الأنعام ٧٦

از الکتاب
کپی متن آیه
فَلَمَّا جَنَ‌ عَلَيْهِ‌ اللَّيْلُ‌ رَأَى‌ کَوْکَباً قَالَ‌ هٰذَا رَبِّي‌ فَلَمَّا أَفَلَ‌ قَالَ‌ لاَ أُحِبُ‌ الْآفِلِينَ‌

ترجمه

هنگامی که (تاریکی) شب او را پوشانید، ستاره‌ای مشاهده کرد، گفت: «این خدای من است؟» امّا هنگامی که غروب کرد، گفت: «غروب‌کنندگان را دوست ندارم!»

پس چون شب بر او تاريك شد، ستاره‌اى ديد. [براى احتجاج با مشركان‌] گفت: اين پروردگار من است، آن‌گاه چون افول كرد، گفت: زوال پذيران را دوست ندارم
پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‌اى ديد؛ گفت: «اين پروردگار من است.» و آنگاه چون غروب كرد، گفت: «غروب‌كنندگان را دوست ندارم.»
پس چون شب بر او نمودار شد ستاره درخشانی دید، گفت: این پروردگار من است. چون آن ستاره غروب کرد گفت: من چیزهای غروب کردنی و ناپدید شدنی را دوست ندارم (به خدایی نخواهم گرفت).
پس چون [تاریکی] شب او را پوشانید، ستاره ای دید [برای محکوم کردن ستاره پرستان با تظاهر به ستاره پرستی] گفت: این پروردگار من است؛ هنگامی که ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم.
چون شب او را فروگرفت، ستاره‌اى ديد. گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.
زمانی که شب بر او پرده انداخت، ستاره‌ای دید و گفت این پروردگار من است، آنگاه چون افول کرد، گفت افول‌کنندگان را دوست ندارم‌
پس چون تاريكى شب بر وى در آمد ستاره‌اى ديد، گفت: اين خداى من است، پس چون فرو شد گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.
(از جمله) هنگامی که شب او را در برگرفت (و تاریکی شب همه‌جا را پوشاند) ستاره‌ای (درخشان به نام مشتری یا زهره) را دید (بر سبیل فرض و إرخاءالْعِنان) گفت: این پروردگار من است! امّا هنگامی که غروب کرد (برای ابطال عقیده‌ی ستاره‌پرستان موجود در آن محیط) گفت: من غروب‌کنندگان را دوست نمی‌دارم (و به عبادت چیزهای تغییرپذیر و زوال‌پذیر نمی‌گرایم).
پس چون شب بر او پرده افکنْد، ستاره‌ای دید (و) گفت: «این پروردگار من است!» آن‌گاه که غروب کرد، گفت: «غروب‌کنندگان را دوست نمی‌دارم.»
آنگاه که فراگرفتش تاریکی شب دید ستاره‌ای را گفت این است پروردگار من و هنگامی که فرو نشست گفت دوست ندارم فروروندگان را

When the night fell over him, he saw a planet. He said, “This is my lord.” But when it set, he said, “I do not love those that set.”
ترتیل:
ترجمه:
الأنعام ٧٥ آیه ٧٦ الأنعام ٧٧
سوره : سوره الأنعام
نزول : ١٠ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«جَنَّ عَلَیْهِ»: او را فرا گرفت. «اَفَلَ»: غروب کرد. «اْلآفِلِینَ»: غروب‌کنندگان.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‌ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ «76»

پس چون شب بر او پرده افكند ستاره‌اى ديد، گفت: اين پروردگار من است.

پس چون غروب كرد، گفت: من زوال پذيران را دوست ندارم.

نکته ها

در زمان ابراهيم عليه السلام ستاره‌پرستى رايج و ستاره را در تدبير هستى مؤثّر مى‌پنداشتند.

سؤال: آيا پيامبر بزرگى همچون حضرت ابراهيم حتّى براى يك لحظه مى‌تواند ستاره يا ماه و يا خورشيد را بپرستد؟

پاسخ: مجادله و گفتگوى حضرت ابراهيم با مشركان، از باب مماشات و نشان دادن نرمش در بحث، براى رد عقيده‌ى طرف است، نه اينكه عقيده‌ى قلبى او باشد زيرا شرك با عصمت منافات دارد. گفتن كلمه‌ى‌ «يا قَوْمِ» در دو آيه‌ى بعد نشانه‌ى مماشات در گفتن‌ «هذا رَبِّي» است، به همين دليل وقتى غروب ماه و خورشيد را مى‌بيند، مى‌گويد: من از شرك شما بيزارم، و نمى‌گويد از شرك خودم (آيه‌ى 78).

