الأحزاب ٢٧

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ أَوْرَثَکُمْ‌ أَرْضَهُمْ‌ وَ دِيَارَهُمْ‌ وَ أَمْوَالَهُمْ‌ وَ أَرْضاً لَمْ‌ تَطَئُوهَا وَ کَانَ‌ اللَّهُ‌ عَلَى‌ کُلِ‌ شَيْ‌ءٍ قَدِيراً

ترجمه

و زمینها و خانه‌ها و اموالشان را در اختیار شما گذاشت، و (همچنین) زمینی را که هرگز در آن گام ننهاده بودید؛ و خداوند بر هر چیز تواناست!

|و زمينشان و خانه‌ها و اموالشان و سرزمينى را كه در آن پا نگذاشته بوديد، به ارث شما در آورد، و خدا بر هر چيزى تواناست
و زمينشان و خانه‌ها و اموالشان و سرزمينى را كه در آن پا ننهاده بوديد به شما ميراث داد، و خدا بر هر چيزى تواناست.
و شما را وارث سرزمین و دیار و اموال آنها کرد و نیز سرزمینی را که هیچ بر آن قدم (به جنگ) ننهادید نصیب شما گردانید، و خدا بر هر چیز تواناست.
و سرزمینشان و دیار و اموالشان و سرزمینی که به آن قدم نگذاشته بودید به شما میراث داد؛ و خدا بر هر کاری تواناست.
خدا زمين و خانه‌ها و اموالشان و زمينهايى را كه بر آنها پاى ننهاده‌ايد به شما واگذاشت. و خدا بر هر كارى تواناست.
و سرزمینشان و خانه و کاشانه‌هاشان و مال و منالشان را به شما میراث داد، و نیز سرزمینی را که هنوز پا به آنجا نگذارده بودید، و خداوند بر هر کاری تواناست‌
و زمينشان- مزارع و باغهاشان- و خانه‌هاشان و مالهاشان و زمينى را كه بر آن گام ننهاديد به شما ميراث داد و خداوند بر هر چيزى تواناست.
و زمینها و خانه‌هایشان و دارائی آنان، و همچنین زمینی را که هرگز بدان گام ننهاده بودید، به چنگ شما انداخت. بی‌گمان خداوند بر هر چیزی توانا است.
و زمینشان و خانه‌هاشان و اموالشان و سرزمینی را که در آن پا ننهاده بودید، به شما میراث داد. و خدا بر هر چیزی بسیار توانا بوده است.
و ارث داد به شما سرزمین ایشان و خانه‌های ایشان و خواسته‌های ایشان را و سرزمینی را که تاخت نیاوردید بر آن و خداست بر همه چیز توانا

And He made you inherit their land, and their homes, and their possessions, and a region you have never stepped on. Allah has power over all things.
ترتیل:
ترجمه:
الأحزاب ٢٦ آیه ٢٧ الأحزاب ٢٨
سوره : سوره الأحزاب
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَرْضاً لَّمْ تَطَؤُوهَا»: زمینی که بدان پای ننهاده بودید. مراد باغها و اراضی بنی‌قُرَیظه، یا سرزمین خیبر است که به فاصله نه چندان زیادی در اختیار مسلمانان قرار گرفت.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيراً «27»

و سرزمين آنان وخانه‌ها واموالشان و (نيز) زمينى را كه در آن گام ننهاده بوديد در اختيار شما گذاشت، و خداوند بر هر كارى تواناست.

نکته ها

«صياصى» جمع «صيصة» به معناى قلعه‌هاى محكم است و به هر وسيله‌ى دفاعى مثل شاخ گاو و شاخك‌هاى پاى خروس نيز گفته مى‌شود.

اين آيه اشاره به غزوه‌ى بنى قريظه دارد يهود بنى قريظه در جنگ احزاب به خيال‌


«1». توبه، 52.

جلد 7 - صفحه 351

پيروزى، پيمان خود را با مسلمانان شكستند و در قالب ستون پنجم دشمن به مشركان مكّه در جنگ احزاب كمك كردند ولى با رسوايى، شكست خوردند و تسليم شدند.

