الأعراف ١٨٩

از الکتاب
کپی متن آیه
هُوَ الَّذِي‌ خَلَقَکُمْ‌ مِنْ‌ نَفْسٍ‌ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ‌ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْکُنَ‌ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ‌ حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّتْ‌ بِهِ‌ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ‌ دَعَوَا اللَّهَ‌ رَبَّهُمَا لَئِنْ‌ آتَيْتَنَا صَالِحاً لَنَکُونَنَ‌ مِنَ‌ الشَّاکِرِينَ‌

ترجمه

او خدایی است که (همه) شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامی که با او آمیزش کرد، حملی سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهای خود ادامه می‌داد؛ و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند «اگر فرزند صالحی به ما دهی، از شاکران خواهیم بود!»

اوست كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفت وى را از او پديد آورد تا بدان آرام گيرد. پس چون با او بياميخت، بارى سبك گرفت و با آن مدتى سر كرد. و چون سنگين شد، هر دو از خداوند، پروردگار خويش خواستند كه: اگر فرزند شايسته‌اى به ما دهى قطعا از سپاسگزاران خوا
اوست آن كس كه شما را از نَفْس واحدى آفريد، و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد. پس چون [آدم‌] با او [حوّا] درآميخت باردار شد، بارى سبك. و [چندى‌] با آن [بار سبك‌] گذرانيد، و چون سنگين‌بار شد، خدا، پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما [فرزندى‌] شايسته عطا كنى قطعاً از سپاسگزاران خواهيم بود.
اوست خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و از (نوع) او نیز جفتش را مقرر داشت تا به او انس و آرام گیرد، و چون با او خلوت کرد باری سبک برداشت، پس با آن بار حمل چندی بزیست تا سنگین شد، آن‌گاه هر دو خدا و پروردگار خود را خواندند که اگر به ما فرزندی صالح (و تندرست) عطا کردی البته از شکرگزاران خواهیم بود.
او کسی است که شما را از یک تن آفرید، و همسرش را از او پدید آورد تا در کنارش آرامش یابد؛ پس هنگامی که مرد با زن آمیزش نمود، زن به حملی سبک حامله شد، پس با آن حمل سبک، زندگی را ادامه داد؛ پس چون سنگین بار شد، زن و شوهر پروردگارشان را خواندند که اگر به ما فرزندی تندرست و سالم عطا کنی، مسلماً از سپاس گزاران خواهیم بود.
اوست كه همه شما را از يك تن بيافريد. و از آن يك تن زنش را نيز بيافريد تا به او آرامش يابد. چون با او درآميخت، به بارى سبك بارور شد و مدتى با آن سر كرد. و چون بار سنگين گرديد، آن دو، اللّه پروردگار خويش را بخواندند كه اگر ما را فرزندى صالح دهى از سپاسگزاران خواهيم بود.
او کسی است که شما را از تن یگانه‌ای آفرید و همسرش را از او پدید آورد تا در کنار او آرام گیرد، و چون [آدم‌] با او [حوا] آمیزش کرد، باری سبک گرفت و با آن آسان به سر می‌برد و چون گرانبار شد، هردو خداوند، پروردگارشان را به دعا خواندند که اگر به ما فرزند سالم و شایسته‌ای عطا کنی از سپاسگزاران خواهیم بود
اوست كه شما را از يك تن آفريد و همسر او را از [نوع‌] او پديد كرد تا بدو آرام گيرد. و چون بر او در آمد بار گرفت بارى سبك، پس با آن [مدتى‌] گذرانيد. و چون گرانبار گشت، آن دو پروردگار خويش را خواندند كه اگر ما را فرزندى نيك و شايسته- تندرست- دهى بى‌گمان از سپاسگزاران خواهيم بود.
او آن کسی است که شما را از یک جنس آفرید، و همسران شما را از جنس شما ساخت تا شوهران در کنار همسران بیاسایند. ولی (بسیار اتّفاق می‌افتد که) هنگامی که شوهران با همسران آمیزش جنسی می‌کنند، همسران بار سبکی (به نام جنین) برمی‌دارند و به آسانی با آن روزگار را بسر می‌برند. امّا هنگامی که بار آنان سنگین می‌شود، شوهران و همسران خدای خود را فریاد می‌دارند و می‌گویند: اگر فرزند سالم و شایسته‌ای به ما عطاء فرمائی از زمره سپاسگزاران خواهیم بود.
اوست کسی که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را (نیز) از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد. پس چون (نسل وی) زنانی را باردار کردند، خدا، پروردگار خود را خواندند که: «اگر به ما (فرزندی) شایسته عطا کنی بی‌گمان از سپاسگزاران خواهیم بود.»
او است آنکه آفرید شما را از یک تن و قرار داد از او جفتش را تا آرامش گیرد بدو سپس هنگامی که بر او درآمد برداشت باری سبک پس بگذشت بر آن تا گاهی که سنگین شد خواندند پروردگار خویش را که اگر ما را صالحی (شایسته) دهی باشیم از شکرگزاران‌

