الأنبياء ٤٧

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ نَضَعُ‌ الْمَوَازِينَ‌ الْقِسْطَ لِيَوْمِ‌ الْقِيَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ‌ نَفْسٌ‌ شَيْئاً وَ إِنْ‌ کَانَ‌ مِثْقَالَ‌ حَبَّةٍ مِنْ‌ خَرْدَلٍ‌ أَتَيْنَا بِهَا وَ کَفَى‌ بِنَا حَاسِبِينَ‌

ترجمه

ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا می‌کنیم؛ پس به هیچ کس کمترین ستمی نمی‌شود؛ و اگر بمقدار سنگینی یک دانه خردل (کار نیک و بدی) باشد، ما آن را حاضر می‌کنیم؛ و کافی است که ما حساب‌کننده باشیم!

|و ترازوهاى عدل را در روز رستاخيز مى‌نهيم، پس هيچ كس اندك ستمى نمى‌بيند، و اگر [عملى‌] هموزن دانه خردلى هم باشد آن را مى‌آوريم، و كافى است كه ما حسابرس باشيم
و ترازوهاى داد را در روز رستاخيز مى‌نهيم، پس هيچ كس [در] چيزى ستم نمى‌بيند، و اگر [عمل‌] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى‌آوريم و كافى است كه ما حسابرس باشيم.
و ما ترازوهای عدل را به روز قیامت خواهیم نهاد و هیچ ستمی به هیچ نفسی نخواهد شد و اگر عملی به قدر دانه خردلی باشد در حساب آریم و تنها علم ما برای حسابگری کفایت خواهد کرد.
و ترازوهای عدالت را در روز قیامت می نهیم و به هیچ کس هیچ ستمی نمی شود؛ و اگر [عمل خوب یا بد] هم وزن دانه خردلی باشد آن را [برای وزن کردن] می آوریم، و کافی است که ما حسابگر باشیم.
روز قيامت ترازوهاى عدل را تعبيه مى‌كنيم، و به هيچ كس ستم نمى‌شود. اگر عملى به سنگينى يك خردل هم باشد به حسابش مى‌آوريم، كه ما حساب‌كردن را بسنده‌ايم.
و ترازوهای راست و درست را در روز قیامت در میان نهیم، و بر هیچ کس هیچ ستمی نرود، و اگر [عملی‌] هم سنگ دانه خردلی باشد، آن را به حساب آوریم، و ما خود حسابرسی را کفایت کنیم‌
و ما ترازوهاى دادگرى را در روز رستاخيز مى‌نهيم- براى حسابرسى و سنجش اعمال نيك و بد- پس به كسى هيچ ستمى نرود و اگر [كردارشان‌] همسنگ دانه خردلى باشد آن را بياريم، و ما حسابگرانى بسنده‌ايم.
و ما ترازوی عدل و داد را در روز قیامت خواهیم نهاد، و اصلاً به هیچ کسی کمترین ستمی نمی‌شود، و اگر به اندازه‌ی دانه‌ی خردلی (کار نیک یا بدی انجام گرفته) باشد، آن را حاضر و آماده می‌سازیم (و سزا و جزای آن را می‌دهیم) و بسنده خواهد بود که ما حسابرس و حسابگر (اعمال و اقوال شما انسانها) باشیم.
و ترازوهای قسط (فاضلانه) را، در روز رستاخیز می‌نهیم. پس هیچ کس (هرگز) چیزی ستم نبیند و اگر (هم کار و کرداری) هم‌وزن دانه‌ی خردلی باشد (هم)آن را می‌آوریم. و در حسابگری ما کفایت است.
و برنهیم ترازوهای داد را برای روز قیامت پس ستم نشود کسی چیزی را و اگر باشد سنگینی دانه خردلی بیاریمش و بس باشیم ما حسابگران‌

