ى ديگرى نازل شد كه مراد از نزديك نشدن، سوءاستفاده است، والّا افراد مصلح نبايد به بهانه‌ى تقوا، يتيمان را رها كنند. «وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ» «2»

در حديث مى‌خوانيم: مراد از عهد و پيمانى كه مورد سؤال است، محبّت و دوستى و اطاعت از علىّ عليه السلام است. «3»


«1». نساء، 10.

«2». بقره، 220.

«3». بحار، ج 24، ص 187.

جلد 5 - صفحه 57

پیام ها

1- اسلام، پشتيبان محرومان، ضعيفان و يتيمان است. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ»

2- هر جا احتمال سوءاستفاده باشد، بايد بيشتر سفارش كرد. «1» «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ»

3- جاذبه‌ى مال به قدرى زياد است كه نزديك شدن به آن هم گاهى گناه و حرمت را در پى دارد. «لا تَقْرَبُوا»

4- كودكان، حقّ مالكيّت دارند. «مالَ الْيَتِيمِ»

5- ارث يكى از اسباب مالكيّت است. «مالَ الْيَتِيمِ»

6- تصرّف در مال يتيم مشروط به رعايت بالاترين و پرثمرترين شيوه‌هاست.

(اگر منافع يتيم در گردش مال اوست، بايد آن را به كار انداخت، نه آنكه بى‌تفاوت ماند.) لا تَقْرَبُوا ... إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‌

7- در تصميم‌گيرى‌هاى مالى، بايد منافع و مصالح يتيمان مراعات شود. «إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»

8- تصرّف نابجا و حيف و ميل اموال يتيمان، ممنوع است. لا تَقْرَبُوا ... إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‌ 9- زمان واگذارى مال يتيم به خود او، وقتى است كه به بلوغ فكرى و اقتصادى و جسمى برسد. «حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ»

10- به پيمان‌ها- هرچه و با هر كه باشد- وفادار باشيم. «أَوْفُوا بِالْعَهْدِ»

11- توجّه به مسئوليّت، انسان را از گناه باز مى‌دارد. «إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً (34)

چهارم از محرمات: وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ‌: و نزديك مشويد مال يتيم را، چه رسد به تصرف. إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‌: مگر به وجهى نيكوتر كه حفظ آن باشد، يا تجارت كنند تا نفع يتيم شود. حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ‌: و تا آنكه برسد يتيم به غايت قوت خود، يعنى چون بالغ شود و كمال عقلش پديد آيد و رشدش ظاهر شود. و مؤيد است اين معنى را روايت من لا يحضره الفقيه حضرت صادق عليه‌


«1» فروع كافى، جلد 7، كتاب الديّات، صفحه 272، حديث 7.

«2» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صفحه 327، حديث چهارم.

جلد 7 - صفحه 369

السّلام فرمود: انقطاع يتم اليتيم الاحتلام و هو اشدّه. «1» تنبيه: آيه شريفه تحذير فرمايد از تصرف در مال يتيم بدون اذن شرعى، و آيات و اخبار در عقوبت آن صريحا وارد شده از جمله حضرت امير المؤمنين صلوات اللّه عليه در وقت شهادت وصيت فرمايد: «2» اللّه اللّه فى الايتام فلا تغبّوا افواههم و لا يضيعوا بحضرتكم: يعنى از خدا بترسيد در مراعات يتيمان؛ پس مبادا كه سيراب كنيد دهان ايشان را يك روز، و تشنه گذاريد روز ديگر، و مبادا كه هلاك شوند به محضر شما. حاصل آنكه به سبب رعايت ننمودن شما حق ايشان را، صدمه به آنها وارد آيد.