It is He who created you from a single person, and made from it its mate, that he may find comfort with her. Then, when he has covered her, she conceives a light load, and she carries it around. But when she has grown heavy, they pray to Allah their Lord, “if You give us a good child, we will be among the thankful.”
ترتیل:
ترجمه:
الأعراف ١٨٨ آیه ١٨٩ الأعراف ١٩٠
سوره : سوره الأعراف
نزول : ١٠ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«نَفْسٍ واحِدَةٍ»: مراد نسل و نوع انسانها است (نگا: روم / ) به عبارت دیگر، در اینجا واحد نوعی موردنظر است؛ نه واحد شخصی. «تَغَشّاها»: با او همبستر شد. «مَرَّتْ بِهِ»: او را برد. مراد این است که وجود آن سنگینی نکرد و در انجام کارها وقفه‌ای ایجاد ننمود. «أَثْقَلَتْ»: به سبب بزرگ شدن جنین، سنگین شد. «صَالِحاً»: شایسته. مراد فرزندی است که شایسته زندگی بوده و سالم و تندرست باشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ «189»

او خدايى است كه شما را از يك نفس (جان) آفريد و همسرش را از (نوع) او قرار داد تا بدان آرام گيرد. پس چون با او بياميخت، بارى سبك بر گرفت (و باردار شد) و (مدّتى) با آن سر كرد، چون زن سنگين شد، آن دو (زن و شوهر) از خداوند، پروردگارشان، درخواست كرده (و گفتند:) كه اگر فرزند شايسته‌اى به ما بدهى، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم بود.

جلد 3 - صفحه 241

پیام ها

1- گوهر وجودى زن و مرد يكى است. «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها»

2- ازدواج و همسر، عامل آرامش روح و زندگى است وناآرامى‌هاى روانى را برطرف مى‌كند. «لِيَسْكُنَ إِلَيْها»

3- اساس زندگى بر انس و الفت است، نه اختلاف و شقاق. «لِيَسْكُنَ إِلَيْها»

4- مسائل جنسى را با كنايه بيان كنيم. «تَغَشَّاها»

5- آميزش زن و شوهر بايد در پنهانى باشد. «تَغَشَّاها»

6- رشد جنين، تدريجى است، تا زن آمادگى داشته باشد. «خَفِيفاً، أَثْقَلَتْ»

7- تا بار انسان سنگين نشود، متوجّه مسئوليّت خود نمى‌شود. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا»

مشكلات، وسيله‌ى توجّه به خدا و پيدايش حالت روحى و معنوى و آماده نمودن دل و وجدان انسان است. مانند زنان باردار كه چون از تقدير الهى بى‌خبرند دائم در اضطراب به سر مى‌برند و پذيراى هرگونه موعظه و راهنمايى مى‌باشند.

8- پدر و مادر در سرنوشت فرزند، احساس مسئوليّت مى‌كنند. «دَعَوَا»

9- انسان فطرتاً ميل به بقاى نسل و فرزند دارد. «آتَيْتَنا»

10- فرزند را از خدا بدانيم، نه از وسائل ديگر يا خودمان. «آتَيْتَنا»

11- آميزش جنسى تنها براى لذّت و شهوت نيست، بلكه براى بقا و دوام نسل صالح است. «صالِحاً»

12- انسان فطرتاً به دنبال صلاح و اصلاح است، نه بى‌تفاوتى وفساد. «آتَيْتَنا صالِحاً» و نفرمود: «آتيتنا ولداً».

13- براى صلاح و تربيت صحيح فرزند، بايد پيش از تولّد او اقدام كرد و از خدا استمداد جست. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 242

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (189)

بعد از آن وحدانيت و قدرت خود را بيان فرمايد:

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ: او است آن ذاتى كه بيافريد شما را از يك تن كه آدم باشد، وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها: و آفريد از ضلعى از اضلاع آدم حوا را، لِيَسْكُنَ إِلَيْها: تا آرام و الفت پذيرد به او، فَلَمَّا تَغَشَّاها: پس آن هنگام كه فرو پوشيد آدم حوا را و با او خلوت نمود، حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفاً:


جلد 4 صفحه 265

حامله شد حوا حمل سبكى را و آن نطفه آدم بود كه در رحم او آمد، فَمَرَّتْ بِهِ‌:

پس مستمر بود به آن حمل در برخاستن و نشستن و رفتن و ايستادن، يعنى حمل به جهت خفت مانع او نشد از تصرف در امرى از امور مانند قبل از حمل و بر اين وجه چندى بر آمد. فَلَمَّا أَثْقَلَتْ‌: پس آن هنگام كه سنگين شد حمل به جهت كبر ولد در بطن و به حركت و جنبش درآمد و مشرف بر وضع حمل شد، دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما: خواندند آدم و حوا پروردگار خود را بدين مضمون: بار خدايا، لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً: اگر عطا فرمائى ما را فرزندى شايسته كه به افعال عظيمه خيريه اقدام نمايد. يا مستوى الخلقه كه بدن او به اصلاح و صحت باشد و از فساد و عيب عارى. يا فرزندى پرهيزكار، لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ‌: هر آينه باشيم ما البته البته شكر گزار بدين عطاى بزرگوار و نعمت عالى مقدار.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سوره الأعراف «7»: آيات 189 تا 190

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (189) فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (190)

ترجمه‌

او است كه آفريد شما را از يك نفر و آفريد از آن جفتش را تا انس گيرد با او پس چون نزديكى نمود با او برداشت بارى سبك پس گذراند چندى با آن و چون سنگين شد خواندند خدا پروردگارشان را كه اگر بدهى ما را نسل شايسته هر آينه ميباشيم البتّه از شكرگزاران‌

پس چون داد آندو را نسل شايسته قرار دادند آندو از براى او شريك‌هائى در آنچه داد آندو را پس برتر است خدا از آنچه شريك قرار ميدهند.