We will set up the scales of justice for the Day of Resurrection, so that no soul will suffer the least injustice. And even if it be the weight of a mustard-seed, We will bring it up. Sufficient are We as Reckoners.
ترتیل:
ترجمه:
الأنبياء ٤٦ آیه ٤٧ الأنبياء ٤٨
سوره : سوره الأنبياء
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْمَوَازِینَ»: جمع میزان، ترازو. نوع و کیفیّت آن بر ما مجهول است. «الْقِسْطَ»: عدل و داد. مصدر است و برای مبالغه صفت واقع شده و به معنی «الْعَادِلَة»: است. «لِیَوْمِ»: در روز. واژه (لِ) به معنی (فی) است. «شَیْئاً»: مفعول مطلق است. «مِثْقَالَ»: به اندازه سنگینی. خبر (کانَ) است و اسم آن (الْعَمَلُ) یا (الظُّلْمُ) محذوف است. «خَرْدَلٍ»: دانه خردل. عربها در کوچکی و ریزی به دانه خردل مَثَل می‌زنند. «أتَیْنَا بِهَا»: آن را حاضر و آماده می‌سازیم. «حَاسِبِینَ»: حسابرسان. حسابگران. تمییز است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‌ بِنا حاسِبِينَ «47»

و ما براى روز قيامت، ترازوهاى عدل برپا خواهيم كرد، پس (در آن روز) هيچ ستمى به احدى نخواهد شد و اگر (عملى) همسنگ دانه‌ى خردلى (هم) باشد، ما آن را (براى محاسبه) خواهيم آورد و (همين قدر در دقّت محاسبات) كافى است كه ما حسابرس باشيم.

جلد 5 - صفحه 457

نکته ها

اين آيه بشارتى به نيكوكاران و هشدارى به خلافكاران است كه اعمال شما بى‌كم و كاست، كيفر و پاداش داده مى‌شود، چنانكه فيض كاشانى مى‌گويد:

هشدار كه هر ذرّه حسابست در اينجا

ديوان حسابست و كتابست در اينجا

«خَرْدَلٍ» نام گياهى است كه دانه‌هاى بسيار ريز سياه دارد و در كوچكى و حقارت، ضرب المثل شده است.

«ميزان» به معناى وسيله‌ى سنجش، بارها در قرآن مجيد مطرح شده و مورد تأكيد خداوند متعال قرار گرفته است. ناگفته پيداست كه سنجش هر چيزى با وسيله‌اى متناسب با آن صورت مى‌پذيرد، مثلًا براى سنجش درجه‌ى هوا، آن را با دماسنج، براى اندازه گيرى طول، آن را با متر و براى سنجش وزن اشيا، آن را با كيلو محاسبه مى‌كنند. بديهى است كه براى سنجيدن انسان و اعمال او نيز از وسيله‌اى متناسب با او كه همان انسان كامل است استفاده شود، همانطور كه در روايات آمده است: امامان معصوم و انبيا و اوصيا عليهم السلام موازين قسط هستند. «1» و در زيارتنامه‌ى اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام نيز مى‌خوانيم: «السلام على ميزان الاعمال» «2» سؤال: اگر واقعاً محاسبات خداوند، اينچنين دقيق است، پس ديگر عفو و كرم الهى چه جايگاه و توجيهى دارد؟!

پاسخ: حسابرسى يك اصل است و لطف و بخشش اصل ديگر كه هر كدام در جاى خود محفوظ است و منافاتى با ديگرى ندارد.

سؤال: در بعضى آيات آمده است كه خداوند براى گروهى از مردم، ميزانى برپا نمى‌كند، «فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً» آيا ميزان براى افراد خاصّى خواهد بود؟

پاسخ: خير، ميزان براى همه‌ى انسان‌ها اقامه خواهد شد، امّا از آنجا كه ميزان براى محاسبه‌ى اعمال است، وقتى تبهكارى چيزى در بساط ندارد تا ارائه كند و جهنّمى بودنش‌


«1». كافى، ج 1، ص 469؛ معانى الاخبار، ص 31.

«2». تفسير نمونه.

جلد 5 - صفحه 458

قطعى و مسلّم است، ديگر نيازى به برپايى ميزان نيست و سنجش بى‌معناست. «1»

پیام ها

1- هر چيز، هر شخص و هر عملى كه قابليّت سنجش داشته باشد، براى خود ميزانى خواهد داشت. «الْمَوازِينَ»

2- حساب خداوند بسيار دقيق است. «مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ»

3- اعمال ما در دنيا محو نمى‌شود و در قيامت با آن روبرو هستيم. «أَتَيْنا بِها»

4- خدا، هم عالم است‌ «أَتَيْنا بِها»، هم عادل‌ «الْقِسْطَ»، وهم حسابرس. «حاسِبِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‌ بِنا حاسِبِينَ (47)