در مدينه سه طايفه‌ى يهودى بودند به نام‌هاى: «بنى قينقاع» «بنى نضير» و «بنى قريظه» كه هر سه با مسلمانان پيمان داشتند. در سال دوم بنى قينقاع پيمان شكنى كرده، با مسلمانان جنگ نمودند و شكست خوردند و از مدينه خارج شده، به سوى شام رفتند. در سال چهارم، بنى نضير جنگيدند و شكست خوردند و به سوى شام رفتند و خيبر و مدينه را خالى كردند. در سال پنجم بنى قريظه پيمان خود را شكستند و با مشركان همكارى نمودند كه با شكست احزاب دلهره‌اى بر آنان حاكم شد. مسلمانان بعد از پيروزى بر احزاب، قلعه‌هاى آنان را محاصره كردند و پس از 25 روز آنها را از مدينه بيرون راندند و براى هميشه مدينه از پليد طوايف يهود پيمان شكن پاك شد. «1»

جنگ با بنى قريظه بركاتى داشت از جمله:

الف: آخرين گروه يهود براى هميشه از مدينه خارج شدند.

ب: اموال فراوانى از دشمن نصيب مسلمانان شد.

ج: جايگاه مسلمانان تثبيت و روشن شد كه هر كس با آنان پيمان شكنى كند بدبخت مى‌شود.

پیام ها

1- از نيروهاى نفوذى و ستون پنجم دشمن نبايد غافل شد. «وَ أَنْزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُمْ»

2- همزيستى مسالمت‌آميز با اهل كتاب، تا زمانى است كه آنان ياور مخالفان نباشند. «وَ أَنْزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ»

3- پيروزى از جانب خداوند است. «وَ أَنْزَلَ»

4- قلعه‌هاى محكم و بلند دشمن، فتح شدنى است. وَ أَنْزَلَ‌ ... مِنْ صَياصِيهِمْ‌

5- اهل كتاب يهود با آن كه با مسلمانان مرز مشترك خداپرستى و ايمان به معاد


«1». تفسير نمونه.

جلد 7 - صفحه 352

داشتند ولى به حمايت مشركان برخاستند. «ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ»

6- تنها به دشمنِ رو در رو فكر نكنيد، بلكه متوجّه حاميان آنان نيز باشيد.

«ظاهَرُوهُمْ»

7- يكى از امدادهاى غيبى خداوند در جنگ‌ها، ايجاد رعب در دل دشمنان است.

«قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ»

8- روحيّه رزمنده در شكست يا پيروزى جبهه نقش اصلى را دارد. فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ‌ ... تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيراً «27»

وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ‌: و ميراث داد خداى تعالى شما را زمين ايشان را، يعنى مزارع و باغات، وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ‌: و خانه‌هاى ايشان و مالهاى آنها از نقود و امتعه و مواشى، وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها: و زمينى كه قدم ننهاده‌ايد و نرفته‌ايد به طرف آن يا مالك نبوده‌ايد، مراد خيبر است يا فارس يا روم، يا زمينى كه به خيل و ركاب آن را نگرفته‌ايد. بعضى گفته‌اند هر زمينى كه به حوزه اهل اسلام درآيد در اين آيه داخل است. وَ كانَ اللَّهُ‌: و هست خداى تعالى، عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيراً: بر همه چيزها توانا، پس قادر باشد بر فتح بلاد براى مسلمانان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً «21» وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إِيماناً وَ تَسْلِيماً «22» مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‌ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً «23» لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «24» وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنالُوا خَيْراً وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزاً «25»

وَ أَنْزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصِيهِمْ وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً «26» وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيراً «27»

ترجمه‌

هر آينه بتحقيق بود براى شما به پيغمبر خدا اقتدائى خوب براى كسيكه اميد دارد بخدا و روز بازپسين و ياد كند خدا را بسيار

و چون ديدند مؤمنان طايفه‌هاى دشمن را گفتند اينست آنچه وعده داد ما را خدا و پيغمبرش و راست گفت خدا و پيغمبرش و نيفزود ايشانرا جز ايمان و انقياد

از مؤمنان مردانى هستند كه براستى بانجام رساندند آنچه را پيمان بستند با خدا بر آن پس از ايشان كسى است كه ادراك نمود مراد خود را و از ايشان كسى است كه انتظار ميكشد و تغيير ندادند تغيير دادنى‌