تفسير

خداوند خلق فرمود تمام بشر را از حضرت آدم و خلق فرمود زوجه او حوّا را از فاضل طينت او چنانچه در اول سوره نساء گذشت براى آنكه حضرت آدم با او مأنوس شود و از تنهائى وحشت ننمايد و چون با او هم بستر شد آبستن گرديد ولى تا وقتى كه سبك بود از حال خود خبر نداشت پس از سنگين شدن فهميد آبستن است و بحضرت آدم عرضه داشت و هر دو عهد كردند كه اگر خداوند بآنها نسل شايسته دهد كه مبرّى از عيب و نقص باشد شكر نعمت خدا را بجا آورند و چون خداوند تعالى بفاصله چندى بآندو هزار پسر و دختر عنايت فرمود كه همه صحيح و سالم و مبرّى از عيب بودند آنها مانند پدر و مادر خودشان كه شاكر بودند شكر خدا را ننمودند و از هر دو صنف كه مرد و زن باشد مشرك بعمل آمد پس شريك قرار دادند آندو صنف يعنى مرد و زن براى خداوند در نعمتهائيكه بآندو عطا فرموده بود با آنكه منزه است خداوند از شركائى كه آنها براى او قائل ميشوند


جلد 2 صفحه 502

چنانچه در عيون از حضرت رضا عليه السّلام در جواب اشكال مأمون بر عصمت انبياء بملاحظه ظاهر آيه باين تقريب نقل نموده است و آنكه مأمون بعد از استماع اين بيان عرض كرد كه گواهى ميدهم بر آنكه تو حقّا پسر پيغمبر خدائى و ظاهر روايت آنستكه امام عليه السّلام بذيل آيه كه يشركون بصيغه جمع است تمسك فرموده بر مدعاى خود كه از جعلا دو صنف اراده شده نه دو فرد و الّا بايد يشركان بصيغه تثنيه باشد و انصاف آنستكه اين بهترين تفاسيرى است كه از اين آيه شريفه شده است و بدترين آنها آنست كه عامّه عميا قائل شده‌اند كه آدم و حوا چندى بر آنها گذشت كه خداوند بآنها اولادى عنايت نفرموده بود روزى شيطان نزد آندو آمد بصورتيكه نشناختند او را و شكايت نمودند ازين پيش آمد باو و او گفت اگر من كارى بكنم كه حال شما خوب شود و داراى اولاد شويد اسم مرا بر او ميگذاريد گفتند بلى اسم تو چيست گفت حارث و چون داراى ولد شدند او را عبد الحارث ناميدند پس قرار دادند براى خدا شريك در نام گذارى و بعضى گفته‌اند اول دفعه كه حوّا آبستن شد شيطان بصورت مبدّل نزد او آمد و گفت محتمل است آبستن باشى بحيوانى و حوا مشوّش شد و بآدم عرض كرد و هر دو مهموم شدند بار ديگر آمد و گفت اگر از خدا بخواهى كه او را بشرى تامّ الخلقه قرار دهد و آسان بزائى اجابت ميفرمايد و اسم او را عبد الحارث بگذار و آنقدر وسوسه نمود تا حوا برضايت حضرت آدم اسم او را عبد الحارث گذارد و اسم شيطان وقتى با ملائكه بود حارث بود و قمّى و عيّاشى رحمة اللّه عليهما از امام باقر عليه السلام نقل نموده‌اند كه شرك آدم و حوا در اين قضيه شرك در طاعت بود نه عبادت و بنظر حقير بايد حمل بر تقيّه شود چون خودشان فرمودند اگر دو روايت از ما بشما رسيد كه يكى مخالف با عامّه بود ديگرى موافق شما روايت مخالف را اخذ نمائيد چون رشد در مخالفت آنها است علاوه بر آنكه اين توجيه بر خلاف ادلّه عقليّه است كه دلالت بر عصمت انبيا دارد و مخالف با ظاهر آيه شريفه است از جهاتى از آن جمله آنكه شرك ظاهر در آنستكه غير خدا را شريك قرار دهند در خلق يا عبادت نه در تسميه و اطاعت ديگر آنكه ظاهر از ما آتيهما نعمت است كه آنرا مستند بغير خدا نمايند نه آنكه آنرا بعنوان عبوديّت اضافه بغير خدا كنند ديگر آنكه شركاء كه قرائت مشهوره است دلالت بر جمع دارد و حارث يكنفر بود بلى بنابر قرائت شركا كه مصدر است عيبى ندارد


