ابراهيم ٢٨

از الکتاب
کپی متن آیه
أَ لَمْ‌ تَرَ إِلَى‌ الَّذِينَ‌ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللَّهِ‌ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ‌ دَارَ الْبَوَارِ

ترجمه

آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به کفران تبدیل کردند، و قوم خود را به سرای نیستی و نابودی کشاندند؟!

|آيا نديدى كسانى را كه نعمت خدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را به سراى هلاكت و نابودى در آوردند
آيا به كسانى كه [شكر] نعمت خدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را به سراى هلاكت درآوردند ننگريستى؟
هیچ ندیدی حال مردمی را که نعمت خدا را به کفر مبدل ساختند و (خود و) قوم خود را به دیار هلاکت رهسپار کردند؟
آیا کسانی را که [شکر] نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی تبدیل کردند و قوم خود را به سرای نابودی و هلاکت درآوردند، ندیدی؟
آيا نديده‌اى آن كسان را كه نعمت خدا را به كفر بدل ساختند و مردم خود را به ديار هلاك بردند؟
آیا [داستان‌] کسانی را که [سپاس‌] نعمت الهی را به ناسپاسی بدل کردند و قومشان را به هلاک آباد [دوزخ‌] در آوردند، ندانسته‌ای‌
آيا ننگريستى به كسانى كه [سپاس‌] نعمت خدا را به كفران و ناسپاسى- يا به كفر- بدل كردند، و قوم خود را به سراى هلاكت درآوردند؟
بنگر به کسانی که نعمت خدا را (نشناختند و آن را) به کفر تبدیل کردند (و به جای این که نعمت بعثت محمّد و آئین اسلام را غنیمت شمارند و آن را سپاس گویند، کفر را برگزیدند) و قوم خود را به سرزمین هلاک و نابودی کشاندند.
آیا سوی کسانی که (شکر) نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سرای هلاکت فرو آوردند، ننگریستی‌؟
آیا ننگریستی بدانان که تبدیل کردند نعمت خدا را به ناسپاسی و درآوردند قوم خویش را به خانه مرگ (نابودی)

Have you not seen those who exchanged the blessing of Allah with blasphemy, and landed their people into the house of perdition?
ترتیل:
ترجمه:
ابراهيم ٢٧ آیه ٢٨ ابراهيم ٢٩
سوره : سوره ابراهيم
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللهِ کُفْراً»: به جای شکر نعمت خدا، به شریعت آسمانی کفر ورزیدند. «أَحَلُّوا»: داخل کردند. «الْبَوَارِ»: هلاک. نیستی و نابودی.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گوید: درباره کسانى که این آیه نازل گردیده است دو قول است: اول، امیرالمومنین على علیه‌السلام فرماید و نیز ابن عباس و سعید بن جبیر و مجاهد و ضحاک گویند درباره بنى‌مغیرة و بنى‌امیه از کفار قریش نازل شده است.

سپس على علیه‌السلام فرماید: اما بنى‌مغیرة از قریش خداوند آنان را در جنگ بدر نابود ساخت و اما بنى‌امیه از قریش تا روز معین مهلت داده شده بودند. دوم، قتاده گوید: اینان کفار قریش بوده اند که این آیه درباره آنان نازل گردیده است.

از عمر بن الخطاب روایت کنند که گوید: اینان دو طائفه از قریش مى باشند یکى بنى‌مغیره و دیگرى بنى‌امیه اما بنى‌امیه تا روز معینى مهلت داده شده بودند و اما بنى‌مغیرة در روز جنگ بدر به قتل رسیدند.

در صورتى که خداوند به این طائفه نعمت نبوت را به وجود رسول خدا صلى الله علیه و آله عطا کرده بود ولى آن‌ها قدر نشناختند و به پیامبر کافر گردیدند و نیز افراد طائفه خود را به کافر شدن نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وادار کردند.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ «28»

آيا به كسانى‌كه نعمت خداوند را به كفر تبديل كردند و قوم خود را به سراى هلاكت در آوردند ننگريستى؟

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ «28»

بعد از آن بيان سوء عاقبت احوال اهل كفر و جدال را فرمايد:

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً: آيا نديدى و ندانستى و نظر


«1» سوره فرقان آيه 24.