در احتجاج طبرسى رحمه اللّه حضرت امام حسن عسكرى از اجداد گرام خود عليهم السّلام از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: شديدتر از بى‌پدرى يتيمى كه از پدرش جدا گشته، تنها شدن و جدا گشتن يتيمى است كه جدا شده از امامش و توانائى رسيدن خدمتش را ندارد، و نداند چگونه است حكم او در آنچه مبتلا باشد از شرايع دينش. آگاه باشيد هر كه از شيعيان ما عالم به علوم ما باشد و اين جاهل به شريعت ما كه منقطع است از مشاهده ما، يتيم است در حجر او. پس هر كه هدايت كند او را و ارشاد كند او را و تعليم به او نمايد شريعت ما را، در رفيق اعلى با ما باشد. «3» وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ: و وفا نمائيد به عهد در وصيت به مال يتيم و غير آن. نزد بعضى آنچه خداى تعالى امر و نهى فرموده از عهد باشد، و گاهى چيزى واجب شود نيز به سبب نذر و عهد به آن اگرچه ابتدا واجب نبود و به واسطه عقد واجب شود. إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا: بدرستى كه عهد هست سؤال گرديده شده از آن، يعنى آدمى را سؤال كنند از عهد براى ترتب جزا، يا خود عهد را سؤال كنند كه‌


«1» من لا يحضره الفقيه، جلد 4، باب 113، صفحه 163، حديث اوّل.

«2» نهج البلاغه، نامه 47، (وصيت امام به فرزندان)

«3» بحار الانوار، جلد 2، صفحه 2، حديث اوّل (به نقل از احتجاج)

جلد 7 - صفحه 370

چرا نقض شدى مانند (وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ) «1» و اين معنى بنابر تجسم اعمال باشد و احاديث دلالت بر آن، و اشكالى هم نخواهد داشت، زيرا چنانچه در دنيا حسا مشاهده مى‌شود كه اصناف هر صنعتى كار و عمل دنيويه خود را مشاهده كند، همچنين ممكن است اعمال حسنه و سيئه هم صورت خارجيه در عالم معنى پيدا نمايد و در قيامت حجاب بر طرف، و هر فردى از آدمى آن را به رأى العين مشاهده كند.

تنبيه: يكى از محسنات اخلاقيه، وفاى به عهد است كه عقل آن را لازم شمارد، و احاديث بسيار در آن وارد شده. از جمله در خصال صدوق‌ «2»- ابى مالك گويد: خدمت على بن الحسين عليه السّلام عرض كردم: اخبرنى بجميع شرايع الدّين قال قول الحق و الحكم بالعدل و الوفاء بالعهد: خبر فرما ما را به تمام شرايع دين. فرمود: گفتن حق و حكم به عدل و وفاى بعهد.

و نيز در نوادر راوندى‌ «3» فرمود رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا دين لمن لا عهد له: ديانت ثبات ندارد براى كسى كه عهد براى او نيست، يعنى از بسيارى مخالفت و نقض در رفتار و گفتار پاى بند به ديانتى نيست.

بزرگى گويد: خداى تعالى را عهد هست بر جوارح آدمى به ملازمت آداب شريعت، و بر نفس او به حسن سيرت، و بر قلب او به خلوص نيت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً (31) وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‌ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً (32) وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33) وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً (34) وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (35)

ترجمه‌

و مكشيد فرزندانتان را از بيم تنگدستى، ما روزى ميدهيم آنها و شما را همانا كشتن ايشان باشد خطائى بزرگ‌

و نزديك مشويد زنا را همانا آن باشد كار زشت و بد راهى است آنراه‌

و نكشيد آنچنان نفسى را كه حرام كرد خدا مگر بطريق حقّ و كسيكه كشته شود مظلوم پس بتحقيق قرار داديم براى وارثش سلطنتى پس نبايد تجاوز كند در كشتن همانا او باشد يارى كرده شده‌

و نزديك نشويد مال يتيم را مگر بطريق بهتر تا برسد بكمال قوّتش و وفا كنيد به پيمان همانا پيمان باشد پرسيده شده‌

و تمام كنيد پيمانه را چون پيمانه كنيد و بسنجيد بترازوى راست درست اين بهتر است و نيكوتر بحسب عاقبت.