به علاوه در آيه‌ى قبل خوانديم كه خداوند، ملكوت آسمان‌ها و زمين را به ابراهيم نشان داد و او به يقين رسيد و آغاز اين آيه با حرف «فاء» شروع شد، يعنى نتيجه آن ملكوت و يقين اين نوع استدلال بود.

موجودى كه طلوع و غروب دارد، محكوم قوانين است نه حاكم بر آنها. ابراهيم، ابتدا موقّتاً پذيرش آن را اظهار مى‌كند تا بعد با استدلال ردّ كند.

جلد 2 - صفحه 495

پیام ها

1- يكى از شيوه‌هاى احتجاج، اظهار همراهى با عقيده‌ى باطل و سپس ردّ كردن آن است. «هذا رَبِّي»

2- بيدار كردن فطرت‌ها، فعال كردن انديشه‌ها و توجّه به احساسات، يكى از شيوه‌هاى تبليغ است. «لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»

3- محبوب واقعى كسى است كه محدود به مكان، زمان و موقّت نباشد. «لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»

4- معبود، بايد محبوب و عبادت بايد عاشقانه باشد، روح دين، عشق است.

«لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‌ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ (76)

فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ‌: پس چون فراگرفت او را شب، و تاريكى همه روى زمين را مستور گردانيد رَأى‌ كَوْكَباً: ديد ستاره درخشانى يعنى زهره يا مشترى كه نزديك به افق رسيده بود. پس ديد بعضى ستاره‌پرستان روى به آن ستاره و سجده نمودند فَلَمَّا أَفَلَ‌: پس چونكه ستاره فرو رفت‌ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ‌: گفت من دوست نمى‌دارم فرو روندگان را، چه جاى آنكه عبادت آنها نمايم، زيرا زوال و انتقال بر پروردگار عالم روا نباشد؛ و انتقال و استتار مقتضى امكان و حدوث و منافى الوهيت است. و قدرى ديگر راه رفتند شب چهاردهم ماه بود قرص بدر ماه نمودار شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‌ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ (76)

ترجمه‌

پس چون پوشانيد بر او شب اشياء را ديد ستاره را گفت اين پروردگار من است پس چون غروب كرد گفت دوست نميدارم غروب كنندگانرا.

تفسير

چون ظلمت شب عالم را فرا گرفت و اشياء را از انظار مستور نمود حضرت ابراهيم (ع) يكى از سيّارات را كه گفته‌اند زهره يا مشترى بود مشاهده فرمود و براى مبارزه با مشركين وقت را غنيمت شمرد و براى انكار يا توبيخ يا استهزاء از آنها سؤال فرمود كه اين پروردگار من است چون بعضى از آنها ستاره پرست بودند يا واقعا سؤال فرمود چون ابتداء سن آنحضرت بود و ميخواست با دليل و برهان امرى را قبول يا ردّ فرمايد و بنابر اين احتمالات همزه استفهام محذوف است و ممكن است اخبار باشد بر سبيل نقل قول آنها براى مماشات و اظهار انقياد با آنها تا بعد از اقامه حجّت بر ابطال عقيده آنها زودتر مورد قبول شود و اين خود تدبير مهمّى است در مقام تبليغ و احتجاج كه طرف شخص را منصف و بى‌طرف بفهمد در هر حال بعد از آنكه آن ستاره غروب كرد فرمود