جلد 2 صفحه 503

ديگر ذيل آيه است كه قبلا بيان شد دلالت بر فاعل جمع دارد نه بر تثنيه و آدم و حوا دو نفر بيشتر نبودند و ممكن است گفته شود اين عمل نه شرك است نه معصيت چنانچه معمول است عبد را اضافه بغير اسماء خدا مى‌نمايند و نام مى‌نهند مانند عبد النّبى و عبد العلى اگر چه از امام باقر عليه السّلام روايت شده است كه ابغض اسماء نزد خداوند حارث و مالك و خالد است و شايد براى آن باشد كه حارث نام شيطان بوده است و مالك و خالد خلاف ادب و كذب است و بنابر اين عبد الحارث بدتر خواهد بود و انصاف آنستكه مسلمان و شيعه نبايد بى‌انصافى كند و از اسماء انبيا و ائمه هدى و اسمائيكه دلالت بر عبوديت خدا دارد تعدى نمايد و باسماء مهمله گبر و ترسا بپردازد در هر حال از مطلب دور نشويم اگر حضرت آدم و حوا نام ولد خودشان را عبد الحارث گذارده باشند بعنوان آنكه مطيع يا مملوك شيطان است فسق بلكه كفر است و اگر باين عنوان نباشد بلكه او را نشناخته باشند و خواسته باشند مسئول او را اجابت نموده باشند و اين اسم را گذارده باشند باميد آنكه در آتيه فرمان پذير او باشد در امور مباحه اشكالى ندارد و نبايد مورد ملامت خداوند واقع شوند پس اين وجه غير وجيه و بيرون از صوابست و بين اين وجه و وجه اول وجوه متوسطه است كه در مجمع و غيره نقل شده و مجال ذكر آنها نيست و اللّه اعلم بالصواب.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


هُوَ الَّذِي‌ خَلَقَكُم‌ مِن‌ نَفس‌ٍ واحِدَةٍ وَ جَعَل‌َ مِنها زَوجَها لِيَسكُن‌َ إِلَيها فَلَمّا تَغَشّاها حَمَلَت‌ حَملاً خَفِيفاً فَمَرَّت‌ بِه‌ِ فَلَمّا أَثقَلَت‌ دَعَوَا اللّه‌َ رَبَّهُما لَئِن‌ آتَيتَنا صالِحاً لَنَكُونَن‌َّ مِن‌َ الشّاكِرِين‌َ (189) فَلَمّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَه‌ُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَي‌ اللّه‌ُ عَمّا يُشرِكُون‌َ (190) أَ يُشرِكُون‌َ ما لا يَخلُق‌ُ شَيئاً وَ هُم‌ يُخلَقُون‌َ (191)

‌در‌ ترجمه‌ ‌اينکه‌ آيات‌ ‌بين‌ عامه‌ و خاصّه‌ بانحايي‌ ترجمه‌ ‌شده‌ و وجوهي‌ گفتند ‌که‌ احسن‌ و اتم‌ و اكمل‌ ‌از‌ تمام‌ ‌آنها‌ فرمايش‌ منسوب‌ بحضرت‌ رضا ‌عليه‌ آلاف‌ التحية و الثناء ‌است‌ و ابتداء ‌ما نقل‌ حديث‌ ‌را‌ ميكنيم‌ و ‌بر‌ طبق‌ ‌آن‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌را‌ ترجمه‌ ميكنيم‌ و سپس‌ اشاره‌ بكلمات‌ مفسرين‌ و صحت‌ و سقم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بيان‌ ميكنيم‌ حديث‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ بسند معتبر ‌تا‌ منتهي‌ ميشود بابي‌ الصلت‌ هروي‌

(‌قال‌ ‌لما‌ جمع‌ المأمون‌ لعلي‌ ‌بن‌ موسي‌ الرضا ‌عليه‌ السّلام‌ اهل‌ المقالات‌ ‌من‌ اهل‌ الاسلام‌ و الديانات‌ ‌من‌ اليهود و النصاري‌ و المجوس‌ و ‌من‌ الصابئين‌ و سائر اهل‌ المقالات‌ فلم‌ يقم‌ احد الا و ‌قد‌ الزمه‌ حجته‌ كانّه‌ القمه‌ حجرا قام‌ اليه‌ ‌علي‌ ‌إبن‌ ‌محمّد‌ ‌إبن‌ الجهم‌ ‌فقال‌ ‌ يا ‌ ‌إبن‌ ‌رسول‌ اللّه‌ أ تقول‌ بعصمة الانبياء ‌فقال‌ نعم‌ و ذكر الحديث‌ ‌الي‌ ‌ان‌ ‌قال‌ ‌فقال‌ ‌له‌ المأمون‌ فما معني‌ قول‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فلمّا آتيهما صالحا جعلا ‌له‌ شركاء فيما آتيهما ‌فقال‌ الرضا ‌عليه‌ السّلام‌ ان‌ّ حوّا ولدت‌ لادم‌ خمس‌ مائة بطن‌ ‌في‌ ‌کل‌ بطن‌ ذكر و انثي‌ و ‌ان‌ آدم‌ و حوّا عاهدا اللّه‌ و دعواه‌ و قالا لئن‌ آتيتنا صالحا لنكونن‌ّ ‌من‌ الشاكرين‌ فلمّا آتيهما صالحا ‌من‌ النسل‌ خلقا سويّا بريئا ‌من‌ الزمانة و العاهة كانا يأتيهما صنفان‌ صنفا ذكرانا و صنفا اناثا فجعل‌ الصنفان‌ للّه‌ ‌تعالي‌ ذكره‌ شركاء فيما آتيهما