تفسير

- گفته‌اند قبل از اسلام معمول بود در عرب كه دختران خود را براى خوف فقر و گرسنگى زنده بگور مينمودند و خداوند در اين آيه نهى از آن فرموده بدليل آنكه روزى بندگانرا خدا ميدهد همان كسيكه روزى طفل را در شكم مادر مقدّر فرموده و بعد از ولادت مبدّل بشير در پستان مادر نموده بعد از دندان دادن‌


جلد 3 صفحه 357

نان هم ميدهد پس بسى جهالت و نادانى و خطا و ناروا است كه انسان اولاد خود را بكشد براى آنكه مبادا از خرجش عاجز شود و البتّه از معاصى كبيره است كه موجب عذاب اليم خواهد بود و نيز نهى فرموده از نزديك شدن بزنا كه نزديكى با زن اجنبيّه است بورود در مقدّمات آن و ارتكاب اموريكه منجرّ بزنا شود براى مبالغه در حرمت اصل عمل كه قبح آن ظاهر است لذا تعبير بفاحشه شده است كه گفته‌اند زائد از حد قبح است و بنظر حقير معصيتى است كه قبح آن در عرف عام ظاهر باشد و بد راهى است راه زنا و زناكارى كه انسانرا در دنيا و آخرت خوار و ذليل و زبون مينمايد و از بزرگترين معاصى كبيره است در فقيه و خصال از امام صادق عليه السّلام از آباء گرامش از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه در زنا شش اثر است سه در دنيا و سه در آخرت امّا آنسه كه در دنيا است آنستكه ابرو را ببرد و روزى را ببرد و عمر را كوتاه كند و امّا آنسه كه در آخرت است خدا را بخشم آورد و حساب را دشوار كند و موجب خلود در آتش گردد و نيز از آنحضرت روايت شده كه وقتى زنا زياد شود زلزله‌ها آشكار گردد و مفاسد آن بيش از آن است كه بتوان در مقام اختصار تعداد نمود و نيز نهى فرموده از قتل نفس مگر بحقّ چون خداوند آنرا حرام فرموده مگر در موارد خاصه‌اى از قبيل كفر و ارتداد و زناء محصن و محصنه و قتل عمدى و امثال اينها كه قتل بحقّ است با شرائط و آدابى كه در كتب فقهيّه مقرّر است و كسيكه بغير حقّ و مظلوم كشته شود خداوند وارث و اختيار دار امر قصاص و خونخواه او را مسلّط فرموده بر قاتل بحكم شرعى كه ميتواند انتقام بكشد و عفو نمايد ولى نبايد تجاوز نمايد در قتل از حدود مقرّره كه بجاى يك نفر دو نفر را بكشد يا او را مثله نمايد يا زجر كش كند و بايد مسلمانان با او كمك كنند در بدست آوردن قاتل و تسليم او بخونخواه چنانچه در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از معناى اسراف در اين آيه فرمود آنستكه غير از كشنده را بكشد يا او را مثله نمايد عرض كردند معناى منصور بودن او چيست فرمود چه نصرتى بالاتر از آنكه قاتل را تسليم وارث مقتول نمايند كه او را بكشد و هيچ مسئوليّت دنيوى و اخروى نداشته باشد و عيّاشى از آنحضرت نقل نموده كه وقتى چند نفر يكنفر را بكشند والى بايد حكم كند كه ورثه مقتول هر كدام را بخواهند بكشند و حقّ ندارند زيادتر از يكنفر را بكشند