جلد 2 صفحه 340

دوست ندارم غروب كنندگانرا يعنى عبادت آنها را نمى‌كنم چون انتقال و استتار دليل بر حدوث و فقر است و معبود بحق بايد ثابت و غنى باشد و تغيّر و زوال براى او روا نيست ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَمّا جَن‌َّ عَلَيه‌ِ اللَّيل‌ُ رَأي‌ كَوكَباً قال‌َ هذا رَبِّي‌ فَلَمّا أَفَل‌َ قال‌َ لا أُحِب‌ُّ الآفِلِين‌َ (76) فَلَمّا رَأَي‌ القَمَرَ بازِغاً قال‌َ هذا رَبِّي‌ فَلَمّا أَفَل‌َ قال‌َ لَئِن‌ لَم‌ يَهدِنِي‌ رَبِّي‌ لَأَكُونَن‌َّ مِن‌َ القَوم‌ِ الضّالِّين‌َ (77) فَلَمّا رَأَي‌ الشَّمس‌َ بازِغَةً قال‌َ هذا رَبِّي‌ هذا أَكبَرُ فَلَمّا أَفَلَت‌ قال‌َ يا قَوم‌ِ إِنِّي‌ بَرِي‌ءٌ مِمّا تُشرِكُون‌َ (78) إِنِّي‌ وَجَّهت‌ُ وَجهِي‌َ لِلَّذِي‌ فَطَرَ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِن‌َ المُشرِكِين‌َ (79)

جلد 7 - صفحه 119

‌پس‌ چون‌ ‌که‌ تاريك‌ شد ‌بر‌ ابراهيم‌ شب‌ مشاهده‌ كرد سياره‌ ‌را‌ ‌که‌ گفتند زهره‌ بوده‌ ‌گفت‌ اينست‌ پروردگار ‌من‌ ‌پس‌ چون‌ افول‌ و غروب‌ كرد ‌گفت‌ دوست‌ ندارم‌ افول‌كنندگان‌ ‌را‌، ‌پس‌ چون‌ ‌که‌ ديد ماه‌ ‌را‌ روشني‌دهنده‌ ‌گفت‌ اينست‌ پروردگار ‌من‌ ‌پس‌ چون‌ ‌که‌ افول‌ كرد ‌گفت‌ ‌اگر‌ خداي‌ ‌من‌ مرا هدايت‌ نكند هرآينه‌ البته‌ ميباشم‌ ‌از‌ قوم‌ گمراهان‌، ‌پس‌ چون‌ ديد خورشيد ‌را‌ نور دهنده‌ ‌گفت‌ اينست‌ پروردگار ‌من‌ ‌اينکه‌ بزرگتر ‌است‌ ‌پس‌ چون‌ ‌که‌ غروب‌ كرد ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ محققا ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌که‌ ‌شما‌ شرك‌ بخدا ميآوريد، ‌من‌ روي‌ ‌خود‌ ‌را‌ متوجه‌ كردم‌ بطرف‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌از‌ كتم‌ عدم‌ بعرصه‌ وجود آورده‌ دين‌ پاك‌ موافق‌ عقل‌ سليم‌ و ‌من‌ نيستم‌ ‌از‌ شرك‌آورندگان‌.

‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ آيات‌ مفسرين‌ عامه‌ چون‌ عصمت‌ انبياء ‌را‌ منكرند ‌حتي‌ ميگويند ‌که‌ مانعي‌ ندارد ‌که‌ انبياء قبل‌ ‌از‌ وصول‌ بمقام‌ نبوت‌ مشرك‌ باشند سپس‌ موحد شوند و بمقام‌ نبوت‌ نائل‌ شوند چنانچه‌ خلفاء ‌آنها‌ يك‌ قسمت‌ مهم‌ ‌از‌ عمر ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ شرك‌ بسربردند سپس‌ ايمان‌ آوردند و بمقام‌ خلافت‌ نائل‌ شدند چنين‌ تفسير كردند ‌که‌ ابراهيم‌ اولا پرستش‌ ستاره‌ نمود سپس‌ پرستش‌ ماه‌ ‌بعد‌ پرستش‌ خورشيد ‌پس‌ ‌از‌ افول‌ ‌آنها‌ پي‌ برد بتوحيد و پرستش‌ خداوند.

و بعض‌ ديگر چنين‌ گفتند ‌که‌ انسان‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ ‌در‌ جستجوي‌ حق‌ ‌است‌ مانعي‌ ندارد و مسئوليتي‌ ‌براي‌ ‌او‌ نيست‌ و ابراهيم‌ چنين‌ ‌بود‌.