تا پاداش دهد خدا راستگويان را براستيشان و عذاب كند منافقانرا اگر بخواهد يا در گذرد از آنها همانا خدا آمرزنده مهربانست‌

و بر گردانيد خدا آنها را كه كافر شدند با خشمشان نائل نشدند به خيرى و كفايت كرد خدا از مؤمنان كارزار را و باشد خدا تواناى غالب‌

و فرود آورد آنها را كه پشتيبانى كردندشان از اهل كتاب از قلعه‌هايشان و انداخت در دلهاى آنها ترس را دسته‌اى را ميكشتيد و اسير مينموديد دسته‌اى را

و ميراث داد بشما زمينشان و خانه‌هاشان و مالهاشان را و زمينى را كه پا نگذارده بوديد در آن و باشد خدا بر همه چيز توانا

تفسير

خداوند سبحان بعد از بيان احوال منافقان تكليف مسلمانان را معلوم فرموده كه بايد اقتدا به پيغمبر اكرم نمايند در صبر بر شدائد و استقامت در امور و ثبات در ميدان جنگ و ساير اخلاق حميده و صفات پسنديده آنسرور كه اگر


جلد 4 صفحه 315

چنين كرده بودند كار خوبى بود براى كسانيكه اميدوار برحمت خدا و ثواب روز جزا باشند و چنين اشخاصى البتّه بيشتر اوقات بياد خدايند و زبان ذاكر و قلب شاكر و مطمئن دارند و آنكه بعكس اهل نفاق و سخنان ناروائى كه گفتند و سابقا ذكر شد وقتى اهل ايمان ديدند احزاب نامبرده در آيات سابقه را كه وارد شدند و در كنار خندق جاى گرفتند ياد فرمايش پيغمبر صلى اللّه عليه و اله آمدند كه فرموده بود چند روز ديگر احزاب عرب بر من هجوم آور ميشوند و ما بزحمت و مشقّت مى‌افتيم ولى عاقبت من بر آنها ظفر خواهم يافت و گفتند اين همانست كه خدا و پيغمبر بما وعده داد و راست بود و موجب مزيد اعتقادشان بآنحضرت و انقيادشان از او گرديد چنانچه سابقا هم اشاره شد و اسوة بكسر الف نيز قرائت شده است و آنكه بعضى از اهل ايمان مردانى هستند كه بعهد خودشان با خدا وفا نمودند و براستى و درستى بانجام رساندند آنچه را كه معاهده با او نموده بودند و با پيغمبر او بر آن كه بانجام برسانند آن را از صبر و سكون و ثبات در ميدان جنگ براى نصرت اسلام تا شهيد شوند پس بعضى از ايشان ادراك نمودند مراد خود را و رسيدند بآرزوى خويش و شربت شهادت را نوشيدند چون اصل نحب بمعناى نذر است و كنايه از مرگ قرار داده شده گويا آن نذر لازمى است در گردن هر كس و آنان مانند حمزه سيد الشهداء و مانند جعفر طيّارند و بعضى منتظرند كه خداوند شهادت را نصيبشان فرمايد مانند امير المؤمنين عليه السّلام كه هميشه منتظر بود و آرزو ميكرد چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نمود كه مراد آنانند و در روايات ديگرى تأييد شده است و بهيچ وجه تغيير و تبديلى در آن عهد ندادند بخلاف اهل نفاق كه دادند و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود اى على هر كس ترا دوست داشته باشد و بميرد بمراد خود رسيده و هر كس ترا دوست داشته باشد و نميرد او منتظر است و همه روزه بر ايمان و نور او افزوده خواهد شد و در روز عاشورا هر يك از اصحاب با حضرت سيد الشهداء وداع مينمود و بميدان ميرفت حضرت ميفرمود ما هم ملحق بشما ميشويم فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا و اينها همه براى آنستكه دنيا جاى مواسات و آخرت دار مكافات است تا جزا دهد خدا آنانرا كه براستى و درستى با پيغمبر و