جلد 3 صفحه 358

چون خداوند فرموده نبايد اسراف در قتل شود و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه نازل شده است در شأن امام حسين عليه السّلام كه اگر تمام اهل زمين را براى خونخواهى آنحضرت بكشند اسراف نشده است حقير عرض ميكنم ظاهرا اشاره بدفع اشكال از فعل امام زمان است بعد از ظهور و قيام بخونخواهى جدّ امجدش چون رتبه تمام اهل زمين بمراتب كمتر از رتبه سيّد الشهداء عليه السّلام است پس تجاوز از حقّ نشده و اسراف نميباشد و فردا كمل مقتول مظلوم او است و مصداق اتمّ و اوضح ولىّ و سلطان و منصور بنصرت الهى امام زمان است و نيز نهى فرموده است خداوند از نزديك شدن بمال يتيم چه رسد بخوردن و تصرّف نمودن در آن مگر بطريق احسن و بهتر كه حفظ آن باشد از تلف يا صرف آن در مصرفى كه بصرفه و صلاح او باشد تا برسد بحدّ رشد و بلوغ شرعى كه محقّق ميشود باحتلام و روئيدن موى خشن برعانه و تمام شدن پانزده سال قمرى در پسر و نه سال در دختر بنابر مشهور با آنكه ضعيف العقل و كم خرد نباشد و صلاح و فساد خود را تشخيص دهد كه بايد مالش را باو مسترد داشت و بايد بتمام عهود وفا نمود خواه عهد الهى باشد مانند احكام مذكوره و عهدى كه با خداوند بصيغه عاهدت اللّه منعقد ميشود با شرائط آن خواه خلقى باشد مانند معاملات و قرار داد با اشخاص چون تخلّف از آن در روز قيامت موجب مسئوليّت خواهد بود و چنانچه در خصال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده احدى از مردم در آن مرخص نخواهند بود و بايد پيمانه را از متاعى كه با پيمانه مبادله و خريد و فروش ميشود پر كرد و نبايد بتدابيرى چيزى از آن كم نمود و با ترازوى راست و درست كه ميزان و عدل باشد متاع را سنجيد و بحيله و مكر كم فروشى ننمود چون اين كار عاقبت خير در دنيا و آخرت ندارد و كم فروش بزودى رسوا ميشود و از انظار مردم مى‌افتد و مورد اعتماد نميگردد و در آخرت بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و بايد جواب هر كس كه با او معامله نموده بدهد و نزد خدا و خلق رو سياه باشد بر عكس كسيكه سنگش تمام و پيمانه و ترازويش درست و راست است مورد اعتماد و اعتبار نزد خلق و مشمول رحمت و بركت الهيه است و اگر چند روزى كمتر فائده ببرد عاقبت كارش در دنيا و آخرت بترقى و تعالى و رو سفيدى نزد خدا و خلق و خير و عافيت خواهد بود.


جلد 3 صفحه 359

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تَقرَبُوا مال‌َ اليَتِيم‌ِ إِلاّ بِالَّتِي‌ هِي‌َ أَحسَن‌ُ حَتّي‌ يَبلُغ‌َ أَشُدَّه‌ُ وَ أَوفُوا بِالعَهدِ إِن‌َّ العَهدَ كان‌َ مَسؤُلاً (34)

و نزديك‌ مال‌ يتيم‌ نرويد مگر بوجه‌ احسن‌ ‌که‌ صلاح‌ يتيم‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ بحد بلوغ‌ و رشد برسد و بعهد ‌خود‌ وفا كنيد محققا مخالفت‌ عهد مسئوليت‌ دارد وَ لا تَقرَبُوا مال‌َ اليَتِيم‌ِ تخصيص‌ بيتيم‌ ‌با‌ اينكه‌ تصرف‌ ‌در‌ مال‌ احدي‌ نميتوان‌ كرد و ‌اگر‌ صغير ‌ يا ‌ سفيه‌ ‌ يا ‌ مجنون‌ ‌باشد‌ پدر و جد پدري‌ ميتواند تصرفاتي‌ ‌که‌ ضرر ‌بر‌ ‌آنها‌ نداشته‌ ‌باشد‌ بنمايند و ‌لو‌ احسن‌ نباشد و اما يتيم‌ ‌که‌ پدر و جد پدري‌ ندارد قيم‌ ‌ يا ‌ حاكم‌ شرع‌ ‌ يا ‌ منصوب‌ ‌از‌ طرف‌ حاكم‌ نمي‌توانند هيچگونه‌ تصرفي‌ بكنند إِلّا بِالَّتِي‌ هِي‌َ أَحسَن‌ُ ‌که‌ صرفه‌ يتيم‌ ‌باشد‌ حَتّي‌ يَبلُغ‌َ أَشُدَّه‌ُ بلوغ‌ طفل‌ بسه‌ چيز محقق‌ مي‌شود يكي‌ باحتلام‌ ديگر بانبات‌ شعر ‌بر‌ عانه‌ و ببلوغ‌ پانزده‌ سال‌ تمام‌ و ‌در‌ دختر بتماميت‌ نه‌ سال‌ ‌ يا ‌ حيض‌ و تعبير باشدّه‌ ‌براي‌ رشد ‌است‌ ‌که‌ سفيه‌ و مجنون‌ نباشد و الا محتاج‌ بقيم‌ منصوب‌ ‌از‌ قبل‌ حاكم‌ شرع‌ ‌است‌ وَ أَوفُوا بِالعَهدِ عهد ‌با‌ ‌خدا‌ واجب‌‌-‌ الوفاء ‌است‌ ‌به‌ اينكه‌ صيغه‌ عهد بخواند عاهدت‌ اللّه‌ و ‌لو‌ بلسان‌ فارسي‌ بلكه‌ احتياط اينست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ قصد كرد وفا كند و ‌لو‌ صيغه‌ نخوانده‌ ‌باشد‌ و متعلق‌ عهدهم‌ بايد راجح‌ ‌باشد‌ مثل‌ نذر و ‌اگر‌ تخلف‌ كرد كفاره‌ دارد بعضي‌ گفتند كفاره‌ نذر و بعضي‌ كفاره‌ قسم‌ و احوط اول‌ ‌است‌ و همچنين‌ واجب‌ ‌است‌ عهد ‌با‌ پيغمبر و امام‌ و مسلم‌ بلكه‌ معاهده‌ ‌با‌ كفار و مشركين‌ ‌هم‌ بسا واجب‌ ميشود بشرائط ‌خود‌ إِن‌َّ العَهدَ كان‌َ مَسؤُلًا فرداي‌