و لكن‌ ‌ما قطع‌ نظر ‌از‌ ادله‌ محكمه‌ متقنه‌ ‌که‌ ‌بر‌ عصمت‌ انبياء و ائمه‌ ‌عليهم‌ السّلام‌ ‌در‌ تمام‌ مدت‌ عمر ‌از‌ ابتداء وجود ‌تا‌ زمان‌ رحلت‌ ‌که‌ ‌در‌ مقام‌ ‌خود‌ اقامه‌ كرده‌ايم‌ و ‌در‌ همين‌ تفسير ‌هم‌ مكررا اشاره‌ ‌شده‌.

و قطع‌ نظر ‌از‌ اخبار معتبره‌ ‌از‌ ائمه‌ اطهار (ع‌) ‌که‌ ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ آيات‌ وارد ‌شده‌ مثل‌ روايت‌ ‌إبن‌ بابويه‌ ‌از‌ حضرت‌ رضا ‌عليه‌ السّلام‌ و مباحثه‌ ‌با‌ مأمون‌ لعنه‌ اللّه‌

جلد 7 - صفحه 120

و روايت‌ صفار ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و روايت‌ ابي‌ بصير ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ و روايت‌ كلبي‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ سؤالات‌ جاثليق‌ و روايت‌ اختصاص‌ مفيد رحمه‌ اللّه‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ بسيار مفصل‌ ‌است‌، ‌از‌ ‌خود‌ ‌اينکه‌ آيات‌ و جملات‌ مذكوره‌ ‌آن‌ تفسير ميكنيم‌ بعون‌ اللّه‌ تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌پس‌ مي‌گوييم‌:

فَلَمّا جَن‌َّ عَلَيه‌ِ اللَّيل‌ُ فاء تفريع‌ ‌است‌ متفرع‌ ‌بر‌ ‌آيه‌ قبل‌ وَ كَذلِك‌َ نُرِي‌ إِبراهِيم‌َ الاية ‌يعني‌ ‌پس‌ ‌از‌ آني‌ ‌که‌ ابراهيم‌ مشاهده‌ نمود ملكوت‌ سماوات‌ و ارض‌ ‌را‌ و باعلي‌ مراتب‌ يقين‌ رسيد و ‌با‌ ‌اينکه‌ مرتبه‌ جا دارد ‌که‌ قائل‌ بربوبيت‌ كوكب‌ و ماه‌ و خورشيد شود لذا مي‌گوييم‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌در‌ مقام‌ دعوت‌ بتوحيد بوده‌ چنانچه‌ اولين‌ دعوت‌ انبياء اينست‌ و ميزان‌ دعوت‌ اينست‌ ‌که‌ اولا فرض‌ ميكند عقيده‌ خصم‌ ‌را‌ سپس‌ فساد ‌آن‌ ‌را‌ بيان‌ ميكند و ابطال‌ ميفرمايد، ‌در‌ اول‌ شب‌ ‌که‌ تاريكي‌ عالم‌ ‌را‌ فرا گرفت‌ و ستاره‌ها ظاهر شد و ستاره‌ زهره‌ ‌از‌ همه‌ روشن‌تر بوديد يك‌ دسته‌ بطرف‌ زهره‌ توجه‌ كرده‌ و باو سجده‌ ميكنند و ميپرستند رَأي‌ كَوكَباً ‌آن‌ ستاره‌ ‌را‌ ديد و باو اشاره‌ كرده‌ و توجه‌ بعبده‌ ستاره‌ ‌که‌ اينست‌ پروردگار ‌من‌ قال‌َ هذا رَبِّي‌ و چون‌ پاسي‌ ‌از‌ شب‌ گذشت‌ و ستاره‌ غروب‌ كرد ‌براي‌ ‌آنها‌ بطلان‌ و فساد عقيده‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ روي‌ منطق‌ و برهان‌ ثابت‌ نمود ‌که‌ افول‌ دليل‌ ‌بر‌ حدوث‌ و مسبوق‌ بعدم‌ و محتاج‌ بموجد ‌است‌ لياقت‌ ربوبيت‌ ندارد.