جلد 7 - صفحه 52

نكردى اين مطالب به سوى آنانكه تبديل كردند شكر نعمت الهى را به كفران و بجاى حق شناسى ناسپاسى نمودند؛ يا بدل كردند نفس نعمت را به كفر، يعنى چون در نعمت كافر شدند، آن نعمت از ايشان سلب شد و جز كفر به دست آنها چيزى نماند. مراد اهل مكه‌اند كه حق تعالى ايشان را سكان حرم خود گردانيد و ابواب رزق بر ايشان گشاد و به نعمت وجود شريف حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مشرف ساخت، ايشان ناسپاسى كردند لا جرم هفت سال به محنت قحطى گرفتار، و خوار و بى‌مقدار شدند، و بعضى از آنها در جنگ بدر مقتول و منكوب گشتند.

و از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام منقول است‌ «1» كه: مراد دو قبيله‌اند كه فاجرترين قبايل قريش‌اند: بنى مغيره و بنى اميه كه نعمت حق را تغيير دادند.

اما بنو مغيره در بدر به قتل رسيدند، و بنو اميه از نعمت دنيا متمتع و عاقبت مستأصل گشتند.

قمّى عليه الرحمه از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده‌ «2» كه فرمود:

نحن و اللّه نعمة اللّه التى انعم اللّه بها على عباده و بنا يفوز من فاز: يعنى: قسم به خدا مائيم نعمت خداى تعالى كه انعام فرمود بر بندگان، و به سبب ما رستگار مى‌شود هر كه رستگار شد.

ايضا در كافى شريف‌ «3» از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: چه باعث شده اقوامى را كه تغيير داده‌اند سنت پيغمبر را و اعراض نمودند از وصى او و نترسيدند از آنكه عذاب بر آنها نازل شود، و خواندند اين آيه را. بعد فرمود:

مائيم آن نعمت كه خداوند انعام فرمود به بندگان، و به سبب ما رستگار شد هر كه رستگار شد تا روز قيامت.


«1» مجمع البيان جلد 3، صفحه 314.

«2» تفسير على بن ابراهيم جلد 1 صفحه 371.

«3» اصول كافى، جلد 1، كتاب الحجّة، صفحه 217، حديث اوّل.

جلد 7 - صفحه 53

وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ: و فرود آورند تابعان خود را به جهت گمراه كردن آنان به سراى هلاكت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ «27» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ «28» جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ «29» وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ (30)

ترجمه‌

- ثابت ميگرداند خدا آنانرا كه ايمان آوردند بگفتاريكه به ثبوت رسيده در زندگانى دنيا و در آخرت و گمراه ميكند خدا ستمكاران را و بجا مى‌آورد خدا آنچه را ميخواهد

آيا نظر ننمودى بآنانكه تبديل نمودند نعمت خدا را بكفر و فرود آوردند قومشان را در سراى هلاك‌

كه جهنّم است در آيند آنرا و بد قرارگاهى است‌

و قرار دادند براى خداوند همتايانى تا گمراه گردانند از راهش بگو برخوردار شويد پس همانا بازگشت شما بسوى آتش است..

تفسير

كسانيكه در اصول عقائد حقّه از قبيل توحيد و نبوّت و امامت و معاد بديده انصاف نظر و تأمّل و تدبّر نمودند و ببراهين عقليّه و شواهد نقليّه و حجج قطعيّه ايمان آوردند بخدا و پيغمبر و امام و كتاب و حساب خداوند ايشانرا ثابت و مستقرّ و مطمئن ميفرمايد بر اين عقائد بطوريكه ابدا و اصلا در خاطرشان تزلزل و فتورى روى نميدهد و بتشكيك مشكّك و تفتين مفتّن اين عقائد حقّه از آنها سلب نميگردد و منتفى نميشود در دنيا و آخرت بطوريكه در جواب سؤال مردم و ملائكه از اين حقائق بدون درنگ و تأمّل و لكنت و تزلزل اقرار و اظهار مينمايند بخلاف كسانيكه از باب لجاج و عناد خود دارى نمودند از نظر و تأمّل در آيات الهى و ظلم كردند بخودشان و خلق خدا كه موجب گمراهى آنها شدند قولا و عملا خداوند آنها را بحال خودشان واگذار ميفرمايد و كمك نميفرمايد با آنها در رفع شبهه و تزلزل و دفع شكّ و تحيّر از قلوبشان لذا در وادى جهالت و نادانى و حيرت و ضلالت و اله و سرگردانند تا روز