جلد 8 - صفحه 52

و ‌لم‌ يشكراه‌ كشكر ابويهما ‌له‌ عز و جل‌ ‌قال‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فتعالي‌ اللّه‌ عما يشركون‌ ‌فقال‌ المأمون‌ اشهد انّك‌ ‌إبن‌ ‌رسول‌ اللّه‌ حقا)

خداوند ‌آن‌ خداييست‌ ‌که‌ تمام‌ ‌شما‌ ‌را‌ كليه‌ بشر ‌را‌ ‌از‌ يك‌ نفس‌ ‌که‌ آدم‌ ابو البشر ‌باشد‌ خلق‌ فرمود و ‌از‌ ‌آن‌ نفس‌ واحده‌ ‌يعني‌ ‌از‌ فاضل‌ طينت‌ آدم‌ جفت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ حوا ‌باشد‌ آفريد ‌براي‌ اينكه‌ انيس‌ و مونس‌ ‌او‌ ‌باشد‌ و وحشت‌ تنهايي‌ ‌از‌ ‌او‌ برطرف‌ شود ‌پس‌ موقعي‌ ‌که‌ مجتمع‌ شدند و نزديك‌ يك‌ ديگر رفتند حوا حمل‌ پيدا كرد حمل‌ سبكي‌ ‌پس‌ مدتي‌ بهمين‌ سبكي‌ گذرانيد ‌پس‌ چون‌ حملش‌ سنگين‌ شد آدم‌ و حوا پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ خواندند ‌که‌ ‌اگر‌ بآنها اولاد صالح‌ سالم‌ ‌از‌ آفات‌ و نواقص‌ باشند عطا فرمايد شكرگزار ‌اينکه‌ موهبت‌ باشند خداوند هزار اولاد بآنها عطا فرمود پانصد ذكور و پانصد اناث‌ ‌در‌ پانصد دفعه‌ ‌در‌ ‌هر‌ دفعه‌ يك‌ ذكر و يك‌ انثي‌ و اينها دو صنف‌ شدند صنف‌ ذكور و صنف‌ اناث‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ دو صنف‌ باغواي‌ شيطان‌ مشرك‌ شدند ‌در‌ ‌اينکه‌ نعمت‌ صحت‌ و سلامتي‌ ‌که‌ بآنها عنايت‌ ‌شده‌ ‌بود‌ و مثل‌ پدر و مادر ‌خود‌ ‌بر‌ توحيد باقي‌ نماندند و حال‌ آنكه‌ خداوند بزرگتر و عاليتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ باو شرك‌ بياورند آيا شريك‌ قرار ميدهند چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ خلق‌ نميكند شيئي‌ ‌را‌ و ‌آنها‌ تمام‌ مخلوق‌ خداوند متعال‌ هستند هُوَ الَّذِي‌ خَلَقَكُم‌ مِن‌ نَفس‌ٍ واحِدَةٍ مرجع‌ ضمير اللّه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ ذكر فرموده‌ و خلق‌ ‌از‌ افعال‌ مختصه‌ باو ‌است‌ و لذا نفرمود خلقكم‌ اللّه‌ و تقديم‌ ‌هو‌ و الذي‌ دلالت‌ ‌بر‌ اختصاص‌ دارد و اما ‌غير‌ ‌او‌ و ‌لو‌ مجتمعا قدرت‌ ‌بر‌ خلق‌ يك‌ ذباب‌ ندارند إِن‌َّ الَّذِين‌َ تَدعُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ لَن‌ يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَه‌ُ حج‌ ‌آيه‌ 72، و خطبه‌ منسوبه‌ بامير المؤمنين‌ [ع‌]

(انا خالق‌ السموات‌ و الارض‌)

‌از‌ مجعولات‌ و مفتريات‌ شيخ‌ رجب‌ برسي‌ ‌است‌ ‌از‌ غلات‌ و مراد ‌از‌ نفس‌ واحده‌ شخص‌ واحد ‌است‌ ‌که‌ آدم‌ ‌باشد‌