جلد 12 - صفحه 251

قيامت‌ مواخذه‌ دارد بلكه‌ علاوه‌ ‌از‌ جنبه‌ حق‌ اللهي‌ جنبه‌ حق‌ الناسي‌ ‌هم‌ دارد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 34)- چهارم: این آیه چهارمین دستور از این سلسله احکام را شرح می‌دهد نخست به اهمیت حفظ مال یتیمان پرداخته و با لحنی مشابه آنچه در مورد عمل منافی عفت در آیات قبل گذشت می‌گوید: «و به اموال یتیمان نزدیک نشوید» (وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ).

نه تنها اموال یتیمان را نخورید بلکه حتی حریم آن را کاملا محترم بشمارید.

ولی از آنجا که ممکن است این دستور دستاویزی گردد برای افراد ناآگاه که تنها به جنبه‌های منفی می‌نگرند، و سبب شود که اموال یتیمان را بدون سرپرست بگذارند و به دست حوادث بسپارند، لذا بلافاصله استثناء روشنی برای این حکم ذکر کرده، می‌گوید: «مگر به طریقی که بهترین شیوه‌ها است» (إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).

ج2، ص637

بنابراین هرگونه تصرفی در اموال یتیمان که به منظور حفظ، اصلاح، تکثیر و اضافه کردن بوده باشد، مجاز است.

البته این وضع تا زمانی ادامه دارد که به حدّ رشد فکری و اقتصادی برسد آن گونه که قرآن در ادامه آیه مورد بحث از آن یاد می‌کند: «تا زمانی که به حد بلوغ (و قدرت) برسد» (حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ).

5- سپس به مسأله وفای به عهد پرداخته، می‌گوید: «به عهد خود وفا کنید چرا که از وفای به عهد سؤال می‌شود» (وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا).

بسیاری از روابط اجتماعی و خطوط نظام اقتصادی و مسائل سیاسی همگی بر محور عهدها و پیمانها دور می‌زند که اگر تزلزلی در آنها پیدا شود به زودی نظام اجتماع فرو می‌ریزد.

نکات آیه

۱- تصرف بى جا و حیف و میل اموال یتیمان، ممنوع و حرام است. (و لاتقربوا مال الیتیم إلاّ بالتى هى أحسن)

۲- مال یتیم وسوسه انگیز و زمینه ساز لغزش انسان با تصرف به ناحق در آن است. (و لاتقربوا مال الیتیم إلاّ بالتى هى أحسن) به کار رفتن واژه «لاتقربوا» (نزدیک نشوید) به جاى «لاتأکلوا و لاتصرفوا» (نخورید و تصرف نکنید) ممکن است به این دلیل باشد که: اموال یتیمان به دلیل حامى جدّى نداشتن، در معرض دخل و تصرفهاى عدوانى و حیف و میلهاى به ناحق است.