جلد 3 صفحه 230

قيامت كه راه بهشت را گم كنند بامر الهى چنانچه از امام صادق عليه السّلام در توحيد نقل نموده كه مراد اضلال خداوند است آنها را از دار كرامت خود در روز قيامت و خدا آنچه را ميخواهد ميكند از ثابت نمودن اهل ايمان در عقائد حقّه و مخذول فرمودن اهل ظلم و هر چه ممكن باشد و قبيح نباشد و كسيرا قدرت جلوگيرى از مشيّت او نيست و حقّ چون و چرا در كار او ندارد در فقيه و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شيطان در وقت مرگ ميآيد نزد مردى از دوستان ما از دست راست و چپ او براى آنكه گمراه كند او را از عقائد حقّه‌اش ولى خداوند نميگذارد در او مؤثر شود و اين است مراد از قول خداوند يثبّت اللّه الّذين آمنوا تا آخر آيه و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آن دو ملك سؤال ميكنند در قبر از او كه كيست پروردگار تو و كيست پيغمبرت و چيست دينت و او ميگويد خداوند پروردگار من و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر من و اسلام دين من است پس آندو ميگويند خدا تو را ثابت بدارد بر آنچه مى‌پسندد و خوشنود ميشود و اين است مراد از قول خداوند يثبت اللّه الذين آمنوا تا آخر آيه و باين معنى رواياتى از امام صادق عليه السّلام نيز نقل شده است و خداوند اظهار تعجّب فرموده از حال كسانيكه شناختند نعمت خدا را كه اعظم آن وجود پيغمبر و امام است و تبديل نمودند شكر را بكفر لذا خطاب به پيغمبر خود فرموده كه آيا نديدى و نظر نكردى بسوى اين اشخاص كه تبديل نمودند نعمت خدا را بكفر و وارد كردند قوم خود را در سراى هلاكت كه جهنّم است يعنى بجاى شكر نعمت كفران نمودند و كافر شدند بخدا و پيغمبر و امام منصوب از طرف او و مراد كفّار قريش عموما، و خصوصا بنى اميّه و بنى مغيره‌اند كه با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جنگ نمودند و منكر اوصياء او شدند و ذريّه او را شهيد كردند و خداوند نسل آنها را قطع و نامشان را محو و آثارشانرا نابود فرمود و اين معنى را در كافى از صادقين عليهما السّلام و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده نهايت آنكه در بعضى اختصاص به دو قبيله نامبرده داده شده و در بعضى بتعميم آن نسبت بقريش تصريح فرموده‌اند و بايد حمل بر بيان مصداق واضح و اوضح شود چنانچه معلوم است كه مصداق اوضح و اعظم و اكمل نعم الهيّه پيغمبر و امام است كه خداوند از طائفه قريش انتخاب فرمود و آنها قدردانى و شكر گذارى نكردند بلكه حقّ كشى و ناشكرى نمودند و بجزاى‌


جلد 3 صفحه 231

خود رسيدند و خواهند رسيد و قرار دادند براى خداوند همتايانى از جنس بتها كه عبادت مينمودند آنها را و نتيجه آن اين بود كه گمراه ميكردند مردم را از راه خداشناسى و عبادت او يا گمراه ميشدند بنابر قرائت يضلّوا بفتح ياء اگر چه اين عمل را براى گمراهى خود و خلق نمى‌نمودند و بنابراين لام در ليضلّوا لام عاقبت است كه بمنزله غرض قرار داده شده و خداوند نصيب آنها را فقط نعم فانيه دنياى دنى قرار داده كه چندى از آنها متمتّع و بهره‌مند شوند چون قابليت غير آنرا ندارند و چنان سرگرم بآن زخارف شده‌اند كه در فكر جز آن نيستند و عاقبت وارد در جهنم شوند و مخلّد در آتش گردند و راه نجاتى براى آنها نباشد لذا ظاهرا امر نموده است آنها را بتمتع در دنيا با آنكه مقصود تهديد و تنبيه آنقوم است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ بَدَّلُوا نِعمَت‌َ اللّه‌ِ كُفراً وَ أَحَلُّوا قَومَهُم‌ دارَ البَوارِ «28» جَهَنَّم‌َ يَصلَونَها وَ بِئس‌َ القَرارُ «29»