جلد 4 صفحه 316

و برادران دينى خود معامله و مواسات نمودند در مقابل صدق و صفا و وفاشان و عذاب فرمايد اهل نفاق و شقاق و خودخواهى و بدعهدى را بعذاب اليم جهنّم اگر بخواهد بر حسب استحقاقشان كيفر دهد يا بپذيرد توبه آنها را اگر موفق بتوبه شوند يا توفيق توبه به آنها دهد اگر بخواهد بفضلش با آنها رفتار فرمايد در هر حال تمام اختيارات با او است و مغفرت و رحمتش وسعت داشته و دارد و خواهد داشت و باز خداوند بعضى از مواقع جنگ احزاب را گوشزد فرموده براى مزيد تذكّر و تشكّر كه باز گردانيد خدا كفّار قريش و ساير قبائل عرب را كه با هم متّفق شده بودند در هجوم به مسلمانان از مدينه با نهايت خشم و غيظ كه جز زحمت و خسارت و رسوائى و فضاحت از اين سفر خيرى نبردند و خداوند كفايت و كفالت كرد از اهل ايمان جنگ را بقتل امير المؤمنين عليه السّلام عمرو بن عبد ود را كه بآن مرعوب و مغلوب و منكوب شدند و ترك جنگ كردند و بالاخره كارشان بهزيمت و فرار و ذلّت و ادبار كشيد چون خداوند هم كمك فرمود بقوّت و عزّت خود و ارسال باد و انزال ملائكه و در نتيجه مسلمانان قوى شدند براى فوز بغنيمت و عزيز گشتند براى نيل بعزّت و سر بلندى و حسن خاتمت و در تاريخ جنگ ذكر شد كه نعيم بن مسعود با اجازه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كارى كرد كه نگذاشت بنى قريظه رسما بقريش و متّحدين با آنها ملحق شوند ولى باز چون نقض عهد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را نموده بودند و مسلمانان را از جهت باضطراب و تشويش بزرگى انداخته بودند مستحق عقوبت شدند لذا وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم از فرار احزاب مطمئن شد و بمدينه مراجعت فرمود هنوز نماز عصر را بجا نياورده بود كه مأمور بمحاصره آنها شد بامر خدا و علم را كه هنوز باز ننموده بودند بدست امير المؤمنين عليه السّلام داد و لشگر بجانب حصار آنها سوق شد و حضرت با دست اشاره فرمود بدرخت‌هاى خرما كه بر حصارشان احاطه داشت همگى دور شدند و لشگر بر آنها احاطه نمود و پس از چندى كه گذشت از محاصره آنها بامان آمدند و راضى بحكم پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در باره خودشان شدند و حضرت مردهاى آنها را احضار فرمود و دست بسته همه را حاضر نمودند و هفتصد نفر بودند در آنوقت قبيله اوس كه دسته‌اى از انصار بودند متوسّل بحضرت شدند و از آنها شفاعت كردند بملاحظه روابط دوستانه خودشان با آنها در سابق و حضرت حاضر شد كه‌


جلد 4 صفحه 317

بحكم يكى از انصار كه سعد بن معاذ بود در باره آنها عمل فرمايد يهود بنى قريظه هم ناچار قبول كردند و او حكم كرد كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مردان آنها را بكشد و زنان و كودكانشانرا اسير نمايد و غنائم و اموالشان را بين مهاجر و انصار قسمت فرمايد و حضرت فرمود اى سعد حكم كردى بحكم خدا فوق هفت آسمان و بر طبق آن عمل فرمود و حىّ بن اخطب سابق الذكّر بعد از فرار احزاب به بنى قريظه پناهنده شده بود و بعد از قتل كعب بن اسيد رئيس آنها بقتل رسيد و هيچيك قبول اسلام ننمودند با آنكه كعب بن اسيد اقرار بوجود علائم نبوّت در پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نمود ولى گفت از ملامت يهود ميترسم كه از دين آنها بيرون روم و حىّ بن اخطب گفت كسيرا كه خدا مخذول نمايد مخذول خواهد شد و گردنش زده شد و بسزاى كردارش رسيد لذا خداوند فرموده در ضمن بيان الطاف خود كه فرود آورد كسانيرا كه معاونت و پشتيبانى نمودند با احزاب عرب از اهل كتاب كه يهود بنى قريظه بودند از حصون و قلاعشان و انداخت در دلهاشان خوف و ترس از پيغمبر و اصحابش را كه مردهاى آنها را بتمامى كشتيد و زنها و كودكانشانرا اسير كرديد و مانند ميراث بدون زحمت خداوند اراضى مزروعى نزديك و باغات و عمارات و نقود و مواشى و امتعه و اسلحه و ساير اموال آنها را نصيب و مورد استفاده شما قرار داد و نيز اراضى دور دست آنها كه هنوز شما در آن پا نگذاشتيد بتصرف شما در آمد يا بعد از اين امثال اين اراضى بتصرف شما در آيد مانند خيبر و غيره كه مسلمانان فتح نمودند بدون تاخت و تاز و خداوند بر هر امر قادر و توانا بوده و هست و خواهد بود.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَورَثَكُم‌ أَرضَهُم‌ وَ دِيارَهُم‌ وَ أَموالَهُم‌ وَ أَرضاً لَم‌ تَطَؤُها وَ كان‌َ اللّه‌ُ عَلي‌ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدِيراً «27»