جلد 8 - صفحه 53

وَ جَعَل‌َ مِنها زَوجَها حوا ‌که‌ ‌از‌ زيادتي‌ گل‌ آدم‌ سرشته‌ ‌شده‌ و تعبير بزوج‌ دون‌ زوجه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ صفات‌ مختصه‌ بنساء ‌است‌ مثل‌ حائض‌ و حامل‌ و مقرب‌ زيرا زوج‌ مرد ‌غير‌ زن‌ نميشود بلي‌ ‌در‌ جايي‌ ‌که‌ ‌هر‌ دو ‌را‌ باين‌ وصف‌ ذكر كنند ميگويند زوج‌ و زوجه‌ لِيَسكُن‌َ إِلَيها سكونت‌ آدم‌ ‌براي‌ رفع‌ وحشت‌ تنهايي‌ ‌بود‌ و احتياج‌ بهم‌ جنس‌ داشت‌ ‌براي‌ دفع‌ شهوت‌ و انس‌ بآن‌ بخصوص‌ ‌اگر‌ طرف‌ زيبا و خوش‌ صورت‌ ‌باشد‌ فَلَمّا تَغَشّاها كنايه‌ ‌از‌ مواقعه‌ و جماع‌ و ‌هم‌ بستر شدن‌ ‌است‌ حَمَلَت‌ حَملًا خَفِيفاً چون‌ اوان‌ حمل‌ يك‌ نطفه‌ ‌ يا ‌ علقه‌ ‌ يا ‌ مضغه‌ بيش‌ نيست‌ بسيار سبك‌ ‌است‌ مانع‌ ‌از‌ حركت‌ و ذهاب‌ و اياب‌ و حمل‌ و نقل‌ نيست‌ فَمَرَّت‌ بِه‌ِ مدتي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ اطوار ‌بود‌ قبل‌ ‌از‌ صورت‌ بندي‌ و افاضه‌ روح‌ فَلَمّا أَثقَلَت‌ ‌که‌ افاضه‌ روح‌ شد بخصوص‌ ‌اگر‌ دو فرد باشند چنانچه‌ ‌در‌ خبر حضرت‌ رضا ‌عليه‌ السّلام‌ ‌بود‌ بسيار سنگين‌ ميشود آدم‌ و حوّا نميدانستند يكي‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ دو ذكر ‌است‌ ‌ يا ‌ انثي‌ انسان‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ حيوان‌ صحيح‌ الاعضاء ‌است‌ ‌ يا ‌ ناقص‌ صحيح‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ معيب‌ وجيه‌ المنظر ‌است‌ ‌ يا ‌ قبيح‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ دَعَوَا اللّه‌َ رَبَّهُما ‌اينکه‌ دعاء نه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ حمل‌ بخصوص‌ بوده‌ بلكه‌ ‌هر‌ چه‌ خداوند بآنها عطا فرمايد و ‌لو‌ پانصد مرّه‌ لَئِن‌ آتَيتَنا صالِحاً مراد صالح‌ مقابل‌ طالح‌ نيست‌ ‌که‌ مؤمن‌ و متقي‌ باشند بلكه‌ مقابل‌ معيب‌ و ناقص‌ ‌است‌ لَنَكُونَن‌َّ مِن‌َ الشّاكِرِين‌َ نه‌ اينكه‌ ‌اگر‌ نباشد صالح‌ ‌ما شاكر نيستيم‌ بلكه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ نعمت‌ ‌در‌ عبادت‌ و بندگي‌ بيش‌ ‌از‌ پيش‌ كوشش‌ ميكنيم‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌هر‌ نعمتي‌ شكري‌ واجب‌ فَلَمّا آتاهُما صالِحاً خداوند بآنها هزار اولاد صالح‌ ذكورا و اناثا عنايت‌ فرمود ‌تا‌ ‌اينکه‌ قسمت‌ ‌آيه‌ ضمير تثنيه‌ راجع‌ بآدم‌ و حوا ‌بود‌ و البته‌ اولاد آدم‌ منحصر باين‌ هزار ‌که‌ ‌از‌ بطن‌ حوا خارج‌ شدند نبود بلكه‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ مدت‌ ذكور و اناث‌ بسياري‌ بوجود آمد بتوسط حوريه‌ و جنيه‌ بطريقي‌ ‌که‌ ‌در‌ سوره‌ بقره‌ ‌در‌ مجلد ثاني‌ ‌اينکه‌ تفسير ذكر شد ‌که‌ مورث‌ توهم‌ تزويج‌ برادر و خواهر ‌که‌ مجوس‌