آيا نمي‌بيني‌ بكساني‌ ‌که‌ تبديل‌ دادند نعمت‌ الهي‌ ‌را‌ بكفر و حلول‌ دادند قوم‌ ‌خود‌ ‌را‌ بدار هلاكت‌ ‌که‌ ‌آن‌ دار هلاكت‌ جهنم‌ ‌است‌ ‌که‌ واصل‌ ميشوند ‌او‌ ‌را‌ و بد جايگاهي‌ ‌است‌.

أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ بَدَّلُوا نِعمَت‌َ اللّه‌ِ كُفراً ‌در‌ اخبار بسيار تفسير ‌شده‌ نعمت‌ اللّه‌ بوجود مقدّس‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و ائمه‌ اطهار ‌عليهم‌ ‌السلام‌ و تبديل‌ كنندگان‌ ‌را‌ ببني‌ مغيره‌ ‌که‌ ‌در‌ بدر كشته‌ شدند و بني‌ اميّه‌ ‌که‌ مدت‌ كمي‌ زيست‌ كردند، ولي‌ مكرر بيان‌ ‌شده‌ ‌که‌ اخبار بيان‌ مصداق‌ ميكند و ‌آيه‌ عموم‌ دارد شامل‌ جميع‌ نعم‌ الهيه‌ ميشود چه‌ نعم‌ تشريعيه‌ ارسال‌ رسل‌ ‌که‌ بآنها كافر شدند و محاربه‌ كردند و جعل‌ خلفاء حقّه‌ ائمه‌ طاهرين‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ ‌که‌ بآنها خلفاء سه‌ گانه‌ و بني‌ اميه‌ و بني‌ العباس‌ كردند آنچه‌ كردند و قرآن‌ مجيد ‌که‌ ‌آن‌ ‌را‌ مهجور كردند و بدستوراتش‌ عمل‌ نكردند و دين‌ مقدس‌ اسلام‌ ‌که‌ ترك‌ كردند و مرتد شدند و احكام‌ دين‌ ‌که‌ تغيير دادند و بدعت‌ ‌در‌ دين‌ نهادند ‌ يا ‌ منكر شدند و اطاعت‌ اوامر ‌که‌ تبديل‌ بمخالفت‌ و معصيت‌ كردند.

و چه‌ نعم‌ تكوينيه‌ عقل‌ ‌را‌ سركوب‌ نفس‌ كردند. روزي‌ ‌را‌ و مال‌ و منال‌ و جاه‌ ‌را‌ مستند بغير ‌خدا‌ دانستند و بلكه‌ ساير نعم‌ الهيه‌ ‌را‌ كفران‌ كردند ‌که‌ ميفرمايد ‌در‌ همين‌ سوره‌ ‌آيه‌ 7 لَئِن‌ شَكَرتُم‌ لَأَزِيدَنَّكُم‌ وَ لَئِن‌ كَفَرتُم‌ إِن‌َّ عَذابِي‌ لَشَدِيدٌ.

وَ أَحَلُّوا قَومَهُم‌ دارَ البَوارِ حلول‌ شيئي‌ ‌در‌ شيئي‌ دخول‌ ‌در‌ ‌او‌ ‌است‌ حال‌ّ و محل‌ّ اينها ‌که‌ تبديل‌ نعمت‌ بكفر كردند قوم‌ ‌خود‌ و اتباع‌ ‌خود‌ ‌را‌ حلول‌ دادند

جلد 11 - صفحه 388

و داخل‌ كردند ‌در‌ دار هلاكت‌ ‌که‌ ‌از‌ دار سعادت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مانع‌ شدند و جلوگيري‌ كردند و بدار هلاكت‌ سوق‌ دادند و ‌آن‌ دار هلاكت‌ جهنم‌ ‌است‌ يصلونها و اصل‌ بجهنم‌ شوند، وصل‌ مقابل‌ فصل‌ ‌است‌ خداوند و انبياء و قرآن‌ و ائمه‌ و علماء دين‌ ميخواهند اينها ‌را‌ ‌از‌ جهنم‌ دور كنند و فاصله‌ بيندازند و اينها وصل‌ ميكنند و بئس‌ القرار بد جايگاهي‌ ‌است‌.