و خداوند ‌به‌ تصرف‌ ‌شما‌ داد زمين‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و خانه‌هاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و اموال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و زمين‌هايي‌ ‌که‌ پا ‌در‌ ‌آنها‌ نگذارده‌ بوديد.

وَ أَورَثَكُم‌ ارث‌ عبارت‌ ‌از‌ مالي‌ ‌است‌ ‌که‌ مالك‌ ‌آن‌ مورث‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ منتقل‌ بوارث‌ شود و اموالي‌ ‌که‌ بني‌ قريظه‌ داشتند منتقل‌ ‌به‌ مسلمين‌ شد و اينها سه‌ قسمت‌ ‌بود‌:

أَرضَهُم‌ ‌که‌ كشت‌ و زرع‌ داشتند.

وَ دِيارَهُم‌ ‌که‌ محل‌ سكونت‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ ‌از‌ خانه‌ و قصر و قلعه‌ و حصن‌.

وَ أَموالَهُم‌ ‌از‌ منقولات‌ تمام‌ ‌به‌ تصرف‌ مسلمين‌ آمد بعلاوه‌.

جلد 14 - صفحه 496

وَ أَرضاً لَم‌ تَطَؤُها مثل‌ اراضي‌ عراق‌ و شامات‌، اراضي‌ روم‌ و فرس‌ اراضي‌ عجم‌ و ايران‌ وَ كان‌َ اللّه‌ُ عَلي‌ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدِيراً بلكه‌ خداوند چيزي‌ ‌را‌ بي‌ مالك‌ قرار نداده‌ ‌حتي‌ مثل‌ بيابانها و كوه‌ها و معادن‌ و درياها ‌که‌ دارد

«الارض‌ كلها للامام‌»

غاية الامر ‌براي‌ مؤمنين‌ مباح‌ فرموده‌ و ‌بر‌ ‌غير‌ ‌آنها‌ غصب‌ ‌است‌ و ‌لو‌ ‌به‌ حكم‌ ظاهر شرع‌ مالك‌ باشند بشرائط مقرره‌ ‌در‌ فقه‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 27)- «و زمینها و خانه‌ها و اموال آنها را در اختیار شما گذارد» (وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ).

و در پایان آیه می‌فرماید: «همچنین زمینی (در اختیار شما قرار داد) که هرگز در آن گام ننهاده بودید» (وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها).

ظاهرا این جمله اشاره به باغات و اراضی مخصوصی است که در اختیار «بنی قریظه» بود واحدی حق ورود به آن را نداشت، چرا که یهود در حفظ و انحصار اموال خود سخت می‌کوشیدند.

«و خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست» (وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیراً).

پیامدهای غزوه بنی قریظه: پیروزی بر این گروه ستمگر و لجوج نتایج پر باری برای مسلمانان داشت از جمله:

الف) پاک شدن جبهه داخلی مدینه و آسوده شدن خاطر مسلمان از جاسوسهای یهود.

ب) فرو ریختن پایگاه مشرکان عرب در مدینه و قطع امید آنان از شورشی از درون.