جلد 8 - صفحه 398

بعد از آن در مقام وعظ بندگان مى‌فرمايد كه:

وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ: و مى‌گذاريم ميزانهاى درست را براى روز رستخيز و جزا. فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً: پس ستم كرده نشود هيچ نفسى چيزى را، يعنى ناقص نشود از نيكى نيكوكار و زياد نگردد بر بدى بدكار، بلكه به ميزان عدل، اعمال هر يك سنجيده شود. وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ‌:

و اگر باشد آن چيز به مقدار دانه‌اى از اسپند. أَتَيْنا بِها: بياوريم آن را با ايشان و رها نكنيم كه ضايع شود. وَ كَفى‌ بِنا حاسِبِينَ‌: و كافى است به ما حساب كنندگان اعمال بندگان را كه عالم و حافظيم، زيرا هر كه محاسب چيزى باشد، البته بايد دانا و حافظ آن باشد، و نيز كمال علم و جمال عدل، مخصوص ذات يگانه ما باشد. و غرض از اين، تحذير است، زيرا محاسب در مقام احاطه علميه به مرتبه‌اى باشد كه ممكن نيست اشتباه شود بر او چيزى، و در قدرت به درجه‌اى كه عاجز نشود از چيزى؛ پس سزاوار است عاقل را از اينكه ترسان و هراسان باشد از او.

تنبيه: در تفسير لوامع التنزيل- در ميزان دو قول است:

اول: مذهب جمعى از اماميه و اشاعره و معتزله كه نصب مى‌شود در قيامت ترازوئى با دو كفه و شاهين، و اعمال بندگان را از خير و شر به آن سنجند، و چند روايتى هم نقل شده است.

قول دوم- مراد به ميزان عدل و قضا باشد. و اين مذهب اساطين و محققين است از عدليه و معتزله و علماى اماميه مانند شيخ مفيد و سيد مرتضى و شيخ الطائفه طوسى و أبو الفتوح رازى و محقق نصير الدين و علامه و شيخ مقداد و غيرهم رضوان اللّه عليهم اجمعين.

و مؤيد اين قول است روايت در احتجاج طبرسى از حضرت صادق عليه السلام سؤال شد: آيا موازنه نيست در اعمال؟ حضرت فرمود: نه، زيرا

جلد 8 - صفحه 399

اعمال جسم نيستند و جز اين نيست كه اعمال، صفت آنچه بجا آوردند؛ و محتاج به وزن چيزى است كسى كه نادان باشد عدد اشياء را و نشناسد سنگينى و سبكى مقدارش را، و بتحقيق خداى تعالى پنهان نيست بر ذات او چيزى.

عرض شد: پس چيست معنى ميزان؟ فرمود: عدل. عرض شد: پس معنى فرمايش الهى چيست‌ (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ)*؟ «1» فرمود: هر كه ترجيح پيدا كند عملش‌ «2». انتهى كلامه.

در كافى و معانى الاخبار از حضرت صادق سؤال شد از آيه شريفه (و نضع الموازين القسط ليوم القيمة) فرمود: ايشان انبياء و اوصياء عليهم السلام‌اند «3».

در روايت ديگر فرمود: «نحن الموازين القسط» مائيم ميزانهاى عدل‌ «4».

و در زيارت ششم حضرت امير المؤمنين عليه السلام وارد شده: (السّلام على ميزان الاعمال) «5» و غيره.

فيض كاشانى در تطبيق اين اخبار فرمايد: ميزان هر چيزى معيارى است كه شناخته مى‌شود به آن قدر آن چيز، و ميزان مردم در روز قيامت معيارى است كه قدر و قيمت هر انسانى بر حسب عقيده و اخلاق و عملش معلوم گردد تا جزا داده شود هر نفسى به آنچه كسب نموده، و نيست آن معيار مگر انبياء و اوصياء، زيرا به ايشان و پيروى شرايع آنان و ترك اقتفاء آثار ايشان و به نزديكى و دورى از سيره آنان شناخته شود مقدار مردمان و قدر حسنات و سيئات آنان. پس ميزان هر امتى، پيغمبر آن امت و وصىّ او و شريعت او باشد. پس هر كه سنگين و زياد باشد حسناتش رستگار، و الّا زيانكار گردد به جهت تكذيب انبيا و اوصيا. يا پيروى ننمودن شريعت آنان.