‌از‌ جهنم‌ خبري‌ ميشنوي‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 28)- سر انجام کفران نعمتها: در اینجا روی سخن به پیامبر است و در حقیقت ترسیمی از یکی از موارد «شجره خبیثه» در آن به چشم می‌خورد.

ج2، ص509

نخست می‌فرماید: «آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً).

«و سر انجام قوم خود را به دار البوار و سرزمین هلاکت و نیستی فرستادند» (وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ).

اینها همان ریشه‌های شجره خبیثه و رهبران کفر و انحرافند.

گرچه مفسران گاهی این نعمت را به وجود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تفسیر کرده‌اند، و گاهی به ائمه اهل بیت علیهم السّلام و کفران کنندگان این نعمت را گاهی «بنی امیه» و «بنی مغیره» و گاهی همه کفار عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله معرفی نموده‌اند، ولی مسلما مفهوم آیه وسیع است و اختصاص به گروه معینی ندارد و همه کسانی را که نعمتی از نعمتهای خدا را کفران کرده و از آن سوء استفاده کنند شامل می‌شود.

نکات آیه

۱- خداوند، فراخوان مردم به تأمل و تفکر در سرنوشت شوم ناسپاسان نعمتهایش (ألم تر إلى الذین بدّلوا نعمت الله کفرًا)

۲- سرنوشت شوم ناسپاسان و قدرناشناسان نعمتهاى الهى، شایسته تأمل و تفکر و درخور پند و درس آموزى (ألم تر إلى الذین بدّلوا نعمت الله کفرًا و أحلّوا قومهم دار البوار)

۳- خداوند، فراخوان مردم به تأمل و تفکر در سرنوشت شوم رهبران کفر و ناسپاسى (ألم تر إلى الذین ... أحلّوا قومهم دار البوار) برداشت فوق به خاطر این نکته است که به نابودى کشاندن و دچار سرنوشت شوم ساختن مردم (أحلّوا قومهم دار البوار) کار سردمداران کفر و رهبران جامعه است، نه مردم عادى.

۴- سرنوشت شوم رهبران و سردمداران کفر و ناسپاسى، درخور تأمل و شایسته پند و درس آموزى (ألم تر إلى الذین ... أحلّوا قومهم دار البوار)

۵- نقش مؤثر و محورى رهبران و سردمداران فاسد در سقوط و نابودى ملتها و جامعه هاى بشرى (ألم تر إلى الذین ... و أحلّوا قومهم دار البوار)

۶- رهبران و سردمداران فاسد و اغواگر درخور سرزنش و کیفرند. (ألم تر إلى الذین ... و أحلّوا قومهم دار البوار) از اینکه خداوند در بیان سرنوشت شوم اقوام و ملتهاى ناسپاس و کافر، رهبران آنها را مورد بحث قرار داد (أحلّوا قومهم...)، استفاده مى شود که جرم آنان بیش از دیگر مردم بوده و سزاوار سرزنش و کیفرى افزونترند.

۷- ناسپاسى نعمتها موجب هلاکت و سرنوشت شوم است. (ألم تر إلى الذین ... و أحلّوا قومهم دار البوار)

۸- رهبران و سردمداران کفر و شرک در مکه، افرادى ناسپاس و عامل اصلى سقوط و بدبختى مردم بودند. (ألم تر إلى الذین بدّلوا نعمت الله کفرًا و أحلّوا قومهم دار البوار) با توجه به اینکه آیه فوق در مکه نازل شده است، مى توان استفاده کرد که مصداق مورد نظر آیه «الذین بدّلوا ... و أحلّوا قومهم» سران کفر و شرک، همچون ابوجهل و ابولهب است.