۳- پرهیز از هرگونه امرى که موجب حیف و میل مال یتیم و تصرف به ناحق در آن شود، واجب و لازم است. (و لاتقربوا مال الیتیم إلاّ بالتى هى أحسن)

۴- اهتمام اسلام به حمایت از مال و منافع یتیمان و عناصر ضعیف و بى پشتیبان جامعه (و لاتقربوا مال الیتیم إلاّ بالتى هى أحسن)

۵- ثبوت حق مالکیت براى افراد نابالغ (و لاتقربوا مال الیتیم ... حتى یبلغ أشدّه) «یتیم» در لغت، به طفلى گفته مى شود که قبل از بلوغ، از پدرش جدا شده و او را از دست بدهد (مفردات راغب).

۶- امکان مالکیت بدون کار (و لاتقربوا مال الیتیم) از آنجایى که یتیم طفلى است که پدر خود را از دست داده است و در آن سن و سال هم امکان کار کردن براى وى وجود ندارد. و یکى از طبیعى ترین راههاى مالک شدن یتیم، ارث است که از طریق کار به دست نمى آید. با توجه به این نکته ها، مطلب فوق قابل استناد به آیه است.

۷- تصرف در اموال و دارایى هاى یتیمان با رعایت مصالح آنان، مجاز و مشروع است. (و لاتقربوا مال الیتیم إلاّ بالتى هى أحسن)

۸- جواز تصرف در مال یتیم، مشروط به رعایت بالاترین سطح مصالح وى است. (و لاتقربوا مال الیتیم إلاّ بالتى هى أحسن)

۹- تصرف بى جا در اموال یتیمان و حیف و میل آنها، امرى رایج و شایع در میان اعراب جاهلى (و لاتقربوا مال الیتیم)

۱۰- عهده داران مال یتیم، موظف به انتخاب ثمربخش ترین شیوه حفظ و به کاراندازى آن (و لاتقربوا مال الیتیم إلاّ بالتى هى أحسن) برداشت فوق، مبتنى بر این است که مخاطب «لاتقربوا...» متصدیان امور یتیمان باشند که خداوند، به آنها دستور مى دهد: «جز با رعایت مصالح آنها، نباید در آن اموال دخل و تصرف کنند». بنابراین مراد از «التى هى أحسن» تصرف ثمربخش و مفید است.

۱۱- یتیم، از تصرف در مال خویش تا هنگام رسیدن به مراحل رشد و بلوغ کافى، ممنوع است. (حتى یبلغ أشدّه) «حتى یبلغ أشدّه» غایت کفالت یتیم است; یعنى، شما اى متکفلان ایتام! از اموال آنها مراقبت کنید و در آنها دخل و تصرف بى جا نکنید تا زمانى که آنان به رشد کافى برسند و این حکایت از آن دارد که یتیم، قبل از رسیدن به رشد لازم، حق تصرف در اموال خود را ندارد.

۱۲- عدم جواز تصرف در مال یتیم براى دیگران، پس از رسیدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى (و لاتقربوا ... حتى یبلغ أشدّه) با توجه به اینکه پیام آیه، در راستاى حقظ منافع یتیم است و بدیهى است که صرف بلوغ جسمى و سنى - بدون بلوغ فکرى و اقتصادى وى - تضمین کننده منافع و مصالح او نخواهد بود و «حتى یبلغ أشدّه» غایت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ایتام است; بنابراین معنا چنین مى شود: شما جز جایى که در جهت مصالح یتیمان باشد، تصرف نکنید تا زمانى که آنان به بلوغ کافى برسند و وقتى آنها به بلوغ رسیدند، حق تصرف ندارید.

۱۳- امکان انفکاک حق مالکیت از حق تصرف (و لاتقربوا مال الیتیم ... حتى یبلغ أشدّه) از اینکه یتیم، على رغم مالک بودنش، حق تصرف قبل از بلوغ را ندارد و اولیاى وى، على رغم مالک نبودنشان، حق تصرف در مال یتیم را دارند، به دست مى آید که مالکیت و جواز تصرف، انفکاک پذیر هستند.

۱۴- صغیر بودن و رشد و درک اقتصادى نداشتن، دو عامل حجر و مانع حق تصرف فرد در مال خویش است. (حتى یبلغ أشدّه) بیان غایت زمان ممنوعیت حق تصرف یتیم، در واقع بیان کننده ملاک حق تصرف در مال است و آن، بلوغ و رشد اقتصادى است. بنابراین یتیم بودن، خصوصیت و موضوعیت ندارد.