جلد 8 - صفحه 54

گفتند نباشد و اخبار وارده‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌را‌ ‌هم‌ متعرض‌ شده‌ايم‌ بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ عده‌ اولاد آدم‌ بالغ‌ ‌بر‌ چندين‌ هزار شد و اينها دو صنف‌ شدند صنف‌ رجال‌ و صنف‌ نساء جَعَلا لَه‌ُ شُرَكاءَ ‌اينکه‌ دو صنف‌ دستگاه‌ بت‌پرستي‌ ‌در‌ ‌آنها‌ شيوعي‌ پيدا كرد باغواء شيطان‌ ‌که‌ اولين‌ مذاهب‌ باطله‌ همين‌ دستگاه‌ بت‌پرستي‌ ‌بود‌ و دليل‌ ‌بر‌ اينكه‌ مرجع‌ ‌اينکه‌ تثنيه‌ دو صنف‌ اولاد آدم‌ و حوا ‌است‌ نه‌ ‌خود‌ آدم‌ و حوا لفظ شركاء ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ آدم‌ و حوا ‌بود‌ ميفرمود جعلا ‌له‌ شريكا و شركاء جمع‌ ‌است‌ ‌که‌ شريكهايي‌ ‌هر‌ دسته‌ يك‌ شريك‌ قرار دادند بعلاوه‌ ضميرهاي‌ جمع‌ ‌است‌ ‌در‌ بقيه‌ آيات‌ فِيما آتاهُما ‌در‌ آنچه‌ باين‌ دو صنف‌ خداوند مرحمت‌ فرمود تماما صحيح‌ و سالم‌ فَتَعالَي‌ اللّه‌ُ عَمّا يُشرِكُون‌َ و ‌اگر‌ مرجع‌ ضمير جعلا و آتيهما آدم‌ و حوا ‌بود‌ چنانچه‌ عامه‌ عميا گفتند بايد بفرمايد عما يشركان‌ و همچنين‌ جمله‌ ‌بعد‌ أَ يُشرِكُون‌َ بفرمايد أ يشركان‌ و ‌اينکه‌ استفهام‌ انكاري‌ ‌است‌ ‌که‌ نبايد شرك‌ بياورند و دليل‌ ‌بر‌ بطلان‌ شرك‌ جمله‌ ما لا يَخلُق‌ُ شَيئاً وَ هُم‌ يُخلَقُون‌َ اما كلمات‌ مفسرين‌‌-‌ مفسرين‌ عامه‌ مرجع‌ ضمير جعلا ‌له‌ شركاء ‌را‌ بآدم‌ و حوا ارجاع‌ ميكنند و نسبت‌ شرك‌ بآنها ميدهند، و اينكه‌ اسم‌ فرزند ‌خود‌ ‌را‌ ‌عبد‌ الحارث‌ گذاردند باغواي‌ شيطان‌ و حارث‌ اسم‌ شيطان‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ خلاف‌ ضرورت‌ مذهب‌ شيعه‌ ‌است‌ و ادله‌ عصمت‌ انبياء ‌را‌ ‌ما ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ بلكه‌ اولين‌ شرط نبوت‌ و مهمترين‌ شرائط عصمت‌ ‌است‌ اما مفسرين‌ خاصه‌ بعضي‌ گفتند مرجع‌ ضمير جعلا ‌له‌ نسل‌ صالح‌ ‌است‌ و تعبير بتثنيه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ بطني‌ ذكر و انثي‌ بوده‌ و ‌اينکه‌ خلاف‌ ظاهر ‌است‌ مسلما و بعضي‌ گفتند بهمان‌ نفس‌ واحده‌ و زوجها برميگردد لكن‌ بحذف‌ مضاف‌ ‌يعني‌ ولد نفس‌ واحده‌ و زوجها و بعضي‌ گفتند ‌هر‌ كدام‌ ‌از‌ افراد آدم‌ نفس‌ واحده‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ زوجيست‌ و ذكر تثنيه‌ نفس‌ واحده‌ و زوج‌ ‌آن‌ ‌از‌ اولاد آدم‌ ‌يعني‌ جنس‌ اولاد آدم‌

جلد 8 - صفحه 55

‌از‌ زوج‌ و زوجه‌ بدليل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ وَ مِن‌ آياتِه‌ِ أَن‌ خَلَق‌َ لَكُم‌ مِن‌ أَنفُسِكُم‌ أَزواجاً روم‌ ‌آيه‌ 20، ‌اينکه‌ ‌هم‌

بسيار بعيد ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 189))- کفران یک نعمت بزرگ! در اینجا به گوشه دیگری از حالات مشرکان و طرز تفکر آنها و پاسخ به اشتباهاتشان اشاره شده است و از آنجا که آیه قبل اشاره به توحید افعالی خدا بود، آیات بعد مکمل آنها محسوب می‌شود.

نخست می‌گوید: «او کسی است که (همه) شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنار او بیاساید» (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها).

این دو در کنار هم زندگی آرام بخشی داشتند، «اما هنگامی که زوج با همسر خود آمیزش جنسی کرد، باری سبک برداشت (به گونه‌ای که در آغاز کار این حمل برای او مشکلی ایجاد نمی‌کرد، و با داشتن حمل) به کارهای خود همچنان ادامه می‌داد» (فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً فَمَرَّتْ بِهِ).

اما با گذشت شب و روز، حمل او کم‌کم سنگین شد «و چون سنگین شد» (فَلَمَّا أَثْقَلَتْ). در این هنگام دو همسر، انتظار فرزندی را می‌کشیدند و آرزو داشتند خداوند فرزند صالحی به آنها مرحمت کند، لذا «متوجه درگاه خدا شدند و پروردگار خویش را چنین خواندند: بار الها! اگر به ما فرزند صالحی عطا کنی از شکرگزاران خواهیم بود» (دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ).

نکات آیه

۱- خداوند، آفریننده همه انسانهاست. (هو الذى خلقکم)

۲- شخص واحد (آدم(ع)) منشأ و مبدأ همه انسانهاست. (خلقکم من نفس وحدة) برداشت فوق و نظایر آن مبتنى بر این نظر است که مراد از نفس واحده و زوجش آدم (ع) و حوا (س) باشد.

۳- خداوند، همسر آدم (حوا) را از او آفرید. (جعل منها زوجها) برداشت فوق بر این اساس است که «من» در «منها» نشویه باشد. بر این مبنا «جعل منها زوجها» بیانگر این است که آدم(ع)، منشأ خلقت حوا بوده است.

۴- همسر آدم (حوا) انسانى همانند او در جنس و نوع (جعل منها زوجها) برداشت فوق مبتنى بر این است که «من» در «منها» جنسیه باشد. بنابراین جمله «جعل ... » گویاى این است که زوج آدم انسان و از جنس و نوع او بوده است.