روایات و احادیث

۹- «عبدالرحمان بن کثیر قال: سألت أباعبدالله(ع) عن قول الله عزّوجلّ: «ألم تر إلى الذین بدّلوا نعمت الله کفراً»...، قال: عنى بها قریشاً قاطبة الذین عادوا رسول الله(ص) و نصبوا له الحرب و جحدوا وصیّة وصیّه;[۲] عبدالرحمان بن کثیر گوید: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند - عزّوجلّ - «ألم تر إلى الذین بدّلوا نعمت الله کفراً» سؤال کردم، آن حضرت فرمود: از آیه تمام افراد قریش قصد شده است که با رسول خدا(ص) دشمنى کرده و در برابر او به جنگ برخاستند و جانشینى جانشین او را انکار کردند».

۱۰- «قال أمیرالمؤمنین(ع): ما بال أقوام غیّروا سنّة رسول الله(ص) و عدلوا عن وصیّه؟ لایتخوّفون أن ینزل بهم العذاب، ثمّ تلا هذه الآیة: «ألم تر إلى الذین بدّلوا نعمت الله کفراً و أحلّوا قومهم دار البوار ...» ثمّ قال: نحن النعمة التى أنعم الله بها على عباده ...;[۳] امیرالمؤمنین(ع) فرمود: تغییر دهندگان سنت رسول خدا(ص) و روى گردانان از جانشین آن حضرت را چه شده که از نزول عذاب بر خودشان نمى ترسند؟ سپس این آیه را تلاوت فرمود: «ألم تر إلى الذین بدّلوا ...» سپس فرمود: ما آن نعمتى هستیم که خدا به بندگانش عطا فرمود...».

۱۱- «قال هارون لأبى الحسن موسى(ع) نحن کفار؟ قال: لا و لکنّ کما قال الله: «ألم تر إلى الذین بدّلوا نعمت الله کفراً و أحلّوا قومهم دار البوار»...;[۴] هارون به امام کاظم(ع) گفت [آیا] ما کافریم؟ آن حضرت فرمود: خیر بلکه آن گونه [هستید] که خدا مى فرماید: «ألم تر إلى الذین بدّلوا نعمت الله کفراً ...»...».

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۸ تفکر تفکر در فرجام رهبران کفر ۳; تفکر در فرجام کفران کنندگان ۱، ۳
  • جامعه: آسیب شناسى اجتماعى ۵، ۸; عوامل انحطاط جوامع ۵، ۸; عوامل انقراض جوامع ۵
  • خدا: دعوتهاى خدا ۱، ۳; نعمتهاى خدا ۱۰
  • رهبران: سرزنش رهبران فاسد ۶; عبرت از فرجام رهبران کفر ۴; کفران رهبران کفر ۸; کفران رهبران شرک ۸; کیفر رهبران فاسد ۶; نقش رهبران شرک ۸; نقش رهبران فاسد ۵; نقش رهبران کفر ۸
  • شقاوت: عوامل شقاوت ۸
  • عبرت: عوامل عبرت ۲، ۴
  • فرجام: عوامل فرجام شوم ۷
  • قریش: دشمنى قریش ۹
  • کافران ۱۱:
  • کفران: آثار کفران نعمت ۷; کفران نعمت ۱۱
  • کفران کنندگان ۸: عبرت از فرجام کفران کنندگان ۸ ۲، ۴; فرجام شوم کفران کنندگان ۸ ۲;
  • محمد(ص): دشمنان محمد(ص) ۹
  • مشرکان مکه: نقش رهبران مشرکان مکه ۸
  • نعمت: نعمت ائمه(ع) ۱۰
  • هلاکت: موجبات هلاکت ۷

منابع

  1. در تفسیر على بن ابراهیم نیز بعد از دو واسطه از عثمان بن عیسى او از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که گوید درباره این آیه از امام سؤال کردم، فرمود: درباره دو طائفه از قریش نازل شده: یکى بنى‌مغیرة و دیگرى بنى‌امیه و در تفسیر جامع البیان از عطاء بن یسار نقل گردیده که این آیه درباره کفارى نازل شده که در جنگ بدر بدست مسلمین کشته شدند.
  2. کافى، ج ۱، ص ۲۱۷، ح ۴; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۴۳- ، ح ۸۰.
  3. کافى، ج ۱، ص ۲۱۷، ح ۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۴۲- ، ح ۷۹.
  4. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۲۳۰، ح ۲۶; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۴۴، ح ۸۷.