۱۵- وفاى به عهد و پیمان، لازم و واجب است. (و أوفوا بالعهد)

۱۶- انسان، در قبال عهد و پیمان خویش مسؤول است. (إن العهد کان مسئولاً)

۱۷- قبول سرپرستى اموال یتیم، تعهدى مسؤولیت آور است. * (و لاتقربوا مال الیتیم ... و أوفوا بالعهد إن العهد کان مسئولاً) احتمالاً «أوفوا...» با توجه به اینکه پس از جمله «لاتقربوا مال الیتیم» آمده است، از نوع ذکر عام پس از خاص باشد. بنابراین کفالت اموال یتیمان، مى تواند از موارد معاهدات باشد.

۱۸- توجه به مورد سؤال قرار گرفتن انسان در قبال تعهدات خویش، زمینه ساز پایبندى بیشتر به آن است. (و أوفوا بالعهد إن العهد کان مسئولاً) از اینکه خداوند، پس از دستور به رعایت عهدها و معاهدات، فرموده است: «انسانها، در قبال آنها بازخواست خواهند شد» به دست مى آید که توجه دادن به این نکته، خود نوعى ایجاد انگیزش براى رعایت آنهاست.

روایات و احادیث

۱۹- «عن أبى جعفر(ع) قال:... بعث الله محمداً و ... أنزل علیه فى سورة بنى اسرائیل بمکة ... و أنزل نهیاً عن أشیاء حذّر علیها و لم یغلّظ فیها ولم یتواعد علیها و قال: ... «و لاتقربوا مال الیتیم إلاّ بالتى هى أحسن حتى یبلغ أشدّه و أوفوا بالعهد إن العهد کان مسئولاً»...;[۱] امام باقر(ع) فرمود:... خداوند حضرت محمد(ص) را برانگیخت و ... بر او آیاتى از سوره بنى اسرائیل را در مکه نازل فرمود ... که در آن آیات از چیزهایى نهى کرده که پرهیز از آنها لازم است; ولى در آن نهیها غلظت و شدت نشان نداده و بر مرتکبین آن موارد وعید عذاب نداده است و فرمود: ... و لاتقربوا مال الیتیم إلاّ بالتى هى أحسن حتى یبلغ أشده و أوفوا بالعهد إن العهد کان مسئولاً»....

۲۰- «عن عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سأله أبى و أنا حاضر عن الیتیم حتى یجوز أمره؟ قال: «حتى یبلغ أشدّه» قال: و ما «أشده» قال: الإحتلام، ... ;[۲] عبدالله بن سنان گوید: من همراه پدرم بودم که او از حضرت امام صادق(ع) در باره یتیم سؤال کرد که چه موقع امر او نافذ است؟ حضرت فرمود: «حتى یبلغ أشدّه» پدرم پرسید مقصود از «أشدّه» [در سخن خدا ]چیست؟ حضرت فرمود: محتلم شدن ...».

۲۱- «عن أبى عبدالله(ع) قال: إذا بلغ الغلام أشدّه ثلاث عشرة سنة و دخل فى الأربع عشرة سنة وجب علیه ما وجب على المحتلمین احتلم أم لم یحتلم ... جاز له کلّ شىء من ماله إلاّ أن یکون ضعیفاً أو سفیهاً;[۳] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: هر گاه پسر به رشد لارم رسد; یعنى، به سیزده سالگى رسیده و داخل چهاردهمین سال خود شود، بر او واجب مى شود آنچه که بر محتلم شدگان واجب است; خواه محتلم شده باشد یا نه ... جایز است براى او تصرف در تمام اموالش مگر آنکه ضعیف یا سفیه باشد».

۲۲- «عن أبى الحسن موسى بن جعفر(ع) عن أبیه فى قول الله جلّوعزّ: «و أوفوابالعهد إن العهد کان مسئولاً» ... قال: العهد ما أخذ النبى(ص) على الناس فى مودتنا و طاعة أمیرالمؤمنین(ع) أن لایخالفوه و لایتقدموه و لایقطعوا رحمه و أعلمهم انهم مسئولون عنه...;[۴] امام موسى بن جعفر(ع) از پدرش امام صادق(ع) در باره سخن خدا ... «و أفوا بالعهد إن العهد کان مسئولاً» روایت کرده است که فرمود:[مراد از]عهد، پیمانى است که پیامبر(ص) از مردم در مورد محبت و دوستى ما و اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) گرفته است که با او مخالفت نکنند، از او پیشى نگیرند، رحم او را قطع نکنند و نیز پیامبر(ص) به مردم اعلام کرد که در مقابل این عهد مسؤولند...».