۵- خداوند حوا را آفرید تا آدم(ع) در کنار او آرامش یابد. (لیسکن الیها) ضمیر در «الیها» به «زوج ... » و ضمیر در «لیسکن» به «نفس واحده» برمى گردد، ارجاع ضمیر مذکر به «نفس واحده» به اعتبار معنا و مقصود از آن (آدم) است.

۶- همسر مایه آرامش و راحتى انسان است. (جعل منها زوجها لیسکن الیها)

۷- حوا در پى آمیزش آدم با وى به بارى سبک حامله شد. (فلما تغشیها حملت حملا خفیفا) «تغشى» یعنى «پوشانید» و در آیه کنایه از آمیزش است. ضمیر در «تغشى» به «نفس واحده» که مراد از آن آدم(ع) است برمى گردد.

۸- حوا در ابتداى حاملگى به خاطر ناچیز بودن حملش بدان بى توجه بوده و درباره آن اندیشه اى نداشت. (حملت حملا خفیفا فمرت به) ضمیر «به» به «حملا»، که مراد از آن جنین است، برمى گردد. «مرورا»، مصدر «مرت»، به معناى گذر کردن و در آیه کنایه از بى اعتنایى است.

۹- آدم(ع) و حوا پس از سنگین شدن حوا بر اثر رشد جنینش، به درگاه خدا به نیایش پرداختند. (فلما أثقلت دعوا اللّه ربهما)

۱۰- آدم(ع) و حوا با نیایش به درگاه خدا از وى خواستند تا فرزندى سالم و شایسته بقا به آنان عنایت کند. (دعوا اللّه ربهما لئن ءاتیتنا صلحاً لنکونن من الشکرین) صالح در لغت به کسى یا چیزى گفته مى شود که فساد در آن نباشد. و مراد از آن به مناسبت مورد، فرزند سالم و مبرا از عیب و نقص است به گونه اى که استعداد زنده ماندن را دارا باشد. گفتنى است که جمله «فلما ءاتیهما صلحا ... » دلالت بر آن دارد که مراد از صالح، معناى متعارف در شرع (نیکوکار و پاکدامن) نیست.

۱۱- دوران جنینى کودک، دوران توجه والدین به خدا براى درخواست فرزندى سالم و شایسته (فلما أثقلت دعوا اللّه ربهما لئن ءاتیتنا صلحاً) چنانچه مقصود از نفس واحده و همسرش، آدم(ع) و حوا باشد، بیان حقایق مطرح شده درباره آنها به عنوان پدر و مادر نخستین، جنبه داستانى و بیان سرگذشت ندارد و بلکه اشاره به طبیعت نوعى انسان است.

۱۲- والدین در دوران جنینى کودک، تنها خداوند را در اعطاى فرزندى سالم مؤثر مى دانند. (لئن ءاتیتنا صلحاً)

۱۳- آدم(ع) و حوا در پیشگاه خداوند ملتزم شدند که در صورت دارا شدن فرزندى سالم و شایسته همواره از سپاسگزاران وى باشند. (دعوا اللّه ربهما لئن ءاتیتنا صلحاً لنکونن من الشکرین)

۱۴- خداوند، پروردگار انسانها و تدبیرکننده امور آنهاست. (دعوا اللّه ربهما)

۱۵- داشتن فرزند سالم و شایسته از نعمتهاى خدا و سزاوار شکرگزارى به درگاه اوست. (لئن ءاتیتنا صلحاً لنکونن من الشکرین)

موضوعات مرتبط

  • آدم(ع): آرامش آدم(ع) ۵ ; آمیزش آدم(ع) ۷ ; خواسته هاى آدم(ع) ۱۰ ; دعاى آدم(ع) ۹، ۱۰ ; شکر آدم(ع) ۱۳ ; عهد آدم(ع) با خدا ۱۳ ; قصه آدم(ع) ۷، ۹، ۱۰ ; همسر آدم(ع) ۳، ۴
  • آرامش: عوامل آرامش ۶
  • انسان: پدر انسان ها ۲ ; تدبیر امورانسان ۱۴ ; خالق انسان ها ۱ ; منشأ پیدایش انسان ها ۲
  • باردارى: آداب باردارى ۱۱ ; دعا در باردارى ۱۱
  • حوّا: باردارى حوّا ۷، ۸، ۹ ; جنس حوّا ۴ ; خلقت حوّا ۳ ; خواسته هاى حوّا ۱۰ ; دعاى حوّا ۹، ۱۰ ; شکر حوّا ۱۳ ; عهد حوّا با خدا ۱۳ ; فلسفه خلقت حوّا ۵ ; قصه حوّا ۳، ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۰
  • خدا: تدبیر خدا ۱۴ ; خالقیت خدا ۱
  • شاکران:۱۳
  • شکر: نعمت ۱۵
  • فرزند: درخواست فرزند سالم ۱۰، ۱۱ ; نعمت فرزند سالم ۱۳، ۱۵ ; نعمت فرزند صالح ۱۳، ۱۵
  • نوزاد: منشأ سلامتى نوزاد ۱۲
  • همسر: آرامش با همسر ۶ ; نقش همسر ۶

منابع