«1» سوره مؤمنون، آيه 102.

«2» تفسير برهان، ج 3، ص 61.

«3» مدرك سابق، بنقل از كافى و شيخ صدوق.

«4» سفينة البحار، ج 2، ص 646.

«5» علم اليقين فى اصول الدين، فيض كاشانى، چاپ انتشارات بيدار، ج 2، ص 945- 943 (با تلخيص)

جلد 8 - صفحه 400

لكن اولى در اين مقام كلام علامه مجلسى را گوئيم، بعد از نقل اخبار و تمام اقوال، مفصلا در معاد بحار فرمايد: اما انكار ميزان به اين وجوه، پس مرضى نباشد؛ بلى، بعض اخبار دال است كه ميزان حقيقى نيست. بنابراين ممكن است قول به آن اگر ممكن باشد تأويل بعض اخبار به آنكه انبياء و اوصياء حاضرند نزد ميزان و حاكمند بر آن، لكن بعضى اخبار محال است تأويل آن مگر به تكليف. و ما ايمان داريم به ميزان و علم آن را واگذاريم به حمله قرآن، و متكلف نشويم آنچه را كه نرسيده است بيان‌ «1».

چون حق تعالى بيان فرمود دلائل توحيد و نبوت و معاد را، شروع فرمايد در تذكر قصص بعض انبيا عليهم السلام براى تسليت پيغمبر آخر الزمان صلّى اللّه عليه و آله.

(قصه اول: حضرت موسى عليه السلام)


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ (46) وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‌ بِنا حاسِبِينَ (47) وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى‌ وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ (48) الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ (49) وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (50)

ترجمه‌

- و هر آينه اگر برسد آنها را رشحه‌ئى از عذاب پروردگارت ميگويند البتّه‌اى واى بر ما همانا ما بوديم ستمكاران‌

و نصب مينمائيم ترازوهاى‌


جلد 3 صفحه 556

عدل را براى روز قيامت پس ستم كرده نشود نفسى چيزيرا و اگر باشد بمقدار دانه‌اى از خردل بياوريم آنرا و كافى هستيم ما در حاليكه حساب كنندگانيم‌

و بتحقيق داديم بموسى و هارون جدا كننده حقّ از باطل را و روشنى و موجب تذكّرى را براى پرهيزكاران‌

آنانكه ميترسند از پروردگارشان در نهانى و آنان باشند از روز قيامت بيم‌داران‌

و اين موجب تذكّرى است با بركت كه فرو فرستاديم آنرا آيا پس شما مرآنرا انكار كنندگانيد.

تفسير

- نفحه اثر مختصرى است كه از امرى واصل بشخص شود و بيشتر در بوى خوش استعمال ميشود و اينجا مراد ترشّح عذاب است و تعيير كفار بآنكه در وقت دعوت بحق استنكاف و استكبار مينمايند و در موقع نزول عذاب تذلّل و انكسار و اين حال اشخاص ضعيف النفس و خفيف العقل است و ترازوهاى عدالت الهى كه روز قيامت براى سنجيدن اعمال خوب و بد بندگان نصب ميشود اختصاص باهل ايمان دارد و براى كفّار نيست چون آنها فوج فوج داخل جهنّم ميشوند چنانچه از روايت امام سجاد عليه السّلام در كافى مستفاد ميشود و مراد از آن ترازوها بمقتضاى روايات متعدده انبياء و اوصياء آنها عليهم السلامند كه در اوائل سوره اعراف ذيل آيه و الوزن يومئذ الحقّ بيان شد و در آنروز باحدى بمقدار ذره‌ئى ظلم نخواهد شد كه از حقّ او كاسته يا بر مجازاتش افزوده شود و خداوند پاداش مقدار حبّه خردل را از عمل بندگان كه آن از كوچكترين حبوبات است بصاحبش ميدهد و مثقال برفع و آتينا بمدّ نيز قرائت شده و قرائت بمدّ را در جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در مجمع و از قمّى ره تأييد شده و بر حسب معنى احسن است چون أتينا بمعناى آوردن در مقام حساب است و آتينا بمعناى دادن پاداش است كه صراحت در مقصود دارد و لفظا و معنا مطابق با جازينا است و خداوند كفايت حساب بندگانرا بهتر از هر محاسبى مينمايد چون اعلم و اعدل از او كسى نيست و ميزان عدلى بهتر از وجود مبارك علوى تصوّر نميشود و در آيات اخيره براى رفع تعجّب كفّار از نبوّت پيغمبر اكرم و آنكه مواعيد او بوحى الهى است شروع بذكر احوال انبياء فرموده باين تقريب كه ما قبلا بموسى و برادرش هرون فرقان كه كتاب جامع فارق بين حق و باطل بود داديم و آن روشنائى و نورى‌