۲۳- «عن أبى بصیر قال: قال أبوعبدالله(ع): إذا بلغ العبد ثلاثاً و ثلاثین سنة فقد بلغ أشدّه...;[۵] ابوبصیر روایت کرده است که امام صادق(ع) فرمود: آن گاه که بنده به سن ۳۳ سالگى برسد ... به رشد لازم رسیده است [و این است مقصود از] «بلغ أشدّه»...».

موضوعات مرتبط

  • احتلام: آثار احتلام ۲۰
  • احکام ۱، ۳، ۵، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۵:
  • اطاعت: اطاعت از امام على(ع) ۲۲
  • امام على(ع): محبت امام على(ع) ۲۲
  • انسان: سن رشد انسان ۲۳; لغزشگاههاى انسان ۲; مسؤولیت انسان ۱۶
  • بلوغ: آثار بلوغ ۱۱; احکام بلوغ ۲۱; سن بلوغ ۲۱
  • جاهلیت: رسوم جاهلیت ۹; غصب مال یتیم در جاهلیت ۹
  • حجر: احکام حجر ۱۴; عوامل حجر ۱۴
  • حقوق: حق تصرف ۱۳; حق مالکیت ۱۳
  • خدا: نواهى خدا ۱۹
  • ذکر: آثار ذکر پرسش از عهد ۱۸
  • سفاهت: آثار سفاهت ۱۴
  • سفیه: محجوریت سفیه ۱۴
  • ضعفا: اهمیت حفظ مال ضعفا ۴; اهمیت رعایت مصالح ضعفا ۴
  • عهد: احکام عهد ۱۵; اهمیت وفاى به عهد ۱۶; زمینه وفاى به عهد ۱۸; وجوب وفاى به عهد ۱۵
  • کودک: مالکیت کودک ۵; محجوریت کودک ۱۴
  • گناه: زمینه گناه ۲
  • مالکیت: احکام مالکیت ۵، ۶، ۱۳، ۱۴; اسباب مالکیت ۶
  • محرمات ۱:
  • مسؤولیت: عوامل مؤثر در مسؤولیت ۱۷
  • واجبات ۳، ۱۵:
  • وسوسه: زمینه وسوسه ۲
  • یتیم: آثار بلوغ یتیم ۱۲; آثار ولایت یتیم ۱۷; احکام مال یتیم ۱، ۳، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۲; احکام یتیم ۱۲، ۲۰; اهمیت رعایت مصالح یتیم ۴; اهمیت محافظت از مال یتیم ۴; بلوغ یتیم ۱۱، ۲۰; تصرفات یتیم ۱۱; حرمت تصرف در مال یتیم ۱; خطر تصرف در مال یتیم ۲; رشد اقتصادى یتیم ۱۲; رعایت مصالح یتیم ۷، ۸; شرایط تصرف در مال یتیم ۷، ۸; محافظت از مال یتیم ۱۰; محدوده تصرف در مال یتیم ۱۲; مسؤولیت اولیاى یتیم ۱۰; نقش مال یتیم ۲; نهى از غصب مال یتیم ۱۹; وجوب محافظت از مال یتیم ۳

منابع

  1. کافى، ج ۲، ص ۳۰، ح ۱; بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۸۷، ح ۳۰.
  2. خصال صدوق، ص ۴۹۵، ح ۳، أبواب ثلاثة عشر; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۷۸، ح ۳۴۰.
  3. خصال صدوق، ص ۴۹۵، ح ۴، أبواب ثلاثة عشر; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۴، ح ۲۰۴.
  4. بحارالأنوار، ج ۲۴، ص ۱۸۷، ح ۱.
  5. خصال، ص ۵۴۵، ح ۲۳; تفسیربرهان، ج ۲، ص ۴۱۹، ح ۲.