فَلَمّا أَفَل‌َ قال‌َ لا أُحِب‌ُّ الآفِلِين‌َ و باين‌ جمله‌ بطلان‌ جميع‌ مذاهب‌ مشركين‌ ‌را‌ بيان‌ ميفرمايد زيرا الافلين‌ جمع‌ محلّي‌ بالف‌ و لام‌ شامل‌ جميع‌ آفلين‌ ميشود بلكه‌ نص‌ّ ‌در‌ شمول‌ ‌است‌ زيرا لسان‌ آبي‌ ‌از‌ تخصيص‌ ‌است‌، و مراد ‌از‌ ‌لا‌ احب‌ّ همان‌ برائت‌ و بيزاري‌ ‌است‌ ‌که‌ بعدا ذكر ميفرمايد زيرا چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ قابل‌ الوهيت‌ نيست‌ و لياقت‌ خدايي‌ ندارد و مورد پسند نيست‌ البته‌ ‌از‌ ‌او‌ بيزار ‌است‌.

فَلَمّا رَأَي‌ القَمَرَ بازِغاً ظاهرا ‌در‌ اواخر شهر بوده‌ ‌که‌ ماه‌ ‌در‌ اوقات‌ سحر

جلد 7 - صفحه 121

طلوع‌ نموده‌ ديد يك‌ دسته‌ ماه‌پرستان‌ بسجده‌ افتادند فرمود اينست‌ خداي‌ ‌من‌ بهمان‌ بيان‌ فرضي‌ قال‌َ هذا رَبِّي‌ ‌يعني‌ ‌شما‌ ماه‌پرستان‌ ‌که‌ رد ميكنيد ستاره‌ پرستان‌ ‌را‌ ‌به‌ اينكه‌ ماه‌ روشن‌تر ‌از‌ ستاره‌ ‌است‌ همان‌ عيبي‌ ‌که‌ ‌در‌ ستاره‌ ‌بود‌ ‌در‌ ماه‌ ‌هم‌ هست‌ ‌که‌ افول‌ و غروب‌ دارد فَلَمّا أَفَل‌َ چون‌ ‌که‌ هوي‌ روشن‌ شد و نور ماه‌ مفقود گرديد قال‌َ لَئِن‌ لَم‌ يَهدِنِي‌ رَبِّي‌ لَأَكُونَن‌َّ مِن‌َ القَوم‌ِ الضّالِّين‌َ ‌از‌ همين‌ جمله‌ ‌هم‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ معتقد بوجود رب‌ّ و احتياج‌ بهدايت‌ ‌او‌ و اينكه‌ عبده‌ كواكب‌ و قمر قوم‌ گمراه‌ هستند بوده‌ و چون‌ نور ماه‌ مفقود و نور خورشيد طالع‌ شد عبده‌ شمس‌ بسجده‌ افتادند و گفتند چون‌ نور شمس‌ غالب‌ ‌بر‌ تمام‌ كواكب‌ و ماه‌ ‌است‌ اينست‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ميفرمايد:

فَلَمّا رَأَي‌ الشَّمس‌َ بازِغَةً قال‌َ هذا رَبِّي‌ هذا أَكبَرُ ‌که‌ ‌اگر‌ دليل‌ ‌شما‌ ‌بر‌ خدايي‌ شمس‌ بزرگي‌ ‌او‌ ‌است‌ همان‌ نقص‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ ‌در‌ همين‌ ‌هم‌ موجود ‌است‌ فَلَمّا أَفَلَت‌ غروب‌ نمود قال‌َ يا قَوم‌ِ ‌از‌ همين‌ كلمه‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌در‌ مقام‌ محاجّه‌ بوده‌ ‌که‌ خطاب‌ بقوم‌ ‌خود‌ ميكند و ‌با‌ ‌آنها‌ مكالمه‌ دارد إِنِّي‌ بَرِي‌ءٌ مِمّا تُشرِكُون‌َ و همين‌ كلمه‌ تشركون‌ ‌هم‌ دلالت‌ دارد ‌که‌ اينها ‌هم‌ معتقد بوجود خالق‌ عالم‌ بودند و اينها ‌را‌ شريك‌ ‌خدا‌ ميدانستند و ظاهر اينست‌ ‌که‌ اينها سه‌ طائفه‌ نبودند بلكه‌ يك‌ طائفه‌ بودند همه‌ اينها ‌را‌ پرستش‌ ميكردند غاية الامر خداي‌ كوچك‌ و بزرگ‌ ميدانستند و منشأ ‌اينکه‌ شرك‌ ‌اينکه‌ عقيده‌ فاسده‌ ‌که‌ ‌در‌ علم‌ نجوم‌ ‌تا‌ امروز رواج‌ دارد ‌که‌ كواكب‌ و ماه‌ و خورشيد ‌را‌ مؤثر ‌در‌ ‌اينکه‌ عالم‌ ميدانستند چنانچه‌ ‌در‌ تقاويم‌ مينويسند ‌که‌ اوضاع‌ كواكب‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ماه‌ و ‌اينکه‌ سال‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ وقوع‌ اموري‌ و حدوث‌ حوادثي‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد وَ ما تَدرِي‌ نَفس‌ٌ ما ذا تَكسِب‌ُ غَداً لقمان‌ ‌آيه‌ 33، و ‌از‌ شواهد بزرگ‌ ‌بر‌ مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ كلمات‌ و مذاكرات‌ ‌با‌ قوم‌ ‌در‌ زمان‌ رشد حضرتش‌ بوده‌