جلد 3 صفحه 557

بود كه مردم را از تاريكى جهل و نادانى بيرون ميآورد و موعظه و پند و اندرز بود براى اهل تقوى و پرهيزكارى كه آنها كسانى هستند كه ميترسند در خلوت و وقت غيبت از خلق يا در باطن و ضمير خودشان از خدا و روز جزا و فرق ميان خشيت و اشفاق در آيات سابقه گذشت كه اوّل ترس ناشى از تعظيم است لذا نسبت بعلماء داده ميشود و دوم ترس ناشى از اعتنا است كه موجب هراس و ارتعاد اعضاء ميگردد و اين قرآن هم مانند آن مشتمل بر موعظه و پنداست بعلاوه مبارك و باقى و برقرار است تا روز قيامت و فائده و نفع و خير آن تمامى ندارند و نازل نموديم ما آنرا بر پيغمبر آخر الزمان كه معجزه باقيه او باشد و شما هم ميدانيد و ميفهميد اعجاز و بيرون بودن آن را از قدرت بشر با اين وصف چگونه منكر نزول آن از جانب خداوند ميشويد و چون هارون شريك و معاون حضرت موسى در نبوّت و دعوت بحق بوده خداوند نسبت دادن فرقان را بآن دو داده و الا الواح تورية در طور بحضرت موسى عطا شد و محتمل است مراد از فرقان برهان حقّ و ميزان عدل الهى باشد كه عبارت از عقائد حقّه و اخلاق حسنه است و آن روشنى و ضياء و موجب تذكّر و اتّقاء خلق است و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ نَضَع‌ُ المَوازِين‌َ القِسطَ لِيَوم‌ِ القِيامَةِ فَلا تُظلَم‌ُ نَفس‌ٌ شَيئاً وَ إِن‌ كان‌َ مِثقال‌َ حَبَّةٍ مِن‌ خَردَل‌ٍ أَتَينا بِها وَ كَفي‌ بِنا حاسِبِين‌َ (47)

و ‌ما قرار مي‌دهيم‌ و نصب‌ مي‌كنيم‌ ميزانهاي‌ عدل‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ روز قيامت‌ ‌پس‌ ظلم‌ نمي‌شود ‌به‌ هيچ‌ نفسي‌ هيچ‌ گونه‌ ظلمي‌ و ‌اگر‌ بوده‌ ‌باشد‌ ‌به‌ سنگيني‌ يك‌ حبّه ‌از‌ خردل‌ مي‌آوريم‌ بآن‌ حبّه‌ و كفايت‌ مي‌كند ‌به‌ ‌ما حساب‌ كننده‌ ‌که‌ حساب‌ كنيم‌.

يكي‌ ‌از‌ ضروريّات‌ دين‌ اسلام‌ ميزان‌ اعمال‌ ‌است‌ ‌که‌ انكار ‌آن‌ موجب‌ كفر مي‌شود. و كلام‌ ‌در‌ ميزان‌ ‌از‌ چند جهت‌ گفته‌ مي‌شود و ‌ما ‌در‌ مجلّد سوّم‌ كلم‌ الطّيّب‌ ‌از‌ صفحه 121 ‌الي‌ 127 ‌در‌ پنج‌ مقصد بيان‌ كرده‌ايم‌.

1‌-‌ ‌در‌ اثبات‌ و حقيّت‌ ميزان‌.

2‌-‌ ‌در‌ حقيقت‌ ميزان‌.

3‌-‌ ‌در‌ دفع‌ اشكالاتي‌ ‌که‌ ‌شده‌.

4‌-‌ چيزهايي‌ ‌که‌ موازنه‌ مي‌شود.