ج) تقویت بنیه مالی مسلمین به وسیله غنایم این جنگ. زیده تفسیر نمونه، ج‌3، ص: 605

د) هموار شدن راه پیروزیهای آینده، مخصوصا فتح خیبر! ه) تثبیت موقعیت حکومت اسلامی در نظر دوست و دشمن در داخل و خارج مدینه.

نکات آیه

۱ - سرزمین ها و خانه ها و مال هاى یهود بنى قریظه، در غزوه بنى قریظه، به تملک مسلمانان درآمد. (و أورثکم أرضهم و دیرهم و أمولهم)

۲ - خداوند فراهم آورنده زمینه تملّک اموال و خانه و سرزمین یهود بنى قریظه براى مسلمانان مدینه (و أورثکم أرضهم و دیرهم و أمولهم)

۳ - وعده خداوند به مسلمانان مدینه براى تصاحب سرزمین هایى علاوه بر سرزمین یهود بنى قریظه که هیچ گاه براى تملّک آنها، اقدامى صورت نمى دادند. (و أورثکم ... و أرضًا لم تطئوها) «وطئ» به معناى «گرفتن به شدت و زور» است. مراد از «و أرضاً لم تطئوها» - به رغم ماضى بودن «لم تطئوها» - سرزمینى است که در آینده به دست مسلمانان مى افتاد. آوردن فعل ماضى، یا براى قطعى بودن آن است و یا به دلیل عطف به فعل محذوفى مانند «یورثکم» مى باشد.

۴ - سرزمین ها و اموال و خانه هاى دشمن، غنایمى هستند که در صورت پیروزى مسلمانان، به تصاحب آنان در مى آید. (و أورثکم أرضهم و دیرهم و أمولهم)

۵ - امکان تعلق گرفتن سرزمین هایى، بدون درگیرى نظامى، به مسلمانان، به عنوان غنایم (و أورثکم ... و أرضًا لم تطئوها)

۶ - خداوند، در برخى از تحولات مهم تاریخى، دخالت مستقیم دارد. (اذکروا نعمة اللّه علیکم إذ جاءتکم ... إذ جاءوکم من فوقکم و من أسفل منکم ... یحسبون الأحزاب لم یذهبوا ... و ردّ اللّه الذین کفروا ... فریقًا تقتلون و تأسرون فریقًا . و أورثکم أرضهم)

۷ - خداوند، همواره بر هر چیزى، توانایى دارد. (و کان اللّه على کلّ شىء قدیرًا)

۸ - قدرت مطلق خداوند، عامل شکست یهود بنى قریظه و پیروزى مسلمانان مدینه بود. (أنزل الذین ظهروهم ... فریقًا تقتلون ... وکان اللّه على کلّ شىء قدیرًا)

۹ - قدرت مطلق خداوند، عامل فروپاشى یهود بنى قریظه و به ارث رسیدن اموال و خانه ها و سرزمین شان به مسلمانان مدینه بود. (و أنزل الذین ظهروهم من أهل الکتب ... و أورثکم أرضهم ... و کان اللّه على کلّ شىء قدیرًا)

موضوعات مرتبط

  • بنى قریظه: تملک اموال یهود بنى قریظه ۱، ۲، ۹; تملک خانه هاى یهود بنى قریظه ۱، ۲، ۹; عوامل شکست یهود بنى قریظه ۸، ۹
  • تاریخ: منشأ تحولات تاریخ ۶
  • جنگ: آثار پیروزى در جنگ ۴; غنایم جنگ ۱، ۲
  • خدا: افعال خدا ۲; قدرت خدا ۸، ۹; نقش خدا ۶; وسعت قدرت خدا ۷; وعده هاى خدا ۳
  • دشمنان: تملک اموال دشمنان ۴
  • سرزمینها: تملک سرزمین یهود بنى قریظه ۱، ۲، ۳، ۹; سرزمینهاى صلح ۵; وعده تملک سرزمینها ى ناشناخته ۳
  • غنیمت: احکام غنیمت ۴، ۵
  • مسلمانان مدینه: عوامل پیروزى مسلمانان مدینه ۸

منابع