جلد 7 - صفحه 122

اولين‌ مرتبه‌ نبوده‌ ‌که‌ ستاره‌ و ماه‌ و خورشيد ‌را‌ مشاهده‌ كرده‌ ‌باشد‌ مكرر ‌در‌ مكرر طلوع‌ و غروب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ديده‌ و افول‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميدانسته‌، و نيز ‌از‌ شواهد بزرگ‌ كلمه‌ تشركون‌ ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ ‌خود‌ معتقد بوده‌ و ‌پس‌ ‌از‌ افول‌ فساد ‌اينکه‌ عقيده‌ ‌را‌ درك‌ كرده‌ بايد بگويد انّي‌ بري‌ء مما اشرك‌.

إِنِّي‌ وَجَّهت‌ُ وَجهِي‌َ مراد توجه‌ قلبي‌ ‌است‌ ‌که‌ وجه‌ قلب‌ رو بخدا ‌باشد‌ ‌يعني‌ مؤثر ‌در‌ عالم‌ ‌را‌ ‌او‌ بداند و بس‌ ‌که‌ گفتند (‌لا‌ مؤثّر ‌في‌ الوجود الّا اللّه‌) و تمام‌ مقهور اراده‌ ‌او‌ و منوط بمشيئت‌ ‌او‌ هستند لِلَّذِي‌ فَطَرَ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ خالق‌ و رازق‌ و محيي‌ و مميت‌ و موجد و مبقي‌ تمام‌ ‌او‌ ‌است‌ و بس‌ خداوند يكتاي‌ بي‌همتا حنيفا دين‌ حق‌ ‌که‌ ‌از‌ همه‌ شوائب‌ و اوهام‌ و عيوب‌ و نواقص‌ پاك‌ و طبق‌ حق‌ و حقيقت‌ ‌است‌ وَ ما أَنَا مِن‌َ المُشرِكِين‌َ نه‌ شرك‌ ذاتي‌ نه‌ صفاتي‌ نه‌ افعالي‌ نه‌ عبادتي‌ نه‌ نظري‌

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- ستاره پرستى از آیینهاى رایج در بین مردم زمان ابراهیم (رءا کوکبا قال هذا ربى)

۲- ابراهیم (ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به ابطال عقیده شرک قوم خود پرداخت. (فلما جن علیه الّیل رءا کوکبا قال هذا ربى) جمله «فلما جن» تصریح بر «کذلک نرى ... » است. یعنى نتیجه ارائه ملکوت به ابراهیم (ع) آن شد که او بدین صورت به مبارزه با شرک بپردازد. بنابراین سخن ابراهیم (ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

۳- قوم ابراهیم ستارگان را «رب» و مؤثر در تدبیر هستى مى پنداشتند. (رءا کوکبا قال هذا ربى)

۴- تظاهر به عقیده اى باطل براى ابطال آن مجاز است. (رءا کوکبا قال هذا ربى)

۵- اظهار همراهى با عقیده اى باطل و سپس پرداختن به ابطال آن، روشى در تبلیغ و تربیت است. (رءا کوکبا قال هذا ربى) با توجه به مجموعه آیات همین سوره، روشن است که ابراهیم (ع) براى احتجاج و ابطال پندارهاى قوم خویش به اظهار ستاره پرستى و ... پرداخت. از همین جا برمى آید که چنین کارى مجاز بود و شیوه اى در تبلیغ مى تواند باشد.