5‌-‌ ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ ميزان‌ نصب‌ مي‌شود و كساني‌ ‌که‌ نصب‌ نمي‌شود. مستدعي‌ ‌است‌ مراجعه‌ فرمائيد و ‌در‌ اينجا فقط ‌به‌ تفسير آيه شريفه‌ اكتفاء مي‌كنيم‌.

(وَ نَضَع‌ُ المَوازِين‌َ القِسطَ): ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ مي‌شود ‌که‌ ميزان‌ متعدّد ‌است‌، ميزان‌ عقايد، ميزان‌ اخلاق‌، ميزان‌ اعمال‌ بلكه‌ ممكن‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌هر‌ يك‌ يك‌ عقايد و اخلاق‌ و اعمال‌ ميزان‌ خاص‌ّ بخود ‌باشد‌، بلكه‌ ‌از‌ آيه شريفه: «فَمَن‌ ثَقُلَت‌ مَوازِينُه‌ُ

جلد 13 - صفحه 187

فَأُولئِك‌َ هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ وَ مَن‌ خَفَّت‌ مَوازِينُه‌ُ فَأُولئِك‌َ الَّذِين‌َ خَسِرُوا أَنفُسَهُم‌ ...

الاية» اعراف‌ آيه 7. استفاده‌ مي‌شود ‌که‌ ‌هر‌ فردي‌ موازيني‌ دارد. و مراد ‌از‌ قسط عدل‌ ‌است‌ ‌به‌ اينكه‌ خردلي‌ ‌از‌ حسنات‌ كسي‌ فرو گذارده‌ نمي‌شود و خردلي‌ ‌بر‌ سيّئات‌ افزوده‌ نمي‌شود.

اشكال‌: عقايد و اخلاق‌ و اعمال‌ ‌را‌ چه‌ نحو موازنه‌ مي‌كنند!

جواب‌: كلمات‌ مفسّرين‌ و أخبار ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ مختلف‌ ‌است‌ و جامع‌ تمام‌ ‌آنها‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ميزان‌ ‌هر‌ چيزي‌ مناسب‌ ‌خود‌ اوست‌ چنانچه‌ علم‌ منطق‌ ميزان‌ قضايا ‌است‌ و لذا علم‌ ميزانش‌ گفتند، و ميزان‌ بنّايي‌ شاقول‌ ‌است‌، و ميزان‌ درجات‌ علم‌ امتحان‌ ‌است‌ حتّي‌ انسان‌ كامل‌ ‌را‌ آدم‌ و زين‌ مي‌گويند و بي‌اعتبار ‌را‌ سبك‌ مي‌شمارند.

و ‌به‌ ‌اينکه‌ بيان‌ جمع‌ ‌بين‌ اقوال‌ و أخبار مي‌توان‌ كرد.

اشكال‌: خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌که‌ عالم‌ ‌به‌ جميع‌ افعال‌ بندگان‌ ‌است‌ و عادل‌ ‌است‌ و ‌به‌ احدي‌ ظلم‌ نمي‌كند جعل‌ موازين‌ چه‌ فائده‌ دارد!

جواب‌: همين‌ اشكال‌ ‌در‌ حساب‌ و كتبه اعمال‌ و شهادت‌ شهود ‌در‌ قيامت‌ ‌از‌ جوارح‌ و أرض‌ و ملك‌ و ‌غير‌ اينها ‌هم‌ متوجه‌ مي‌شود و جوابش‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌خود‌ انسان‌ و ديگران‌ ‌هم‌ معلوم‌ شود و جاي‌ انكار و اعتراض‌ باقي‌ نباشد.

مطلب‌ ديگر ‌اينکه‌ ‌که‌: كفّار و مشركين‌ و معاندين‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نصب‌ ميزان‌ نمي‌شود.

چون‌ حسناتي‌ ندارند و ‌براي‌ مؤمنين‌ ‌هم‌ ‌که‌ بيگناه‌ وارد قيامت‌ مي‌شوند نصب‌ نمي‌شود.

زيرا سيّئات‌ ندارند ‌ يا ‌ معصيت‌ نكرده‌ ‌ يا ‌ ‌به‌ توبه‌ تدارك‌ كرده‌ ‌ يا ‌ ‌به‌ يك‌ وسائلي‌ مورد مغفرت‌ و عفو الهي‌ ‌شده‌. فقط ‌براي‌ كساني‌ ‌است‌ ‌که‌: «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» آنهم‌ خداوند وعده‌ فرموده‌: «عَسَي‌ اللّه‌ُ أَن‌ يَتُوب‌َ عَلَيهِم‌» توبه‌ آيه 103.

(لِيَوم‌ِ القِيامَةِ): ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ مواقف‌ قيامت‌ ‌است‌ و ‌در‌ خبر ‌است‌ فرمود:

«ان‌ّ للقيامة خمسين‌ موقفا كل‌ّ موقف‌ مقام‌ الف‌ سنة»

‌پس‌ استشهاد فرمود ‌به‌ آيه شريفه: «فِي‌ يَوم‌ٍ كان‌َ مِقدارُه‌ُ خَمسِين‌َ أَلف‌َ سَنَةٍ» معارج‌ آيه 4.

جلد 13 - صفحه 188

(فَلا تُظلَم‌ُ نَفس‌ٌ شَيئاً): خداوند ‌به‌ احدي‌ ظلم‌ نمي‌كند: «إِن‌َّ اللّه‌َ لا يَظلِم‌ُ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ» نساء آيه 44.

(وَ إِن‌ كان‌َ مِثقال‌َ حَبَّةٍ مِن‌ خَردَل‌ٍ): چه‌ ‌از‌ امور اعتقاديّه‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ صفات‌ نفسانيّه‌ ‌ يا ‌ اعمال‌ جوار حيّه‌.

(أَتَينا بِها): ظاهر مي‌كنيم‌ ‌که‌: «يَوم‌َ تُبلَي‌ السَّرائِرُ» ‌است‌ طارق‌ آيه 9.

(وَ كَفي‌ بِنا حاسِبِين‌َ): بعضي‌ ‌را‌ «يُحاسَب‌ُ حِساباً يَسِيراً» انشقاق‌ آيه 8. و بعضي‌ ‌را‌ سختگيري‌ ‌در‌ حساب‌ مي‌فرمايد حتّي‌ مثقال‌ حبّه‌ ‌من‌ خردل‌ ‌که‌ اشاره‌ شد، احتياج‌ ‌به‌ محاسب‌ ندارد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 47)- و در این آیه اشاره به حساب و جزای دقیق و عادلانه قیامت می‌کند تا افراد بی‌ایمان و ستمگر بدانند به فرض که عذاب این دنیا دامانشان را نگیرد مجازات آخرت حتمی است، و دقیقا تمام اعمالشان مورد محاسبه قرار می‌گیرد.

می‌فرماید: «و ما ترازوهای عدل را در روز قیامت بر پا می‌کنیم» (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ).

در احادیث اسلامی می‌خوانیم: میزانهای سنجش در قیامت، پیامبران و امامان و پاکان و نیکانی هستند که در پرونده اعمالشان نقطه تاریکی وجود ندارد.

این ترازوهای سنجش آن چنان دقیق و منظم است که گویی عین عدالت می‌باشد. و به همین دلیل بلا فاصله اضافه می‌کند: «پس به هیچ کس در آنجا کمترین ظلم و ستمی نمی‌شود» (فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً). نه از پاداش نیکو کاران چیزی کاسته می‌شود، و نه به مجازات بد کاران افزوده می‌گردد.

اما این نفی ظلم و ستم، مفهومش این نیست که در حساب دقت نمی‌شود بلکه «اگر به مقدار سنگینی یک دانه خردل (کار نیک و بدی) باشد ما آن را حاضر می‌سازیم» و مورد سنجش قرار می‌دهیم (وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها).

«و همین قدر کافی است که ما حسابگر اعمال بندگان باشیم» (وَ کَفی بِنا حاسِبِینَ).

نکات آیه

۱- حسابرسى مردم در قیامت بر میزان قسط و عدالت است. (و نضع الموزین القسط لیوم القیمة ) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که لام در «لیوم القیامة» براى ظرفیت و به معناى «فى»، یا «عند» باشد.

۲- حسابرسى اعمال بندگان بر مبناى قسط و عدل، از فلسفه هاى برپایى قیامت (و نضع الموزین القسط لیوم القیمة ) برداشت یاد شده بر مبناى این است که لام در «لیوم القیامة» براى تعلیل باشد. بر این اساس پیام آیه چنین مى شود: ترازوهاى قسط و داد را به خاطر برپایى قیامت، بنا مى نهیم.