۶- ابراهیم (ع) در برابر ستاره پرستان، با توجه به پنهان شدن ستارگان، پذیرفتن ربوبیت براى آنها را نامعقول اعلام کرد. (قال هذا ربى فلما أفل قال لا أحب الأفلین) «افول» به معنى پنهان شدن است.

۷- آنچه پنهان گردد شایسته پروردگارى نیست. (قال هذا ربى فلما أفل قال لا أحب الأفلین)

۸- شایستگى ربوبیت جهان براى کسى که ثبات داشته و از موجودات دیگر تأثیر نپذیرد. (هذا ربى فلما أفل قال لا أحب الأفلین)

۹- گرایش و محبت فطرى انسان به خداوند افول ناپذیر و جاوید است. (فلما أفل قال لا أحب الأفلین) جمله «لا أحب ... » که بیشتر جنبه عاطفى و روانى دارد تا جنبه استدلالى مى تواند عنایت به موضوع فطرى بودن گرایش به موجود زوال ناپذیر و همچنین گریز از زوال پذیر به عنوان «رب» باشد.

۱۰- محبت، دریچه اى مهم براى ارتباط انسان با پروردگار و شناخت اوست. (قال لا أحب الأفلین) ابراهیم (ع) محبت را گامى نخست در خداشناسى دانسته و به جاى «لا أقبل» و مانند آن، تعبیر «لا أحب» را به کار برده است. این تعبیر بیانگر نقش محبت در ایجاد این پیوند است.

روایات و احادیث

۱۱- عن الرضا (ع): إن إبراهیم (ع) وقع إلى ثلاثة اصناف، صنف یعبد الزهرة ... «فلما جن علیه اللیل» فرأى الزهرة، قال «هذا ربى» على الانکار و الاستخبار «فلما افل» الکوکب «قال لا احب الآفلین» لأن الافول من صفات المحدث لا من صفات القدم ... .[۱] از امام رضا (ع) روایت شده است: ... ابراهیم (ع) با سه گروه برخود کرد ; گروهى که ستاره زهره را مى پرستیدند ... «چون شب، ابراهیم (ع) را فروگرفت» و ستاره زهره را دید، به عنوان استفهام انکارى گفت: «این پروردگار من است» و چون ستاره غروب کرد گفت: «غروب کنندگان را دوست ندارم» ; زیرا غروب کردن از صفات موجود حادث است نه قدیم ... .

موضوعات مرتبط

  • ابراهیم (ع): و ستاره‌پرستان ۶ ; احتجاج ابراهیم (ع) ۲، ۶ ; تاریخ دوران ابراهیم (ع) ۱ ; تظاهر ابراهیم (ع) به ستاره‌پرستى ۲ ; شرکخستیزى ابراهیم (ع) ۲ ; قصه ابراهیم (ع) ۲، ۶، ۱۱ ; مجادله ابراهیم (ع) ۲
  • احتجاج: جدلى ۲
  • ارتباط با خدا: زمینه ارتباط با خدا ۱۰
  • انسان: فطرت انسان ۹ ; گرایشهاى انسان ۹
  • پدیده‌ها: صفات پدیده‌ها ۱۱
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۵
  • خدا: زمینه خدا شناسى ۱۰
  • ربوبیت: در قوم ابراهیم ۳ ; شرایط ربوبیت ۷، ۸ ; ملاک ربوبیت ۱۱
  • ستارگان: افول ستارگان ۶ ; رد ربوبیت ستارگان ۶
  • ستاره‌پرستى: تاریخ ستاره‌پرستى ۱ ; ستاره‌پرستى در دوران ابراهیم (ع) ۱
  • شرک: موارد شرک ۱
  • عقیده: تظاهر به عقیده باطل ۴، ۵ ; روش ابطال عقیده باطل ۴، ۵
  • قوم ابراهیم: بینش قوم ابراهیم ۳ ; ستاره‌پرستى قوم ابراهیم ۲، ۳ ; شرک قوم ابراهیم ۲
  • محبت: آثار محبت ۱۰ ; محبت به خدا ۹
  • مشرکان:۲

منابع

  1. عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۹۷، ح ۱، ب ۱۵ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۳۵، ح ۱۴۶.