۳- ابزار سنجش اعمال (میزان) در قیامت، متعدد است. (و نضع الموزین القسط ) «موازین» (جمع «میزان») به معناى ترازوها است و جمع آمدن آن دلیل بر تعدد است. هرچند میان مفسران در باره چگونگى متعدد بودن ترازوهاى قسط و عدل اختلاف هست.

۴- حسابرسى دقیق و عادلانه خداوند، فراگیر تمامى اعمال خُرد و کلان انسان (و نضع الموزین القسط لیوم القیمة ... من خردل ) «حبّة» به معناى یک دانه از گندم، جُو و مانند آن است و «خردل» به معناى بذرهاى بسیار ریز است. «مثقال حبّة من خردل» مثلى است براى بیان هر چیز دقیق و کوچک و مقصود از آن در این آیه، تمامى اعمال خُرد و کلان انسان ها است.

۵- حسابرسى خداوند در قیامت به گونه اى است که به هیچ کس اندکى ظلم نمى شود. (و نضع الموزین ... فلاتظلم نفس شیئًا )

۶- خداوند، به تمامى اعمال کوچک و بزرگ، سبک و سنگین انسان ها، دقیقاً آگاه است. (و إن کان مثقال حبّة من خردل أتینا بها ) احضار و آوردن تمامى اعمال - حتى خُردترین آنها - دلیل آگاهى دقیق خداوند به آن اعمال است.

۷- اعمال آدمیان - حتى خُردترین آنها - در روز قیامت، حضور و بروز پیدا خواهد کرد. (و إن کان مثقال حبّة من خردل أتینا بها ) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که از عبارت «أتینا بها» معناى ظاهرى آن اراده شده باشد.

۸- اعمال انسان در دنیا، جاودانه و مصون از زوال و نابودى است. (أتینا بها ) تعبیر «آوردن اعمال» نشانگر این نکته است که کردار انسان ها، وجود دارند و نابود نشده اند.

۹- خداوند در رسیدگى به اعمال بندگان، حسابگرى با کفایت و بى نیاز از کمک و یارى دیگران در روز قیامت است. (و کفى بنا حسبین )

۱۰- تمامى اعمال آدمیان - حتى خردترین و سبک ترین آنها - مورد حسابرسى، بازخواست و جزاى الهى قرار خواهد گرفت. (و إن کان مثقال حبّة من خردل أتینا بها و کفى بنا حسبین )

روایات و احادیث

۱۱- «عن هشام بن سالم قال: سألت أباعبداللّه(ع) عن قول اللّه عزّوجلّ : «ونضع الموازین القسط لیوم القیامة فلاتظلم نفس شیئاً» قال: هم الأنبیاء و الأوصیا(ع); از هشام بن سالم نقل شده که گفت: از امام صادق(ع) در باره قول خداى عزّوجلّ «ونضع الموازین القسط لیوم القیامة...» پرسیدم فرمود: موازین قسط، پیامبران و اوصیا هستند».[۱]

موضوعات مرتبط

  • ائمه(ع): نقش ائمه(ع) ۱۱
  • اسماء و صفات: صفات جلال ۵
  • انبیا(ع): نقش انبیا(ع) ۱۱
  • حسابرسى: تعدد ابزار حسابرسى ۳; عدالت در حسابرسى ۱; عدالت در حسابرسى اخروى ۲، ۴، ۵; ملاک حسابرسى اخروى ۱۱
  • خدا: امداد به خدا ۹; بى نیازى خدا ۹; خدا و ظلم ۵; دقت حسابرسى خدا ۱۰; عدالت خدا ۴; وسعت علم خدا ۶; ویژگیهاى حسابرسى خدا ۴، ۵، ۹، ۱۰
  • عمل: بقاى عمل ۸; پاداش عمل ۱۰; تجسم عمل ۷; کیفر عمل ۱۰
  • قیامت: تعدد میزان در قیامت ۳; ظهور حقایق در قیامت ۷; فلسفه قیامت ۲; میزان در قیامت ۱، ۱۱

منابع

  1. معانى الأخبار، ص ۳۱، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۳۰، ح ۷۷.